twitter share facebook share ۱۳۹۴ شهریور ۳۱ 773

در بخش اول از مقاله اسلام دین صلح، به برخی از مصادیق رأفت اسلامی و روابط مسالمت آمیز مسلمانان با سایر اقشار و گروههای جامعه پرداختیم. در بخش دوم نیز نمونه هایی دیگر از نفی خشونت در این دین آسمانی را مورد بررسی قرار می دهیم.

:: امان دادن كمترين فرد مسلمان براي ديگر مسلمانان معتبر است 

سكونى گويد: به امام صادق سلام الله عليه عرض كردم: معناى اين سخن پيامبر صلى الله عليه وآله كه: «يسعى بذمتهم أدناهم؛ پائين ترين فرد آنها زنهار مى دهد» چيست؟ فرمود: «اگر لشكرى از مسلمانان عده اى مشرك را به محاصره در آورند، ويك نفر از مشركان بيايد وبگويد: به من امان دهيد تا فرمانده تان را ببينم و با او گفتگو كنم، وپايين ترين فرد آن لشكر] مسلمانان [ به ايشان امان دهد، ارشدترين فرد آنان بايد به آن پايبند باشد».آرى، كمترين ودون پايه ترين فرد مسلمان، در نظام اسلامى، چندان ارزش دارد كه مى تواند در جنگ، به يك مشرك پناه دهد، وعموم مسلمانان، حتى فرمانده كل نيروهاى مسلّح، موظفند اين پناه دهى او را محترم شمارند، مگر آن كه ثابت شود توطئه اى در كار است يا بيم خطرى رود.
فقهاى اسلام ـ با استنباط از احاديث شريف ـ تصريح كرده اند كه اگر يك برده مسلمان، يا يك زن مسلمان به كافرى امان دهد، به احترام اسلام وبراى اعتلاى مسلمانان، آن امان معتبر است؛ چرا كه: »الاسلام يعلو ولا يعلى عليه؛ اسلام برتر است وچيزى بالا دست آن نيستمحقق حلّى رحمه الله در «شرائع الاسلام» مى گويد: «ودر اين خصوص، آزاد وبنده و مرد و زن یکسانند».

در حديث محمد بن حكم از امام صادق سلام الله عليه آمده است كه فرمود: «اگر عده اى ]از مسلمانان [ شهرى را محاصره كنند واهالى شهر از آنان تقاضاى امان كنند، ومحاصره كنندگان بگويند: نه، ولى آنها گمان كنند كه گفته اند: آرى. واز شهر بيرون آيند در امانند». نيز در جواهر آمده است: «زينب دختر رسول خدا صلى الله عليه وآله عاص بن ربيع را پناه داد ورسول خدا صلى الله عليه وآله آن را پذيرفت». 

:: مؤمنان يكسانند 

امام صادق سلام الله عليه از پدر بزرگوارش روايت كرده است كه فرمود: «در كتاب على سلام الله عليه خواندم كه: پيامبر خدا صلى الله عليه وآله ميان مهاجران وانصار ويثربيانى كه به آنان پيوستند مكتوبى نوشت به اين مضمون:
«جنگجويان بايد به نوبت وبر اساس نيكى وبرابرى ميان مسلمانان به جنگ بروند، وهيچ جنگى جز با اجازه اهل آن جائز نيست، وپناهنده همچون خود ]پناه دهنده[است در صورتى كه زيان نرساند ويا گناه نكند و ]پيمان نشكند[، وحرمت پناهنده براى پناه دهنده همانند حرمت مادر وپدر اوست، در جنگ در راه خدا هيچ مؤمنى بدون مؤمن ديگر نبايد] با دشمن [صلح بكند مگر بر پايه عدالت و یکسانی».

برابرى ميان آحاد مسلمانان: از كوچك وبزرگ، آزاد وبنده، جوان وپير، وفرمانده وسرباز، در جنگ وغير جنگ. اين از ويژگى هاى اسلام است.

:: خون مسلمانان با هم برابر است

از اميرمؤمنان سلام الله عليه روايت شده است كه فرمود: پيامبر خدا صلى الله عليه وآله در مسجد خيف خطبه اى ايراد كرد وفرمود: « سه چيز است كه دل انسان مسلمان در آن ها خيانت نمى كند: خالص كردن عمل براى خدا؛ خيرخواهى ونصيحت يكرنگى ]وصداقت وراهنمايى [نسبت به پيشوايان مسلمانان؛ وجدا نشدن از جماعت آنان؛ چرا كه دعايشان آنان را از هر سو در ميان گرفته است.مسلمانان با هم برادرند وخونهايشان يكسان است، واماندهى كمترين فرد آنان ]براى ديگران [معتبر است؛ بنابراين، هرگاه يكى از مسلمانان به فردى از مشركان امان بدهد نبايد امان او شكسته شود».از طلحة بن زيد روايت شده است كه گفت: از حضرت صادق سلام الله عليه درباره دو دسته از كافران ]حربى [اهل جنگ پرسيدم كه هر يك از آنها حاكم جداگانه اى دارد و با هم مى جنگند وبعد صلح مى كنند وآن گاه يكى از حاكمان به ديگرى خيانت مى كند ونزد مسلمانان مى آيد و با آنان مصالحه مى كند كه با آن گروه]  كافر حربى [ديگر بجنگند. حضرت فرمود: «براى مسلمانان شايسته نيست كه خيانت كنند يا دستور به خيانت دهند، ويا همراه كسانى كه خيانت كرده اند بجنگند، بلكه با مشركان هر جا كه آنها را ديدند مى جنگند، وپيمان با كافران براى آنها جایز نیست».

اين نيز اختصاص به اسلام دارد كه با سواد وبى سواد، سياه وسفيد، پير وجوان، آن كه ايل وفاميل دارد وآن كه ندارد، حتى سرباز وفرمانده نيروهاى مسلّح، همگى خونشان برابر است.

:: نفي هرگونه فساد

از محمد بن سنان روايت شده است كه از جمله پاسخ هايى كه حضرت ابوالحسن الرضا سلام الله عليه به پرسش هاى او نوشت، اين بود كه:
«خداوند فرار از ميدان جهاد را حرام كرد چون در آن سستى دين است وبى اعتنايى نمودن به پيامبران وامامان دادگر سلام الله عليهم ويارى نرساندن آنان در برابر دشمنان، وموجب كيفر است؛ زيرا كه آن، انكار چيزى است كه به آن دعوت شده اند يعنى اقرار به ربوبيّت وآشكار نمودن عدالت وكنار زدن ستم واز بين بردن فساد وتباهى، ونيز از آن رو كه موجب گستاخى دشمن بر مسلمانان، ودر نتيجه، اسارت وقتل واز بين بردن دين خداى عزوجل وديگر مفاسد است».
فرار از ميدان جهاد مايه تباهى دين ورهبران وجامعه اسلامى مى شود، پس فرار از ميدان جهاد ممنوع است.

:: اولويت با اسلام است

از امام جعفر صادق سلام الله عليه از پدرش از پدرانش سلام الله عليهم روايت شده است: پيامبر صلى الله عليه وآله وقتى مردم طائف را محاصره كرد، فرمود: «أيّما عبد خرج الينا قبل مولاه فهو حر، وأيما عبد خرج الينا بعد مولاه فهو عبد؛هر بنده اى پيش از خواجه اش نزد ما آيد آزاد است، وهر بنده اى بعد از خواجه اش نزد ما آيد همچنان بنده خواهد بود».بنده وخواجه مشرك تا زمانى كه در دارالحرب يا در ميدان جنگ باشند يكسانند وفرقى ميانشان نيست، اما اگر بنده پيش از خواجه اش اسلام آورد از قيد بندگى آزاد مى شود؛ چرا كه «وَلَن يَجْعَلَ اللَّهُ لِلْكَافِرِينَ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ سَبِيلاً»؛«خداوند براى كافران بر مؤمنان تسلّط قرار نداده است» و«الاسلام يعلو ولا يعلى عليه؛ اسلام برتر است وچيزى بالا دست آن نيست».
اگر خواجه اسلام آورد وبعد بنده اش مسلمان شود همچنان بنده خواجه اش خواهد بود... واين يعنى اولويت دادن به اسلام.

:: احترام نهادن به بزرگان

در «العدد القوية» على بن يوسف، برادر علامه، به نقل از محمد بن جرير طبرى آمده است كه: وقتى اسيران ايران وارد مدينه شدند، عمر بن خطاب خواست زنان را بفروشد ومردها را به غلامى دهد. اميرمؤمنان سلام الله عليه به او فرمود: رسول خدا صلى الله عليه وآله فرمود: بزرگ هر قومى را گرامى بداريد.عمر گفت: من هم شنيدم كه مى فرمايد: هرگاه بزرگ قومى نزد شما آمد او را گرامى بداريد، هرچند مخالف شما باشد.اميرمؤمنان سلام الله عليه فرمود: اينها مردمى هستند كه نزد شما اظهار اسلام كرده اند وبه اسلام رغبت نشان داده اند، وحتماً بايد ايشان را در ميانشان نسلى بوجود بيايد، ومن خدا وشما را گواه مى گيرم كه سهم خودم از اين عده را در راه خدا آزاد كردم.مهاجران وانصار گفتند: ما نيز حق خودمان را، اى برادر رسول خدا، به تو بخشيديم.حضرت فرمود: بار خدايا، من گواهى مى دهم كه اينان حقّشان را به من بخشيدند ومن آن را پذيرفتم، وتو را گواه مى گيرم كه آنان را نيز به خاطر تو آزاد ساختم.عمر گفت: چرا تصميم مرا درباره اين عجمها از بين بردى، وچرا با نظر من درباره اينها مخالفت كردى؟ حضرت، سخن رسول خدا صلى الله عليه وآله درباره احترام نهادن به بزرگان را برايش تكرار فرمود.عمر گفت: من نيز سهم خودم را وبقيه سهامى را كه بخشيده نشده اند به خاطر خدا وتو اى اباالحسن، بخشيدم.اميرمؤمنان سلام الله عليه گفت: بار خدايا، برآنچه گفتند، وبر آزاد شدن اين عده توسط من گواه باش.عده اى از قريش اظهار تمايل كردند كه با زنان (ايرانى) ازدواج كنند.اميرمؤمنان سلام الله عليه فرمود: نبايد به اين كار مجبورشان كرد بلكه بايد مخيّرشان نمود وهر تصميمى كه خودشان گرفتند به همان عمل شود.

:: اسلام، دين محبّت

در روايات متواتر آمده است كه: «هل الدين الاّ الحب في الله والبغض في الله؛آيا دين، چيزى جز مهر وكين به خاطر خداست؟». با همين محبّت وفضايل اخلاقى بود كه اسلام توانست دنيا را از نظر فكرى، وحكومتهاى جهان را از لحاظ سياسى مطيع خود گرداند.

برگرفته از کتاب اسلام وسیاست نوشته ایت الله سید صادق شیرازی

نظر شما