twitter share facebook share ۱۳۹۶ تیر ۲۸ 2086

گروه دولت اسلامی عراق و شام یا آنچه ما بیشتر به داعش می شناسیم را معمولا زیر شاخه جریان سلفیه جهادی جهانی می دانند. سیر تکون و پیدایش این گروه به لحاظ نظری به سید قطب باز می گردد و خطی که بعد از او توسط شکری مصطفی و عبدالسلام فرج نویسنده کتاب الجهاد الفریضه الغائبه «جهاد واجب فراموش شده» ادامه یافت و در هنگامه اشغال افغانستان توسط عبدالله عزام و بن لادن تعیین عینی و نظری یافت. عزام در افغانستان گروهی از عرب های جهادی را گرد آورد و بن لادن نیز با تاسیس اردوگاه های نظامی در کنار عزام، پذیرای عرب های مجاهد شد. بعد از اتمام اشغال و بلا موضوع شدن جهاد در افغانستان و سپس حمله عراق به کویت و حضور نظامی آمریکا در خاک سعودی، سیر حوادث به سمت صدور بیانیه ای رفت که سرآغاز تاسیس القاعده در سراسر جهان عرب شد. بی تردید پدر معنوی و نظریه پرداز جریان جهادی، عبدالله عزام فلسطینی است. او جهاد را واجب عینی می داند و ادبیاتی که وی تولید کرد، تاثیر بسیاری بر جریان سلفی جهادی گذارد. او که به شدت از ادبیات سید قطب متاثر بود این راه را ادامه داد و بعد از کشته شدنش در پیشاور و اتمام جنگ شوروی، جریانی که او تاسیس کرده بود توسط کسانی مانند زرقاوی در عراق ادامه یافت. زرقاوی بعد از حمله آمریکا، اولین نیروی چریکی بود که در میدان حاضر شد و از فضای اشغال عراق توسط نیروی بیگانه، برای تاسیس گروه های جهادی بهره جست. او ابتدا نام سازمان را القاعده فی بلاد الرافدین گذاشت و خود را زیر مجموعه القاعده مادر معرفی می نمود. وی سپس سازمانی متشکل از گروه های مختلف جهادی را گردآورد و آن را مجلس شوری المجاهدین نام گذاری نمود. بعد از کشته شدن زرقاوی، از دل این سازمان، دولت اسلامی عراق متولد شد و هیمن خط به تاسیس خلافت اسلامی در عراق و شام و اعلان رسمی آن در مسجد نوری موصل انجامید. نکته ای که در این گروه بسیار تامل برانگیز بود اسخدام فضای مجازی و رسانه برای اهداف جهادی بود. نمایش کشتار و اعمال خشونت علیه قربانیان از اصول مورد اتباع دولت اسلامی بود. برای کشتار و قتل عام آن هم به نام دین وبر اساس آموزه های دینی، وجود یک نظریه که توجیه کننده این حرکت باشد، ضروری است. به طور طبیعی طرح بحث ارتداد و تکفیر، پوشش لازم شرعی و قانونی برای کشتار را فراهم می کند. به عنوان نمونه سخنگوی داعش در عراق که به نام ابومحمد العدنانی شهرت داشت کلیه نیروهای ارتش مصر و نیز ارتش و نیروی پلیس عراق و سوریه را مرتد و واجب القتل می دانست. اما تفاوت اصلی این جریان سلفی جهادی با نیرویی مانند القاعده و یا افغان العرب، نمایش خشونت و ایجاد تنوع در شیوه های کشتار بود. حال سوال این است که این خشونت اعمالی توسط داعش، آیا یک استراتژی است برای تاسیس دولت خلافت و یا خشونت و نمایش آن امر ذاتی این جریان است؟ برای پاسخ به این سوال باید نگاهی به نحوه جریان شناسی متداول در مراکز علمی داشته باشیم. جریان های فکری و سیاسی بسیاری در جهان اسلام فعال هستند که هر کدامشان دارای رویکردی متفاوتند. برخی فرق صوفیه و حتی برخی سلفی های سنتی در عربستان را می توان به عنوان نیروهای سیاست گریز دسته بندی کرد. به عبارت دیگر طیفی از جریان ها به طور طبیعی هیچ ماموریتی برای خود در حوزه قدرت سخت و نهادهای حاکمیتی تعریف نمی کنند. نگاه شان به جامعه از زاویه مسجد و محراب و تاسیس سازمان های مردم نهاد است و بیشتر عوامل فرهنگی و تربیتی را مد نظر دارند. طیف دیگری از جریان های فکری وجود دارند که با نام اسلام سیاسی معرفی می شوند. این جریان های اسلامی نوعی از رابطه فعال با قدرت را تعریف می کنند. به عبارت دیگر این جریان ها دست یابی و حضور در قدرت را وسیله و یا هدفی برای خود می دانند. جریان سلفی جهادی از آن دست جریان هایی است که جهاد را واجب عینی می داند و معتقد است برای برون رفت از وضع کنونی و اجرای شریعت و نیز احیای خلافت، باید جهاد نمود. برخی جهاد و هجرت را با هم در می آمیزند و برخی دیگر بر صرف جهاد تاکید دارند. این جریان، دست یابی به قدرت سخت را منشا و مبنای اصلی حرکت اصلاحی می داند. با توجه به مسیر خاص این جریان و مفاهیمی مانند تکفیر، ارتداد، جهاد و قتال، ضریب خشونت در تعیین خارجی هر کدام متفاوت است. شاید خشن ترین وجه سلفی جهادی را بتوان در داعش دید. بستری که داعش در آن متولد شد و بدنه رهبران و کادرهای اصلی که از مابقی  حزب بعث عراق بوده و یا مهاجران سعودی و افغان العرب بودند، زمینه نهادینه شدن خشونت کور را در این جریان فراهم آورد. در واقع می توان گفت خشونت و نمایش خشونت و نیز تنوع کشتار در مقابل دوربین را شاید بتوان یک استراتژی برای ایجاد وحشت دانست اما اصل خشونت، ذاتی این جریان است. اگر قتال و ارتداد از این گروه گرفته شود دیگر امکان تنوع و تفنن در کشتار را نخواهد داشت. آتش زدن، غرق کردن در اسید، منفجر کردن و سر بریدن کنار دریا دارای یک عقبه نظری است و آن بحث ارتداد است. این ارتداد ریشه در ادبیات عبدالله عزام و عبدالسلام فرج دارد. هم چنین مفهوم حاکمیت و نیز مدینه جاهله‌ای که سید قطب مطرح نمود سبب شد، راه برای مبارزه و اعمال خشونت فراهم شود. کادرهای داعش از حزب بعث، مسیر پر فراز و نشیبی را طی کرده بودند. اینان در ایام صدام وظیفه قتل عام شیعیان و کردها را به عهده داشتند و اعمال خشونت های آنان سر به افسانه می زند. مجاهدان عراقی خاطراتی را از آویزن کردن زندانی از لوله تانک روایت می کنند تا مجاهدان اقدام به منفجر کردن تانک نکنند که بسیار به انجام عملیات سپر انسانی داعش در موصل شبیه است.

یکی از مسائلی که در تحلیل ها کمتر به آن توجه می شود مساله حرکة الایمانیه است. بعد از آنکه عراق توسط ایالات متحده و هم پمانانش از کویت بیرون رانده شد، اوضاع نامناسبی بر عراق حاکم شد. صدام برای آنکه ابتکار عمل را از دست رقیب گفتمانی که همان سلفیت سعودی بود خارج کند، دست به اقداماتی زد که آن موقع به الحرکة الایمانیه معروف شد. رویکرد حزب بعث در مساجد و کلیه مراکز دولتی و غیر دولتی از یک حزب سکولار به سمت یک برنامه با نگاه دینی تغییر کرد. این حرکت برای مقابله با جریان سلفی طراحی شد اما بعد از سقوط صدام به جریان سلفی جهادی کمک کرد و به نحوی فضا را برای مبارزه با آمریکا و رشد جریان سلفی جهادی و غیر جهادی در عراق آماده کرد.   

حمله و نسل کشی در کردستان و از بین بردن روستاهای کرد نشین با تمام ساکنانش که تحت عنوان عملیات انفال صورت گرفت بخش دیگر خشونت عریان علیه مردم توسط نیروهای بعثی است. یکی از شگردهای استخبارات صدام برای مبارزه با مخالفان شیعه و از بین بردن همه آنان محاکمه های چند ثانیه ای بود. داشتن یک جلد کتاب و یا حتی رفتن به زیارت شب جمعه سیدالشهدا ممکن بود انسان را با خطر محاکمه در دادگاه های انقلاب روبه رو کند. بسیاری از زندانیان احکام میان مدت و حتی کوتاه مدت و برخی بلند مدت داشتند اما هیچکدام هرگز آزاد نشدند. علت عدم آزادی کاملا روشن است. استخبارات دارای یک تیم ویژه بود که وظیفه آن پاک سازی زندان ها بود. این تیم متشکل از چند کامیون و ادوات حفاری و تعدادی نیروی ویژه وارد زندان شده و به شکل تصادفی تعدادی از زندانیان را جدا کرده که اصطلاحا آن موقع به اخذبالوجبات معروف شد. این گروه بعد از انتقال از زندان به گورهای جمعی سپرده می شدند و در بیابان های اطراف شهرها دسته جمعی اعدام و دفن می شدند. این روش متداول در ایام بعث اکنون یکی از روشن ترین تکنیک های داعش در ایجاد رعب و وحشت و نیز در اعمال خشونت علیه مخالفان است. خشونت نهادینه شده در استخبارات عراق و اعمال قتل عام های گسترده کردها و شیعیان، بستری را فراهم کرد و هنگامی که سلفیت جهادی به آن اضافه شد به طور طبیعی خشونت کور داعش متولد شد. می‌توان گفت نمایش خشونت برای ارهاب و ایجاد ترس برای راحت تر فتح شدن سرزمین ها شاید یک راهبرد باشد و نه ذاتی یک جریان اما اعمال خشونت و قتال ذاتی جریان سلفی جهادی است و اگر عنصر قتال و ارهاب از این جریان گرفته شود به طور طبیعی دیگر این جریان را نمی توان سلفی جهادی نامید. رحم اجاره ای استخبارات عراق خیلی خوب توانست مختصات خشن خود را در سنتز با سلفیه جهادی بارور کند و خشونتی کور را به دنیا معرفی کند. در قرن دوازدهم هجری سه نفر تحت تاثیر ادبیات ابن تیمه قرار گرفتند و در مدینه با اندیشه های او آشنا شدند اما هر کدام بعد از بازگشت به سرزمین های خود، قرائتی از ابن تیمه را تبلیغ کردند که تفاوت هایی با دیگر برداشت ها داشت. این تفاوت در فهم را می توان با خصوصیات بوم شناسی و فرهنگی سرزمین مقصد مربوط دانست. ابن الامیر صنعانی، محمد ابن عبدالوهاب و شاه ولی الله دهلوی هر سه تحت تاثر ابن تیمیه بودند اما هر کدام در سرزمین خود قرائتی متفاوت را ارایه کردند. سلفیه جهادی نیز از این قاعده مستثنی نیست و در بستری که توسط خشونت صدامی اکنده و فضایی که با حرکة الایمانیه بعد از جنگ آزادسازی کویت کاملا آماده شده بود به سنتزی هم گون با بوم و سرزمین و خصوصیات فرهنگی جامعه میزبان رسید. بی تردید داعش سنتزی از خشونت سلفی جهادی در بستر جامعه سلفی شده عراق با همراهی حزب بعث و فرهنگ خشن بعثی است.

نظر شما