twitter share facebook share ۱۳۹۶ شهریور ۰۹ 1966

برخی از مردم استفاده از هر ابزار و روشی را برای رسیدن به اهداف خود جایز و سزاوار می‌دادند؛ اگرچه این ابزار نامطلوب باشد. آنان معتقدند که اگر یک وسیله انسان را به هدف عالی خود می‌رساند، دیگر نباید به بر چسب‌های غیراخلاقی و ناپسند آن توجه کرد. دروغ، کلاهبرداری، فریبکاری، توطئه، خیانت و دزدی اگر چه راههای غیراخلاقی هستند ولی طبق این نظریه اگر انسان را به هدف می‌رسانند استفاده از آنها جایز است.

بنابراین این سؤال مطرح است که آیا برای هدف مقدس، می توان از هر وسیله ای، ولو نامقدس و پلید استفاده کرد؟ مثلاً شخصی برای این که مردم در ایمانشان قویتر شوند، حدیثی جعل کند یا برای این که مردم برای امام حسین (علیه السلام) بگریند، دروغ بگوید؟ بعضی قاعده ای را بیان می کنند که هدف، وسیله را مباح می کند؛ یعنی تو سعی کن هدفت عالی و مقدس باشد؛ هر وسیله ای را به کار بردی، مانعی ندارد. عده ای هم از حدیث اذا رأیتم أهل الریب و البدع... و باهتوهم استفاده کرده، می گویند: پس برای محکوم کردن بدعتگذار، از هر وسیله ای می شود استفاده کرد و دروغ و تهمت هم جایز است.

حال آنکه دستیابی به هر مقصد و هدفی هرچند مشروع، پسندیده و معقول باشد نباید جز با ابزار و سایل مشروع و معقول صورت پذیرد. قداست و ارزشمندی هدف هیچگاه نمی‌تواند ابزار دستیابی به آن هدف را توجیه کند. وسیله و ابزار خود باید مشروع و معقول باشد تا بتواند ابزار صحیح رسیدن به هدف مشروع باشد. بر این اساس گفته شده است که هدف، توجیه کننده وسیله نیست.

نمى‌توان زشتى و نادرستى کاشت و زیبایى و درستى برداشت؛ نمى‌توان ستمگرى کرد و دادگرى نتیجه گرفت؛ نمى‌توان دروغ گفت و ریا ورزید و به راستى و پاکى دست یازید. هر راه و هر ابزارى، به نتیجه متناسب آن مى‌کشاند. اینجا است که پایبندى به «کیفیت استخدام وسیله» خود را مى‌نمایاند و اجازه نمى‌دهد که براى پیشبرد امور و دستیابى به مقاصد از وسایل نادرست استفاده شود و این اصلى اساسى در منطق دین و تربیت‌یافتگان آن است

به سیاست «توجیه وسیله توسط هدف» سیاست ماکیاولسیتی می‌گویند، زیرا ماکیاول چنین عقیده داشت که هدف، توجیه کننده وسیله است و این عقیده به عنوان تابلوئی از مکر و حیله او در تاریخ بجا مانده است. اما در فرهنگ دین اسلام به هیچ مسلمانی اجازه داده نشده است که برای دستیابی به اهدافش، هر چند مقدس و مشروع باشد، از ابزار نامشروع بهره بگیرد، زیرا غیر از اهداف، خود ابزار و وسایل نیز باید مشروع و مقدس باشند.

میان هدف و وسیله سنخیتی تمام وجود دارد؛ از این رو نمی‌توان ادعا نمود، برای رسیدن به اهداف الهی میتوان از ابزار غیر الهی استفاده کرد و در نهایت به نتیجه مورد رضایت الهی رسید. نمی توان با بذر باطل حق درو کرد؛ ممکن نیست به وسیله ستم عدالت برپا شود.

در زندگی معصومین علیهم السلام نمونه‌های درخشانی از مخالفت عملی با این سیاست ماکیاولیستی به چشم می‌خورد. به عنوان نمونه رسول خدا(صلی الله علیه واله وسلم) هرگز برای ترویج دین و آیین و تحکیم قدرت و حکومت از وسیله غیر حق استفاده نکرد. وقتی ابراهیم فرزند هفده، هجده ماهه پیامبر(ص) فوت کرد، همزمان با فوت او کسوف شد و خورشید گرفت؛ مسلمانان این دو را به هم ربط دادند و گفتند چون پیامبر(ص) غصه دار است و اشک وی سرازیر شده، آسمان هم گرفته است. پس اعتقاد مردم به پیامبر(ص) بیشتر شد. این خبر به گوش حضرت رسید و ایشان به شدت عصبانی و نسبت به این خرافه معترض شدند. سپس خواستند مردم جمع شوند و فرمودند: «خورشید و ماه دو آیه از آیات خدا و دو نشانه است که در نظام هستی کار خود را می کنند، برای مرگ و حیات کسی خورشید یا ماه نمی گیرد و اتفاق دیگری نمی افتد» سپس فرمودند: هرگاه چنین اتفاقی افتاد برخیزید و نماز آیات بخوانید.» در این موقعیت پیامبر(ص) می توانست سکوت کند تا به واسطه این گمان، اعتقاد مسلمانان به دین بیشتر شود و عده ای جذب شوند، ولی پیامبر حاضر نبود که از وسیله نادرست استفاده کند.

گاهی در بعضی از جنگ ها اتفاق هایی افتاده و وسیله نادرستی پیش آمده که پیامبر به سرعت این وسیله نادرست را کنار زده است. یک نمونه بسیار عجیب، ماجرای محاصره دژ ثقیف است. در غزوه حنین، قبایل هوازن و ثقیف شرکت داشتند؛ قبایل هوازن شکست خوردند و ثقیفی ها خود را به قلعه شان رساندند، موضع گرفتند تا در شرایط بهتری حمله کنند. پیامبر دستور دادند که دژ ثقیف محاصره شود، محاصره طول کشید و تقریبا دو هفته ای گذشته بود و کار داشت تمام می شد و دشمن بسیار سرسخت و خطرناکی تسلیم می شد. گزارش هایی به پیامبر رسید مبنی بر اینکه در میان برخی از مسلمانان زمزمه هایی پیدا شده و آن زمزمه ها این است که ثقیفیان که در منطقه طائف هستند، زنانی زیبارو دارند و اگر ما این دژ را فتح کنیم، آنان را به دست می آوریم. گاهی آنان را توصیف هم می کردند. وقتی این گزارش ها به پیامبر(ص) رسید، پیامبر احساس کرد که در میان مسلمانان یک جریان بی اخلاقی در حال شکل گیری است و بعضی از آنها به هوس هایی آلوده شده اند؛ به همین دلیل پیامبر(ص) گفتند چنین پیروزی را نمی خواهیم و فرمان دادند که آماده بازگشت شوید. ولی مسلمانان حاضر نبودند چون خودشان را در آستانه پیروزی می دیدند. عمربن خطاب نزد پیامبر آمد که آیا باید برگردیم و رها کنیم؟! پیامبر فرمودند: بله! به همه بگویید به مدینه برمی گردیم. محاصره را رها کردند و برگشتند و مدتی بعد ثقیفیان خودشان نزد پیامبر آمدند و اسلام آوردند. این نمونه نیز نشان می دهد که پیامبر حاضر نبود کار خود را با یک امر خلاف اخلاق که در میان سپاهیانش پیدا شده بود پیش ببرد هرچند که آن پیش بردن یک پیروزی بزرگ نظامی باشد.

فرد، جامعه، سازمان و حکومت پیوسته در حال برگزیدن راه‏ها و ابزارهایی برای رسیدن به مقاصداند، و همیشه این دغدغه وجود دارد که کدام راه و کدام ابزار انتخاب شود؛ و بسیاری از اوقات راه‏ها وابزارهایی مطرح می‏شود که به وسیله آن‏ها راحت‏تر و سریع‏تر، امور پیش می‏رود؛ راه‏ها و ابزارهایی خلاف حق و عدالت، و آلوده به گناه و خیانت. این‏جاست که پایبندی به کیفیت استخدام وسیله خود را می‏نمایاند و اجازه نمی‏دهد که برای پیشبرد امور و دستیابی به مقاصد از وسایل نادرست استفاده شود، که چنین کاری، عین تباهی و انحرافی اساسی است. امکان ندارد با وسایل ناپاک بتوان به اهداف پاک رسید؛ و این اصلی اساسی درمنطق دین و تربیت‏ یافتگان آن است، چنان‏که امیرمؤمنان علی(ع) در سخت‏ترین و بحرانی‏ترین شرایط نیز حاضر نشد از این اصل دوری گزیند و کم‏ترین انحراف را بیابد.

در اواخر حکومت امام(ع)، در دوران غارات که شبیخون‌هاى قاسطین، تهدیدى اساسى براى حکومت امام(ع) بود و سران قبایل و بزرگان در دفاع کوتاهى مى‌کردند و مردمان به تبع آنان سستى مى‌ورزیدند، ایشان حاضر نشد براى بسیج کردن سپاهیان به روش‌هاى خودکامانه توسل جوید. مکرر با آنان سخن گفت و از رفتارشان گله کرد و به دفاع فراخواندشان، اما تن به روش‌هاى نادرست نداد، چنانکه به آنان فرمود: «من مى‌دانم چگونه مى‌توان شما را به سامان آورد و از اعمال و رفتار کج، راستتان کرد، ولى به خدا سوگند درست نمى‌دانم که براى به سامان آوردن شما[با به کار گرفتن وسایل نادرست]، خود را تباه کنم». امام(ع) در شرایطى قرار گرفته بود که به دلیل پشت کردن سران قبایل و بزرگان به مسئولیت‌شان و سستى مردمان در پاسداشت حریم‌شان، حکومت در معرض فروپاشى قرار گرفته بود و کسانى از امام(ع) مى‌خواستند که با آنان خودکامانه رفتار کند و با زور و تهدید، یا دستگیر و مجازات کردن برخى، با خود همراهشان سازد، ولى امام(ع) حاضر نبود که کمترین وسیله نادرست را براى حفظ حکومت به کار گیرد و با خودکامگى و گناه‌ورزى، حکومت را تداوم بخشد. امیرمؤمنان على(ع) به کارگزاران خود نیز مى‌آموخت که براى پیشبرد اهداف و حفظ قدرت‌شان، هرگز، در هیچ شرایطى، وسیله نادرست به کار نگیرند، که این عین نابودى است. آن حضرت(ع) در عهدنامه مالک‌اشتر، در اینباره، چنین هشدار داده است: «پس حکومت خود را با ریختن خون ناروایى نیرومند مگردان، زیرا چنان کارى نه تنها از عوامل ناتوان کردن و سست کردن قدرت، که باعث نابودى و به دست دیگران افتادن آن هم مى‌شود.»

در آغاز جنگ صفین، لشکریان معاویه، نهر کنار فرات را که دو طرف می بایست از آنجا آب بردارند تصرف کردند و نگذاشتند لشکریان امیرالمومنین علی علیه السلام از آب استفاده کنند. امیرالمومنین علیه السلام در مقابل سپاه خویش خطابه ای کوتاه اما مهیّج و شورانگیز ایراد فرمود. پس از حمله به سپاه معاویه، لشگریان امام این نهر را تصاحب کردند، اما امام در برابر پیشنهاد یارانش که آب را به روی سپاه معاویه ببندند، فرمود:«مانع استفاده آنها نشوید. من به این گونه کارها که روش جاهلان است دست نمی زنم و هرگز کسی را در تنگنای بی آبی قرار نمی دهم.» شکست سپاه معاویه هدفی مقدس و خوب بود اما نه با وسیله و ابزاری همانند بستن آب بر روی سپاهیان، که خلاف اصول انسانی و اخلاقی است.

در نمونه ای دیگر امیرالمؤمنین علی علیه السلام در زمان حکومت خود، عدالت و مساوات را در تقسیم بیت المال میان مسلمین رعایت می کرد. جمعی بر او ایراد گرفتند که این روش خلاف سیاست است و شما باید برای حفظ حکومت و قدرتتان به برخی از افراد بیشتر از دیگران از بیت المال بدهید. امام در پاسخ این افراد فرمود: «آیا شما به من فرمان می‌دهید که برای پیروزی خود در حق کسانی که بر آنها حکومت می‌کنم، ستم کنم؟ (یعنی با ابزاری نامشروع به نام ظلم به زیردستان به هدفی مشروع - پیروزی و تثبیت حکومت - دست یابم؟) به خدا سوگند تا عمر من باقی و شب و روز برقرار است و ستارگان در آسمان پی در پی طلوع و غروب می‌کنند هرگز به چنین کاری دست نمی‌زنم.»

به حضرت، پیشنهاد شد که فعلاً مدتی کاری به کار معاویه نداشته باش و تثبیتش کن. همین که وضع شما تثبیت شد، یک مرتبه از کار بر کنارش کن؛ ولی آن حضرت مخالفت می کند؛ زیرا به نظر امیرمؤنان وسیله هم باید مقدس باشد و حتی در مسائل سیاسی نمی توان از مکر و حیله استفاده نمود.

امیرمؤمنان علی(ع) دست کسانی که برای رسیدن به اهداف خود، استفاده از هر ابزاری را روا می شمارند رو می‌کند و آسیب‌ها و پیامدهای چنین سیاستی را برای جامعه تبیین می‌نماید. ایشان بیان می‌دارد: «وما خيرُ خير ٍلا ينال إلا بشرّ، ويُسرٍ لا ينال إلا بعسرٍ؛ آنچه که تنها با ابزار شر به دست آید سودی ندارد و خیری در آسایش و آرامشی که بدون سختی به دست آید نهفته نیست». در خطبه 41 نهج البلاغه نیز می فرماید: «اگر کسی از لحاظ فرهنگی و ایمانی درست باشد و مرزهای اعتقادی داشته باشد، به هر وسیله ای کارش را جلو نمی برد.»

یکی از مهمترین راههایی که از آن راه، بر دین ضربه وارد شده است، رعایت نکردن اصل سنخیت هدف و وسیله است؛ یعنی بی دینی کردن، به نفع دین! کسی که به خیال خود به نفع دین دروغ می گوید، خشونت می ورزد و ظلم روا می دارد، در حقیقت به نفع دین، بی دینی می کند! و این در سیره معصومین (علیهم السلام) کاملاً مطرود است؛ زیرا با در آمیختن باطل، حق از میان می رود و به همین دلیل است که سیاست علی (علیه السلام) انعطاف نمی پذیرد.


نظر شما