twitter share facebook share ۱۳۹۶ شهریور ۲۰ 1362

 

همایش بزرگ

 

پس از پایان گرفتن مناسک حجة الوداع (آخرین حج پیامبر) حاجیان، مکه را ترک کردند و راهیِ سرزمین و شهر و دیار خود شدند. رسول خدا صلی الله علیه وآله در محل غدیر خم توقف کردند و آنان را که پیش تر رفته بودند، به بازگشت دعوت نمودند و در انتظار فرا رسیدن حاجیان بازمانده شدند.

چون همه ی حاجیان گرد آمدند، وقت آن شد که پیامبر رحمت حضرت محمد صلی الله علیه وآله به امر خدای متعال آخرین رسالت خود را به سمع و نظر حاجیان و از رهگذر آنان به جهانیانِ همیشه ی روزگار برسانند. با تفصیلی که در تاریخ ضبط و ثبت شده است، از جهاز اشتران منبری فراهم شد و همگی در انتظار فرمان خدا از زبان رسولش نشستند. در این همایش بزرگ فرمان الهی بر این بود که حضرت رحمة للعالمین جانشین خود را که از سوی خدا تعیین شده بود، به مسلمانان معرفی کنند تا مبادا به بیراهه و سردرگمی و فتنه درافتند.

 

ابلاغ امامت امیرمؤمنان علیه السلام

 

بر اساس روایت تاریخ، رسول گرامی اسلام حضرت محمد مصطفی صلی الله علیه وآله در خطبه ی مفصلِ غدیر خم که در جمع یکصد و بیست هزار مسلمان متشکل از مرد و زن ایراد کردند، به فرموده ی خدای متعال دست مبارک امیرمؤمنان علیه السلام را بالا برده و فرمودند: «من کنت مولاه فهذا علی مولاه؛ هرکس که من مولا و سرپرست اویم، این علی مولا و سرپرست اوست».

بلافاصله و در پی این جمله به درگاه خدای منان دعا کرده و عرض داشتند: «اللهم وال من والاه، وعاد من عاداه، وانصر من نصره، واخذل من خذله؛ بارالها! آنان که دوستش دارند دوست بدار و آنان که با وی دشمنی می ورزند دشمن دار و هرکس که او را یاری نماید یاری فرما و هرکس او را وانهد، به حال خودش واگذار».

این دعا و نفرین پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله تنها در موضوع امیرمؤمنان علیه السلام آمده است و ایشان با همه ی مشکلات و گرفتاری هایی که از زمان بعثت، درمکه، در مدینه و تا آخر عمر شریفشان از مردم می دیدند، چنین دعا و نفرینی در حق مخالفان خود بیان نداشتند و اصولاً چنین روشی را برای خود در پیش نگرفتند.

پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله در کوه صفا و کوه مروه بانگ یکتاپرستی سردادند در حالی که مسجد الحرام و اطراف آن آکنده از جمعیت مشرکان بود. مشرکان چون دعوت آن حضرت را به یکتاپرستی شنیدند، ایشان را با سنگ آماج حملات خود قرار دادند. رسول خدا صلی الله علیه وآله که بنا نبود معجزه کنند و از این واکنش ها داشته باشند به سمت کوه فرار کردند و مشرکان نیز حضرتش را دنبال کردند و با سنگ ایشان را می زدند. بعد از این ماجرا طبق روایت، امیرمؤمنان علیه السلام با حضرت خدیجه علیها السلام در پی یافتن حضرت محمد صلی الله علیه وآله برآمدند و به جستجو در کوه ها پرداختند و ایشان را که از بنیه ی بدنی خوبی برخوردار بودند، میان کوه ها بی حال و رمق یافتند.

 

نفرین پیامبر صلی الله علیه وآله

 

چنان که در تاریخ آمده است از فرق سر تا پای آن حضرت خون جاری بود. به هر حال امیرمؤمنان و حضرت خدیجه سلام الله علیهما بر بالین آن حضرت رسیدند و آب و غذا به حضرتش رساندند. در جایی از تاریخ ذکر نشده و نیامده است که ایشان جز در آخرین روزهای زندگی و در بستر شهادت تحت تأثیر تب سنگین و شدید، بی حال و ناتوان شده باشند و به چنین وضعیتی دچار شوند. با همه ی اینها ایشان در تمام مدت عمرِ رسالت خود به احدی نفرین نکردند و هماره با دعای «اللهم اهدِ قومی فانهم لا یعلمون؛ بارالها! قوم مرا هدایت کن که نادانند» همگان را مشمول عطوفت و مهربانی خود قرار می دادند.

در مقابل، نسبت به بی اعتنایان و دشمنی ورزان به امیرمؤمنان علیه السلام دعا و نفرین کردند. به فرموده ی علما جمله ی «وانصر من نصره، واخذل من خذله؛ آن که او را یاری کند یاری فرما و هرکس او را وانهاد، به حال خودش واگذار» از جمله قضایای حقیقی است و نه قضیه ی خارجی؛ به دیگر بیان، این دعا و نفرین پیامبر صلی الله علیه وآله مختص به آن زمان نبوده است، بلکه هرکس در هر زمانی که به یاری آن حضرت برخیزد خدا او را یاری خواهد کرد و هرکس حضرت را تنها گزارد خدایش تنها خواهد گذاشت.

رسول رحمت حضرت محمد مصطفی صلی الله علیه وآله در این بخش از دعا و نفرین خود کسانی را در نظر دارند که توان یاری رساندن به امیرمؤمنان علیه السلام را داشته باشند، ولی او را تنها گذارند که شامل تمام روزگاران می شود و همگان را دربر می گیرد. لذا از خدای قادر متعال می خواهند که او را به حال خود واگذارد و دست یاری خود را از چنین کس و کسانی باز گیرد. پس این قضیه ی حقیقی است و محمول آن محقق است، یعنی هر وقت زمینه ی یاری یا خذلان محقق شود درخواست پیامبر صلی الله علیه وآله از خدای عزوجل نیز محقق خواهد شد.

 

جایگاه والای موضوع غدیر

 

چنان که بیان آن رفت حضرت رسول الله صلی الله علیه وآله در هیچ وضعیت و تنگنا و آزاری که از مردم می دیدند آنان را نفرین نمی کردند، ولی برای امیرمؤمنان علیه السلام چنین درخواستی را از خدای متعال داشتند. باید توجه داشت که غدیر یک فرهنگ است و رسول خدا صلی الله علیه وآله برای حاکم کردن آن بر جامعه ی اسلامی و جوامع بشری باید آن را استحکام می بخشیدند و نهادینه می کردند، لذا با آن جملات دعایی محکم و صریح، موضوع غدیر را در اذهان و بر دل ها ثبت کردند.

در واقع غدیر در تمام ابعاد یک فرهنگ انسانی کامل است. به بیان دیگر غدیر، غیر از سیره، گفتار و تقریر امیرمؤمنان علیه السلام چیزی نیست و تا به امروز و همیشه مانندی نداشته و نخواهد داشت، مگر در ایام ظهور امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف. امام علی علیه السلام در دوره ی نزدیک به پنج سالِ حکومت خود با مشکلات فراوان داخلی و خارجی روبرو بودند، اما چنان که باید فرهنگ و هویت غدیر را به مردم نشان دادند و طعم گوارای غدیر و لوازم آن را به کام همگان نشاندند. حضرت امیرمؤمنان علیه السلام نمود و نماد غدیر می باشند، لذا پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله از عید غدیر با عبارت «أفضل أعیاد أمتی؛ برترین عیدهای امت من» یاد کردند. با این توصیف رسول الله صلی الله علیه وآله از عید غدیر، روشن می شود که این عید، از عیدهای فطر، عید قربان و جمعه که حضرتش به فرمان خدای سبحان مقرر کردند به مراتب بالاتر، والاتر و مهم تر است.

 

وظیفه و مسئولیت ما

 

در مورد غدیر همگان و هرکس در حدّ توان خود مسئولیت دارند و باید وظیفه ی خود را ایفا کنند. در مسأله ی غدیر دو مسأله از بایسته ها بوده و هست:

1) رساندن و معرفی فرهنگ غدیر به تمام جمعیت هفت میلیاردی جهان؛ که باید همگان را با آن آشنا کرد. این وظیفه و مسئولیت را پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله بر عهده ی ما نهادند، آنجا که فرمودند: «فلیبلغ الشاهد الغائب؛ حاضران، غایبان را مطلع کنند».

روشن باشد که مخاطبان این فرموده ی رسول الله صلی الله علیه وآله تنها به حاضران در غدیر خم محدود نمی شود، بلکه هرکس که از آن آگاهی یافته، وظیفه ی ابلاغ آن را به دیگران دارد. جان کلام این که تاریخ پر فضیلت و سراسر اخلاق و فضایل امیرمؤمنان علیه السلام را باید به جهانیان رساند و همین منش و فضایل امام، فرهنگ غدیر است.

چندی پیش یک روزنامه نگار غربی نزد من آمد. در آن جلسه عده ای از فاضلان و خطیبان تشریف داشتند. خبرنگارِ میهمان گفتگو را آغاز کرد و اظهار داشت که من مسیحی هستم و می خواهم درباره ی اسلام تحقیق کنم و از آنجا که از نام و موقعیت شما اطلاع یافته ام آمده ام که تحقیقات خود در این زمینه را از شما بشنوم.

چند جمله درباره ی امیرمؤمنان علیه السلام برای او نقل کردم و گفتم حدود 1400 سال قبل یک حاکم اسلامی زندگی می کرد به نام علی بن ابی طالب. او در دوران حکومتش بزرگ ترین گستره ی زمین را تحت قدرت و حاکمیت خود داشت و دامنه ی حکومت او از خاورمیانه تا قلب اروپا و افریقا را دربر می گرفت و به حسب تقسیمات جغرافیایی امروز بر چند ده کشور حکومت می کرد.

امیرمؤمنان علیه السلام در مرکز حکومت، یعنی کوفه و سایر مناطق با مشکلات و کارشکنی ها و ضدیت های فراوانی روبرو بود، اما حتی یک نفر به جرم معارضه و کنش های سیاسی زندانی یا اعدام نشد. با اینکه دشمنان دروغ های زیادی را به حضرتش نسبت دادند، اما به گواهی تاریخ، چیزی درباره ی اینکه کسی در حکومت ایشان به جرم های سیاسی زندانی یا اعدام شده باشد رخ نداده و ثبت نشده است.

دیگر اینکه در دوران کوتاه حکومت ایشان کسی سراغ ندارد و نشنیده است که کسی از گرسنگی مرده باشد. در مقابل در طول تاریخ تا به امروز هزاران هزار از گرسنگی جان داده اند. به عنوان مثال در روزگار حکومت بنی امیه و بنی العباس و عثمانیان هزاران نفر به علت گرسنگی طعمه ی مرگ شده اند، مطلبی که در تاریخ آنان نیز ثبت شده است.

در ادامه ی گفتگو با وی گفتم که یکی از کسانی که در خلافت خودخوانده ی اسلامی به علت گرسنگی جان داد صحابی و شخصیتِ معروف، جناب ابوذر بود؛ هموکه رسول خدا صلی الله علیه وآله به او فرمودند: «یا اباذر، أنت منا أهل البیت؛ ای ابوذر، تو [یکی] از ما خاندان هستی».

در حکومت امیرمؤمنان یک نفر بی خانمان یا مستأجر نبود و اجاره نشینی مخصوص مسافران و کاروان حاجیان یا تاجران بود، اما هرکس در شهر خود خانه و کاشانه داشت.

وانگهی امیرمؤمنان یک وجب زمین در اختیار نگرفت، زیرا پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله فرموده بودند: «الأرض لله ولمن عمّرها؛ زمین از آنِ خداست و کسی که آن را آباد کند». آن حضرت همانند رسول خدا صلی الله علیه وآله زمینی را به ملک خود درنیاورد و یک وجب از زمینی را به کسی نفروختند، چراکه بر اساس فرموده ی رسول خدا صلی الله علیه وآله زمین دو مالک دارد، خدا و کسی است که آن را با ساخت، زراعت، حفر چاه و قنات و... آباد کند.

در منطق علی بن ابی طالب علیهما السلام و در فرهنگ غدیر، حاکم یک مدیر است که باید مدیریت کند و امور مردم را سامان دهد و مالکیت ندارد.

 

جنگ های تحمیلی

 

پرهیز از جنگ و حاکم کردن صلح و آرامش دیگر ارمغان فرهنگ غدیر است.

در دوران حکومت امیرمؤمنان علیه السلام سه جنگِ بزرگِ جمل، صفین و نهروان بر آن حضرت تحمیل شد. تأکید دارم که آقایان، به ویژه جوانان در این باره مطالعه و تحقیق کنند تا مطلع شوند که دشمنان در برابر حضرتش صف آرایی، تعدی و آدم کشی می کردند، ولی امام در دفاع و برخورد شتاب نمی کردند. به عنوان مثال آنچه در جنگ صفین پیش آمد در جنگ های امام یک اقدام بی نظیر تاریخی بود. در کتاب بحارالانوار، منابع تاریخی دیگر و مصادر خاصه و عامه آمده است که امیرمؤمنان علی علیه السلام هیئتی چند نفره را نزد معاویه فرستادند که مانع جنگ شوند. آنان پس از دیدار با معاویه پاسخ مناسب نشنیدند.

گروه دوم را که برخی آنان از اصحاب پیامبر صلی الله علیه وآله بودند، سراغ معاویه فرستادند تا از جنگ جلوگیری شود، ولی آنان نیز به نتیجه ای نرسیدند.

گروه سوم به سوی معاویه اعزام شدند و آنان هم دست خالی و بدون هیچ رهاوردی بازگشتند. این رفتار امام علی علیه السلام در حالی بود که ایشان آماج دشنام، ناسزا، تکفیر و سخنان زشت و نکوهیده ی یاران معاویه قرار داشتند و در موضع دفاع بودند، ولی می کوشیدند جنگ به وجود نیاید. سرانجام شیپور جنگ از سوی سپاه معاویه زده شد و جنگ درگرفت. امام در مقام دفاع به جنگ تن دادند و به محض این که مهاجمان شمشیرهای خود را بر زمین گذاشتند و متارکه ی جنگ کردند، امام علیه السلام جنگ را رها کردند. جنگ جمل و نهروان نیز به همین صورت بود.

در یک نقل تاریخی آمده است که امیرمؤمنان علیه السلام یک نفر را برای گفتگو با جنگ افروزان فرستادند که با تلاوت قرآن کریم و نقل روایتی از رسول خدا صلی الله علیه وآله با آنان اتمام حجت کند. وی به فرموده ی امام علیه السلام تن داد و با آن جماعت روبرو شد و به دستور امام علیه السلام شروع به تلاوت قرآن و نقل روایات معروف و مسلم رسول خدا صلی الله علیه وآله نمود. آنان نیز سخنان او را می نوشتند. زمانی که آنان را به ترک جنگ دعوت کرد، با تیر او را کشتند.

روز بعد امام علیه السلام کسی را به این مأموریت فرستادند و به او یادآوری کردند که سپاه معاویه او را خواهد کشت و از او خواستند آنان را نصیحت کند. او نیز به فرمان امام در مقابل سپاه ستمگر قرار گرفت و نصیحت آغاز کرد. او را نیز هدف تیر قرار دادند و کشتند. در هر دو بار اصحاب امام سخت برآشفتند و اجازه ی جنگ خواستند، اما حضرت نپذیرفتند و خواهان دفاع شدند و آنان را به صبوری و خویشتنداری دعوت کردند.

در سومین روز نفر سوم را به سوی آنان فرستادند تا آنان را نصیحت کرده و به بازگشت به قرآن دعوت کند و اینکه از جنگ و خونریزی بپرهیزند که او را نیز کشتند.

آنچه در این ماجرا بیان شد، در هیچ جای جهان اسلام و جوامع غیر مسلمان مانندی ندارد و علی بن ابی طالب علیهما السلام با عملکرد و گفتار خود فرهنگ غدیر را به نمایش گذاشته و به رخ جهانیان کشیده اند.

 

مراجع و الگوپذیری از غدیر

 

اگر در زندگی مراجعی که از غدیر و آرمانش پیروی کرده و الگو گرفته اند نیک بنگریم، تاریخ و زندگی شان غدیری و علوی است و پیروان امیرمؤمنان علیه السلام بوده اند. یکی از عالمان بزرگ که تا صد سال پیش می زیست، مرحوم آیت الله العظمی شیخ میرزا محمد تقی شیرازی رضوان الله علیه بود. او جنگ مردم عراق با اشغالگران انگلیسی را رهبری می کرد. این مرجع تقلید به جهان نشان داد که پیرو علی بن ابی طالب علیهما السلام است. این جنگ نه با حمله ی عراقی ها به انگلستان که با اشغال شدن عراق از سوی نیروهای انگلیسی به وجود آمد و آنان شهرهای: کربلا، نجف، بغداد، بصره، رمیثه، سماوه و... را به تصرف خود درآوردند.

انگلیسی ها در این لشکرکشی اشغالگرانه از تمام انواع مهمات جنگی بر ضد عراق و ملت آن استفاده کردند و جمعیت عراق که در آن روز پنج میلیون نفر بود، از غالب امکانات جنگ محروم و دست خالی بودند.

اشغالگران از هزاران کیلومتر دورتر و از پسِ دریاها و اقیانوس ها به عراق لشکرکشی کرده بودند. در مقابل، مردم مسلمان عراق برای دفاع آماده شدند. شرایط دو طرف دقیقاً مانند مشرکان مهاجم بود که برای کشتن پیامبر صلی الله علیه وآله و مسلمانان می آمدند و مردم مسلمان به فرمان پیامبر صلی الله علیه وآله و پس از ایشان به فرمان امیرمؤمنان علیه السلام برای دفاع آماده می شدند و موضع دفاعی می گرفتند.

به گواهی تاریخِ مکتوب، اشغالگران مردم را زندانی کردند، تبعید کردند، شکنجه کردند و کشتند. دامنه ی این جنایت ها فراگیر شد تا جایی که مرحوم شیخ محمد رضا شیرازی فرزند مرحوم میرزا محمد تقی شیرازی را دستگیر کرده و به یکی از جزایر هندوستان تبعید کردند و در آنجا تحت شکنجه قرار داشت. غیر از کشتگانی که در جنگ با انگلیس جان دادند، انگلیسی ها بعد از جنگ عده ای را به جوخه ی مرگ سپردند.

در مقابل، میرزا محمد تقی شیرازی با الگوگیری از امیرمؤمنان علیه السلام و فرهنگ غدیر با صدور بیانیه ای اعلام داشتند که اسیرانِ کفار (انگلیسی ها) نباید مورد تعرض، کتک، آزار، توهین، شکنجه و گرسنگی قرار گیرند. این رفتار دقیقاً آینه ی تمام نمای غدیر است و میرزای شیرازی در مسائل جنگ و دفاع همان شیوه ای را برگزیدند که امیرمؤمنان علیه السلام بدان عمل می کردند و عینِ انسانیت در آن تبلور یافته است.

امیرمؤمنان علیه السلام که الگوی همه ی غدیریان هستند چه زیبا عمل کردند چراکه پس از اینکه سپاه دشمن شمشیرها را غلاف کردند و به ترک جنگ و مخاصمه تن دادند، در مسجد به حضرتش توهین می کردند و ناسزا و دشنام می گفتند، ولی حضرت به آنان اعتنا نمی کردند، چه رسد به این که کسی را زندانی یا مجازات کنند و فراتر اینکه اجازه ندادند با آنان به تندی و خشونت رفتار شود که در نهج البلاغه به آن تصریح شده است.

آنچه مسلم است اینکه فرهنگ ناب غدیر در دنیا بی نظیر است و جامعه ی جهانی سخت به آن نیازمند است.

 

فرهنگ غدیرستیز

 

در مقابل فرهنگ درخشان و تعالی بخش غدیر، فرهنگ غدیرستیز وجود دارد. در این هزار و اندی سال به نام تاریخ اسلام رفتارهایی مغایر و ضد غدیر از سوی بنی امیه و امثال آنان نشان داده شده است. از شواهد نابکاری حاکمان غدیرستیز ماجرای شهادت یکی از بزرگانِ علما مرحوم سید نصر الله حائری است. شاگردان حوزه ی درس او از استادان همانند علامه سید بحرالعلوم بودند.

یکی از حاکمان عثمانی مدعیِ به نا حق حکومت اسلامی او را به شهادت رساند. علت اجرای حکم اعدام درباره ی وی این بود که او «اسم غیر منصرف» را به جای اینکه به کسره بخواند به فتحه خواند و لذا حکم ظالمانه ی اعدام در حق او اجرا شد.

جای بسی درد و دریغ است که حکومت اسلامیِ امیرمؤمنان علیه السلام به دست نااهلان افتاده و به این فرجام نکوهیده رسیده است. امروزه اگر در بازشناساندن فرهنگ ناب غدیر از حکومت های مدعی مسلمانی و حاکم مسلمانان کوتاهی شود و افراد در عین توانمندی در نشر فرهنگ ناب غدیر نکوشند، این رفتار، مصداق بارز تنها رها کردن و خذلان امیرمؤمنان علیه السلام است و نتیجه ی این خذلان مورد نفرین رسول خدا صلی الله علیه وآله قرار گرفتن است، پس باید مفاهیم و روح غدیر به جهان رسانده شود.

2) کسانی که قدرت بایسته را دارند چه حاکمان اسلامی چه غیر اسلامی دعوت می کنیم که حکومت امیرمؤمنان و حاکمیت غدیر را بررسی کنند و تاریخ آن را بخوانند و آنگاه بسنجند که آیا پدیده ی خوب و انسانی بوده است یا نه.

در گفتار خود با روزنامه نگار غربی از او پرسیدم: در زمان حاضر در این خاکدان چنین حکومتی وجود دارد؟ پاسخ او منفی بود.

به راستی چرا چنین جامعه و حاکمیتی وجود ندارد؟ آیا مردم خواهان زندگی توأم با سعادت نیستند؟ قطعاً چنین نیست، اما دو مشکل در کار است. یکی این است که افراد ثروتمند و توانمند بتوانند با قلم، زبان، پول و موضعگیری خود فرهنگ غدیر را به جهان و جهانیان برسانند ولی خودداری کنند. البته برخی قاصر و عده ای مقصر بوده اند، لذا این فرهنگ غنی به جهان نرسیده است.

مسلم این است که اگر غدیر را به جهانِ مدعیِ آزادی و حقوق بشر ارائه دهیم تمام داشته ی آنان در برابر غدیر هیچ است.

چرا از این فرهنگ والا و غنی در دنیا خبری نیست؟ یک بخش از این تقصیر متوجه کسانی است که توانایی دارند، لذا باید همت کنند. البته ما هم جزئی از اینان هستیم و جوانان مؤمن که در جای جای جهان هستند، همه باید همت کنیم.

 

استفاده از نیروهای جوان و فعال

 

توجه داشته باشیم که هر جوان یک نیروی بالقوه است که باید با تلاش و کوشش به فعلیت درآید تا توفیق حاصل شود. بخش دیگر آن، افرادِ ثروتمند، صاحب قدرت و حاکمان هستند. این افراد باید همت کنند با ترویج فرهنگ سعادت بخش غدیر آن قدر که می توانند جامعه ی جهانی را از سعادت و رفاه برخوردار کنند. جان سخن، آن هایی که قدرت دارند به هر نحوی که می توانند باید این فرهنگ را به جهانیان برسانند.

امیدوارم که با همت والای شیفتگان غدیر، این فرهنگ با تمام ابعادِ: سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و خانوادگی اش به تدریج جهانگیر شود و همگان از آن برخوردار شوند، وصلی الله علی محمد وآله الطاهرین.

نظر شما