twitter share facebook share ۱۳۹۷ خرداد ۰۶ 2373

اين سياست عبارت است از تمليك اراضى به كسى كه با ساخت و ساز، يا كشاورزى، يا ايجاد قنات، يا حفر چاه يا ساخت كارخانه و كارگاه و امثال اين‏ها، آنها را آباد كند؛ و همچنين تشويق به كار و كشاورزى، و داشتن خانه ‏هاى وسيع و غيره. مثلاً از پيامبر صلى ‏الله‏ عليه‏ و‏آله ‏وسلم نقل شده است كه فرمود: «من أحيا أرضا ميتة فهي له، وليس لعرق ظالم حق؛ هركس زمين مرده‏ اى را زنده كند، آن زمين متعلّق به اوست، و كسى حقّ ندارد آن را از او غصب كند».

نيز فرمود: «من أحاط حائطا على أرض، فهي له؛ هركس زمينى را ديوار كشى كند آن زمين تعلّق به او دارد».

و نيز فرمود: «من سبق إلى ما لايسبقه إليه المسلم، فهو أحق به؛ هركس پيش از مسلمان ديگرى دست روى چيزى بگذارد، او به آن سزاوارتر است».

بنابراين، وقتى انسان ببيند كه زمين‏ها قابل تصرف است و بدون پرداخت هيچ بهايى مى‏ توان آنها را در اختيار گرفت، و آزاد است كه هرچه مى‏ خواهد بسازد يا بنا كند، و نه مالياتى بر عهده اوست و نه نياز به گرفتن اجازه و پروانه ‏اى دارد، و نه رفت و آمدى، و نه مخالفت و ممانعتى در كار است، و نه هزار و يك قيد و بند ديگر؛ طبيعى است كه به كسب و كار بپردازد، يا كارى بكند، يا اختراعى بنمايد، يا صنعتى بسازد، يا خانه ‏سازى كند، يا به كشت و كار و زراعت بپردازد و... .

بدين‏سان، كشور آباد از ابنيه و مزارع و صنايع و اختراعات مى ‏شود و مملكت توسعه مى ‏يابد و ترقى و پيشرفت مى ‏كند.

در اين جا سخنان جرجى زيدان درباره شكوفايى معمارى و كشاورزى در جهان اسلام را، در زمانى كه اسلام ـ و لو به طور نسبى ـ بر آن حكومت مى ‏كرد، نقل مى ‏كنيم:

رونق شهرسازى

«اما بسيارى از شهرهاى اسلامى ، بويژه عراق يا سواد و بالاخص بغداد و بصره و كوفه و ساير شهرهاى عراق، در مقايسه با وضعيتى كه در عهد دولت اسلامى داشتند ويرانه گشتند».

بنا به وصف اصطخرى از شهر «بصره»، اين شهر نيز همانند بقيه عراق آن روزگار، آباد بوده است. او مى ‏گويد: «بصره شهر بزرگى است. اين شهر در روزگار عجم وجود نداشت بلكه مسلمانان آن را ساختند، و در آن آبى جز آب رودخانه ‏ها وجود ندارد».

يكى از مورّخان گفته است كه در زمان بلال بن ابي بردة، رودها و جويبارهاى بصره شمارش شد، تعداد آن‏ها از يكصد و بيست هزار فراتر رفت. در اين شهرها قايقرانى مى ‏شد. من اين تعداد را باور نكردم تا آن كه خودم بسيارى از آن‏ها را ديدم، و گاه در فاصله يك تيررس، تعدادى نهر كوچك مى ‏ديدم كه در همه آن‏ها قايقرانى مى‏ شد، و هر نهرى نامى داشت كه به شخصى كه آن را حفر كرده بود يا به ناحيه ‏اى كه در آن مى ‏ريخت نسبت داده مى ‏شد. با مشاهده اين وضع، ديگر بعيد ندانستم كه در طول و عرض اين مسافت آن تعداد نهر وجود داشته باشد.

جرجى زيدان، سپس، مى‏ گويد: مساحتى كه در آن يكصد و بيست هزار نهر يا كانال ايجاد مى ‏شود، حدس بزنيد كه جمعيت آن چقدر مى ‏تواند باشد؟ اين براى مردم روزگار ما باورنكردنى است اما ـ به هر حال ـ نشانگر آبادانى آن سرزمين است.

زيدان مى ‏افزايد:

«بغداد كه ديگر جاى خود داشت... اصطخرى مشاهدات خود از اين شهر را ـ در سده چهارم هجرى ـ چنين نوشته است: كاخ‏ ها و باغ‏ هاى خلافت از بغداد تا نهرين، به مسافت دو فرسنگ، يك ديوار دارد و از نهرين به شطّ دجله وصل مى‏ شوند و از آنجا، اين بنا، به دارالخلافه متصل مى‏ گردد و در ساحل دجله تا الشماسية حدود پنج ميل پيش مى ‏رود و به موازات الشماسية در كرانه غربى، الحربية قرار دارد و در حاشيه دجله تا آخر كرخ ادامه مى‏ يابد...»

زيدان، سپس مى ‏گويد: «اين آبادانى كجا و بغداد ويرانه پس از فروپاشى كجا؟» و مى‏ افزايد: «شهر دمشق و ديگر شهرهايى كه امروز به ضعف و ناتوانى افتاده ‏اند نيز همين وضع را داشتند. در آن روزگار (يعنى: در حكومت اسلامى) شهرهاى ديگرى هم وجود داشتند كه در اوج عظمت خود بودند اما امروز تنها نامى از آنها بر جاى مانده است؛ شهرهايى چون فسطاط در مصر، كوفه در عراق، قيروان در افريقا، بصرى در حوران، و جز اينها».

رونق كشاورزى

كشاورزى نيز از رونق بى ‏نظيرى برخودار بود، حتى نسبت به اين روزگار ما كه كشاورزى تسهيل شده و ماشين ‏هاى حفّارى چاه آب و بذرپاشى و درو و خرمن ‏كوبى و غيره ساخته شده ‏اند.

عراق را «ارض السواد» مى‏ گفتند؛ چون انسان به هركجاى اين سرزمين كه مى ‏رفت يا فرود مى ‏آمد تا جايى كه چشمش كار مى ‏كرد مزرعه و كشت و زرع مى‏ ديد.

كسانى كه به وصف مزارع عراق پرداخته ‏اند، مى‏ گويند: در عراق حتى يك جريب زمين كشت ناشده يافت نمى ‏شود.

مصر نيز در عهد حكومت اسلامى پر زراعت و حاصلخيز بود. مقريزى ـ يكى از مورخان ـ مى‏ گويد: «هشام بن عبدالملك در سال 107 ه . به عبداللّه‏ بن حجاب كارگزارش در امر خراج مصر دستور داد آن جا را مسّاحى كند. او مصر را مساحى كرد و مساحت زمين ‏هاى كشاورزى آن، كه نيل آبيارى مى‏ كند به سى ميليون جريب بالغ مى ‏شد».

جرجى زيدان مى‏ گويد: در صورتى كه مساحت اراضى كشاورزى درّه نيل در سال 1914 م، با وجود توجّه خاص دولت به آبادانى و كشت و زرع آن، از شش ميليون جريب فراتر نمى‏ رفت... .

او سپس مى ‏افزايد: علتش اين است كه مساحت مصر [در آن ايّام] ، شامل واحه ‏هاى صحراى ليبى و زمين ميان نيل و درياى سرخ از يك سو و بحرالروم (درياى مديترانه) از سوى ديگر، تا العريش بيش از چهارصد هزار ميل مربع بود، يعنى چيزى برابر با 187 ميليون جريب، بنابراين، تعجبى ندارد كه سى ‏ميليون جريب آن آباد باشد.

زيدان ادامه مى ‏دهد: اين آبادانى در شهرهاى بزرگ اسلامى در اندلس، مانند قرطبه و غرناطه و طليطله، و شهرهاى بى‏ شمارى در عراق و شام نيز وجود داشت؛ شهرهايى كه در آن روزگار شهرهاى بزرگى بودند اما اكنون روستاهاى كوچكى هستند.

اين شواهد، اگرچه تصوير تفصيلى از آبادانى و كشاورزى در سرزمين ‏هاى اسلامى آن ايام به دست نمى ‏دهد، اما مى ‏تواند نمونه ‏اى از آن باشد.

اين انحطاط و عقب‏گرد در زمينه كشاورزى و معمارى در دول اسلامى، معلول كنار زدن اسلام از صحنه حكومت و مديريت، و جايگزينى قوانين غير اسلامى به جاى قوانين اسلام، و قرار دادن قيد و بندهاى سنگين بر كشاورزى و معمارى و بستن انواع مالياتهاست.

اگر نظامات و قوانين اسلامى، امروز به اريكه حكومت باز گردند، و اراضى در اختيار كسانى قرار گيرد كه آن‏ها را آباد و احيا مى ‏كنند، و قوانين جديد، و ماليات ‏هاى كمرشكن كنار نهاده شوند، بيگمان بار ديگر آن آبادانى و معمارى فراگير و آن كشاورزى كه همه عالم را پر كرده بود، بر كشورهاى اسلامى حاكم خواهد شد، و در سايه اين دو عنصر، دولت اسلامى در همه ابعاد و جنبه‏ ها پيشرفت خواهد كرد و شكوفا خواهد شد، و به ثروتمندترين و مترقى‏ترين كشور دنيا تبديل خواهد گشت.

*برگرفته از کتاب اسلام و سیاست؛ نوشته آیت الله العظمی سید صادق شیرازی

نظر شما