twitter share facebook share ۱۳۹۸ شهریور ۱۸ 1240

غلامرضا ظریفیان شفیعی در این نشست به موضوع امام حسین(ع)، الهیات نجات و رهایی اشاره و اظهار کرد: موضوع عاشورا را از زوایای بسیاری می‌توان پی‏ گرفت. واقعه عاشورا در کنار همه ابعاد، واجد جنبه الهیاتی است. عاشورا مانند جنگ بدر و احد صحنه درگیری ایمان و کفر نیست. هر دو سوی این ماجرا مسلمانانند؛ اما ماجرا دو نوع قرائت از خداوند و الهیات است. ماجرای کفر و ایمان نیست، بلکه ماجرای ایمان حقیقی و کفر و شرک در لباس دین و ایمان است.

واقعه عاشورا مصاف دو نوع خداشناسی است. بنی امیه وقتی در صدر امور قرار گرفت، دین را ابزار ساخته و خدا، کلمات، الهیات و شریعت را برای تحقق هدف خود که همانا سلطه بر جهان اسلام بود، به کار برد. رمز عملیات کربلا که از سوی عمرسعد مخابره شد، این بود که‌ ای سپاهیان خدا سوار بر مرکب شوید و با کشتن حسین به بهشت بروید. اموی‌ها با اتکا به این الهیات، کشتن امام حسین(ع) را مدلل کردند و بسیار هوشمندانه راه شرک‌شناسی را بستند.

اموی‌ها به اتکای فهم مشرکانه در لباس ایمان، هرنوع جنایتی را به نام دین مرتکب می‌شوند. ادبیات اموی به ویژه در دوره اول مشحون از مفاهیم دینی است. در گزارش‌های تاریخی آمده است که عمر سعد خود را رستگار می‌دانست، چون به زعم خود دستور خلیفه خدا را اجرا کرده است. ما در تاریخ بشریت جنگ و جنایت کم نداشته‌ایم؛ به طور مثال در تاریخ ایران چیزی حدود هزار جنگ رخ داده است. زمانی که مغول‌ها به ایران آمدند، جمعیت حدود ۲۰ میلیون نفر بود. بعد از گذشت چند سال از این حمله، جمعیت به ۲ میلیون کاهش پیدا می‌کند. این جنایت‌ها کم نبوده است. حادثه عاشورا در برابر این جنایات بزرگ از نظر عده و عُده ظاهرا جنایت کوچکی است. حداکثر زمان واقعه عاشورا شش تا هشت ساعت است. اما چرا این حادثه رنگ نمی‌بازد و همیشه زنده است؟

رمز ماندگاری عاشورا در پیوندی است که با الهیات و خداپرستی واقعی برقرار می‌کند. توحید پرچم امام حسین(ع) است. اساساً توحید در اندیشه دینی انضمامی است، انتزاعی نیست. پذیرش توحید در کنار اجتناب از طاغوت است و یکی از مصادیق مهم شرک و کفر در قرآن به رسمیت شناختن طاغوت است. طاغوت کیست؟ طاغوت حاکمی است که به نام دین حکومت می‌کند و مردم به او ایمان می‌آورند و حتی در راه طاغوت کشته می‌شوند. در طول تاریخ کشته شدگان در راه طاغوت، موحدان هستند که حاکمیت خود را به طاغوت می‌دهند. طاغوت کسی است که مدعی شود اختیار سرنوشت و مقدرات دیگری در دست اوست، و اگر کسی این ادعا را بپذیرد، آن جامعه، جامعه طاغوتی است و آن شخص طاغوت است.

 وی در ادامه با اشاره به اینکه قرآن یکی از مصادیق شرک را تبعیت بی‌چون و چرا و بی‌منطق از روحانیون می‌داند گفت: امام صادق (ع) با استناد به همین آیات به ما هشدار داد. به تعبیر قرآن آن‌ها روحانیون را به جای خدا نشاندند درحالی که به آن‌ها امر شده بود خدای واحد را بپرستند. به‌همین دلیل است که قرآن به صراحت، حتی در مورد پیامبر اسلام (ص) می‌گوید، تو حق سیطره و اجبار دیگران را نداری.

این استاد دانشگاه با اشاره به ظهور جاهلیت بعد از پیامبر (ص) گفت: بدترین سیطره‌ها، سیطره معنوی است، چرا که قلب را جذب می‎کند و عقل را پس می‎زند. بیانی از پیامبر اکرم(ص) نقل شده که فرمودند من در بین دو جاهلیت قرار گرفتم، جاهلیت اول اعراب و جاهلیت دوم که آن بزرگتر از جاهلیت اول است. چرا که شرک را در قامت ایمان و تحت امر خلیفه نشان می‌دهد. کار امام حسین (ع) هم در ادامه کار پیامبر اکرم(ص) است، اما خطیرتر و سخت‌تر، چراکه با جاهلیت دوم روبه‌روست. امام حسین (ع) فرمودند امروز دین است که به اسارت رفته است و او تلاش کرد تا دین از اسارت خارج شود.

وی در ادامه با توضیح شاخص‌های الهیات اموی گفت: همانگونه که گفتم، دستگاه مدرسین، فقها و حتی زهاد و عباد در دوره اموی تلاش کردند یک ادبیات فربه دینی را برای نظام اموی تولید کنند. در متون دینی اموی، معاویه به عنوان یک قدیس و کاتب وحی معرفی شده است. او کسی است که با رومیان کافر جنگید و توانست فتوحات را گسترش دهد. در این ادبیات، معاویه عامل وحدت، و امام حسین(ع)، عامل تفرقه است. معاویه به عنوان نجات دهنده جامعه اسلامی معرفی شده است. بخش مهمی از جامعه این حرف‌ها را پذیرفته بودند و فقها و مدرسان این افکار را در بین مردم تبلیغ می‌کردند.

قرآن در رابطه با این افراد می‌گوید که آیا ندیدید که چگونه هوای نفسشان را خدا کرده بودند؟ خدایی که فقط به آن‌ها ارجاع می‌داد. آن‌ها در طول تاریخ برای این خدا حدیث، کلام، مدرسه، فقیه و مجتهد درست کردند و بعد این خدای خودساخته را باور کردند و مانند جاهلیت، امام حسین(ع) و یارانش و صد‌ها انسان بزرگ را پای این خدا قربانی کردند. خدای اموی‌، خدای جبر است. خدایی که لباس خلافت را به تن یزید می‌کند. این خدا به اموی‌ها عزت داد و اجازه قتل امام حسین (ع) را صادر کرد. خدایی که جنایت می‌کند و به نوامیس مسلمین اجازه تجاوز می‌دهد.

عضو هیئت علمی دانشگاه تهران با بیان اینکه نماینده خدای اموی‌ها بر زمین مافوق انسان است نه انسان مافوق، گفت: درحالی که انبیا انسان مافوق بودند که عین عدل بودند. خدای اموی‌ها می‌گوید خلیفه یکپارچه حق است و مردم برده خلیفه هستند. خدای اموی‌ها با هیچ سنجش و متری مورد ارزیابی قرار نمی‌گیرد در حالی که دین با دو اصل اساسی خدای خود را مورد ارزیابی قرار می‌دهد. عدل و اخلاق که خدا خودش را موظف به آن کرده است. اما خدای اموی نه با عدل و نه با اخلاق خودش را قابل اندازه‌گیری نمی‌داند.

ظریفیان در ادامه با اشاره به اینکه قله الهیات امام حسین (ع) در دعای عرفه است، گفت: نقطه کلیدی قیام امام حسین(ع) در همین دعای عرفه است. خداشناسی ایمانی که ما بعضاً کمتر به دنبال آن می‎رویم. در نگاه اموی‌ها هرکس به خدا ساختگی آنان بیعت نکند، کافر شرعی است و حکمش قتل است. اما معتقدم که مصاف اصلی در کربلا دو نوع الهیات و دو نوع خداست. امیرالمومنین (ع) می‌فرماید که حضرت عباس(ع) در عین اینکه علم می‎آموخت آن را هضم کرد؛ این یعنی خدا را فهم کرده است.

وی در ادامه به الهیات امام حسین(ع) پرداخت و اظهار کرد: خدای امام حسین(ع) نجات‌بخش و رهایی‌بخش است و برخلاف اموی‌ها خدایی حقیقی است. این خدا وجودی است که با همه وجود می‌توان آن را احساس کرد؛ این خدا رحمتش برای همه انسان‌هاست. خدای حقیقی که امام حسین(ع) ابعاد زمینی و آسمانی آن را به ما نشان می‌دهد. در الهیات نجات و الهیات رهایی، بحث مفصلی است که در دنیای سنت و مدرن مورد بحث قرار گرفته است. در قرآن بحث نجات ۷۵ بار به همراه مشتقاتش آمده است و تأکید می‌کند که خدا عامل نجات است.

الهیات امام حسین(ع) به دو نکته تکیه می‌کند و آن فنا و بقا در خدای حقیقی است. توحید نجات‌بخش امام حسین(ع)، توحید حقیقت است که انضمامی است. یعنی برخلاف توحید اموی‌ها که اگر خواستی موحد باشید باید از طاغوت و خلیفه طبیعت کنید در این توحید موحدشدن مبارزه با طاغوت است. امام حسین(ع) وقتی که از مدینه خارج شد کارش را با خدای حقیقی آغاز کرد و بعد در مکه خطبه‌هایی را برای روحانیون خواند که شما باعث ایجاد این خدای برخواسته شدید و آن را مدلل کردید.

ظریفیان ادامه داد: دومین ویژگی الهیات نجات و رهایی‌بخش، رنج متعالی است. رنج متعالی یعنی به میزانی که به خدا نزدیک می‌شویم نسبت به کاهش رنج دیگران تلاش کنیم. قرآن می‌گوید اساس پیغمبری رنج متعالی است که از همه مردم بیشتر دل می‌سوزاند. در این رنج به میزانی که رشد می‌کنید دعایتان هم برای کاهش رنج همه انسان‌ها اوج پیدا می‎کند. اما الهیات اموی فقر، فاصله و تنازع ایجاد می‎کند؛ لذا اگر می‎خواهیم ببینیم که چقدر به امام حسین(ع) نزدیک شده‌ایم باید ببینیم که چقدر برای رنج دیگران، مشکلات آن‌ها و جهل آن‌ها غصه می‌خوریم. امام حسین (ع) خودش را فدا کرد برای اینکه جهل، جنگ و فاصله طبقاتی را کاهش دهد.

وی سومین ویژگی الهیات نجات و رهایی بخش امام حسین(ع) را نجات کثرت دانست و اظهار کرد: نجات کثرت به این معنی است که حقیقت مراتب دارد و تشکیکی است. نجات متکثر به این معنی است که امام حسین(ع) هرگز کسی را به خودش نخواند و دست کسانی را گرفت که فاصله زیادی با الهیات او داشتند. مانند حر که فرمانده سپاه یزید در سالیان دراز بود، اما الهیات نجات دست حر را می‌گیرد و یا زهیر که ارتباط منطقی با امام حسین(ع) نداشت، اما حضرت دست او را گرفت و یا فرد مسیحی و هرکسی که اهل وفاست و رنج دیگران می‌برد، حتی اگر نداند که خداپرست است.

عضو هیئت علمی دانشگاه تهران با بیان اینکه حادثه کربلا یک حادثه شیعی نیست و در طول تاریخ، انسان‌های بزرگی را دچار تحول کرده است، گفت: ما امروز با امام حسین(ع) چه می‎کنیم؟ آیا بعد از عاشورا اخلاقی‎تر می‌شویم؟ الهیات امام حسین (ع) الهیات رهایی بخش و محبت است. در الهیات امام حسین(ع) عدالت و دین جدا نیست. در این الهیات نجات بخش، خدا یکسویه با بندگانش حرف نمی‌زند، بلکه یک رابطه دوسویه است که هم بنده می‌گوید و هم خدا و در نهایت یک رابطه وجودی ایجاد می‎شود. در این رابطه دوطرف با هم حرف می‌زنند.

ظریفیان در پایان گفت: مصاف عاشورا، مصاف دو الهیات بود و به تعبیر نیچه، خدا در جامعه اموی اسیر شده بود و کار امام حسین(ع) این بود که خدا را زنده کرد. اگر امام حسین(ع) قیام نکرده بود بسیاری از خدا‌های ما امروز خدای اموی بود. امام حسین(ع)، خدا را حیات بخشید و آن را زنده کرد. او با اسارت اهل بیتش و کشته شدن خود و یارانش، دین را از اسارت نجات داد. او با رنج متعالی حاضر شد همه هزینه اسارت و شهادت را بدهد تا دین را از اسارت نجات دهد. رمز قرآن، الهیات امام حسین(ع) بود و به همین دلیل است که نام امام حسین (ع) همچنان مانده است و ادامه دارد.

*ایکنا

نظر شما