twitter share facebook share ۱۳۹۶ خرداد ۰۶ 888

اتهام اصلی دولت ترامپ این است که تهران منطقه را بی‌ثبات می‌کند؛ اما چنین چیزی با واقعیاتِ ملموس، منطبق نیست. ایران از همان دولت‌هایی در افغانستان و عراق پشتیبانی می‌کند که مورد حمایت آمریکا نیزهستند. در عین حال، کابل و بغداد به‌ترتیب پاکستان و عربستان سعودی را برای حمایت از تروریسم در کشورشان ملامت می‌کنند. جو بایدن، معاون پیشین ریاست جمهوری آمریکا، در سال ۲۰۱۴ نقش متحدان این کشور ازجمله عربستان و ترکیه و امارات را در ایجاد بی‌ثباتی، این‌گونه برشمرد: «آن‌ها صدها میلیون دلار و ده‌ها هزار تُن سلاح را به سوی هر کسی که می‌خواست با اسد بجنگد روانه کردند؛ بدون در نظر گرفتن این‌که النصره، القاعده و عوامل افراط‌‌گرای جهادی که از دیگر بخش‌های جهان آمده‌ بودند، از این کمک‌ها استفاده می‌کردند.»

علاوه بر این، هزینه‌های نظامی ایران بسیار کمتر از عربستان سعودی، اسرائیل و سایر کشورهای عرب خلیج فارس است؛ با آن‌که جمعیتش از مجموع تمامی آن‌ها بیشتر است. به همین خاطر، ادعای آن‌که ایران اهداف نظامی در منطقه دارد،  بی اساس است. ضمن اینکه توافق اتمی تاریخی جولای ۲۰۱۵ نیز تمامی راه‌های احتمالی را برای دسترسی ایران به سلاح اتمی مسدود کرده، در حالی که اسرائیل کماکان تنها مانع دست‌یابی به خاورمیانه‌ای عاری از سلاح‌های هسته‌ای است.

با توجه به استراتژی مشهود ترامپ، دست‌کم هفت خطر است که ایالات متحده باید از دست یازیدن بدان‌ها پرهیز کند.

نخست: توافق اتمی -که تضمین کننده عدم انحراف برنامه هسته ای به سمت بمب ایران شده است- در خطر جدی قرار دارد. اسرائیل و عربستان سعودی تمام تلاش خود را به کار بستند تا از توفیق مذاکرات میان ایران و شش قدرت جهانی جلوگیری کنند. آن‌گونه که چندین منبع غربی در گفت‌وگو با من تأیید کردند، آن‌ها اکنون بر روی استراتژی پیچیده‌تری متمرکز شده‌اند تا در راه اجرای توافق کارشکنی کنند. به جای خروج آمریکا از توافق که موجب نقض آن شده و می‌تواند این کشور را در عرصهٔ جهانی منزوی کند، دولت‌های سعودی و اسرائیل از تحریم‌های گسترده‌ای حمایت می‌کنند که مرتبط با برنامهٔ هسته‌ای نباشد اما در عمل تمامی مزایای اقتصادی توافق اتمی را برای ایران از بین ببرد.

دوم: در حالی که اوباما معتقد بود آمریکا دیگر منافع استراتژیکی در ذخائر نفتی خاورمیانه ندارد، ترامپ می‌گوید که آمریکا برای حمایت از هم‌پیمانانش در منطقه هزینهٔ بالایی متحمل شده و باید آن‌را پس بگیرد. او اظهار کرده است که متحدان عرب آمریکا «هیچ چیز جز پول ندارند.» بنابراین، ترامپ میخواهد سیاستی در پیش گیرد تا در ازای رویکرد خصمانه مقابل ایران، دلارهای نفتی شیوخ عرب را عاید کشورش کند. چنین معاوضه‌ای، با در نظر گرفتن لایه‌های زیرین عوامل بی‌ثباتی منطقه، تضمینی بر ادامهٔ بحران و فراتر رفتن آن ازمنطقه است.

سوم: ترامپ می‌خواهد که فروش تسلیحات آمریکایی را به سعودی‌ها گسترش دهد و در این راستا، طی سفرش به عربستان، قراردادی به ارزش ۱۱۰ میلیارد دلار با این کشور به امضاء رساند. لیکن سرازیر کردن سلاح به منطقه‌ای که در حال حاضر هم بی‌ثبات است، مدت‌هاست که باعث منازعات مخربی چون جنگ یمن شده است. از سوی دیگر، این کار دورنمای حل بحران‌های منطقه‌ای از راه دیپلماسی، راتیره و تار می‌کند.

چهارم: تمجید ترامپ از عربستان سعودی، بیشتر باعث شیوع تروریسم می‌شود تا جلوگیری از آن. او در جریان فعالیت‌های انتخاباتی‌اش، ریاض را «بزرگ‌ترین حامی مالی تروریسم در جهان» خوانده بود. حال ترامپ روابط عربستان و آمریکا را «روابطی استراتژیک» نامیده است و در عوض، ایران را متهم می‌کند که در «صدر کشورهای حامی تروریسم» قرار دارد. این تغییر مشی، اثری معکوس بر جای خواهد گذاشت. افزایش فشار بر ایران باعث خواهد شد تا توانایی این کشور در مقابله با گروه‌های تروریستی در عراق، سوریه و سایر بخش‌های منطقه، کاهش یابد. گروه‌هایی چون دولت اسلامی [داعش]، القاعده و جبهه النصره در ایدئولوژی وهابی‌گری با سعودی‌ها شریکند. حمایت از عربستان سعودی باعث گسترش چنین عقایدی خواهد شد.

پنجم: اوباما به لزوم بالانس قدرت تاکید کرد و گفت که عربستان و ایران باید قدرت در منطقه را «تقسیم» کنند، اما ترامپ در ریاض سخنانی گفته که عربستان و ایران را به سمت رویارویی تشویق میکند. چنین کاری تنها دمیدن بر آتش فرقه‌گرایی و افزایش تنش‌ها میان شیعیان و اهل سنت در منطقه است و باعث شیوع بیشتر بی‌ثباتی خواهد شد.

ششم: ایالات متحده و اسرائیل مدت‌هاست که در صدر کشورهای مورد تنفر در جهان عرب و در میان ملت‌های مسلمان قرار دارند. به همین خاطر بود که شعارهای ستیزه‌جویانهٔ محمود احمدی‌نژاد بر ضد آمریکا و اسرائیل، محبوبیت فراوانی را برای او در خیابان‌های کشورهای عرب و اسلامی ایجاد کرد. امروزه، عربستان سعودی و اسرائیل در حال تشکیل ائتلافی علیه ایران هستند که ترامپ از آن حمایت می‌کند. بنیامین نتانیاهو، نخست وزیر اسرائیل نیز به نوبهٔ خود معتقد است که با بزرگ‌نمایی اتهام تهدید ایران علیه اسرائیل، می‌تواند اذهان را از مسئلهٔ فلسطین دور کند. ائتلاف جدید اعراب با آمریکا و اسرائیل در زمانی حادث می‌شود که بخش عظیمی از جهان عرب فرو ریخته و امید برای دست‌یابی به یک کشور فلسطینی دور از انتظار شده است. ائتلاف مذکور باعث می‌شود که رهبران عرب در انظار مردم‌شان شریک توسعه‌طلبی اسرائیل دیده شوند و به همین خاطر، احتمال عضوگیری گروه‌های افراطی -از جمله داعش- از مردم این کشورها افزایش یابد.

در نهایت، سیاست ترامپ در خاورمیانه، به جای آن‌که مشکلات ریشه‌ای کشورهای عرب، مانند فقر، فساد، دولت‌های خودکامه و شیوع وهابیسم را حل کند، آن‌را گسترش خواهد داد. نتایج دخالت‌های نظامی آمریکا و ناتو نیز در کشورهای افغانستان، عراق و لیبی، عیان است. کشورهای باثبات و ثروتمند عرب مقادیر هنگفتی برای خرید سلاح‌های آمریکایی پرداخته و در یمن، لیبی و سوریه دخالت نظامی کرده‌اند تا با آن‌چه نفوذ ایران می‌نامند، مقابله کنند. آنان به جای استفاده از ثروت‌شان برای حل مشکلات ساختاری سیستم اقتصادی و سیاسی خود، این ثروت را برای بی‌ثبات‌کردن سایر کشورهای عربی خرج کرده‌اند. ذخایر ارزی عربستان سعودی، از ۸۰۰ میلیارد دلار به ۵۰۰ میلیارد دلار کاهش یافته که بخش مهمی از آن به دلیل خرید سلاح و ماجراجویی‌های فرا مرزی است. این روند مداخله‌جویی در جانب کشورهای عرب، احتمالاً در دولت ترامپ ادامه خواهد یافت و بر نابرابری‌ها در اقتصاد متزلزل کشورهای عربی خواهد افزود.

هیچ‌کدام از موارد بالا در فهرست منافع غرب قرار ندارند. اگر بخواهیم منطقه به ثبات و رونق دست یابد، پرزیدنت ترامپ باید در سیاست‌هایش در خاورمیانه تجدید نظر کند. در صدر آن، باید به گونه‌ای که حقوق فلسطینیان محترم شمرده شود، راه حلی برای بحران اسرائیل و فلسطین بیابد و به اقداماتی دست بزند که همکاری میان قدرت‌های بزرگ منطقه‌ای مانند ایران، عربستان، ترکیه و مصر را شکل دهد.

نویسنده: حسین موسویان

نظر شما