twitter share facebook share ۱۳۹۸ آبان ۰۹ 1343

پس از مرگ بغدادی شاید دیگر سازمانی با عنوان داعش نداشته باشیم، اما بی تردید اعضای آن تحت نام و رهبری دیگری تجدید سازمان خواهند کرد. طبق برخی گزارش ها در آگوست 2019 بغدادی، عبدالله قرداش افسر سابق بعث را که از قوم ترکمان بوده و به خشونت زیاد از حد معروف است، به جانشینی خود انتخاب کرد. تجربه سایر گروههای تندرو از جمله القاعده نیز نشان می دهد که مرگ رهبر یک سازمان لزوما منجر به پایان کار آن سازمان نخواهد شد، اما بهترین راه برای ارزیابی اینکه داعش موفق به تجدید حیات خود خواهد شد یا خیر و آیا گروههای دیگر تروریستی پس از داعش متولد خواهند شد یا نه، بررسی دلایل ظهور گروههای این چنینی در چهار دهه اخیر است.

ظهور سنی های تندرو و ایدئولوژی انقلابی شیعه

از میانه دهه 1960 عربستان برای اِعمال سیاست خارجی و بسط نفوذ منطقه ای و بین المللی خود، شروع به نشر اسلام وهابی در میان اهل سنت جهان من جمله کشورهای جنوب آسیا کرد. اسلام سعودی برخلاف سایر مکاتب اهل سنت اهل مدارا نبوده و بسیار تحمل ناپذیر است و سایر مسلمانان به ویژه شیعیان را که مؤید دیدگاه آن مکتب نیستند، بدعت گذار نامیده و مستحق مرگ می داند. بی تردید انتشار چنین اسلامی نقش بزرگی در پیدایش گروههایی همچون طالبان، القاعده، بوکوحرام، الشباب و داعش داشت.

در همین حال بعد از انقلاب اسلامی ایران در سال 1979 گونه ای از تشیع سیاسی و انقلابی ظهور یافت که دیدی به شدت منفی به رژیم های محافظه کار عرب به خصوص عربستان داشت. این نسخه از تشیع انقلابی ضمن اینکه مشروعیت کشورهای عرب را به چالش کشید و ترس آنان را برانگیخت، به خصومت و رقابت دیرینه ای که بین این دو گروه وجود داشت، بُعد فرقه ای بخشید. این روند منجر به ایجاد شکاف عمیق ایدئولوژیک در جهان اسلام شد و بر رقابت ها و کشمکش هایی که بین قدرت های منطقه بر سر نفوذ بیشتر بود افزود.

سیاست های دوران جنگ سرد و جنگ شوروی-افغانستان

جنگ افغانستان و شوروی و کمک کشورهای عرب و آمریکا به مجاهدین افغان که با گسترش وهابیت در افغانستان و پاکستان همراه شده بود، زمینه مناسبی را برای ظهور گروههای افراطی سنی همچون القاعده و سایر گروههای تندرو در خاورمیانه، شمال آفریقا و قفقاز شمالی فراهم ساخت. برای مثال گروه موسوم به (افغان عرب ها) که در کوران جنگ افغانستان و شوروی ایجاد شده و رشد کرده بودند، در جنگ چچن که بیش از یک دهه طول کشید نقش اصلی را ایفا کردند.

گرچه جنگ افغانستان و شوروی در سال 1989 پایان یافت، اما رقابت های منطقه ای و بین المللی بر سر تعیین سرنوشت افغانستان ادامه یافت و همین رقابت ها نقش عمده ای در شکل گیری جنگ های داخلی افغانستان ایفا کرد؛ جنگ هایی که در سال 1989 آغاز شد و حتی بعد از حمله آمریکا به آن افغانستان در سال 2001 ادامه یافت.

استفاده دولت ها از گروههای تروریستی به عنوان ابزاری برای تحقق سیاست های خارجی

همه دولت ها مدعی هستند که مخالف تروریسم بوده و علیه گروههای تروریستی می جنگند؛ اما واقعیت خلاف این ادعا را نشان می دهد. همه دولت ها از گروههای تروریستی در راستای تحقق اهداف سیاسی و استراتژیکی خود استفاده می کنند. تنها زمانی که این گروههای تروریستی متمرد شده و به صورت مستقل اهداف و برنامه های خود را دنبال کنند، آن وقت است که دشمنی دولت ها برانگیخته شده و بر ضد این گروهها دست به عمل می زنند.

بهترین مثال در این زمینه مورد طالبان است؛ این گروه سال 1994 به عنوان مانعی بر سر حضور ایران در افغانستان و آسیای مرکزی و نیز ابزاری برای محدود کردن نفوذ روسیه، مورد حمایت آمریکا، عربستان و بعدها امارات و پاکستان قرار گرفت و برای مدت ها آمریکا چشم خود را به روی خشونت اعمال شده توسط این گروه بست. در همین حال افغانستان به مأمنی برای القاعده بدل شد و تنها بعد از بمب گذاری در سفارت خانه های آمریکا در کنیا و دارالسلام در سال 1998 بود که رویه آمریکا دستخوش تغییر شد. اما علی رغم حمله آمریکا به افغانستان در سال 2001 عربستان و پاکستان به استفاده از طالبان در راستای تحقق اهداف منطقه ای خود ادامه دادند و سیاست های این دو کشور یکی از دلایل ماندگاری طالبان بود.

ظهور داعش نیز به رقابت کشورهای مختلف بر سر شکل دهی به ساختار سیاسی و تقسیم مناصب در عراق در پی حمله آمریکا به آن کشور در سال 2003 و تلاش برای مقابله با نفوذ تهران مرتبط است. در این ارتباط، ایران هم از گروههایی مثل حزب الله و برخی شبه نظامیان شیعه در عراق که سایر بازیگران منطقه به آنها به چشم تروریست می نگرند، برای پیشبرد اهداف منطقه ای خود استفاده می کند.

دخالت های نظامی و فروپاشی نظم داخلی و منطقه ای

ظهور گروههای تروریستی، به دخالت های خارجی و جنگ های منطقه ای نیز ارتباط مستقیم دارد. این دخالت ها سبب تغییر ساختار دولت در چندین کشور خاورمیانه و آسیای جنوبی شده، تنش های خفته قومی و فرقه ای را بیدار کرده و با برهم زدن توازن بین قدرت های منطقه، رقابت های منطقه ای را شدت بخشیده است. این تحولات زمینه ظهور گروههای تروریستی جدیدی را فراهم ساخته که اغلب مورد حمایت بازیگران خارجی هستند. برای نمونه حمله شوروی به افغانستان زمینه ساز جنگ داخلی آن کشور شد. این جنگ داخلی که با خروج شوروی از افغانستان در سال 1989 آغاز گشت در نهایت منجر به ظهور گروههای تندروی جدیدی مثل طالبان با کمک بازیگران بین المللی و منطقه ای شد.

همچنین است حمله اسراییل به لبنان در سال 1982 که به منظور رهایی از سازمان آزادی بخش فلسطین صورت گرفت و منجر به تولد حزب الله شد. و حمله آمریکا به عراق در سال 2003 که ضمن برچیدن دولت آن کشور، به رقابت های منطقه ای شدیدی بر سر تعیین سرنوشت دولت عراق منجر شد. ظهور گروههایی همچون القاعده عراق و پس از آن داعش نتیجه مستقیم رقابت های داخلی و منطقه ای بود. کشورهای منطقه همچون عربستان، قطر و ترکیه در بدو امر از داعش حمایت کردند. آتش جنگ داخلی سوریه که توسط بازیگرانی خارج از آن کشور برانگیخته شده بود، زمینه ای را فراهم ساخت که داعش و القاعده قلمرو خود را به سمت شرق توسعه دهند. در خصوص لیبی نیز همین امر صادق بود.

به این ترتیب، این دخالت های نظامی که در ابتدا با عنوان مبارزه با تروریسم صورت گرفته و منطقی جلوه می کرد، خود تبدیل به عاملی برای ظهور گروههای تروریستی جدید شد.

کوتاه سخن اینکه گروههای تروریستی به همان اندازه که محصول ایدئولوژی های افراطی و مشکلات عمیق اقتصادی و سیاسی کشورها هستند، از دخالت های سیاسی بازیگران بین المللی و منطقه ای نیز متأثر می باشند. مادامی که این عوامل مورد توجه قرار نگیرد و جلوی اهداف و اقدامات بازیگران کلیدی گرفته نشود، راه مبارزه با تروریسم تنها در استفاده از نیروهای نظامی دیده شده و نتیجه، ظهور گروههای تروریستی دیگری به جای بغدادی خواهد بود.

https://lobelog.com/without-regional-stability-the-resurgence-of-the-islamic-state-or-emergence-of-new-terror-groups-is-inevitable/

 مترجم: فاطمه رادمهر

نظر شما