twitter share facebook share ۱۳۹۹ تیر ۲۷ 1394

طی هفته های گذشته، امضای مخفیانه توافق همکاری 25 ساله ایران و چین در صدر اخبار قرار گرفت و موجب شد که مردم دست به حدس و گمان زده و تحلیلگران، با اغراض سیاسی، ادعاهایی دروغین مطرح کنند.

در واقعیت به نظر نمی رسد که این توافق، به تحولی در روابط ایران و چین منجر شود؛ بلکه این اظهارات سازمان ها و شخصیت های سیاسی بود که به ایجاد تبلیغات و ادعاهایی حول این توافق انجامید و آن را به بحث اصلی صحنه سیاست ایران بدل کرد. احمدی نژاد در گیلان به محرمانه بودن توافق اشاره کرد و گفت که مردم این توافق را نمی پذیرند. رضا پهلوی نیز با تقبیح توافق، آن را پیمانی شرم آور توصیف کرد که منابع طبیعی کشور را غارت می کند و باعث استقرار سربازان خارجی در خاک ایران می شود.

پهلوی با اشاره به استقرار نیروهای چینی در ایران به عنوان بخشی از توافق، به طور ضمنی به نقل قول از مقاله Petroleum Economist در سپتامبر 2019 پرداخت که من همان موقع دروغ بودنش را اثبات کردم. جالب آنکه همان نویسنده، مقاله دیگری را در 6 ژوئیه 2020 در OilPrice منتشر کرد و در آن به «شکل گیری یک عنصر نظامی جدید با پیامدهای امنیتی بزرگ جهانی» در توافق 25 ساله اشاره نمود. اما پیش نویس نهایی این توافق که از اواخر هفته گذشته در رسانه ها منتشر شده، نشان می دهد که توافق از آنچه ادعا می شود، بی اهمیت تر است.

این سند 18 صفحه ای، گویای توافقی جامع و همکاری ای بلندمدت در زمینه های مختلف استراتژیک است؛ اما چیزی فراتر از فراهم کردن مقدمات و نقشه راه «همکاری جامع استراتژیک» یا همان  CSP که ژانویه 2016 بین حسن روحانی و شی جین پینگ امضا شد، نیست. با این حال، سند حاوی برخی عناصر جالب توجه نیز هست. برای مثال طبق توافق اخیر، در بین شرکای ایران، چین بیشترین امتیاز را در پروژه های مختلف استراتژیک توسعه ای، از زیرساخت های انرژی گرفته تا مخابرات، نرم افزار، بانکداری، راه آهن و بنادر خواهد داشت. در طرف مقابل، تهران نفت مورد نیاز پکن را در 25 سال آینده تأمین خواهد کرد.

بخش نظامیِ توافق نیز گسترده است و خواستار ایجاد هیأت مشترکی برای صنایع نظامی، سرمایه گذاری، طراحی و تولید تسلیحات می شود؛ اما در این سند نه اشاره ای به استقرار نیروی نظامی چین در ایران شده و نه به استقرار بمب افکن ها و جنگنده های دوربرد چینی در همدان و سایر فرودگاههایی که کاربرد دوگانه دارند و در مقاله OilPrice مورد اشاره قرار گرفته است.

در این توافق، به میزان دقیق منابعِ اختصاص داده شده، سازوکارهای اجرایی و ضرب الاجل اجرای توافق، اشاره ای نشده است و همین امر نشان می دهد که توافق به خودی خود، تغییر عمده ای در روابط فعلی ایران و چین نیست و تحولی در استراتژی پکن در خلیج فارس نخواهد داد؛ بلکه برعکس، ابهاماتی که در توافق وجود دارد، درکنار محدودیت های بالقوه ای که بر سر اجرای این همکاری ها هست، اجرای توافق را با مشکل مواجه می کند.

از سال 2016 هر دو طرف چینی و ایرانی در خصوص CSP سخنانی غلوآمیز گفته و مکرراً به روابط دوستانه وطولانی مدت موجود بین دو کشور اشاره می کردند. اما این سخنان پرشور و هیجان، به ندرت در عمل و با اجرای واقعی توافقات فیمابین، مطابقت پیدا می کند. تأثیر کمپین فشار حداکثری واشنگتن که تغییرات اساسی در محتوای CSP و آنچه تهران و پکن می خواستند ایجاد کرده و تمایل چین به انجام پروژه های کوتاه مدت و فوری به جای تعهد به انجام فعالیت های گسترده تر، محدودیت های اجرایی که سند همکاری 2016 با آن روبرو است را، به شکل چشمگیری به نمایش می گذارد. از منظر سیاسی نیز، درحالیکه چین در حرف با تحریم های یکجانبه آمریکا مخالفت می کند و اخیرا هم طرح گسترش تحریم های تسلیحاتی سازمان ملل علیه ایران را نپذیرفت، در اجرای تعهدات خود در CSP ملاحظاتی داشته است.

در دهه گذشته، چین نقش و نفوذ خود را در خلیج فارس توسعه داده و برای موفقیت و پایدار نمودن حضور خود در چنین منطقه پرتنشی، استراتژی بی نظیری اتخاذ کرده است. به جای تقلید از رویکرد آمریکا، چین روابط محکم و خوبی را با همه بازیگران منطقه آغاز کرد؛ در رأس این بازیگران عربستان و امارات و ایران بودند که شرکای استراتژیک چین محسوب می شوند. نتیجه مهم این استراتژی، جا انداختن ایده همکاری برد-برد در سطح دوجانبه و منطقه ای، ایجاد موازنه، و استمرار حرکت موفقیت آمیز چین، علیرغم رقابت ها و نگرانی های امنیتی حاکم بر منطقه بوده است.

با توجه به آنچه از حضور پررنگ چین در خاورمیانه گفتیم، بعید است که چین با تقویت بیش از حد رابطه خود با ایران، روابط خود را با شرکای عربش به خطر اندازد. دکتر «جاناتان فولتون» تحلیلگر ارشد در شواری آتلانتیک، در خصوص احتمال تبدیل شدن چین به بزرگترین تأمین کننده سلاح برای ایران بعد از انقضای تحریم تسلیحاتی سازمان ملل می گوید «از انجا که ایران در انزوا قرار دارد این امر منطقی به نظر می رسد؛ اما چنین حرکتی، رقبای ایران در خاورمیانه را که بسیاری شان شریک استراتژیک چین هستند، آزرده خاطر نموده و از چین دور می کند» و این چیزی است که چین نمی خواهد.

ایران از نقشی که چین در منطقه ایفا می کند و به ویژه حمایتی که از ایران نشان می دهد، به عنوان موازنه ای در برابر نقش و نفوذ آمریکا در خلیج فارس، خشنود است؛ اما می داند که چین رابطه با آمریکا را بر رابطه با ایران اولویت می بخشد.

در سطح جهانی، چین مشغول رقابتی پیچیده با آمریکا است و ایران هم مستقیم و غیرمستقیم در این رقابت درگیر است؛ این درگیری را در کمپین فشار حداکثری و جنگ تجاری بین چین و امریکا می توان دید. در ژانویه 2020 خزانه داری آمریکا تحریم هایی که روی COSCO غول کشتیرانی چین بود، برداشت؛ این تحریم ها سپتامبر 2019 به خاطر نقش این کشتیرانی در حمل و نقل نفت ایران وضع شده بود. جالب آنکه این تصمیم بعد از آنکه دو طرف بر سر پیمان تجاری فاز یک به توافق رسیدند گرفته شد و این امر نشان می داد که موضوع ایران نیز در طول مذاکرات مورد بحث قرار گرفته است. روشن است که چین به شریکی همچون ایران نیاز دارد؛ شریکی که چین بتواند با توسل به آن، منافع استراتژیک گسترده تر خود را تأمین کند.

در کل، ایران و چین منافع مشترک و دلایلی برای همکاری دارند که این منافع و دلایل می تواند در سالهای آینده گسترش یابد؛ اما چین نفوذی که در خلیج فارس بدست آورده را فدای گسترش رابطه خود با ایران نمی کند. ضمن آنکه تا سازوکارهای اجرایی توافق به دقت مشخص نشده و جزئیات اهداف و برنامه ها روشن نگردد؛ چین وارد فاز اجرایی توافق نخواهد شد. این دو نکته، بیهوده بودن بسیاری از ادعاهای پیرامون همکاری جامع استراتژیک بین ایران و چین را نشان می دهد.

*منبع: responsiblestatecraft

مترجم: فاطمه رادمهر

نظر شما