جمهوری اسلامی در عرصه سیاست خارجی انتخاب های خطرناکی پیش رو دارد. تحلیلگران ایرانی در برنامه های تلویزیونی، با خشم این سؤال را می پرسند که چگونه ایران خود را در موقعیت جنگ با اسرائیلی قرار داده است که بیش از 1500 کیلومتر با میهن ما فاصله دارد و این درحالی است که ایران هیچ حامی و شریک استراتژیکی نیز ندارد و حتی قادر به حفظ حقوق ارضی خود نیست؟ این خشمی است که تنها به تحلیلگران محدود نمی شود، بلکه اغلب مردم ایران که از عواقب جنگ می ترسند و از راهی که رهبران کشور در پیش گرفته اند به تنگ آمده اند، این خشم را ابراز می کنند
اسرائیل، اتحادیه اروپا و نزاع با امارات بر سر جزایر سه گانه
چندی پیش یک روحانی تندرو در ایران گفت که جنگی بزرگ علیه اسرائیل ضروری است؛ حتی اگر منجر به «مرگ نیمی از جمعیت (ایران) شود». این سخنان خشم شدیدی را در ایران برانگیخت؛ یکی از روزنامه های تهران به این سخنان پاسخ داد: «آنها (تندروهای ضد اسرائیل) از جنگ صحبت می کنند اما در صورت وقوع جنگ، معلوم نیست که درمیدان نبرد حضور خواهند داشت یا خیر». وقتی در صفوف نظام چنین خشمی وجود دارد، می توان تصور کرد که در سطح جامعه میزان خشم چقدر است
اخیرا در نظرسنجی که در داخل ایران انجام شده، اکثریت ایرانیان (78%) گفته اند رابطه مستقیمی بین سیاست خارجی ایران و وضع بد جامعه وجود دارد؛ حالا همین جامعه باید با احتمال جنگ نیز روبرو شود. در نظرسنجی همچنین 68% ایرانیان خواهان عادی سازی رابطه با آمریکا شده اند؛ سیاستی که اتخاذ ان فعلا از سوی رهبران اسلامگرای ایران بعید می نماید
در حال حاضر –اگر فراخوان های اقلیت کوچکی از تندروها را در نظر نگیریم- مقامات ارشد ایران سخت در تلاش هستند تا از جنگ با اسرائیل جلوگیری کنند. عباس عراقچی وزیر امور خارجه ایران در یک ماه اخیر به پایتخت های منطقه سفر کرد و تلاش نمود تا مانع از حمله تلافی جویانه اسرائیل شود. پیام او این بود: «ما جنگ نمی خواهیم ولی در عین حال برای آن آماده هستیم». اما مسئله این است که تهران باید تصمیم بگیرد آیا می خواهد سیاست خود را تغییر دهد و با عوامل اصلی که کشور را به این نقطه رسانده است مقابله کند یا خیر؟
دو سیاستی که سبب وضعیت فعلی شده، یکی تلاش برای نابودی اسرائیل و دیگری مقابله با حضور آمریکا در خاورمیانه است و تهران برای دستیابی به هر دو هدف، منافع ملی ایرانیان را قربانی کرده است
اخیرا پس از نشستی که ماه اکتبر بین رهبران اتحادیه اروپا و کشورهای خلیج فارس برگزار شد، این سؤال در کانون توجه قرار گرفت که اولویت های سیاست خارجی ایران باید چه باشد؟ اتحادیه اروپا در بیانیه مشترکی که در پایان نشست صادر کرد، برای اولین بار از ایران خواست «به اشغال جزایر سه گانه پایان دهد». امارات جزایر سه گانه را بخشی از خاک خود می داند. حمایت اتحادیه اروپا از ادعای امارات توسط اکثر تحلیلگران ایرانی، تهدیدی علیه تمامیت ارضی ایران توصیف شده است. ایران این جزایر را بخشی جدایی ناپذیر از خاک خود می داند
بیانیه اتحادیه اروپا نتیجه کارزار طولانی مدت امارات برای ایجاد حمایت دیپلماتیک از موضع خود علیه ایران است. در سالهای اخیر آمریکا، ژاپن، کره جنوبی و اکنون اروپایی ها حمایت دیپلماتیک خود را از ادعای امارات درباره جزایر اعلام کرده اند. آنچه برای تهران دردناک است، این است که دو شریک استراتژیک ایران (روسیه و چین) نیز از ادعای امارات حمایت کرده اند؛ اقدامی که باتوجه به ضعف ایران، امری کاملا طبیعی است. مسکو و پکن روابط اقتصادی گسترده ای با امارات دارند و این درحالی است که تهران در اقتصاد جهانی هیچ جایی ندارد. در چنین شرایطی آیا رهبران ایران می توانند بر منافع ملی تمرکز کنند؟
موضع اتحادیه اروپا غیرمنتظره نبود. حمایت اروپا از ادعای امارات را می توان در انتقام از ایران به دلیل کمک به روس ها در جنگ اوکراین دانست. کمک تهران به مسکو در جنگ اوکراین، تنها به دلیل نارضایتی ایران از غرب انجام شد و سود چندانی برای کشور نداشت. به عقیده برخی از تحلیلگران، امارات در بهترین حالت به تلاش برای کسب حمایت بین المللی از ادعای خود در مورد مالکیت جزایر سه گانه ادامه می دهد و در بدترین حالت در صورت وقوع جنگ بین ایران و اسرائیل، از ضعف ایران و تمرکزش روی جنگ، استفاده می کند و با استفاده از نیروی نظامی درصدد تصرف جزایر برمیاید
گرچه هیچ نشانه ای دال بر برنامه ریزی امارات برای تصرف نظامی جزایر سه گانه وجود ندارد، اما وجود چنین نگاهی در بین تحلیلگران و ناظران سیاسی نشان دهنده نگرانی عمیق در داخل ایران است؛ نگرانی از این بابت که رهبران کشور در اولویت بندی مسائل به اشتباه رفته اند، در دفاع از تمامیت ارضی ناکام مانده اند، با اقدامات خود باعث شده اند که ایران هیچ دوستی نداشته باشد، هزینه های گزافی بر مردم تحمیل شود و منافع ملی تضعیف گردد
بسیاری اصلاح مسیر سیاست خارجی ایران را اجتناب ناپذیر می دانند ولی رهبران ایران هنوز حاضر به پذیرش این مسئله نیستند. سخنان رهبران و مقامات کشور نشان می دهد که درگیری با اسرائیل، نه یک تصمیم ایدئولوژیک که مبارزه ای اجتناب ناپذیر بر سر منافع ملی است؛ به عبارت دیگر مناقشه مداوم ایران و اسرائیل ناشی از حمایت ظاهری ایران از آرمان فلسطین نیست. برای نمونه می توان به مصطفی پورمحمدی وزیر سابق کشور اشاره کرد که در سخنانی گفت: «وجود اسرائیل برخلاف منافع ملی و استقلال ایران است». اما مردم همراستا با مسئولان نیستند؛ از نگاه آنان مناقشه پرخطر با اسرائیل، چیزی است که طبقه اسلامگرای حاکم بر ملت تحمیل کرده است
اینکه آیا تهران همچنان مبارزه با اسرائیل را در اولویت قرار می دهد یا در این سیاست تجدیدنظر می کند را نمی دانیم. فعلا استراتژی تهران بر دو وجه متمرکز است: 1. اجتناب از جنگ مستقیم با اسرائیل و فشار برای مشروعیت زدایی اسرائیل در صحنه بین الملل و 2. حفظ حداکثر توان رزمی حزب الله و حماس
مترجم: فاطمه رادمهر
نظر شما