twitter share facebook share ۱۴۰۴ تیر ۰۴ 721
اگر ایران با سرعت برنامه هسته‌ای‌اش را بازسازی کند یا اگر مشخص شود که حملات اسرائیل و آمریکا آن‌قدر که تصور می‌شد مؤثر نبوده‌، ممکن است روایت پیروزی نتانیاهو از بین برود.

نزدیک به ۱۸ ماه است که بنیامین نتانیاهو، نخست‌وزیر اسرائیل، از پایان دادن به جنگ در غزه خودداری کرده است. بخشی از این تردید، ناشی از آن بود که چنین کاری می‌توانست باعث فروپاشی دولت ائتلافی او شود و در نتیجه، انتخابات زودهنگامی برگزار شود که طبق نظرسنجی‌ها، احتمال شکست او در آن بالا بود.

اما حالا، پس از حمله به ایران و متقاعد کردن ایالات متحده برای حمله به سایت‌های هسته‌ای مهم این کشور، نتانیاهو در موقعیت بسیار راحت‌تری قرار دارد.

در پی استقبال گسترده‌ی افکار عمومی اسرائیل از اقدامات او علیه تهران، محبوبیت نتانیاهو در نظرسنجی‌ها به بالاترین میزان خود از زمان آغاز جنگ در غزه در اکتبر ۲۰۲۳ رسیده است. اگر همین امروز دولت او سقوط کند، اکنون شانس قابل توجهی برای پیروزی مجدد در انتخابات دارد. همین موضوع امیدهایی در اسرائیل ایجاد کرده که شاید حالا نتانیاهو بتواند بر مخالفت‌های درون ائتلاف خود غلبه کند و در مورد جنگ غزه انعطاف‌پذیرتر شود.

میچل باراک، تحلیل‌گر سیاسی و مشاور سابق نتانیاهو پیش از نخست‌وزیری‌اش، می‌گوید: «او اکنون در قوی‌ترین موقعیت خود طی سال‌های اخیر است. وقتی این‌قدر قوی باشی، می‌توانی بدون ترس از فروپاشی دولت یا بیرون انداخته شدن از قدرت، معامله کنی و می‌توانی جنگ را پایان بدهی.»

البته فعلاً نشانه‌ای از تغییر موضع علنی نتانیاهو نسبت به جنگ غزه دیده نمی‌شود. او ماه‌هاست که تاکید دارد جنگ باید تا زمانی ادامه یابد که حماس تسلیم شود و رهبرانش به تبعید بروند؛ شرایطی که حماس آن‌ها را رد کرده است. دفتر نخست‌وزیری روز سه‌شنبه در پاسخ به سوال خبرنگاران، بار دیگر اعلام کرد که این شروط همچنان پابرجاست: «حماس تنها مانع پایان جنگ است. آن‌ها باید همه گروگان‌ها را آزاد کنند، تسلیم شوند، کنترل غزه را واگذار کنند و خارج شوند. انتخاب با خودشان است.»

با این حال، برخی تحلیل‌گران و متحدان نتانیاهو معتقدند او اکنون سرمایه‌ی سیاسی لازم برای تغییر مسیر را دارد، چراکه از موفقیت عملیات ایران بهره‌مند شده است.

به گفته‌ی یکی از اعضای ارشد ائتلاف دولتی نتانیاهو، که به شرط ناشناس ماندن سخن می‌گفت، تیم مذاکره‌کننده اسرائیل در گفت‌وگوهای آتش‌بس غزه، اکنون اختیار بیشتری برای مذاکره دریافت کرده‌اند؛ نشانه‌ای از احتمال تمایل بیشتر نتانیاهو برای گفت‌وگو.

در بیانیه‌ای که روز سه‌شنبه از سوی دولت اسرائیل منتشر شد، فهرستی از دستاوردهای ۱۲ روز درگیری با ایران ارائه شد: تضعیف تهدید برنامه هسته‌ای ایران، هدف قرار دادن صدها نیروی شبه‌نظامی، و نابودی چند مرکز مرتبط با رهبری جمهوری اسلامی در قلب تهران. البته در واقعیت، هنوز مشخص نیست که میزان خسارت به برنامه‌ی هسته‌ای ایران تا چه اندازه بوده، به‌ویژه به دلیل نامشخص بودن محل نگهداری ذخایر اورانیوم غنی‌شده‌ی ایران.

با این حال، در اسرائیل جزئیات واقعی دیگر چندان اهمیتی ندارد. آن‌چه اهمیت دارد، «نمایش موفقیت» است. حتی منتقدان سرسخت نتانیاهو هم از جسارت و زیرکی او در متقاعد کردن ترامپ برای پیوستن به این حملات تمجید کرده‌اند. رسانه‌های اسرائیلی گمانه‌زنی کرده‌اند که نتانیاهو ممکن است جنگ غزه را به‌زودی پایان دهد، انتخابات زودهنگام برگزار کند، و با اتکا به پیروزی‌اش بر ایران، وارد کارزار انتخاباتی شود. چنین اقدامی احتمالاً شامل بازگرداندن چند ده اسرائیلی اسیر در غزه، چه زنده و چه کشته‌، خواهد بود.

با این حال، اظهارات برخی اعضای تندرو ائتلاف حاکم نشان می‌دهد که نتانیاهو همچنان با مخالفت‌هایی نسبت به هرگونه توافقی که بدون حذف کامل حماس به پایان جنگ منجر شود، روبه‌رو خواهد بود. بزالل اسموتریچ، وزیر دارایی، در بیانیه‌ای اعلام کرد: «اکنون باید با تمام قوا به غزه بازگردیم، کار را تمام کنیم؛ حماس را نابود کنیم و گروگان‌ها را بازگردانیم.»

به همین دلیل، تحلیل‌گران می‌گویند نتانیاهو ممکن است تا پس از تعطیلات تابستانی کنست (پارلمان اسرائیل) که از اواخر ژوئیه آغاز می‌شود و تقریباً سه ماه ادامه دارد، برای رسیدن به هر توافقی صبر کند. در طول این مدت، امکان رأی‌گیری برای انحلال دولت وجود ندارد و این زمان بیشتری در قدرت برای نتانیاهو فراهم می‌کند.

تال شالِو، مفسر سیاسی اسرائیلی، می‌گوید: «دستاوردهای نتانیاهو در ایران، سرمایه‌ی سیاسی لازم برای انتخابات بعدی را در اختیار او قرار می‌دهد و حالا می‌تواند ریسک سقوط دولت را بپذیرد. اما مطمئن نیستم که بخواهد به این سرعت وارد انتخابات شود، شاید ترجیح بدهد تا تعطیلات تابستانی صبر کند و بعد در مورد غزه تصمیم بگیرد.»

حتی اگر نتانیاهو موضع خود را نرم‌تر کند، این امکان وجود دارد که حماس روند مذاکرات را کند یا مسدود کند؛ همان‌گونه که در سال گذشته نیز در لحظات کلیدی چنین کرد. رهبران حماس بعید است به تبعید تن دهند؛ شرطی که اسرائیل هنوز به آن اصرار دارد.

اما اکنون، احتمال بیشتری وجود دارد که نتانیاهو نسبت به بزرگ‌ترین مانع یعنی توافق بر سر آتش‌بس دائمی انعطاف نشان دهد. حماس خواهان پایان کامل خصومت‌هاست تا بتواند به حیات سیاسی خود در غزه ادامه دهد؛ درحالی‌که اسرائیل تنها خواهان یک آتش‌بس موقت است تا در صورت نیاز، دوباره حمله کند؛ همان‌گونه که در ماه مارس، یک آتش‌بس پیشین را نقض کرد.

برخی تحلیل‌گران معتقدند که حالا نتانیاهو می‌تواند انعطاف بیشتری از خود نشان دهد، چرا که دیگر در چشم مردم اسرائیل، ضعیف به‌نظر نمی‌رسد.

پس از فاجعه‌ی حمله ۷ اکتبر ۲۰۲۳، که به مرگ هزاران اسرائیلی انجامید، اعتبار نتانیاهو به‌عنوان حافظ امنیت کشور به‌شدت لطمه دید. اما با ضربات دردناک به ایران — و متحد لبنانی‌اش حزب‌الله در سال گذشته — توانست دوباره وجهه‌ی امنیتی خود را بازسازی کند.

شالِو می‌گوید: «او تلاش کرده خودش را از فاجعه ۷ اکتبر دور نگه دارد و به انتخابات بعدی با داستانی تازه برود. کمپین ایران قطعاً یک داستان جدید برایش فراهم کرده.»

با این حال، هنوز مشخص نیست که این تصویر موفقیت، تا پایان تابستان دوام داشته باشد. اگر ایران با سرعت برنامه هسته‌ای‌اش را بازسازی کند یا اگر مشخص شود که حملات اسرائیل و آمریکا آن‌قدر که تصور می‌شد مؤثر نبوده‌اند، ممکن است روایت پیروزی نتانیاهو از بین برود.

نتا اورن، کارشناس سیاسی اسرائیلی که پایان‌نامه دکترای خود را درباره اثر رویدادهای بزرگ بر افکار عمومی اسرائیل نوشته، می‌گوید این وضعیت، شباهت‌هایی به جنگ یوم‌کیپور در سال ۱۹۷۳ دارد؛ جنگی که با شکست اولیه اسرائیل در برابر مصر و سوریه آغاز شد، اما در ادامه، ارتش اسرائیل ابتکار عمل را به دست گرفت و تا نزدیکی قاهره و دمشق پیشروی کرد.

دکتر اورن می‌گوید: «در پایان جنگ یوم‌کیپور، اسرائیل واقعاً موفق بود، اما این جنگ در نهایت به‌عنوان یک شکست در ذهن‌ها باقی ماند. ما ممکن است آینده‌ای مشابه را برای نتانیاهو ببینیم. امروز رسانه‌های اسرائیل کمپین ایران را به‌عنوان یک پیروزی توصیف می‌کنند، اما در درازمدت، مشخص نیست مردم این موضوع را چگونه به یاد خواهند آورد.»

منبع: نیویورک تایمز


آتش‌بس شکننده‌ای که تندورهای ایران فعلاً پذیرفته‌اند

ساعاتی پس از آن‌که دونالد ترامپ از آتش‌بس میان ایران و اسرائیل خبر داد، درگیری‌ها همچنان ادامه یافت. اسرائیل آخرین پرتابگرهای موشکی ایران را هدف قرار داد و یکی دیگر از دانشمندان هسته‌ای را ترور کرد. در مقابل، یک موشک ایرانی از سامانه دفاعی اسرائیل عبور کرد و به یک منطقه مسکونی اصابت نمود و دست‌کم چهار نفر را کشت. جمهوری اسلامی ایران هرگونه توافق با آمریکا را تکذیب کرد، اما گفت اگر اسرائیل جنگ را متوقف کند، آن‌ها هم درگیری را کاهش خواهند داد.

هر آتش‌بسی در خاورمیانه ذاتاً شکننده است، اما این آتش‌بس، به‌ویژه به‌دلیل تغییراتی که جنگ در ساختار قدرت ایران ایجاد کرده، پیچیده‌تر از همیشه است. برای نخستین‌بار از زمان انقلاب ۱۳۵۷، نسلی تازه از فرماندهان نظامی توانسته‌اند از نظر سیاسی بر روحانیت تفوق پیدا کنند. این ژنرال‌های جدید، اهل محاسبه و بهبود اقتصاد فرسوده‌ی کشور هستند، اما محافظه‌کار نیستند؛ روحیه‌ی تهاجمی دارند و همین روحیه بر اهداف راهبردی ایران پس از پایان جنگ نیز سایه خواهد انداخت.

تغییرات در رأس نظام: سکوت رهبر و صعود سپاه

ترامپ دیگر مانند روزهای گذشته سخنی از تغییر رژیم نمی‌گوید، اما در رأس نظام ایران، تغییر مهمی رخ داده است. آیت‌الله خامنه‌ای ۸۶ ساله است و سال‌هاست درباره‌ی جانشینی او گمانه‌زنی می‌شود. اکنون جنگ باعث شده قدرت عملاً به بازوی نظامی رژیم، یعنی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، منتقل شود. بنا بر گزارش منابع داخلی و مخالفان، آقای خامنه‌ای در روزهای نخست درگیری، به‌دلیل مسائل امنیتی، از صحنه غایب شد. او تصمیم‌گیری‌ها را به شورایی جدید واگذار کرد که تحت سلطه‌ی فرماندهان سپاه بود. به‌گفته‌ی یکی از ناظران، کشور عملاً تحت نوعی حکومت نظامی قرار دارد. حتی اگر آقای خامنه‌ای از پناهگاه خود خارج شود، ممکن است نتواند اقتدار گذشته‌اش را بازیابد.

چرخش یک نسل در سپاه؛ پایان «صبر راهبردی»

با گسترش کنترل سپاه، ساختار رهبری آن نیز دگرگون شده است. فرماندهان کهنه‌کاری که طی سال‌ها سیاست «صبر راهبردی» را پیش گرفته بودند—از جمله در برابر ترور قاسم سلیمانی در ۲۰۲۰ (با دستور ترامپ) و حملات اسرائیل به حماس و حزب‌الله در ۲۰۲۴—اکنون از صحنه خارج شده‌اند. به جای آن‌ها، نسلی جسورتر و ماجراجوتر روی کار آمده است که در بلندمدت به‌دنبال بازگرداندن غرور ملی هستند. یکی از دانشگاهیان نزدیک به اصلاح‌طلبان می‌گوید: «مواضع تندروانه تقویت شده‌اند». به گفته‌ی او، پیش از جنگ، برخی تصمیم‌گیرندگان در حال بررسی امکان عدول از مواضع ضداسرائیلی بودند، اما «الان همه تندرو شده‌اند».

وحدت داخلی در ساختار نظامی-اقتصادی

این تغییر نسل با همگرایی جدیدی در درون ساختار نظامی-اقتصادی رژیم همراه شده است؛ ساختاری که معمولاً پر از سوءظن و رقابت‌های درونی بود. یک سال پیش، رژیم دچار اختلافات درونی عمیقی بود: میان نظامیان، تجار و ایدئولوگ‌ها بر سر کنترل سپاه کشمکش وجود داشت. تندروها نیروهای عمل‌گرا را از نهادهای دولتی بیرون راندند. جناح‌های رقیب، یکدیگر را مسئول مرگ رئیس‌جمهور وقت در سانحه‌ی مشکوک سقوط بالگرد در سال ۲۰۲۴ می‌دانستند. اما طی دوازده روز جنگ، همه علیه دشمن خارجی متحد شدند.

همبستگی ملی در واکنش به جنگ

این آرایش جدید قدرت باعث نوعی حمایت مجدد مردمی از نظام شده است. بمباران‌های اسرائیل با هدف برانگیختن نارضایتی داخلی و بی‌ثبات‌سازی کشور صورت گرفت، اما در عمل، جنگ باعث موجی از ملی‌گرایی شد و فاصله‌ی میان مردم و حاکمیت را کاهش داد. هیچ‌کس به دعوت بنیامین نتانیاهو یا رضا پهلوی برای قیام مردمی پاسخ نداد. تحسین اولیه‌ی قدرت نظامی اسرائیل به تدریج جای خود را به خشم داد، چون حملات اسرائیل گسترش یافت و قربانیان افزایش یافتند. تمسخر پیشین نسبت به ناکارآمدی سپاه به غرور بابت توان بازسازی سریع آن تبدیل شد. حتی برخی ایرانیانی که از پایتخت گریخته بودند، با وجود ادامه‌ی حملات، بازگشتند. زنان زندانی سیاسی، مادران معترضان اعدام‌شده و حتی خوانندگان تبعیدی نیز هم‌صدا شدند و خواستار دفاع از ایران شدند. یکی از مقام‌های سابق که اکنون مخالف حکومت است، با اشاره به نخست‌وزیر اسرائیل می‌گوید: «نقشه نتانیاهو نتیجه‌ی عکس داد».

آینده‌ی مبهم وحدت و احتمال کاهش سلطه‌ی روحانیان

با این حال، روشن نیست که این وحدت تازه پس از آتش‌بس دوام بیاورد. بسیاری از مردم ایران خواهان قرارداد اجتماعی جدیدی هستند که مذهبی‌گری افراطی رژیم را کاهش دهد. آیت‌الله خمینی، بنیان‌گذار جمهوری اسلامی، هشدار داده بود که نباید به سپاه اجازه‌ی ورود به سیاست داده شود، چون ممکن است تئوکراسی را کنار بگذارد. حالا که روحانیون به حوزه‌ها بازگشته‌اند، احتمال کاهش سخت‌گیری‌های مذهبی وجود دارد. در روزهای اخیر، تلویزیون رسمی زنانی را نشان داده که موهایشان از زیر روسری بیرون زده است. مردم ایران همچنین از تلاش تندروها برای کاهش تنش استقبال می‌کنند. سپاه بخش‌های مهمی از اقتصاد کشور را در دست دارد، پس انگیزه دارد ثبات اقتصادی برقرار شود و دسترسی به بازارهای جهانی بهبود یابد.

اما باز هم تهدید سایه‌افکن است

با این حال، وقتی گردوغبار جنگ فرو بنشیند، بسیاری از ایرانیان حسرت میلیاردها دلاری را که رهبرانشان در دو دهه‌ی گذشته صرف جنگ‌های نیابتی بی‌نتیجه و ماجراجویی‌های هسته‌ای کرده‌اند، خواهند خورد. و شاید نظامیان تازه‌به‌قدرت‌رسیده نه بخواهند و نه بتوانند راهی برای توافقی عمیق‌تر با آمریکا و پایان انزوای ایران پیدا کنند. تندروها همیشه به مذاکره بدبین بوده‌اند. آن‌ها سرنوشت معمر قذافی، دیکتاتور لیبی، را به یاد دارند که پس از کنار گذاشتن برنامه‌ی تسلیحات کشتار جمعی‌اش، سرنگون شد؛ یا صدام که به بازرسان سازمان ملل اجازه‌ی بازرسی کامل داد، اما نهایتاً هدف حمله قرار گرفت. اکنون حتی میانه‌روها هم احساس فریب‌خوردگی می‌کنند: دور قبلی مذاکرات با آمریکا که برای ۱۵ ژوئن برنامه‌ریزی شده بود، به آن‌ها امید داده بود، اما جنگ ناگهانی باعث شد گارد خود را پایین بیاورند. روایت «خیانت»، همچنان یکی از مؤلفه‌های کلیدی سیاست و دیپلماسی ایران است.

آینده‌ای پر از ابهام و تهدید

این جنگ ممکن است ژنرال‌های جدید ایران را جسورتر کرده باشد. آن‌ها ممکن است سرکوب داخلی را شدت بخشند. ادعا می‌کنند که همین تقابل و موشک‌باران‌ها بود که اسرائیل را وادار به آتش‌بس کرد. آن‌ها به‌دنبال تجدید قوای نظامی و بازسازی قدرت بازدارندگی خود هستند. تا این لحظه، نشانه‌ای از کنار گذاشتن جاه‌طلبی‌های هسته‌ای نظام دیده نمی‌شود. محمد اسلامی، رئیس سازمان انرژی اتمی ایران، گفته است که تولید هسته‌ای ادامه خواهد یافت. برخی مقام‌ها نیز اثربخشی حملات آمریکا را بی‌اهمیت جلوه داده‌اند و گفته‌اند که چون پرتوهای رادیواکتیو دیده نشده، ضربه‌ای جدی وارد نشده است. مجلس ایران در حال بررسی طرحی است که ایران را موظف می‌کند از پیمان منع گسترش سلاح‌های هسته‌ای (NPT) خارج شود و همکاری با آژانس بین‌المللی انرژی اتمی را پایان دهد. گروهی از نمایندگان مجلس طرفدار حرکت سریع به‌سوی ساخت بمب هسته‌ای هستند. گفته می‌شود برخی ذخایر اورانیوم غنی‌شده به مکان‌های مخفی منتقل شده‌اند. یکی از میانجی‌گران خلیج فارس هشدار می‌دهد: «مطمئن باشید که آن‌ها به‌دنبال بمب خواهند رفت. این فاجعه است».

آیا نظامیان، حلقه‌ی معیوب ناامنی را خواهند شکست؟

تمایل مداوم ایران به داشتن برنامه‌ی هسته‌ای، تهدیدی برای حملات جدید آمریکا و اسرائیل باقی خواهد ماند و همین موضوع ممکن است نظام را بیش از پیش به سمت «سپر نهایی»—یعنی ساخت بمب—بکشاند. نظامیان جدید به دنبال احیای غرور ملی هستند. با این‌ حال، هنوز روشن نیست که آیا آن‌ها قادر خواهند بود چرخه‌ی مزمن بی‌اعتمادی و ناامنی را که کشور و مردمش را به مرز فروپاشی کشانده، در هم بشکنند یا نه. آن «عصر صلح و شکوفایی» که ترامپ وعده‌اش را می‌دهد، ممکن است همچنان رؤیایی دور از دسترس باقی بماند.

منبع: اکونومیست


مانع واقعی بر سر راه صلح با ایران

تنها دو روز پس از صدور دستور حمله به تأسیسات هسته‌ای فردو، اصفهان و نطنز، دونالد ترامپ، رئیس‌جمهور آمریکا، پایان جنگ هوایی میان ایران و اسرائیل را اعلام کرد و گفت هنگامِ صلح فرا رسیده است. او در شبکه اجتماعی «تروث سوشال» نوشت: «شاید ایران اکنون بتواند در منطقه به صلح و هماهنگی دست یابد.» این‌که آتش‌بس دوام بیاورد یا نه هنوز معلوم نیست، اما اگر ترامپ به امید ازسرگیری سریع دیپلماسی باشد، احتمالاً ناامید خواهد شد.

دولت ترامپ در تنگنا قرار گرفته است. همان‌طور که مقامات کاخ سفید اعتراف کرده‌اند، به‌رغم حملات هوایی اسرائیل و آمریکا، احتمالاً ذخایر اورانیوم غنی‌شده و قطعات سانتریفیوژهای ایران سالم مانده‌اند. برای یافتن و ایمن‌سازی آن‌ها نیاز به همکاری تهران است؛ اما دولت ترامپ تاکنون نتوانسته رهبران ایران را به امتیازدهی عمده وا دارد. مهم‌تر از همه، ایران همچنان درخواست‌ها برای توقف کامل غنی‌سازی اورانیوم را رد می‌کند. ترامپ شاید امید داشته باشد که نمایش قدرت نظامی اخیر او—به‌علاوه یورش دو هفته‌ای اسرائیل—ایران را وادار به سازش ‌کند، ولی محتمل نیست. تجربه نشان داده که رهبران ایران پس از دوبار به‌هم‌خوردن گفت‌وگوها به‌دلیل اقدامات نظامی—بار اول با چراغ سبز ترامپ به حملات اسرائیل و بار دوم با ورود مستقیم آمریکا به جنگ—دلسردتر شده‌اند. تهدیدهای او به تنبیه بیشتر و اشاره‌هایش به تغییر نظام نیز کمکی نمی‌کند.

چالش اصلی دولت ترامپ نه شدت تهدیدها، بلکه «اعتبار تضمین‌هایی» است که باید به حکومت ایران بدهد. برای آن‌که رویکرد «اجبار از راه تهدید» نتیجه دهد، دو شرط لازم است: نخست، تهدیدهای آمریکا باید باورپذیر باشد؛ ترامپ از این جهت کم نگذاشته؛ از استقرار نیروهای نظامی و تهدیدهای آنلاین گرفته تا حمله به سایت‌های هسته‌ای. دوم (و مهم‌تر)، آمریکا باید تضمین دهد که اگر ایران تن به خواسته‌ها داد، نه تنها دیگر مجازات نخواهد شد، بلکه کشورش هدف حمله بیشتر قرار نمی‌گیرد. ایران باید باور کند که اگر «خم» شد، آمریکا در صدد «شکستنش» برنمی‌آید.

تصمیم ترامپ برای استفاده از نیروی نظامی، تهدیدها را واقعی‌تر جلوه داد، اما ارائه تضمین‌های معتبر را دشوارتر کرد. با این حال، واشنگتن همچنان گزینه‌هایی برای کشاندن ایران پای میز مذاکره دارد، از جمله: مجبور کردن اسرائیل به توقف کامل عملیات نظامی و حتی محدود کردن ارسال تسلیحات تهاجمی به آن در صورت ازسرگیری حملات؛ اعلام صریح و عملیِ این‌که تغییر رژیم هدف آمریکا نیست (مثلاً با بازگرداندن ناوها و جنگنده‌های اعزامی اخیر)؛ و ارائه تخفیف فوری در تحریم‌ها به‌محض دستیابی به چارچوب کلی توافق. ازسرگیری گفت‌وگوهایی که در میانه ژوئن ناگهان متوقف شد دشوار است، اما حلّ معضل «ضمانت‌های معتبر» تنها راه رسیدن به هدف نهایی ترامپ—پایان جاه‌طلبی هسته‌ای ایران—به‌شمار می‌رود.

چرا تهدیدها نیازمند تضمین‌اند

ترامپ بر آن است که مسیر ایران به‌سوی سلاح هسته‌ای را سد کند؛ هدفی که بیش از زور نظامی، به دیپلماسی نیاز دارد. حمله به فردو، نطنز و اصفهان همین محدودیت قدرت هوایی را نشان داد: فردو آسیب دید اما نابود نشد. به‌گزارش گَری سامور، کارشناس هسته‌ای هاروارد، ممکن است ایران قبل از حمله، سانتریفیوژها و تجهیزات حساس را منتقل کرده باشد؛ دیوید آلبرایت، بازرس پیشین آژانس هم گفته است که سرنوشت بعضی سانتریفیوژها و بخشی از اورانیوم ۶۰درصدی «نامعلوم» است. جفری لوئیس، کارشناس تسلیحاتی، در شبکه‌های اجتماعی نوشت آخرین محل مشخص ذخایر غنی‌شده، تونل‌های اصفهان بوده که احتمالاً هدف قرار نگرفته‌اند.

برنامه هسته‌ای ایران محدود به سه سایت نیست؛ پس از حمله ۱۹۸۱ اسرائیل به راکتور اوسیراک عراق، تهران شبکه‌ای پراکنده و مقاوم ساخت. بنابراین، پس از بمباران هم به مذاکره نیاز است تا ایران را به همکاری برای برچیدن برنامه‌اش وادار کند.

ایران از جنگ طولانی با آمریکا واهمه دارد؛ به‌همین دلیل تلافی‌اش را به حمله‌ای موشکی، آن هم به پایگاه العُدید قطر (که کاملاً رهگیری شد)، محدود کرد. اما حتی اگر رهبرانش برای رهایی از جنگ حاضر به امتیازدهی باشند، تهدیدهای سنگین ترامپ کفایت نمی‌کند. همان‌طور که توماس شلینگ، نظریه‌پرداز بزرگ روابط بین‌الملل، تأکید می‌کند، تهدید مؤثر باید با «تضمین معتبر» همراه باشد: وعده‌ای که اگر طرف مقابل تمکین کند، از مجازات خبری نیست.

ماجرا تنها این نیست که ایران را قانع کنیم در صورت ادامه برنامه هسته‌ای، حمله می‌شود؛ باید باور کند که اگر برنامه را متوقف کند، حمله‌ای نخواهد شد. اگر گمان کند آمریکا یا اسرائیل در هر حال حمله خواهند کرد، دلیلی برای امتیاز دادن نمی‌بیند.

مشکل اعتبار تضمین‌ها

چرا ایران نمی‌تواند تضمین‌های آمریکا را به‌سادگی باور کند؟ نخست، در نظام بین‌الملل آنارشی حاکم است؛ مرجع بالادستی برای تنبیه ناقضان تعهدات وجود ندارد. دوم، پارادوکس «ناسازگاری زمانی» مطرح است: آمریکا فقط پس از آن‌که ایران اهرم هسته‌ای‌اش را واگذار کرد باید به تعهدات عمل کند و شاید نکند. سوم، ایران نگران است امتیازدهی، آمریکا و اسرائیل را به مطالبات بزرگ‌تر جسور کند.

سابقه تاریخی هم کم نیست. برای نمونه اوکراین سلاح‌های هسته‌ای خود را واگذار کرد، اما بیست سال بعد روسیه کریمه را گرفت و در ۲۰۲۲ تهاجم گسترده‌ای آغاز کرد. یا تجربه عراق که طی آن صدام در ۲۰۰۲ بازرسان را پذیرفت، اما جورج بوش ۲۰۰۳ به هر حال حمله کرد. ایران همچنین خروج ترامپ از برجام و اعمال تحریم‌های «فشار حداکثری» را فراموش نکرده است.

مشکلِ دشوارتر این است که تضمین‌های ترامپ باید اسرائیل را هم دربر بگیرد. ایران باید مطمئن شود اسرائیل پس از توافق، سرِ خود به حمله برنمی‌گردد؛ حال آن‌که اسرائیل نشان داده به‌تنهایی هم اقدام می‌کند و ترامپ تاکنون تمایل یا توان کافی برای مهار آن نداشته است.

چگونه دیپلماسی را از سر بگیریم؟

راهکار، مجموعه‌ای از تضمین‌های نظامی و اقتصادیِ «قابل مشاهده و غیرقابل برگشت» است؛ بخشی به‌‌شکل یک‌جانبه از سوی آمریکا و بخشی با مشارکت سایر کشورها:

مهار اسرائیل: آمریکا باید روشن کند در صورت ازسرگیری حملات در زمان مذاکره، برخی مهمات تهاجمی—موشک‌ها و بمب‌های نقطه‌زن—را به اسرائیل نخواهد داد. این دست‌کم دامنه و مدت حملات آتی را محدود می‌کند.

انصراف علنی از «تغییر نظام»: اظهارنظر کافی نیست؛ باید با جمع کردن نیروهای اعزامی و بازگرداندن سطح آماده‌باش پایگاه‌های منطقه‌ای به حالت عادی همراه شود. حتی می‌توان برنامه خروج نیروها از سوریه و عراق را دوباره روی میز گذاشت.

تسهیل فوری تحریم‌ها: به محض دستیابی به چارچوب توافق، بخشی از تحریم‌ها لغو یا تعلیق شود تا نشانه‌ای ملموس از حسن‌نیت آمریکا باشد؛ همراه کردن اروپا بر قدرت این تضمین می‌افزاید. تجربه اخیر سوریه—که یک ماه بعد از وعده رفع تحریم‌ها توانست اولین تراکنش مالی از طریق سوئیفت انجام دهد—نشان می‌دهد آثار این اقدام می‌تواند سریع باشد.

همزمان، ترامپ باید از به‌کار بردن اولتیماتوم «یا توافق یا بمباران» دست بردارد. با تضعیف برنامه هسته‌ای و زیرساخت موشکی ایران، فوریتی برای حمله یا توافق فوری نیست. او اکنون «فرصت» دارد و باید یادش باشد که «صلح از مسیر قدرت» نه فقط با به‌کارگیری آن، بلکه با توان «خویشتن‌داری معتبر» تعریف می‌شود.

منبع: فارین افرز


نظر شما