به کسی که زندگی ساده، کم خرج و کم هزینه دارد، یعنی خوراک، پوشاک، مسکن و مرکب ساده داشته و از تجملات دنیا دوری نماید، ساده زیست و بی پیرایه گویند. این اطلاق به دلیل نداشتن امکانات نیست؛ زیرا کسی که ندارد فقیر است، ولی ساده زیست در عین حال که امکان استفاده از امکانات را دارد، از آن صرف نظر می کند! البته ساده زیستی را حد معینی نیست؛ یعنی ممکن است گونه ای از زندگی نسبت به فردی با شأن و جایگاه خاص خودش را ساده زیستی گویند. در حالی که همین گونه ممکن است برای فردی دیگر یک زندگی تجملاتی باشد.
بنابراین، با توجه به نسبی بودن ساده زیستی، باید دید ساده زیستی چه معیارهایی دارد؟ چگونه می توان حدود نسبی آن را تعیین کرد؟ حضرت علی علیه السلام به این مسئله توجه داشته و ضمن نامه اى که به عثمان بن حنیف نوشته اند، چهار معیار را در این زمینه معرفی نموده اند:
وَ إِنَّ إِمَامَکُمْ قَدِ اکْتَفَى مِنْ دُنْیَاهُ بِطِمْرَیْهِ وَ مِنْ طُعْمِهِ بِقُرْصَیْهِ أَلَا وَ إِنَّکُمْ لَا تَقْدِرُونَ عَلَى ذَلِکَ وَ لَکِنْ أَعِینُونِی بِوَرَعٍ وَ اجْتِهَادٍ وَ عِفَّه وَ سَدَادٍ؛ آگاه باش! امام شما از دنیای خود به دو جامه فرسوده و دو قرص نان رضایت داده است، بدانید که شما توانایی چنین کاری را ندارید، اما با پرهیزکاری و تلاش فراوان و پاکدامنی و راستی، مرا یاری دهید (نهج البلاغه، 1379، ن 45).
این سخن حضرت علی علیه السلام به نوعی امیدواری برای کسانی است که نمی توانند ساده زیستی علی گونه را رعایت کنند و هشدار برای کسانی است که به بهانه نسبی بودن ساده زیستی و شأن و جایگاه، به تجملات روی می آورند. بنابراین، در ساده زیستی باید ورع، کوشش، عفت و راستی را معیار قرار داد.
ساده زیستی، با نحوه نگرش انسان به دنیا ارتباطی مستقیم دارد. کسی که دنیا را همه چیز و منتهای آمال و آرزوهای خود می پندارد، نمی تواند ساده زیست باشد. در جهت اصلاح همین نگرش است که امام علی(ع) می فرمایند: «از فرزندان آخرت باشید؛ نه از فرزندان دنیا.» گاهی انسان در نتیجه فریفته شدن به زرق وبرق مال دنیا، حتی تمام احکام الهی و ارزش های اخلاقی و انسانی را زیرپا می گذارد تا به آن دست یابد و گاهی هم بر اثر نداشتن برنامه مناسب، در مصرف آنچه به دست آورده است دچار اسراف و تبذیر می شود و در نتیجه از حدود الهی تجاوز کرده، به خود و سایر افراد جامعه ضرر می رساند.
گستره ساده زیستی
اولین گسترۀ ساده زیستی، داشتن زندگی آسان است. در زندگی آسان، فرد ساده زیست به امکانات مورد نیازش اکتفا می کند و نسبت به داشتن امکانات زاید دنیوی سخت گیری نمی کند. بنابراین، نه تنها زندگی اش آسان و آسوده خاطر، بلکه مرگش نیز چنین است. چنانچه حضرت علی علیه السلام می فرمایند: تَخَفَّفُوا تَلْحَقُوا، یعنی زندگی ساده داشته باشید و سبک بار باشید که به راحتی به مقصد برسید
دومین گسترۀ ساده زیستی، کم خرج بودن است. کانَ رَسولُ اللَّهِ خَفیفَ الْمَؤونَه. گسترۀ دیگر ساده زیستی، داشتن زندگی بدون تکلف است. تکلف آن است که کاری را به مشقت یا تصنع انجام دهند؛ تکلف دو گونه است: اول تکلف پسندیده؛ یعنى حالتى که انسان برای رسیدن به کارى که مقصد اوست، تلاش می کند و براى او سهل، مفید و مورد محبت می شود. دوم، تکلف ناپسند؛ یعنى آنچه را که انسان از روى ریاء و تصنع دنبال کرده و قصد مى کند (راغب اصفهانی، 1375، ج 4، ص 64).
یکی از روش هایی که در تقویت ارزش های اخلاقی، به ویژه ساده زیستی مؤثّر است، توجّه دادن انسان به منزلت خویش است. کسی که بداند دنیا ابزاری بیش نیست، هرگز خود را به دنیای پست و زودگذر نمی فروشد و اسیر مظاهر دنیوی نمی شود.
ساده زیستی، آثار فراوانی دارد که مهم ترین آن عبارت است از آرامش و راحتی انسان: همه اضطراب ها و نگرانی ها از دنیا و مظاهر آن است که با ساده زیستی، می توان آنها را برطرف کرد و به آسودگی دست یافت. امام صادق(ع) می فرمایند: «شیفتگی در دنیا، مایه غم و اندوه است و زهد در دنیا، آسایش جسم و جان را در پی دارد.»
زندگی پرهزینه و تجمّلی خاطر انسان را به خود مشغول می کند؛ زیرا لازمه این زندگی، درآمد بالاست که کسب آن، سعی خستگی ناپذیر می خواهد و همین تلاش بی وقفه، استراحت و لذّت بردن از زندگی را از انسان سلب می کند.
از طرفی، حرص و آز انسان را وادار می سازد که همواره به دنبال جمع کردن ثروت بیشتر باشد و به هیچ حدّی از آن کفایت نکند. خواسته های انسان، محدود و تمام ناشدنی است و در هیچ مرحله ای از زندگی، رضایت کامل حاصل نمی شود. عدم رضایت از زندگی و قید و بندی که با تجمّل و تشریفات پدید آمده، آسودگی را از انسان سلب می کند.
فرهنگ رفاه زدگی و تجمّل گرایی، پیامدهای مخرّب و نگران کننده ای دیگری نیز دارد که از آن جمله است:
-گسترش فساد: با گرایش به زندگی تجمّلی، هزینه های مصرف بالا می رود و طبیعی است که راه های مشروع، کفایت نمی کند؛ بنابراین مردم برای دست یابی به خواسته های روزافزون خود، از شیوه های نامشروع مانند چاپلوسی، رانت خواری، ربا و... بهره می جویند. حتی ممکن است عزت نفس خود را از دست داده و دست نیاز به سوی دیگران دراز کنند
پیامبر اکرم(ص) در گفت وگو با ابوذر از این نوع گرایش، ابراز نگرانی کرده و می فرمایند: «به زودی مردمی از امّت من خواهند بود که در دامن نعمت ها تولّد می یابند. همّتشان غذاها و نوشیدنی های گوناگون و رنگارنگ است و مورد ستایش نیز قرار می گیرند. ایشان بدترین افراد امّت من هستند.»
ابن خلدون، متفکّر و جامعه شناس مسلمان، تجمّل و رفاه زدگی را دشمن شهرنشینی می داند و می گوید: تجمّل خواهی و ناز پروردگی برای مردم، تباهی آور است. چه در نهاد آدمی، انواع بدی ها و فرومایگی ها و عادات زشت، پدید می آورد و خصال نیکی را که نشانه و راهنمای کشورداری است، از میان می برد و انسان را به خصال ناقض نیکی متّصف می کند.
-انحطاط اخلاقی: همیشه اشراف و مرفّهان بی درد، نخستین کسانی بوده اند که با پیامبران و منادیان عدالت، مخالفت کرده اند. قرآن مجید می فرماید: «وَ ما أَرْسَلْنا فی قَرْیةٍ مِنْ نَذیرٍ إِلاَّ قالَ مُتْرَفُوها إِنَّا بِما أُرْسِلْتُمْ بِهِ کافِرُون؛ ما به هیچ جمعیت و دیاری پیامبری نفرستادیم؛ مگر آنکه اشراف و خوش گذرانان آن جامعه گفتند: ما به آنچه شما مأمور شده اید، کافریم.»
امام علی(ع) از رفاه زدگی به سکر نعمت، یعنی مستی ناشی از تجمّل و رفاه یاد می کنند که متأسّفانه پس از رحلت پیامبر اکرم(ص)، امّت اسلامی به آن مبتلا شد. آن حضرت می فرمایند: «ثُمَّ إِنَّکمْ مَعْشَرَ الْعَرَبِ أَغْرَاضُ بَلَایا قَدِ اقْتَرَبَتْ فَاتَّقُوا سَکرَاتِ النِّعْمَةِ وَ احْذَرُوا بَوَائِق؛ شما مردم عرب، هدف مصائبی هستید که نزدیک است. همانا از مستی های نعمت بترسید و از بلای انتقام بهراسید.»
در این شرایط است که امام(ع) می فرمایند: «در زمانی هستید که خیر، همواره واپس می رود و شر به پیش می آید و شیطان، هر لحظه بیشتر به شما طمع می بندد. آیا جز این است که یا نیازمندی می بینی که با فقر خود دست و پنجه نرم می کند یا توانگری کافر نعمت یا کسی که امساک حقّ خدا را وسیله ثروت اندوزی قرار داده است یا سرکشی که گوشش به اندرز بدهکار نیست. کجایند نیکان و شایستگان شما؟ کجایند آزادمردان و جوان مردان شما؟ کجایند پارسایان شما در کار وکسب؟»
-اسراف: بسیاری از مخارج و مصارف، بر اساس میل ها و نیازهای واقعی صورت نمی گیرد. یکی از نتایج دوری از ساده زیستی و تجمّل گرایی، ابتلا به اسراف و زیاده روی است و دلیلش عادات ناپسند، چشم و هم چشمی ها و تقلید کورکورانه و... می باشد. و این همان چیزی است که اسلام، آن را حرام کرده است.
-کم رنگ شدن ارزش ها و سنّت ها: یکی از آثار تجمّل گرایی در جامعه، متروک شدن سنّت های الهی و آداب اسلامی است. برای مثال وجود تشریفات زائد و رسوم و آداب گوناگون باعث شده است ازدواج به تأخیر افتد و روابط عاطفی و دید و بازدید و صله رحم کمرنگ شود.
ساده زیستی مستلزم سختی کشیدن نیست
ممکن است تصوّر شود که ساده زیستی، مستلزم نوعی ریاضت و به زحمت انداختن جسم است؛ در حالی که چنین نیست. ساده زيستی مورد نظر اسلام، ساده زيستی عزت مند و راستين است نه همچون کسانی که نعمت ها را بر خود حرام کرده و لباس پشمينه پوشيده و برای خود ظاهری ژوليده، بی نزاکت و ژنده پوش وخشم آلود درست می کنند.
ساده زيستی همچنین برخلاف تصور عده ای با آراستگی ظاهری، منافات ندارد، اسلام بر لزوم آراستگی مسلمانان تأکيد کرده است. قرآن مجيد می فرمايد :«يا بني آدم خذوا زينتکم عند کل مسجد؛ ای فرزندان آدم! زينت خود را به هنگام رفتن به مسجد با خود داشته باشيد».
پيامبر اکرم (ص) خود در عين سادگی و دوری از تجملات دنيوی، پاک و پاکيزه و خوش بو و معطر بود؛ چنان که وقتی از مسيری می گذشت، رهگذرانی که پس از وی از آن جا می گذشتند، از بوی خوش آن حضرت می فهميدند که پيامبر از آن جا عبور کرده است.
ساده زيستی و مقتضيات زمان
هر چند ساده زيستی به عنوان اصلی ثابت در زندگی پيامبر(ص) و ائمه(عليهم السلام) شناخته می شود، اما طبيعی است که اين اصل در اوضاع و احوال گوناگون و اعصار مختلف، صورت و شکل مناسب آن زمان را پيدا می کند. بر اين اساس، پيشوايان دين با حفظ اصل ساده زيستی، مقتضيات زمان خود را در نظر می گرفتند. اين نکته مهمی است که بايد در شناخت سيره معصومان مورد توجه قرار گيرد، چرا که در غير اين صورت باعث ايجاد شک و شبهه درباره زندگی آن بزرگواران می گردد. نمونه زير حاصل عدم شناخت اين نکته مهم در زندگی ائمه اطهار (عليهم السلام) است.
روزی سفيان ثوری که خود از زهد فروشان عصر امام صادق(ع) بود، به نوع لباس آن حضرت اعتراض کرد و گفت: ای پسر رسول خدا! پيامبر(ص) و علی(ع) چنين لباسی را نپوشيدند که شما به تن کرده ايد. حضرت در پاسخ فرمود: رسول خدا (ص) در عصری بود که فقر و تنگ دستی همه جا را فرا گرفته بود و آن حضرت مطابق شرايط آن زمان، چنان لباسی می پوشيد؛ ولی دنيا بعد از آن عصر، نعمت هايش را در همه جا فرو ريخت. شايسته ترين افراد به بهره مندی از اين نعمت ها، نيکان هستند. سپس حضرت اين آيه شريفه را خواند که :«قل من حرم زينه الله التي اخرج لعباده و الطيبات من الرزق؛ بگو: چه کسی نعمت های زيبای خدا و روزی های پاک را که او برای بندگانش آشکار کرده، حرام نموده است». ای سفيان ثوری! آن چه را که از لباس ظاهر من می بينی برای حفظ آبرو نزد مردم پوشيده ام. سپس حضرت لباس ظاهر خود را بالا زد و لباس زيرين خويش را که زبر و خشن بود، به سفيان نشان داد و فرمود: اين لباس خشن را برای نفس خود و آن لباس ظاهر را برای مردم بر تن کرده ام.
نظر شما