twitter share facebook share ۱۳۹۸ تیر ۱۹ 911

براى مثال، چشم به دست نيازمند است تا خوراك را بردارد و دهان، آن را ببلعد و معده آن را بگوارَد. ديگر اعضا نيز چنينند و براى كسب و كار، راهيابى و پرهيز از آسيب گاهاً به چشم نيازمندند. پس حال كه هر فردى هم نيازمند است و هم بدو نياز دارند پس بايد ديگران را يارى رسانَد و ديگران نيز او را يارى رسانند تا چرخ جامعه به گردش درآيد.

اين اصل اولى است و كسى در آن ترديد نمى كند مگر آن كه از انسانيت بريده باشد و در جنگل زندگى كند. در اينجا اسلام مردم را به اين اصل توجه مى دهد و آنها را تشويق مى كند تا نياز ديگران را برآورند و اين، سه وظيفه را در بر دارد: سامان دادن به اجتماع و رساندن نيازمند به نيازش و آماده كردن شرايط برآوردن نيازهاى بعدىِ نيازمند. از اين رو اسلام به برآوردن نياز، بيشترين تأكيد را مى ورزد و براى برآورنده نيازهاى مردم، پاداش بسيار در نظر مى گيرد. در قرآن كريم مى خوانيم:

(تَعَاوَنُوا عَلَى الْبِرِّ وَالتَّقْوَى); «در نيكوكارى و پرهيزگارى با يكديگر همكارى كنيد».

نيكوكارى از نگاه اسلام به هر عمل انسانى اطلاق مى شود كه فرد براى برادرش انجام مى دهد، البته مشروط بر آن كه معصيت خدا در ميان نباشد.

پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله) مى فرمايد: «من قضى لأخيه المؤمن حاجة كان كمن عبد الله دهره; هركه نياز برادر مؤمنش را برآورَد گويى همه عمرش را عبادت كرده است».

«من مشى في حاجة أخيه ساعة من ليل أو نهار قضاها أو لم يقضها كان خيراً له من اعتكاف شهرين; هركه در طول شبانه روز، ساعتى در راه برآوردن نياز برادرش گام بردارد خواه آن را بر آورَد يا نه، سود آن بيشتر از اعتكاف دو ماه است».

امام باقر(عليه السلام) مى فرمايد: «أوحى الله عزوجل إلى موسى(عليه السلام) إنّ من عبادي من يتقرّب إليّ بالحسنة فأحكمّه في الجنّة، فقال موسى: يا ربّ و ما تلك الحسنة؟ قال: يمشي مع أخيه المؤمن في قضاء حاجته قضيت أم لم تقض; خداوند به موسى وحى كرد كه: همانا برخى از بندگانم با يك حسنه به من نزديك مى شوند و من او را در بهشت تحكيم مى كنم. موسى عرض كرد: بار خدايا! اين حسنه كدام است؟ خداى مى فرمايد: با برادر مؤمنش براى برآوردن نياز او همراه شود، خواه اين نياز برآورده شود يا نه».

مفهوم تحكيم در بهشت، آن است كه وى را در آنجا حاكم مى گردانَد، پس برآورنده نيازهاى مردم و آنان كه به برآوردن نياز مردم مى پردازند حاكمان بهشتند و كدام منصب بالاتر از اين؟ مفهوم حكومت در بهشت، حل اختلافات نيست، زيرا در آنجا اختلافى وجود ندارد بلكه مقصود آقايى و والايى و سلطنت است.

«من مشى في حاجة أخيه المسلم أظلّه الله بخمسة و سبعين ألف ملك و لم يرفع قدماً إلاّ كتب الله له حسنة و حطّ عنه بها سيّئة و يرفع له بها درجة، فإذا فرغ من حاجته كتب الله عزّوجلّ له بها أجر حاج و معتمر; هركه در راه برآوردن نياز برادر مسلمانش گام بردارد خدا با هفتاد و پنج هزار فرشته بر سر او سايه افكنَد و قدمى بر نمى دارد مگر آن كه خدا براى او حسنه اى مى نويسد و گناهى از او را ناديده مى گيرد و يك درجه او را بالا مى بَرد و هرگاه از برآوردن اين نياز، آسوده شد خداوند پاداش يك حج و عمره را براى او مى نويسد».

«إنّ المؤمن لترد عليه الحاجة لأخيه فلا تكون عنده فيهتمّ بها قلبه، فيدخله الله تبارك و تعالى بهمّه الجنّة; گاهى مؤمنى نياز خود را از برادرش طلب مى كند و اين برادر نمى تواند نياز او را برآورَد، ولى در دل آرزو مى كند كه اى كاش مى توانست نياز او را برآورده كند، و خداوند او را به سبب همين آرزو به بهشت مى بَرد».

امام صادق(عليه السلام) فرمود: «من قضى لأخيه المؤمن حاجة قضى الله عزّوجل له يوم القيامة مائة ألف حاجة من ذلك أوّلها الجنّة و من ذلك أن يدخل قرابته و معارفه و إخوانه الجنّة بعد أن لا يكونوا نصّاباً; هركه نياز برادر مؤمنش را برآورَد خداوند در روز قيامت صد هزار نياز او برآورَد كه نخستين آن بهشت است، و يكى از اين نيازها آن است كه او اجازه خواهد داشت خويشاوندان، آشنايان و برادران خود را در صورتى كه ناصبى نباشند به بهشت وارد كند».

اين صد هزار نياز كدام است؟ مگر پس از رفتن به بهشت باز هم نيازى وجود دارد؟ اين پرسشى است كه در آغاز از ذهن مى گذرد. پاسخ آن بسيار آسان است. آيا ديده ايد كسى را كه در روزگار ما قصد سفر دارد به چند اداره بايد آمد و شد كند؟ يك سفر پيش پا افتاده دست كم رفتن به ده اداره را مى طلبد، ديگر چه رسد به روزى كه پنجاه هزار سال به طول مى انجامد و حساب هر خرد و كلان حتى هيجانات قلبى را محاسبه مى كنند، اگرچه عمل ما هم وزن يك دانه خردل باشد.

امام صادق(عليه السلام) فرمود: «لقضاء حاجة امرئ مؤمن أحبّ إلى الله تعالى من عشرين حجّة كلّ حجّة ينفق فيها صاحبها مائة ألف; برآوردن نياز يك فرد مؤمن نزد خداى متعال محبوبتر است از گذاردن بيست حجّ كه در هر يك از آنها صدهزار (دينار يا درهم) انفاق شود».

«إنّ الله تعالى خلق خلقاً من خلقه، انتجبهم لقضاء حوائج فقراء شيعتنا ليثيبهم على ذلك الجنّة، فإن استطعت أن تكون منهم فكن. ثمّ قال: لنا و الله ربّ نعبده و لا نشرك به شيئاً; خداوند گروهى از مردمش را آفريده و آنها را براى برآوردن نياز شيعيان كم توشه ما برگزيده است تا بهشت را براى آنان پاداش دهد، پس اگر مى توانى در شمار اين گروه باشى چنين كن. آن گاه فرمود: به خدا قسم ما را خدايى است كه او را مى پرستيم و چيزى را شريك او نمى گيريم».

«قضاء حاجة المؤمن خير من عتق ألف رقبة و خير من حملان ألف فرس في سبيل الله; برآوردن نياز يك مؤمن بهتر است از آزاد كردن هزار برده يا بارِ هزار اسب در راه خدا».

نيز فرمود: «هركه يك بار خانه خدا را طواف كند براى او شش هزار حسنه نوشته مى شود و شش هزار گناه او ناديده گرفته مى شود و شش هزار درجه بالا برده مى شود و چون به ملتزم (آن بخش از كعبه كه فاطمه بنت اسد، بدان پناه برد و ديوار كعبه برايش شكافته شد) برسد، هفت در از دروازه هاى بهشت به رويش گشوده گردد. عرض كردم: قربانت گردم همه اينها فضيلت طواف است؟ فرمود: آرى، و اينك تو را از كارى آگاه كنم برتر از آن. همانا برآوردن نياز مؤمن مسلمان برتر است از يك طواف و يك طواف و يك طواف تا كه شمار آنها به ده رسيد».

نيز مى فرمايد: «در نيكى به برادران خود از هم پيشى جوئيد و اهل نيكى باشيد كه در بهشت درى است كه نيكى ناميده مى شود، و از آن كسى در نيايد مگر آن كه در زندگى دنيا نيكى كرده باشد. بنده اى كه در راه برآوردن نياز برادر مؤمنش گام مى زند خداوند دو فرشته بر او مى گمارَد: يكى در سمت راست و ديگرى در سمت چپ و هر دو براى او طلب آمرزش مى كنند و از خدا مى خواهند نيازش را برآورد. آن گاه فرمود: به خدا سوگند پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله) آن گاه كه نياز مؤمنى را برطرف مى كردند از فرد حاجت روا شده، شادمان تر مى شدند».

«ما قضى مسلم لمسلم حاجة إلاّ ناداه الله تبارك و تعالى، عليّ ثوابك و لا أرضى لك بدون الجنّة; هيچ مسلمانى نياز مسلمانى را بر نياورْد مگر آن كه خداوند ندا داد كه: پاداش تو با من، و براى تو جز با دادن بهشت خشنود نگردم».

و فرمود: «هر مؤمنى كه براى خواستن نيازى سوى برادر خود رود در حقيقت رحمتى است الهى كه به اين برادر روى آورده، پس اگر نياز او را برآورْد رحمت الهى را پذيرفته است و اگر آن را برنياورد ـ در حالى كه توان برآوردن آن را دارد ـ در حقيقت خود را از رحمتى بى بهره كرده كه خدا سوى او فرستاده بود و موجبات آن را فراهم آورده بود. خدا اين رحمت را براى روز رستخيز اندوخته مى كند، آن كه از برآوردن نيازش برگشت داده شده حاكم بر اين رحمت است، اگر خواهد براى خود بر مى گزيند وگرنه به ديگرى مى بخشد. پس چون روز رستخيز رسد ـ در حالى كه او بر رحمت خداى حاكم است ـ گمان مى برى اين رحمت را از آنِ چه كس گردانَد؟ راوى مى گويد: گمان نمى كنم او آن را از خويش باز گرداند. حضرت فرمود: گمان نكن، يقين داشته باش كه او اين رحمت را از خويش باز نخواهد گرداند».

آيا تشويقى بالاتر از اين يافت مى شود؟ برآوردن نياز مردم، رحمتى است كه از سوى خدا به آدمى روى مى آورد و اگر آن را برنياورَد رحمتى را از كف نهاده كه براى روزى اندوخته گشته است كه او بيشترين نياز را بدان دارد، پس آيا هيچ خردمندى آن را باز مى گرداند؟ به راستى مگر نه آن است كه اگر مسلمانان تنها به اين روايت عمل كنند نيازهاى برآورده نشده صفر خواهد بود و امروز پس از آن كه مسلمان از اسلام و الگوهاى والاى آن دور گشته چقدر از اين نيازها برآورده مى شود؟ باز هم صفر.

«مَنْ مشى في حاجة أخيه المؤمن يطلب بذلك ما عند الله، حتى تُقضى له، كَتَب الله عزوجل له بذلك مثل أجْر حَجة و عُمرة مبرورتين و صَوْم شهرين من أشهر الحرم و إعتكافهما في المسجد الحرام و من مشى فيها بنيّة و لم تقض كتب الله له بذلك مثل حجة مبرورة فأرغبوا في الخير; هركه در راه برآوردن نياز برادر مؤمنش گام بردارد و در اين راه، طالب پاداش الهى باشد تا آنجا كه نياز او را برآورَد خداى عزّوجلّ پاداش يك حج و يك عمره و روزه دو ماه از ماههاى حرام و اعتكاف دو ماه در مسجدالحرام را براى او مى نويسد و هركه با اين نيّت گام بردارد، ليك نتواند نياز برادر خود را برآورَد خداوند براى او ثواب حج مقبولى را در نظر مى گيرد، پس به خير بگراييد».

«لأن أمشي في حاجة أخ لي مسلم أحبّ إليّ من أن أعتق ألف نسمة و أحمل في سبيل الله على ألف فرس مُسرجة مُلجمة; اگر من در راه برآوردن نياز برادر مسلمانم گام بردارم پسنديده تر از آن است كه هزار بنده آزاد كنم و هزار اسب پالان و لگام دار را در راه خدا بار كنم».

«من سعى في حاجة أخيه المسلم طلب وجه الله كتب الله عزّوجل له ألف ألف حسنة، يغفر فيها لأقاربه و جيرانه و إخوانه و مَعارفه و من صنع إليه معروفاً في الدنيا فإذا كان يوم القيامة قيل له: أدخل النار فمن وجدته فيها صنع إليك معروفاً في الدنيا فأخرجه بإذن الله عزّوجل، إلاّ أن يكون ناصباً; هركه در راه خدا براى برآوردن نياز برادر مسلمانش بكوشد خداوند هزار هزار حسنه براى او مى نويسد و در پرتو آن از گناه خويشان، همسايگان، برادران، آشنايان و كسانى در مى گذرَد كه در دنيا بدو نيكى كرده اند. پس چون روز رستخيز رسد بدو گفته شود: به آتش وارد شو و هركه را در ميان دوزخيان يافتى كه در دنيا به تو نيكى كرده به اذن خدا از آتش برونش آر، مگر آن كه ناصبى باشد».

امام موسى كاظم(عليه السلام) مى فرمايد: «إنّ لله عباداً في الأرض يسعون في حوائج الناس هم الآمنون يوم القيامة، و من أدخل على مؤمن سروراً فرّح الله قلبه يوم القيامة; همانا خدا بر زمين بندگانى دارد كه در راه برآوردن نياز مردمان مى كوشند و به روز رستخيز آسوده باشند. هركه به دل مؤمنى شادى درآورَد خداى به روز رستخيز دل او خرّم كند».

خداى متعال بر پايه حكمت كامل خويش برآوردن نياز مردمان را موجب ارجمندى در دنيا قرار داده و اين در كنار پاداشى است كه در آخرت دريافت مى كند. هركه نياز ديگران برآورَد در نگاه مردم، بزرگ مى نمايد و همگان محترمش مى شمرند و مادامى كه در راه برآوردن نياز مردمان مى كوشد محبوب است و هر درى را كه بكوبد به رويش باز مى شود و كارها برايش رام مى گردد و عوامل برآورده شدن حاجت، داوطلبانه به سوى او شتاب مى گيرد. يك نگاه گذرا به جامعه در استدلال بر اين حقيقت بس، زيرا برآورندگان نياز ديگران از ارجمندترين مردم و بزرگترين و عزيزترين ايشان شمرده مى شوند. اين پاداش ايشان در دنياست، از اجر اخروى آنها هم كه كمى سخن به ميان آمد.

در مقابل، اسلام بى توجهى به نياز ديگران و نپرداختن بدان را نكوهش مى كند.

امام باقر(عليه السلام) مى فرمايد: «من بخل بمعونة أخيه المسلم و القيام له في حاجته إلاّ ابتلي بمعونة من يأثم عليه و لا يؤجر; هركه در يارى رساندن به برادر مسلمان خود و پرداختن به نياز او بخل ورزد، كارش به جايى بكشد كه به يارى فردى برخيزد كه به حساب او گناه مى كند و ديگر پاداشى در كار نخواهد بود».

امام صادق(عليه السلام) فرمود: «أيّما رجل من شيعتنا أتى رجل من إخوانه فاستعان به في حاجته فلم يعنه و هو يقدر إلاّ ابتلاه الله بأن يقضي حوائج غيره من أعدائنا يعذّبه الله عليها يوم القيامة; هرگاه يكى از شيعيان ما نزد برادر شيعى اش آيد و در برآوردن نيازى از او يارى جويد و او با آن كه مى تواند بدو يارى نرساند خدا كار او را به جايى كشاند كه نياز دشمنان ما را برآورَد و خدا به روز رستخيز او را به همين علت كيفر رساند».

آيا اين امرى طبيعى است يا كارى است آمده از آن سوى غيب؟ وجه اوّل مانعى ندارد، زيرا انسانى كه نياز مؤمنى را بر مى آورد هماره مؤمنان را يارى مى رساند و اين مانع از آن مى شود كه نياز ديگرى را برآورَد، و حال آن كه شخصى كه پايه كارش ايمان نباشد و نياز برادر مؤمنى را بر نياورد چه مانعى دارد كه نياز دشمنان را برآورده سازد؟

«أيّما مؤمن منع مؤمناً شيئاً ممّا يحتاج إليه و هو يقدر عليه من عنده، أو من عند غيره أقامه الله عزّوجلّ يوم القيامة مسودّاً وجهه مزرقّة عيناه مغلولة يداه إلى عنقه فيقال: هذا الخائن الذي خان الله و رسوله، ثمّ يؤمر به إلى النار; هر مؤمنى كه از رساندن نياز مؤمنى جلو گيرد ـ با آن كه توان برآوردن آن را دارد يا مى تواند از جايى ديگر آن را برآورده سازدـ خداى عزّوجلّ به روز رستخيز او را با چهره سياه و چشمانى كبود و دستان به گردن بسته شده وارد محشر كرده، گفته مى شود: اين، خيانتكارى است كه به خدا و رسولش خيانت كرده است، آن گاه دستور داده مى شود او را به آتش افكنند».

«من كانت له دار فاحتاج مؤمن إلى سكناها فمنعه إيّاها، قال الله عزّوجل: يا ملائكتي أبخل عبدي على عبدي بسكنى الدار الدنيا؟ و عزّتي و جلالي لا يسكن جناني أبداً; هركه خانه اى داشته باشد و مؤمنى به سكونت در آن نيازمند باشد و او از سكونت آن مؤمن شانه خالى كند خداوند مى گويد: اى فرشتگان اگر بنده من از اين كه بنده ديگرى در خانه او سكونت ورزد شانه خالى كند به عزّت و جلالم سوگند، او هرگز در بهشت من سراى نخواهد گزيد».

آيا مسلمانان به اين حديث عمل مى كنند؟

امام(عليه السلام) به گروهى كه در خدمت ايشان بودند فرمود: «چرا ما را سبك مى شمريد؟ مردى از مردم خراسان برخاست و عرض كرد: پناه بر خدا كه ما تو يا كارى از تو را سبك بشماريم. امام(عليه السلام) فرمود: تو خود يكى از كسانى هستى كه مرا سبك شمردى. آن مرد گفت: پناه بر خدا كه من تو را سبك شمرده باشم. امام(عليه السلام) فرمود: هنگامى كه ما در نزديكى جُحفه بوديم نشنيدى كه مردى به تو گفت: مرا يك ميل بر مركب خود بنشان و تو خوددارى كردى؟ به خدا سوگند تو سرت را براى او بلند نكردى و او را سبك شمردى و هركه مؤمنى را سبك بشمارد، حرمت الهى را درباره ما ناديده گرفته است».

«من أتاه أخوه في حاجة يقدر على قضائها فلم يقضها له سلّط الله عليه شجاعاً ينهش إبهامه في قبره إلى يوم القيامة مغفوراً له أو معذّباً; هركه برادرى نزد او آيد و از او چيزى خواهد كه وى توان انجام آن را دارد ليك از انجام آن سرباز زند خداوند مارى را در گورش نهد كه تا روز رستخيز انگشت شست او را بگزد، خواه آمرزيده باشد يا ناآمرزيده».

امام موسى كاظم(عليه السلام) مى فرمايد: «من قصد إليه رجل من إخوانه مستجيراً به في بعض أحواله فلم يجره بعد أن يقدر عليه فقد قطع ولاية الله عزّوجلّ; هركه مردى از برادران او نزد وى رود و در پاره اى امور از او يارى جويد و او با داشتن توانايى به وى يارى نرساند از ولايت خداوند بيرون رفته است».

اينها همه تهديداتى است براى كسى كه نياز نيازمند را برنياورد. آيا ما نياز برادران خود را بر مى آوريم؟

پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله) همه اين مفاهيم و بلكه بيشتر از آن را در سخنى كوتاه گردآورده است: «من أصبح لا يهتم بأمور المسلمين فليس منهم، و من سمع رجلاً ينادي يا للمسلمين فلم يجبه فليس بمسلم; هركه شام را به بام رساند در حالى كه به امور مسلمانان بى اعتنا باشد از مسلمانان نيست و هركه بانگ مردى را بشنود كه نداى يا لَلمسلمين سر داده و بدو پاسخى ندهد مسلمان شمرده نمى شود».

اگر ما به درستىِ اين حديث معتقديم پس چرا به كار مسلمانان نمى پردازيم؟

گمان مى كنيد اگر هر مسلمانى شب را به صبح رساند در حالى كه در انديشه كارى از كارهاى مسلمانان است چه مقدار از نيازهاى مسلمانان برآورده نشده باقى مى ماند؟ با در نظر گرفتن اين كه انديشيدن به كارهاى مسلمانان وقت زيادى از انسان نمى گيرد و هزينه اى هم براى او ندارد و تنها يك عنايت و توجه است كه بسيارى از امور با همين توجه حل مى شود و اگر پرداختن به كار مسلمانى مستلزم صرف پول يا زمان باشد همين برآورنده نياز نيز آن پول و زمان را از مسلمان ديگرى كسب خواهد كرد، زيرا مگر چنين نيست كه هر مسلمانى نياز برادرانش را برمى آورد ]و همه مسلمانان در اين دايره جاى مى گيرند[. و مگر همين برآورنده نياز تا پايان عمر به كسى نيازمند نخواهد افتاد؟ از اين گذشته اگرچه درست است كه آنچه ثروت و علم و نفوذ به همراه مى آورد با جاه و مرتبت همراه است ولى آيا اين جاه و مرتبت اگر با برآوردن نياز نيازمندان همراه نباشد سودى خواهد داشت؟

هرگز چنين نيست بلكه موجب ناسزاگوئى به دنيا و كاستى در آخرت خواهد شد، زيرا ثروتمندى كه نياز تهيدستى را برنياورد يا عالمى كه نياز دانش پژوه و بى علمى را برآورده نكند يا نفوذى كه مشكلى را حل نكند در ديده ها خوار است و با دشنام زبانها همراه است، و اين برخلاف كسى است كه نياز مردمان را بر مى آورد، زيرا چنين كسى پيوسته محترم و ستوده است اگرچه با ثروت و دانش و نفوذ همراه نباشد و اين از لطف خداوندى است، چرا كه برآوردن نيازها را با عزّت، قرين كرده است و بر نياوردن نياز را با خوارى و پستى همراه گردانده است.

*برگرفته از کتاب ارزش ها در نگاه اسلام؛ نوشته آیت الله سید محمد شیرازی

نظر شما