twitter share facebook share ۱۳۹۸ مرداد ۲۴ 825

تفاوتى ندارد كه مبتلاى به اين بيمارى توانگر باشد يا تهيدست، زيرا اين گونه اى بيمارى است كه چنگال خويش را در جان آدمى فرو مى برد، چنانكه جذام در پيكر آدمى چنگال مى افكند و اعضا را به تباهى مى كشاند. انسان آزورز هرگاه پولى را ببيند آرزوى آن را مى كند و هرگاه چيزى را لمس كند آن را مى ستاند و هرگاه سخن از خانه اى به گوش او رسد آن را مى طلبد و بدان آز مى ورزد. مبتلاى به اين بيمارى، در جامعه، خوار شمرده مى شود و پيوسته جانش در رنج است و همواره سوى توهّمات در حركت مى باشد. اسلام به شدّت از اين سرشت بر حذر مى دارد. پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله) مى فرمايد: «إيّاك و الطمع، فإنّه الفقر الحاضر; از آز بپرهيز كه فقر بالفعل است».

اميرالمؤمنين على(عليه السلام) فرمود: «استغن عمّن شئت تكن نظيره و ارغب إلى من شئت تكن أسيره و أحسن إلى من شئت تكن أميره; از هركه خواستى بى نيازى ورز تا چون او باشى و به هركه خواستى دستِ نياز پيش بر تا در بند او باشى، و به هركه خواستى نيكى كن تا امير او باشى».

امام باقر(عليه السلام) مى فرمايد: «بئس العبد عبد له طمع يقوده و بئس العبد عبد له رغبة تذلّه; چه بد است بنده اى كه آزش او را رهبرى كند و چه بد است بنده اى كه تمايلى داشته باشد كه او را به خاك مذلّت كشد».

روايت شده است: «قلت له(عليه السلام): ما الذي يثبت الإيمان في العبد؟ قال: الورع. و الذي يخرجه منه؟ قال: الطمع; به امام صادق(عليه السلام) عرض شد: آن چيست كه ايمان را در دل بنده پايدار مى دارد؟ فرمود: پرهيزگارى. و آن چيست كه ايمان را از دل برون كند؟ فرمود: آز».

در برابر اين سرشت پليد، بى نيازى از دارايىِ مردم است كه موجب ارجمندى در دنيا و آسايش جان و خاستگاه امنيت و اطمينان است، و از همين رو اسلام آن را سخت مورد تشويق قرار داده است.

پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله) مى فرمايد: «ليس الغنى عن كثرة العرض، و لكن الغنى غنى النفس; بى نيازى به داشتن اموال فراوان نيست، بلكه در بى نيازى نفس است».

بيابان نشينى از پيامبر پندى خواست. پيامبر(صلى الله عليه وآله) فرمود: «إذا صلّيت فصلّ صلاة مودّع و لا تحدّثن بحديث تعتذر منه غداً، و أجمع الإياس عمّا في أيدي الناس; آن گونه نماز بگذار كه گويى آخرين نمازت است و سخنى بر زبان نياور كه فردا به پوزش خواستن از آن مجبور گردى و از آنچه در دست مردمان است نوميد باش».

امام باقر(عليه السلام) مى فرمايد: «اليأس ممّا في أيدي الناس عزّ المؤمن في دينه; نوميدى از آنچه در دست مردم است مايه ارجمندىِ مؤمن در دين اوست».

اميرالمؤمنين على(عليه السلام) مى فرمايد: «ليجتمع في قلبك الإفتقار إلى الناس و الإستغناء عنهم، فيكون افتقارك إليهم في لين كلامك، و حسن بشرك و يكون استغناؤك عنهم في نزاهة عرضك و بقاء عزّك; بايد در دل تو نياز به مردم و بى نيازى از آنان، كنار هم گردآيند، نيازمندى تو بديشان، نرمىِ سخن و گشاده رويىِ تو با آنها باشد، و بى نيازى ات از ايشان در آبرودارى و ماندگارى عزتت باشد (چيزى از آنان نطلبى)».

اين از شگفتيهاى اخلاق است و مردمان اندكى بدان موصوف اند، زيرا بسيارى از افراد از دارايىِ مردم بى نيازند ولى در كنار اين بى نيازى از نرمخويى و گشاده رويى نيز بركنارند و به مردم اعتنا نمى كنند، و در برابر، بسيارى از مردم با ديگران سخن به نرمى مى گويند و با چهره گشاده با آنان برخورد مى كنند، ولى در پىِ آن از ديگران درخواست مى كنند و با اين كار آبروى خود را مى ريزند. اما ملايمت در گفتار و نيكى در همنشينى همراه با عفت مندى و بى نيازى، اخلاق و منشى است كريمانه و شيوه بزرگان است و اينان چه اندكند.

امام سجاد(عليه السلام) مى فرمايد: «رأيت الخير كلّه قد اجتمع في قطع الطمع عمّا في أيدي الناس و من لم يرج الناس في شيء و ردّ أمره إلى الله عزّوجل في جميع أموره، استجاب الله عزّوجل له في كلّ شيء; چنين يافتم كه همه خير در گسستن آز از دارايى مردم نهفته است، و كسى كه در چيزى از مردم اميد نَبرد و همه كارهاى خويش به خداى باز گردانَد خداوند دعاى او را در همه چيز بر مى آورَد».

مفهوم اين سخن ـ چنانكه برخى پنداشته اند ـ عدم بهره برى از اسباب و عوامل نيست، بلكه مفهوم آن آز نورزيدن است، زيرا همان گونه كه امام مى فرمايد آز يك چيز است و بهره برى از اسباب و عوامل شايسته، چيز ديگر.

امام باقر(عليه السلام) مى فرمايد: «سخاء المرء عمّا في أيدي الناس أكثر من سخاء النفس و البذل، و مروّة الصبر في حال الفاقة و الحاجة و التعفف و الغنى أكثر من مروّة الإعطاء، و خير المال الثقة بالله و اليأس عمّا في أيدي الناس; ناديده گرفتن آنچه در دست مردم است بالاتر از بخشيدن جان و مال مى باشد و جوانمردىِ شكيبايى ورزى به هنگام فقر و نياز همراه پاكدامنى و توانگرى بيش از جوانمردىِ در بخشش است و بهترين دارايى، اعتماد به خدا و نوميدى از داشته مردم است».

«اليأس ممّا في أيدي الناس عزّ المؤمن في دينه; نوميدى از آنچه در دست مردمان است موجب عزت مؤمن در دين اوست».

امام صادق(عليه السلام) مى فرمايد: «شرف المؤمن قيام اللّيل و عزّه إستغناؤه عن الناس; شرف مؤمن به عبادت شبانه او و عزت او به بى نيازى وى از دارايىِ مردم است».

اينك بدين حديث بنگريد و در شگفت شويد: «شيعتنا من لا يسأل الناس و لو مات جوعاً; شيعه ما كسى است كه اگر از گرسنگى بميرد چيزى از كسى طلب نكند».

چرا؟ زيرا او همتى والا دارد و بسى شريف و ارجمند است، و آيا هيچ يك از شيعيان چنين است؟ چند شيعى با اين ويژگيها داريم؟

«ثلاث هنّ فخر المؤمن و زينه في الدنيا و الآخرة الصلاة في آخر الليل، و يأسه ممّا في أيدي الناس، و ولايته الإمام من آل محمّد(عليهم السلام); سه چيز موجب فخر مؤمن و زيبندگىِ او در دنيا و آخرت است: نماز پايان شب او و نوميدىِ او از آنچه در دست مردمان است و سر سپردگىِ او به امامى از خاندان محمّد(صلى الله عليه وآله)».

«إذا أراد أحدكم أن لا يسأل ربّه شيئاً إلاّ أعطاه، فلييأس من الناس كلّهم، و لا يكون له رجاء إلاّ عند الله فإذا علم الله عزّوجل ذلك من قلبه، لم يسأل الله شيئاً إلاّ أعطاه; هرگاه كسى از شما مى خواهد كه از خداى هيچ نطلبد مگر اين كه بدو بخشد بايد كه از همه مردم نوميد گردد و جز از خدا اميد از كسى نبَرد، پس هرگاه خداوند اين را در دل او بيافت همه خواستهاى وى برآورَد».

 

*برگرفته از کتاب ارزش ها در نگاه اسلام؛ نوشته آیت الله سید محمد شیرازی

نظر شما