در تاریخ بشر پوشش و «ستر» جزئی عادی از نیازهای فرهنگی، اجتماعی و رهنمودهای دینی بوده است. ولی طی دو قرن اخیر به تدریج شاهد ظهور مفهومی سیاسی شده از حجاب در تعدادی از جوامع مسلمان، و استفاده از این واژه به جای ستر هستیم. برای زنان ایرانی، حجاب داشتن یا نداشتن در دو قرن اخیر به مسئله ای سیاسی بدل شده است
ریشه عربی واژه حجاب به معنی کتمان، گوشه گیری و خودداری است. حجاب مانع از همگرایی و تأثیر دو چیز بر یکدیگر می شود. شایان ذکر است که استفاده از این واژه در قرآن، برای بیان نوع خاصی از لباس و پوشش نیست، بلکه اشاره به پرده دارد. در بسیاری از منابع فقهی به جای واژه حجاب از واژه ستر استفاده شده است
حجاب به معنی دوری زنان از جامعه و خانه نشینی آنهاست؛ ولی ستر به داشتن پوشش برای دور ماندن از نگاه دیگری اطلاق می شود و در صورت اختلاط دو جنس و حضور در جامعه ضروری است.
زمانی که اصطلاح حجاب برای اولین بار وارد زبان فارسی شد، همین معنی ستر را داشت. از اولین شاعری که به فارسی نو شعر سرود (ابوعبدالله رودکی) تا کسانی که پس از او وارد عرصه شعرسرایی شدند از جمله ناصر خسرو، عطار نیشابوری، خاقانی، مولوی، سعدی، حافظ، عنصری و صائب تبریزی، از کلمه حجاب در شعر خود به معنی پوشش و ستر استفاده کردند
در فقه شیعه در ایران تا آقای خمینی، بین حجاب و ستر تمایز گذاشته می شد. در رساله تحریر الوسیله برای ارجاع به پوشش سر زنان، از کلمه حجاب استفاده نشده است. حتی در ترجمه این کتاب به زبان فارسی، آقای خمینی از ستر و نگاه به دیگران، بدون اشاره به کلمه حجاب سخن می گوید
حجاب به عنوان یک مفهوم سیاسی در ایران
آقای خمینی در سخنرانی های سیاسی خود بود که به هنگام صحبت از پوشش زنان، از واژه حجاب استفاده کرد. تفاوت بین نوشته های مذهبی و سیاسی او، نشان دهنده قائل شدن نقش سیاسی برای پوشش زنان است.
شاید فاطمه برغانی معروف به قره العین اولین زن مسلمانی بود که در حضور مردان و در ملأعام، حجاب را کنار گذاشت. او در جریان نشست بابیان در سال 1848 در نزدیکی خراسان، حجاب خود را برداشت و بعدها در جریان هجوم مردم به بابیان کشته شد
با گذشت زمان زنان در سایر کشورهای اسلامی حجاب خود را برداشتند و شروع به صحبت در مورد لزوم حضور زنان در جامعه کردند. نوشته ها و اشعاری نیز در مورد بی حجابی به نگارش درامد. این مسئله بحث های شدیدی را در اواخر قرن نوزده و اوایل قرن بیست در مصر ایجاد کرد و دو کتاب به نام آزادی زنان و زن جدید، توسط قاسم امین نوشته شد که هر دو کتاب را احمد مهذب الدوله به فارسی ترجمه کرد و وزارت فرهنگ ایران منتشر نمود
تلاش برای بی حجابی
پس از جنگ جهانی اول، در تعدادی از کشورهای مسلمان رژیم های سکولار پدید آمد و در برخی از انها مسئله پوشش زنان سیاستگذاری شد. برای نمونه در ترکیه اتاتورک زنان را از پوشیدن حجاب در حین کار در مؤسسات دولتی یا حضور در مدرسه و دانشگاه منع کرد. در ایران رضا شاه از تصمیم آتاتورک الهام گرفت. هردو نفر بدنبال ایجاد دولت-ملت های جدید و سکولار بودند. پهلوی سال 1928 در مراسم نوروز همراه با خانواده به حرم حضرت معصومه رفت و این درحالی بود که زنان خانواده اش چادر به سر نداشتند
تلاش های رضا شاه ادامه یافت و سال 1935 انجمنی را برای «رهایی زنان از حجاب» تأسیس کرد. سال بعد فرمان کشف حجاب صادر شد و زنان از داشتن حجاب منع شدند. تاریخ صدور این فرمان هفدهم دی در تقویم ایرانی روز آزادی زن اعلام شد؛ ولی بسیاری از پژوهشگران سخنان رضا شاه در مورد توانمندسازی زنان را بهانه ای برای سرکوب مردم اعم از مرد و زن می دانند. در پی اقدام رضا شاه، روحانیون در ایران شروع به نوشتن رساله در باب حجاب کردند. رسول جعفریان در کتاب خود به نام رساله های حجاب 30 عدد از این رساله ها را گردآوری کرده است. رضا شاه با منع حجاب به شیوه ای دیکتاتوری باعث شد که مخالفانش براحتی بتوانند بین بی حجابی، رژیم استبدادی او و قدرت های استعماری حامی اش، پیوند برقرار کنند
به این ترتیب برای اولین بار حجاب، ابزاری سیاسی شده و بدن زنان به میدان اصلی نبرد بین حکومت و مخالفانش بدل گشت. در اواخر دوران سلطنت محمدرضا شاه پهلوی نیز حجاب بار دیگر ابزاری سیاسی شد. در دو سال آخر حکومت او، دانشجویان دختر شروع به پوشیدن حجاب کردند و این کار را نوعی مقاومت در برابر شاه می دانستند؛ به عبارت دیگر این اسلام سیاسی بود که این زنان را به سمت حجاب سوق داد. التزام به پوشیدن حجاب یک عمل اسلام گرایانه بود درحالی که بی حجابی، غرب زدگی تلقی می شد
انقلاب اسلامی و حجاب اجباری
در چنین شرایطی آقای خمینی به قدرت رسید. او از همان روزهای آغازین انقلاب تأکید می کرد که «دیانت ما عین سیاست ماست» و بدین ترتیب حجاب زنان به دغدغه حکومت اسلامی بدل شد. واعظان از فراز منابر بارها توجه مردم را به مسئله حجاب جلب می کردند و آن را نه تنها به عنوان یک واجب شرعی، بلکه به عنوان میراث انقلاب که خون شهدا برای آن ریخته شده، توصیف می نمودند. به این ترتیب حجاب به ابزاری برای تحکیم نظامی سیاسی بدل شد
حکومت در ابتدا قدم هایی برای تحمیل حجاب در محیط کار و فضاهای آموزشی برداشت. 9 اوت 1983 حجاب اجباری به خیابان ها گسترش پیدا کرد و مجازات هایی از قبیل شلاق روی افرادی که این قانون را عمل نمی کردند، اعمال شد. در طول چهار دهه بعد حکومت مقررات بیشتری را در مورد پوشش، رفتار شخصی، زندگی خانوادگی، هنر، تئاتر و موارد مشابه وضع کرد
با رهبری آقای خامنه ای حجاب به نماد ملی ایران تبدیل شده بود و دیگر خبری از بحث های سیاسی رایج پیرامون این امر نبود. گرچه بسیاری از مراکز تحقیقاتی در ایران مخالفت خود را با حجاب اجباری ابراز می کردند اما حکومت از این قانون هیچ عقب گردی نکرد
پوشش در اسلام یک قانون کلی برای همه انسان هاست و خداوند در قران به هر دو جنس زن و مرد خطاب می کند که چشم های خود را فرو بندند. علاوه بر این از دیرباز شرایط اجتماعی و فرهنگی در تعیین نوع لباس نقشی کلیدی ایفا کرده است. در طول تاریخ فقیهان هیچگاه خواهان اجباری شدن حجاب توسط حکومت نبودند. باتوجه به این واقعیت ها، بخشی هایی از جامعه ایران و به ویژه زنان جوان در سال های اخیر دست به فعالیت هایی زده اند تا مخالفت خود را با حجاب اجباری اعلام کنند. اما همانطور که در این نوشتار نشان دادیم سیاسی شدن حجاب در ایران مسئله ای جدید نیست و در یک قرن اخیر حکومت برای کنترل همه جنبه های زندگی مردم، حجاب را به امری سیاسی بدل کرده است
بنابراین همانگونه که از تاریخچه حجاب و رساله خود بنیانگذار انقلاب مشخص است، موضع جمهوری اسلامی مبنی بر اینکه صرفا در حال انجام یک امر دینی است، موضعی صادقانه نیست. برخلاف واژه ستر، واژه حجاب در ایران مفهومی سیاسی پیدا کرده است و انگونه که اسحاق فیاض یکی از مراجع تقلید شیعه در نجف در دیدار با هیأتی ایرانی گفت، استفاده از زور برای تحمیل حجاب پیامدهای خوبی ندارد
مترجم:فاطمه رادمهر
درج این مقاله به معنی تأیید مطالب گفته شده نبوده و صرفا به منظور آشنایی خوانندگان با نظرات مختلف صورت گرفته است
نظر شما