خداوند در آیه 143 سوره بقره می فرماید: «و کذلک جعلناکم امه وسطا لتکونوا شهداء علی الناس و یکون الرسول علیکم شهیدا؛ آری، چنین است که شما را بهترین امتها گردانیدیم تا بر مردمان گواه [الگو] باشید و پیامبر بر شما گواه باشد.»
«امت وسط» امت معتدل و میانهرو معنی شده است، «وسط» به معنی «خیر» است. رسول اعظم(ص) فرمود: «خیر الامور اوسطها؛ بهترین کارها حد وسط آن است» و نیز فرمود: «بر شما باد به روش وسط». وسط به معنای «عدالت» نیز آمده است. عدل و خیر مرکبالمعنی هستند.
منظور از «وسط» در این آیه، آن است که خداوند، دین مسلمانان را هم از لحاظ عقیده و هم از لحاظ اخلاق معتدل قرار داد. اعتدال از لحاظ عقیده بدین معنی است که مسلمانان دچار افراط نشدند تا به خداوندان متعدد گرفتار شوند و گرفتار تفریط نشدند تا نسبت به وجود خدا کافر گردند.
خدا مسلمانان را از لحاظ اخلاق نیز معتدل قرار داد، زیرا در تعالیم و دستورهای خود هم جنبه روحی و هم جنبه جسمی را لحاظ کرد. بنابراین، مسلمانان را نه به معنویت تنها گرایش داد و نه به مادیت تنها، بلکه میان این دو تعادل و توازن ایجاد کرد.
به تعبیر دیگر «امه وسطا» ملت میانهای است که به رشد عقلانی رسیده، گرد و غبار اوهام و خرافات را از خود تکانده و میراث روحی بشریت را که از دوران پیامبران بهجای مانده است، با پشتوانه عقلی که پیوسته در حال رشد و فزونی است، آمیزش میدهد و بدین ترتیب بر جاده راست و درستی قدم بر می دارد.
در قرآن کریم در سوره لقمان باز اتخاذ روش اعتدالی در زندگی و پرهیز از افراط و تفریط از زبان لقمان حکیم بر فرزندش بازگو و تأکید شده است: «وَاقْصِدْ فِی مَشْیک وَاغْضُضْ مِنْ صَوْتِک إِنَّ أَنْکرَ الْأَصْوَاتِ لَصَوْتُ الْحَمِیرِ؛ و در راه رفتن خود میانهروی کن و صدای خود فرو بر که حقا ناپسندترین صداها، صدای الاغ است.»
در تفسیر این آیه آمده است:
1- «قصد» به معنای حد میانی بین افراط و تفریط است و نیز به معنای «اعتدال» است. لازم است در تمامی شئون زندگی اعتدال رعایت و از افراط و تفریط پرهیز شود؛ احتمال دارد مراد از «اعتدال در مشی» اتخاذ روش معتدل و میانه و به دور از هرگونه افراط و تفریط در همه چیز باشد و نه فقط در راه رفتن.
2- توصیه لقمان به فرزندش، برای رعایت اعتدال در رفتار و پرهیز از گفتار خشن، نمودی از حکمت وی است؛ «و لقد اتینا لقمان الحکمه... و اذ قال... واقصد فی مشیک و اغضض من صوتک». خشونت و درشتی در سخن گفتن با مردم، عملی بسیار زشت است؛ «و اغضض من صوتک ان أنکر الاصوات لصوت الحمیر.»
بنابراین اتخاذ خط و مشی اعتدالی مبنای قرآنی دارد و اعتدال یکی از نشانههای جامعه سالم در قرآن معرفی شده است و افراط و تفریط در منطق قرآن مورد مذمت و نکوهش واقع شده است.
در این یادداشت کوتاه با الهام از آیات مطرح شده «مکانیزمهای حفظ اعتدال در جامعه» را به اختصار مرور میکنیم:
1- آگاهیبخشی
برای حفظ اعتدال و تعادل در جامعه مهمترین عامل «آگاهی» است، هرچه آگاهی مردم از وضعیت داخلی جامعه و مناسبات منطقهای و بینالمللی بیشتر باشد، عکسالعمل و واکنشهای آنها نسبت به تحولات داخلی و خارجی متعادلتر و منطقیتر خواهد بود؛ و برعکس، واکنش جامعه فاقد آگاهی به فرایندهای داخلی و خارجی با خطر افراط و تفریط مواجه است.
تأثیر «آگاهی» و «آگاهیبخشی» در رفتار فردی و اجتماعی انسان چنان مهم و ارزشمند است که مورد خطاب قرآن قرار گرفته است مبنی بر اینکه ارزش فرد آگاه با انسان ناآگاه مساوی نیست «قُلْ هَلْ یسْتَوِی الَّذِینَ یعْلَمُونَ وَالَّذِینَ لَا یعْلَمُونَ إِنَّمَا یتَذَکرُ أُوْلُوا الْأَلْبَابِ؛ بگو آیا کسانی که معرفت و دانش دارند و کسانی که بیبهره از معرفت و دانشاند یکسانند؟ فقط خردمندان متذکر میشوند.»
یا در آیه دیگر، انسان آگاه و فاقد آگاهی را به انسان بینا و نابینا تشبیه میکند: «قُل هَل یستَوِی الاَعمی والبَصیرُ اَفَلا تَتَفَکرون؛ آیا نابینا و بینا یکسانند؟ پس آیا تفکر نمیکنید؟» به این اعتبار، میتوان گفت برای حفظ اعتدال «آگاهیبخشی» از وظایف اصلی نخبگان و حاکمان جامعه است.
2- آزادیخواهی
«آزادی» و «آزادیخواهی» جزو سرشت و ذات آدمی است، انسان با از دست دادن آزادی، هویت انسانی خود را از دست میدهد. آزادی به معنی وسیع آن «آزادی فکر و آزادی در بیان و قلم و آزادی در عمل» نه تنها یکی از حقوق مسلمه انسان، بلکه از مشخصات و از حدود موجودیت نوع انسان است. ریشه اصلی و انگیزه طبیعی آن همان امتیازات و خصایصی است که بشر در اصل تکوین بدان آراسته شده است. با اندک مطالعه در نیروهای درونی همچون قدرت تحلیل و ترکیب مطالب و نیز اختیار و اراده؛ روشن میگردد، که غرض از آفرینش انسان آن بوده که خود او به کمک این نیروها و با بهکاربردن اراده و اختیار، استعدادهای پنهان خود را به سرحد کمال برساند؛ نه آنکه مانند جمادات، در فعل و انفعال و حرکت و سکون، همه جا مقهور عوامل خارجی شود یا مانند گیاهان و جانوران به اطاعت از غرایز خویش مجبور و مسخر گردد.
یگانه وظیفه رهبران بشر، در نظر قرآن، همانا پرورش افکار مردم و آماده نمودن آنان برای حقایق وجود و کمک در شناخت واقعیات از موهومات به روش منطق صحیح و از راه تحریک وجدان خود آنان است، نه جلوگیری از آزادی فکر؛ برای اینکه شعله فروزان انسانیت همچنان باید تابناک و نورافشان بماند: «انما انت مذکر لست علیهم بمصیطر؛ وظیفه تو (پیامبر) رهبری و یادآوری است و سیطره بر آنها نداری.»
بنابراین وجود آزادی در جامعه و گردش آزاد اطلاعات و طرح شدن معضلات و مشکلات جامعه در بین مردم، باعث شکلگیری حس همگرایی در جامعه است و مانع شکلگیری عقدههای اجتماعی است که نتیجه آن منجر به رفتارهای افراطی میشود. یکی از عوامل اصلی افراطگرایی در خاورمیانه و شکلگیری جریانهای تکفیری فقدان آزادی در این کشورها بود. پس برای تداوم اعتدال «آزادی» از ضروریترین نیازهای جامعه محسوب میشود.
3- عدالت
یکی ازمکانیزمهای حفظ اعتدال در جامعه اجرای عدالت است. عدالت یکی از ارکان زندگی عزتمندانه به شمار میرود و فقدان عدالت جامعه را به افراط و تفریط سوق میدهد، قرآن مهمترین ویژگی حاکم را اجرای عدالت تلقی کرده است «یا داود إنا جعلناک خلیفه فی الأرض فاحکم بین الناس بالحق ولا تتبع الهوى فیضلک عن سبیل اللّه؛ ای داوود همانا تو را در زمین جانشین (و نماینده خود) قرار دادیم، پس میان مردم به حق داوری کن و از هوای نفس پیروی مکن که تو را از راه خدا منحرف میکند.»
متضاد عدل واژه «جور» است اگر در اجرای عدالت خلل وارد شود حکومت به «جور» منجر میشود. در اجرای عدالت نباید حب و بغضها دخالت کند. طبق نظر قرآن دوستیها و دشمنیها مانع اجرای عدالت میشود: «وَلَا یجْرِمَنَّکمْ شَنَآنُ قَوْمٍ عَلَى ألَّا تَعْدِلُوا اعْدِلُوا هُوَ أَقْرَبُ لِلتَّقْوَى؛ نباید دشمنی با گروهی شما را بر آن دارد که عدالت نورزید، عدالت کنید که آن با پرهیزکاری نزدیکتر است.»
برخوردهای دوگانه علاوه بر اینکه با معیارهای عدالت قرآنی سازگار نیست و نتیجه عملی مخربی هم در جامعه دارد باعث یأس و ناامیدی درسطح جامعه شده و زمینههای شکلگیری رفتارهای افراطی و تفریطی را مهیا میکند که با روح اعتدال و میانهروی در جامعه در تضاد کامل قرار دارد.
4-قانونگرایی
برای شکلگیری جامعه معتدل و تداوم آن، هم نیاز به قانون مناسب ضروری است و هم بر اجرای قانون تأکید میشود. به نظر میرسد یکی از عوامل اصلی توسعه نیافتگی در جهان اسلام و جامعه ایران، بیتوجهی به قانون حتی قانونگریزی است. در نظر اسلام همه افراد ملت در مقابل قانون یکسان هستند و مقررات پاداش و کیفر باید بدون تبعیض درباره همه افراد اجرا شود و عنوان «مافوق قانون» برای هیچکس به رسمیت شناخته نشده است.
و بدیهی است در هر جامعهای که مسئولان و صاحبان نفوذ در نظام سیاسی سمت «مافوق قانون»! برای خود قائل شوند و نقض قانون را یک نوع امتیاز ویژه بپندارند با دست خود سیطره و ابهت قانون را در هم شکسته و ارزش و احترام قانون را در انظار عمومی از بین میبرند و طبعاً مردم نیز به وسیله رشوه دادن یا توصیه گرفتن و امثال آن، راه فرار از چنگ قانون را در پیش میگیرند و در نتیجه حس احترام به مقررات از میان رفته و نظام اجتماع از هم پاشیده میشود و انضباط تبدیل به هرج و مرج شده و همگی را به ورطه سقوط میکشاند و بدین جهت هر نوع تبعیض در اجرای قانون از نظر اسلام محکوم و ممنوع است:
«افتومنون ببعض الکتاب وتکفرون ببعض فما جزاء من یفعل ذلک منکم الاخزی فی الحیاه الدنیا و یوم القیامه الدنیا ویوم القیامه یردون الی اشد العذاب؛ آیا به برخی از احکام خدا که در کتاب خود آورده است گردن ننهاده و از برخی دیگر سر باز میزنید؟ کیفر این کردار شما جز این نیست که در دنیا خواری و ذلت و در آخرت به سختترین عذاب گرفتار شوید».
*یوسف خان محمدی/ ایران
نظر شما