در روزگاری که همه خواص و عوام، ظاهر جامعه را می دیدند، حضرت صدیقه کبری(س) واقعیت ها را دید و در نهایت هوشمندی، زیباترین تحلیل را ارائه فرمود، بطوریکه تحلیل های واقع گرایانه او، دفترحوادث عالم اسلام شد.
مجموعه نگاه دقیق حضرت(س) در سه بخش است:
الف) شناخت صحیح سطح جامعه
ب) شناخت صحیح زیر پوست جامعه
ج) شناخت صحیح حوادث آینده.
الف ـ شناخت صحیح از سطح جامعه؛
جامعه آن روز مدینه در ظاهر از مردمانی تشکیل شده بود که دارای محبت و ارادت به پیامبر (ص) بودند بگونه که برای جمع کردن قطرات آب وضو پیامبر (ص) تزاحم بوجود می آمد و یا در نماز جماعت رسول خاتم جمعیت به هم پیوسته ای وجود داشت و نیز شوق به کسب کمالات معنوی و جهادی یک شاخصه روشن آن مردمان بود.
امّا تحلیل حضرت فاطمه(س) بعد از رحلت پیامبر(ص) از سطح جامعه بهگونهای دیگر است، ایشان بر اساس استدلالات خویش معتقد است سطح جامعه را «نفاق» و «ضعف دینداری» و «پیمان شکنی» و … گرفته است.
اولا ؛ در بخش «نفاق» فرمود: «قد ظهر فیکم حسیکه النفاق» که اشاره به دوران نفاقِ توأم با کینه و عداوت است. جمع شدن عده ای متنابه به در خانه حضرت و ثانیاً آتش زدن خانه و ثالثاً برخورد فیزیکی با آن حضرت و رابعاً بی حرمتی به حضرت امیر (ع) و کشان کشان بردنش به مسجد و … تا پاره کردن قباله فَدَک و اعلام به نبش قبر حضرت صدیقه کبری، جملگی شواهد این مدعاست.
وثانیا؛ در بخش «ضعف دینداری» فرمود: «قد سمل جلباب الدین» که دینداری مردمان را آن حضرت تشبیه کرده به لباس رنگ باخته. جالب اینجاست که نفرمود جامعه اسلامی بی دین شدند بلکه فرمود رنگ دینداری را ندارد یعنی ادعای دین و اعتقاد به دین وجود دارد ولی در مقام عمل دین نقش اصلی را ندارد.
نمونه اش رفتار عموم جامعه با پیامبر و عترت اوست، از سویی حضرت امیر(ع) به تنهائی در حال تجهیز بدن پیامبر است، و از سوی دیگر عترت اوست که مورد تعدّی و ظلم در باب خلافت است. و به تعبیر رسای حضرت فاطمه دینداران دیروز در حال بازگشت به «جاهلیت» قرار گرفته اند. «اضیع الحریم و ازیلت الحرمه عند مماته … افحکم الجاهلیه تبغون؟ افلا تعلمون؟ بلی تجلّی لکم کالشمس اشرکتم بعد الایمان؟!»
و ثالثا؛ «پیمان کشی» مردمان بوده که خود، یکی از مصادیق بارز «رنگ باختن دین» در میان مردم است.
این پیمان کشی هم در خصوص فراموشی آیه «لا اسئلکم علیه اجرا الا الموده فی القربی» بود که نتیجه اش انزوای اهل بیت(ع) و گسستن پیمان غدیر خم بود، و هم؛ پشت کردن به احکام و دستورات الهی در بخش اصول، مثل امامت و در بخش فروع، مثل ارث و حق مسلّم افراد، بود !
ب ـ شناخت صحیح زیر پوست جامعه؛
حضرت زهرا (س) آنچه مخفی بود و زیر پوست جامعه نهان بود را، بخوبی شناسائی کرد و بعد معرفی فرمود.
برخی از لایه های مخفی جامعه که بوسیله حضرت فاطمه مورد تحلیل قرار گرفت:
اول: بی خیالی نسبت به سوابق مثبت افراد شاخص
«کلما اوقدوا ناراً محرب اطفأها او نجم قرن الشیطان او فغرت فاغره من المشرکین قذف اخاه فی لهواتها فلا ینکفئ حتی یطأ صماخها باخمصه …»
در این عبارات آن حضرت (س) سوابق نورانی امام علی (ع) را بصورت جدی بیان می کند و مردم را نسبت به سکوتشان مورد سؤال قرار داده که چگونه آن که اول مؤمن بوده و ایمان و جهاد او در بالاترین حد ممکن بوده و پیروزی های درخشان لشگر اسلام مدیون مجاهدات آن بزرگوار بوده، چگونه همه و همه، یک باره به فراموشی یا بی خیالی واگذار شده؟!
دوم: وجود مردمانی که همواره در انتظار شکست اهل بیت بوده اند بدین معنا که همیشه اخبار و رویدادهای جاری را دنبال می کردند تا ببیند چه زمانی ابهت و حرمت اهل بیت پیامبر (ص) شکسته میشود: «تتربصون بنا الدوائر و تتوکّفون الاخبار»
سوم: همه این نفاق ها و پیمان شکنی در تحلیل حضرت (س) در راستای یک خواسته بود و آن این بود که میخواستند که از قید و بند احکام و عقائد اسلام «راحت» شوند! در نتیجه در تحلیل حوادث تلخ بعد از رحلت پیامبر (ص) «اباحگری» یکی از اهداف جدّی جامعه آن روز بود که از نگاه غیر حضرت زهرا(س) پنهان مانده بوده است.
بیان حضرت (س) این است: «نجوتم من الضیق بالسعه فمججتم ما وعیتم …»
ج ـ شناخت صحیح از رخدادهای آینده
بخش سوم خطبه حضرت فاطمه (س) در ارائه تحلیل جامع و زیبائی است در مورد حوادث و رخدادهای آینده عالم اسلام که این تحلیل را آن حضرت در زمانی بیان فرمود که همه و همه (دوست و دشمن) در این تصور بودند که «کار تمام شد» و خلافت بدون دردسر از خاندان پیامبر (ص) به دیگران منتقل شد، امّا نه! فاطمه (س) خلافت را برایشان مرکبی معرفی کرد که هم سرکش است و هم بر پشت خود زخمی دارد که به مجرد سوار شدن فردی بر آن بر اثر درد از آن زخم «رم» می کند و سوار خود را به زمین می کوبد و از سوی دیگر، حاکمان برای حفظ موقعیت های خود، باید خون ها بریزند و ناامنی ها بوجود آورند و دیگر شاهد رشد و تعالی جدّی در عالم اسلام نخواهید بود: «قد اری قد اخلدتم الی الخفض … فدونکموها فاحتقبولها دبره الظهر نقبه الخفّ باقیه العار موسوعه بغضب الله»
و بعد فرمود : تظلم من به سوی شما نه برای یاری از سوی شماست، بلکه برای حکایت از سینه پر سوزم و نیز اتمام حجت برشماست؛ «نفثه الغیظ و خور القنا و بثه الصدر و تقدمه الحجه» و راه خود و اهل بیت را هم معرفی نمود که صبر است و صبر؛ «نصبر منکم علی حزّ المدی» .
*شفقنا/ حجت الاسلام هادی سروش
نظر شما