یکی از اشکالاتی که به اخلاق و رفتار ما شیعیان گرفته می شود همین است که شما در میان خودتان مقید به اخلاق و ادب هستید اما وقتی با اجانب و بیگانگان برخورد می کنید، همه اخلاق و آداب را کنار می گذارید.
خداوند در سوره نساء می فرماید: «قولوا لهم قولا معروفا» مخاطب این آیه شریفه، سفها هستند که قدرت تشخیص سود و ضرر خود را ندارند. اما نداشتن عقل و تدبیر زندگی، مجوز این نیست که ادب را در مقابل آنها رعایت نکنیم. مبنا و معیار رعایت ادب در این آیه، انسان بودن است و علامه طباطبایی به خوبی این نکته را در تفسیر این آیه آورده است.
در آیه ۸۳ سوره بقره «قولوا للناس حسنا» نیز مخاطب این آیه «ناس» هستند و ناس شامل عموم مردم با هر جنس و نژاد و ملیتی می شود و اختصاص به گروه خاصی ندارد؛ علامه طباطبایی در تفسیر این آیه می گوید: خوشرفتاری با همه چه مومن و چه کافر موضوع این آیه است. با توجه به روایات، ائمه علیهم السلام نیز همین گونه و با این گسترش، آیه «قولوا للناس حسنا» را تفسیر کرده اند.
امام صادق(ع) در روایتی فرموده است «در برخورد با مخالفین خود ادب را رعایت کنید.» پس با مخالفان خود در گفتگو مدارا کنید چون با این مداراکردن ممکن است جذب شما شوند یا جلوی شرارت آنها را می گیرد. ممکن است ما در مقام عمل لازم باشد به میدان آمده و از کشور و آئین خود دفاع کنیم اما این منافاتی با این مساله ندارد که مومن در گفتار و رفتار از ادب عدول نکند.
سروش محلاتی با اشاره به استناد یکی از حاضران در جلسه به آیه «اشدّاء علی الکفّار، رحماء بینهم» مبنی بر عدم ضرورت رعایت ادب برابر کفار گفت: آیه قرآن ما را به شدت در برابر کفار دعوت می کند اما شدت به معنای بی ادبی نیست بلکه به معنای قوت، استحکام و عزت است. انسان می تواند در برابر دشمن مستحکم و مقاوم باشد در عین حال، رعایت ادب هم بکند.
شما می توانید از ظالم به دادگاه مراجعه و شکایت کنید و ایستادگی شما در محکمه سبب محکوم شدن فرد مقابل شود اما این مقاومت و ایستادگی به معنای آن نیست که با طرف دعوا بی ادبانه صحبت کنید، ناسزا بگوئید و فحاشی کنید.
ایشان با اشاره به آیه «لَّا یُحِبُّ اللَّهُ الْجَهْرَ بِالسُّوءِ مِنَ الْقَوْلِ إِلَّا مَن ظُلِمَ» که مورد استناد یکی از حاضران قرار گرفته بود، عنوان کرد: معنای آیه این است که «شما بدی های دیگران را نمی توانید بیان کنید اما اگر مظلوم هستید بدی دیگران را بیان کن»؛ بین بیان بدی و بدگویی تفاوت وجود دارد.
با توجه به قاعده «قولوا للناس حسنا»، جایی برای بی ادبی نسبت به هیچ کس در هیچ شرایطی وجود ندارد اما اگر دشمن در میدان جنگ است و ما هم مجاز به جنگ با او هستیم، آیا حق داریم هنگام جنگ، نسبت به آنان، ادب را کنار بگذاریم؟
در نهج البلاغه ذکر شده است، دو نفر از بهترین یاران امام علی(ع) در جنگ صفّین شروع به فحاشی کردند، این خبر به امیرالمومنین(ع) رسید. امام (ع) این دو نفر را احضار کرد و فرمود: چرا ناسزاگویی می کنید؟ آنها گفتند: مگر ما برحق و معاویه بر باطل نیستند؟ امام فرمود: بله ما برحق و آنها بر باطل هستند اما دوست ندارم شما اهل دشنام دادن باشید. ولی رفتارها و ظلم های آنها را بازگو کنید و کارهای بد آنها را به گوش مردم برسانید.
در سوره مریم، به احتجاج های ابراهیم(ع) در برابر آزر پرداخته شده است؛ آزر گفت: «ابراهیم بتها و خدایان ما را کنار می گذاری و به آنها پشت می کنی؟ اگر دست از این کارها برنداری، حتما تو را سنگباران می کنم». حضرت ابراهیم پاسخ داد: «سلام بر تو، من در پیشگاه الهی برای تو استغفار می کنم». بی ادبی طرف مقابل، مجوز برای بی ادبی ما نیست، حتی در مقام مقابله کردن، مجوز بی ادبی نداریم.
در اسلام تقاص و قصاص داریم، اما آیا قصاص در دشنام و ناسزاگویی هم پذیرفته شده است؟ اگر کسی در برابر دیگری تعبیر «ولدالزنا» به کار برد، آیا دیگری هم مجاز به برگرداندن این ناسزا به گوینده است؟ فقهای ما بیان می کنند هم کسی که این فحش را داده و هم آن کس که این فحش را به گوینده اول، برگردانده، شلاق می خورند. در مفتاح الکرامه تصریح می کند که دشنام گویی را با دشنام دادن نمی توان تقاص کرد. در اینجا مقابله به مثل ممنوع است.
علامه طباطبایی بحثی در باب ادب انبیا با مردم و مخالفین دارد. ایشان می گوید: شما تمام زندگی و تاریخ انبیا را بررسی کنید، یک مورد پیدا نمی کنید که پیامبری در برابر ظالمین و مشرکان هتاک، یک ناسزا به کار برده باشد بلکه فقط و فقط به نیکویی صحبت می کردند.
ادب یک اصل و قاعده انسانی است، ادب در گفتار یک مساله خاص دینی برای مسلمانان نیست، ما در برابر هرانسانی با هر گفتار و عقیده و رفتار و هر گناه و معصیتی موظف به رعایت ادب هستیم حتی اگر در میدان جنگ بودیم، باز هم رعایت ادب در گفتار برای ما لازم است. ما مجوزی برای به کاربردن تعابیر زشت و خلاف ادب نسبت به هیچ کس نداریم.
در کتاب کافی آمده است: شخص یهودی خدمت پیامبر اکرم آمد، عایشه هم در جلسه حضور داشت، یهودی خطاب به پیامبر گفت: السام علیکم. سام به معنای مرگ و نابودی و مقابل سلام است یعنی در برابر پیامبر علیه پیامبر شعار می داد و آرزو می کرد پیامبر از بین برود. پیامبر اکرم فرمودند: علیکم. نفر دوم هم آمد همین جمله را به کار برد، پیامبر هم همان علیکم را تکرار کرد. سپس نفر سوم آمد و همان جمله را به کار برد و پیامبر همانگونه پاسخ داد. عایشه عصبانی شد و گفت: مرگ بر خودتان باد، غضب و لعنت الهی بر شما باد، ای یهودیان که شما از خاندان قرده و خنازیر هستید. پیامبر فرمود: عایشه! اگر دشنام و ناسزاگویی تجسم پیدا کند و انسان بتواند آن را ببیند، خواهی دید چقدر چهره زشت و قبیحی دارد. رفق و مدارا و خوشرویی بر روی هرچیزی که قرار بگیرد باعث زینت آن چیز است و هرکجا که رفق و ادب و مدارا برداشته شود موجب زشتی آن است.
حجت الاسلام سروش محلاتی در ادامه اظهار داشت: یکی از مسائل شایسته تامل و تحقیق در زمینه ادب اسلامی، آسیب شناسی وضع ادب در میان مسلمانان است.
وقتی به منابع اسلامی یعنی کتاب و سنت مراجعه می کنیم می بینیم که آموزه های ادبی بسیار قوی به وفور دیده می شود، اما وقتی به وضع خود و جامعه بر می گردیم می بینیم که در جامعه ما ادب در جایگاه شایسته خود نیست و رفتار خلاف ادب در میان ما شایع و راجع است.
سؤال این است که آسیب های جامعه ما در این زمینه ناشی از چه علل و عواملی است؟ ما پیوسته در زندگی روزمره خود نمونه هایی را شاهد هستیم، در میان طرفداران دو تیم ورزشی، محیط های کاری، بد اخلاقی و بی ادبی در حوزه سیاست و حتی در حوزه فعالیت ها و مراسم های مذهبی مثل منبر و مداحی رفتارهای خلاف ادب و تعبیر های زشت دیده می شود؛ اینها را چطور می توان توجیه کرد؟
این رفتار خلاف ادب مخصوصا در مواردی که شخص از نظر اعتقاد، فکر و اندیشه با ما متفاوت باشد شدت بیشتری پیدا می کند، ما نسبت به همفکران خود رعایت ادب را می کنیم اما اگر کسی فکر و اندیشه انسانی متفاوت باشد مثلا از نظر مذهبی غیر ما باشد یا به لحاظ سیاسی در جریان سیاسی دیگری در مقابل ما باشد در اینگونه موارد رفتارهای خلاف ادب بیشتر هم دیده می شود.
سروش محلاتی ریشه اول این معضل را قضاوت های نابجای ما نسبت به دیگران دانست و افزود: ما به واسطه اعتقادمان درباره عالم آخرت و بهشت و جهنم این حق را به خود می دهیم که افراد را صف بندی کنیم و بهشتی ها و جهنمی ها را از یکدیگر تفکیک کنیم. بر اساس آن، در مورد انسانی که جهنمی است به خود حق می دهیم هر سخنی را در مورد او بگوییم و هرگونه توهین، اهانت و بی ادبی نسبت به شخص به دلیل اینکه ما او را جهنمی می دانیم جایز است، این یک مبنای کلامی است که یک تاثیر اخلاقی در رفتار و قضاوت ما درباره دیگران دارد، ما خود را محق می دانیم که درباره سعادت و شقاوت افراد قضاوت و داوری قطعی کنیم و بر مبنای آن با آنان رفتار کنیم.
خداوند در آیه ۵۴ سوره اسرا می فرماید: «ای پیامبر به بندگان من بگو که آنها به شیوه نیکو سخن بگویند و ادب را رعایت کنند». و در ادامه آیه، خداوند این مطلب را به انسان می فهماند که خدا آگاه به وضع شماست و آینده شما را اطلاع دارد و می داند چه کسانی مورد رحمت و چه کسانی مشمول عذاب هستند، شما نمی توانید درباره عذاب و رحمت انسان ها قضاوت قطعی داشته باشید یعنی خداوند در آیه دوم آن مانع را برای خوش رفتاری و خوش رویی از بین می برد.
مرحوم علامه می فرمایند مقصود از نیکو سخن گفتن یعنی ادب زیبا را رعایت کردن و بدون تندی و اهانت و با خشونت حرف زدن، این دستور به ادب است. این آیه اینطور می فهماند که خدا به مومنین هشدار می دهد که شما از گفتار شدید، سخت و تند درباره دیگران پرهیز کنید زیرا چیزی که ما به خطا به مردم نسبت می دهیم، این است که آنان را افراد بدبخت و جهنمی می دانیم؛ خداوند می گوید اطلاعات این افراد در نزد شما نیست، همه این قضاوت ها را کنار بگذارید و آن را به خدا واگذار کنید؛ ما نمی توانیم در زندگی دنیا خدایی کنیم و این حق را نداریم و مجاز نیستیم.
آیت الله حاج مرتضی حائری یزدی فرزند موسس حوزه می گفتند؛ شب مشغول نوشتن درس بودم و می خواستم مطلبی از پدرم نقل کنم نوشتم قال الوالد مرحوم. بعد از اینکه این عبارت را نوشتم به خودم آمدم و گفتم تو از کجا خبر داری که الان پدرت در عالم برزخ در چه وضعی است چه طور با این قطعیت می نویسی؛ سپس کلمه مرحوم را خط زدم و نوشتم قال الوالد رحمه الله و آن کلمه را تبدیل به دعا کردم .شب در عالم خواب پدرم را دیدم که مرا در آغوش گرفت و شروع به بوسیدن من کرد.
او با بیان اینکه در این مسئله یک نگاه کلامی وجود دارد خاطرنشان کرد: باید بر اساس رفتار و ادب پسندیده با همه افراد رفتار کنیم، کسانی که این مبنای کلامی را ندارند خیلی راحت و مودبانه با دیگران وارد تعامل و گفتگو می شوند و راحت می توانند با انسانهایی که مخالف عقیده آنها هستند کنار بیایند و آنها را بپذیرند ولی ما به خاطر این قضاوت افراد را کنار می زنیم و حذف می کنیم.
استاد حوزه علمیه تصریح کرد: عامل دومی که سبب می شود ما نتوانیم به درستی از اخلاق و ادب اسلامی استفاده کنیم این است که یک سری بهانه هایی را در آیات و روایات پیدا کردیم و بر اساس آن رفتار بی ادبانه خود را توجیه می کنیم؛ مثلا می گوییم در برخی از روایات و زیارت نامه ها کلمه لعن آمده است پس معلوم می شود اسلام به ما اجازه داده که از لحن لعن علیه دیگران استفاده کنیم.
لعن با سبّ و فحش فرق دارد آنچه را که اینجا صحبت می کنیم این است که ما الفاظ زشت درباره دیگران به کار نبریم اما لعن در مقوله دعا است، وقتی انسان درباره افراد دعا می کند، گاهی دعا مثبت است و گاهی منفی، گاهی اوقات دعای رحمت می کنید و گاهی از اوقات نفرین می کنید. معنای کلمه لعن از خدا برای کسی دوری از رحمت را خواستن است کلمه لعن اصلا تعبیر فحش و دشنام نیست اولا دعا و خواستن از خدا است دوما مضمون آن دوری از رحمت است و لعن مربوط به مقوله دعا است و ربطی به مقوله بی ادبی ندارد. آنجایی که خداوند کسی را لعن کرده ما می فهمیم که او استحقاق لعن داشته اما ما مجاز به این نیستیم که افراد را مشخص و لعن کنیم و مجاز نیستیم قلمرو لعن را نسبت به افراد مختلف توسعه دهیم.
حجت الاسلام محلاتی با اشاره به اشکال یکی از حاضرین در مجلس به سخنانش به استناد آیه ای از سروه بروج که فرمود: «قُتِلَ اصحاب الاخدود» بیان داشت: اصحاب اخدود قرن ها بود که مرده بودند و رفته بودند و لذا دیگر آرزوی مرگ برای آنها معنا ندارد. این قتل محتمل است که اِخبار باشد به این معنا که اصحاب الاخدود همگی نابود شدند که در این صورت ربطی به اعلام مرگ و بیزاری ندارد و اگر اِنشا باشد به معنای لُعِنَ است یعنی از رحمت الهی دور هستند.
یکی از علل و عواملی که سبب می شود افراد عادت به ناسزاگویی پیدا کنند، این است که فضای تند و هیجانی جامعه، افراد را به این سمت می برد که تعبیرات تند را به کار برند.
انسان می تواند انقلابی و مودب باشد چون ادب تزاحمی با انقلابی بودن ندارد، البته هیجانات فضای مبارزه ممکن است موجب شود احساسات غلیان پیدا کند و ناسزاگویی کنند ولی این باید از سوی مسئولان مدیریت شود همانگونه که امیرالمومنین(ع) در جنگ صفین عمل کرد.
مواردی که خداوند تعبیرات منفی درباره افراد به کار برده است فحش و بدگویی نیست، اگر انسانی را با خصلت هایش توصیف کند جنبه اهانت و دشنام گویی ندارد زیرا باید الفاظ را در جایگاه خودشان دید؛ مثلا فردی دارای قد کوتاهی است و شما او را با قد کوتاه توصیف می کنید اما گاهی در مقام اهانت و تحقیر می گویید فلان شخص کوتوله است این اهانت و تحقیر حرام است اما صرف توصیف به خاطر بیان واقعیت اهانت نیست. اما آن چیزی که در اینجا مد نظر و بی ادبی است استفاده از الفاظی در مقام تحقیر دیگران و به زمین زدن دیگران است.
بنابراین توصیف رفتار انسان های بدعمل، فحش نیست آنچه که مذموم و بی ادبی است، اینکه انسان الفاظی را در مقام تحقیر و ضایع کردن دیگران به کار برد. هر تعبیری که درباره دیگران به کار برید که مشتمل بر اهانت باشد حرام و باادب ناسازگار است والا شما مجاز هستید رفتار ظالمان را بیان کنید.
عامل دیگری که موجب شده ادب در میان ما در موقعیت شایسته نباشد این است که معارفی که در قرآن کریم و روایات، ما را به ادب فرا می خواند باید وارد زندگی ما شود و این یک مسیری را می پیماید که متاسفانه مسدود است.
ما که مستقیما به قرآن مراجعه نمی کنیم ما به فتوای فقها مراجعه می کنیم، علما برای ما این آیات و روایات را می خوانند و از آن استنباط می کنند و به فتوا می رسند و آن را در اختیار ما قرار می دهند، متاسفانه این مسیر و کانالی که باید این معارف از آن عبور کند تا به ما برسد، مسدود شده و این احتیاج به لایروبی دارد.
خداوند در سوره انعام می فرماید: «مبادا به کسانی که جز خدا را می پرستند و بت پرست هستند دشنام دهید» این کار درست نیست چون اگر بنای بر سبّ از ناحیه مسلمانان نسبت به کفار باشد آنان نیز متعاقبا آن کار را انجام می دهند، خودتان حرمت ها را حفظ کنید شما مواظب زبانتان باشید تا بتوانید جلوی بی ادبی ها را بگیرید شما اگر بی ادبی کردید انتظاری جز بی ادبی از ناحیه آنها نداشته باشید.
این سنخ از آیات را علمائی چون علامه طباطبایی که در مباحث قرآنی کار می کردند، خوب استفاده ، بیان و تبیین کردند. اما علمای دیگر آن را بیان نکردند این مشکل ما به دلیل فاصله گرفتن از قرآن است و این علامت مهجوریت قرآن در میان ما است.
موادی که در قرآن و روایات منبع ادب است کمتر به زندگی و ادب ما وارد شده است نه اینکه خطبا در منبرها نگفته اند این کافی نیست؛ وقتی یک حکم می تواند بر زندگی مردم اثر مستقیم پیدا کند که وارد رساله شود و حلال و حرام مشخص شود، مرجع تقلید فتوا دهد و این آیه و روایت باید در فرآیند استنباط و اجتهاد احکام قرار گیرد و اینها مواردی است که کم است.
این روایات همچون دستور امام علی(ع) به اصحاب خود در جنگ صفین که دشنام و سبّ نگوئید، باید دیده شود؛ ما باید به منابع اسلامی، کتاب خدا، سنت پیغمبر و روشی که عصمت اهل بیت داشتند برگردیم. متاسفانه ما به علل و عوامل مختلفی از این منابع حیات بخش فاصله گرفتیم. ما از نظر منابع کمبودی نداریم، می توانیم این منابع و ادب اسلامی را در دنیا مطرح کنیم اما متاسفانه رفتار خودمان آن گونه که شایسته اسلام است، نیست.
*شفقنا
نظر شما