مسأله اینجاست که این نخستین بار نبود که مقامات آمریکا از پشت به متحدین خود خنجر زدند و در بزنگاههای مهم تاریخی آنان را تنها گذاشتند. حمایت نکردن از اردوغان رییس جمهوری ترکیه در زمان کودتای آن کشور و عدم واکنش مناسب در قبال حمله به نفتکش ها و پالایشگاه نفت عربستان، تنها چند نمونه از رفتار این کشور در قبال متحدانش در سالهای اخیر است.
در حقیقت حوادثی از این دست نشان می دهد که مقامات آمریکا به دلایل مختلف از جمله کاهش وابستگی به نفت خلیج فارس، دیگر تمایل چندانی به حضور در منطقه خاورمیانه ندارند و همین امر بهترین فرصت را برای روسیه فراهم آورده است تا خلأ حضور آمریکا را در منطقه پر کند؛ به ویژه آنکه پوتین در سالهای اخیر اینگونه نشان داده است که متحدان خود را تنها نگذاشته و برخلاف سیاست ترامپ که به ائتلاف سازی با کشورهای دوست خود به ضرر طرف سوم می پردازد، وی سعی در تأثیرگذاری و تقویت نفوذ خود از طریق گفتوگو با همه طرف ها دارد. از این رو است که می بینیم درحالیکه آمریکا برای تشکیل ائتلافی بزرگ بین متحدانش برای تشکیل کنسرتِ امنیت تنگه هرمز و خلیج فارس تلاش می کند، پوتین پیشنهاد تشکیل پیمانی امنیتی در منطقه خلیج فارس را با حضورآمریکا، روسیه، اروپا، چین، هند و کشورهای پیرامون خلیج فارس ارائه می دهد. اساس سیاست روسیه آن است که بدون آنکه بخواهد نقش کلانتر منطقه را بازی کند، با همه کشورهای منطقه مناسبات خوبی داشته باشد تا بتواند از منافع تجاری بیشتری بهره مند شود.
وارد شدن پوتین به جنگ سوریه و حمایت از بشار اسد که صحنه جنگ را به نفع حکومت سوریه تغییر داد و اسد را بر جایگاه خود ابقا کرد، نخستین اقدام روسیه در نقش آفرینی بیشتر در خاورمیانه و پر کردن جای خالی آمریکا در منطقه بود. پس از آن نیز دیدیم که پوتین از اختلاف ایجاد شده بین ترکیه و آمریکا نهایت استفاده را برد و موفق به فروش سامانه دفاعی اس 400 به آن کشور علی رغم مخالفت آمریکا شد. پس از حمله به آرامکو نیز پوتین در سخنانی از آمادگی آن کشور به فروش تجهیزات دفاعی به عربستان خبر داد و این پیغام را به حکام عربستان رساند که در میان بی تفاوتی آمریکا و در شرایطی که منطقه بیش از همیشه به خطر جنگ نزدیک شده است، می توانند روی دوستی با روسیه حساب کنند. به ویژه آنکه استراتژی های ترامپ حداقل های انتظاری عربستان از آمریکا را برآورد نکرده و عربستان در مقابل بازی ایران از یکسو و درگیری چریکی و نامنظم یمنی ها دامنگیر نوعی استیصال تصمیم سازی شده است.
زیرساخت های روابط خارجی عربستان اگر چه با تار و پود تعامل با غرب چیدمان شده است، اما موضعگیری های ترامپ که نشان می دهد آمادگی واشنگتن برای سرمایه گذاری منابع نظامی و اقتصادی در دفاع از امنیت متحدانش در حال کاهش است، عربستان را ناچار به سمت ریل گذاری احتمالی جدید متناسب با روسیه سوق داده است.
به این ترتیب جای خالی آمریکا در منطقه، منافع اقتصادی و اهمیت استراتژیک خلیج فارس برای امنیت جهانی؛ همه اینها باعث شده است که پوتین در روزهای گذشته به عربستان و امارات سفر کند و همزان با انعقاد قراردادهای میلیارد دلاری با این دو کشور، ایران و عربستان سعودی را تشویق به حل مستقیم مشکلات خود نماید تا با کاهش تنش در منطقه، به امتیاز درخشانی دست پیدا کند که علاوه بر اعتبار جهانی، برایش دوستی بیش از گذشته دو بازیگر محوری خاورمیانه را به ارمغان آورد.
در خصوص کردهای سوریه نیز پیش از اینکه ترکیه اقدام به تجاوز نظامی به خاک سوریه کند، روسیه مدت ها بود تلاش می کرد به کردها بقبولاند که نمی توانند روی حمایت آمریکا حساب کنند و بهترین گزینه پیش روی آنها صلح با بشار اسد است؛ اما این تلاش ها به نتیجه نرسید و در نهایت با عقب نشینی نیروهای آمریکایی و تنها گذاشتن کردها در برابر ارتش ترکیه، کردهای سوریه ناامید و سرخورده از آمریکا، روی به دو دولت روسیه و سوریه آوردند و با آنان به توافق رسیدند.
جالب آنکه ترامپ همزمان با نشان دادن چراغ سبز به اردوغان در انجام عملیات موسوم به چشمه صلح، ترکیه را تهدید به تحریم و فروپاشی اقتصادش کرد؛ درحالیکه روسیه در موضعی خلافِ موضع آمریکا، با ترکیه همدلی نشان داد و تضمین امنیت آن کشور را حق اردوغان دانست. به عبارت دیگر پوتین به خوبی یاد گرفته است که در قبال بازیگران منطقه چه کاری باید انجام دهد: با آنان ابراز همدردی و همدلی کند، خط قرمزهای خود را به وضوح روشن نماید، زمینه های همکاری با آنها را مشخص کند و از خطاهای دیگر بازیگران مهم در صحنه نهایت استفاده را ببرد. به این ترتیب پوتین نشان داده است که می تواند متحد و شریکی قابل اعتماد و احترام برای تمام رهبران خاورمیانه باشد.
توجه روسیه به اهمیت خارمیانه در تقویت جایگاه آن کشور در جهان، در شانزدهمین نشست سالیانه کلوپ والدای روسیه که با نام «طلوع شرق و نظم سیاسی جهانی» از سی ام سپتامبر تا سوم اکتبر ۲۰۱۹ در شهر سوچی برگزار شد نیز روشن می شود.
تم اصلی كنفرانس امسال، بر محور بازتعريف جايگاه روسيه در منطقه اوراسيا و به عنوان پلی جغرافيايی و هويتی بين كشورهای شرقی و غربی قرار داشت. نشست های تخصصی كنفرانس هم بيشتر متمركز بر چگونگی مديريت نقش روسيه در پرتو ظهور آسيا در معادلات سياسی و اقتصادی جهانی بود.
اما محور عناوين نشست های تخصصی كنفرانس ساليانه والدای عبارت بودند از: «جايگاه خاورميانه در سياست جهانی»، «چگونگی تعادل در بازارهای انرژی جهانی»، «آثار افراط گرايی مذهبی بر سياست جهانی»، «اورآسيای وسيع تر به عنوان شكل جديد ژئواكونوميك سازمانی»، «تعاملات روسيه و جهان اسلام»، «جايگاه خاورميانه در چارچوب عمومی سياست روسيه»، «مسأله مهاجرت و سياست جهانی»، و «نظم جهانی از نگاه شرق.»
نگاهی به تم اصلی و عناوين نشست های تخصصی، گویای این است که روس ها سعی دارند تا به عنوان پلی اقتصادی-جغرافيايی و هويتی بين شرق و غرب عمل كنند. این تحول پارادایمی در نگاه روسیه در شرایطی اتفاق می افتد که رقبای غربی روسیه، به ویژه آمریکا، در سیاست جهانی خود تجدید نظر کرده و با رشد پوپولیسم و راست گرایی افراطی، تمایل چندانی برای مداخله در امور جهانی به نفع متحدان آسیایی خود ندارند و در نتیجه کشورهایی چون ترکیه و عربستان در جستجوی سیاست های خارجی مستقل خود هستند.
نظر شما