twitter share facebook share ۱۳۹۸ اسفند ۱۲ 1491

هدف جورج دبلیو بوش نابودی القاعده، شکست کامل طالبان و ایجاد افغانستانی باثبات، آزاد و آرام بود. باراک اوباما به دنبال آن بود که طالبان را تضعیف نماید و از این طریق آنان را مجبور کند خشونت را کنار بگذارند، به زنان احترام بگذارند و به قانون اساسی افغانستان پایبند بمانند. اما هدف دونالد ترامپ تنها کاهش خشونت و نشان دادن چراغ سبز به طالبان بود تا آنها خود به سوی گفتگو و مذاکره با آمریکا بیایند.

طی نزدیک به دو دهه جنگ در افغانستان، دولت آمریکا از هدف نابودی طالبان که زمانی در سر می پروراند، به دیدار و مذاکره علنی و در نهایت امضای قرارداد با آنها رسید و به این ترتیب در هر مرحله از حضور خود در افغانستان، از انتظارات و جاه طلبی های خود کاست.

توافقی که دو طرف امضا کردند، گرچه از حیث محتوا ساده و پیش پا افتاده است، اما از این حیث که دو طرفی که سالها درگیر جنگ بودند به جایی رسیدند که در نهایت با هم توافق امضا کردند مهم محسوب می شود. این توافق، آتش بس هفت روزه ای که بین نیروهای آمریکایی و طالبان وجود داشت و بر اساس آن طرفین از حمله به یکدیگر خودداری می کردند را گسترش می دهد، افغان ها را دعوت به گفتگو با یکدیگر می کند و طرحی را برای خروج نیروهای آمریکایی ظرف چهارده ماه ارائه می دهد. بنابراین نه آمریکا فورا از افغانستان خارج می شود و نه طالبان متعهد به انجام کاری می شود؛ حتی آتش بس کاملی هم وجود ندارد.

اما برای آمریکا، این توافق به منزله کوتاه آمدن از موضع و شعارهای خود است. به ویژه آنکه می بینیم در این توافق، طالبان از القاعده اعلام برائت نمی کند و رسماً دولت افغانستان را به رسمیت نمی شناسد؛ بلکه تنها اشاره می کند که: القاعده نمی تواند از مناطق تحت تصرف طالبان، نیروهای آمریکایی یا متحدانش را تهدید کند و اینکه در گفتگوهای صلح بین الافغانی شرکت خواهد کرد. با اینکه طبق توافق، زنان هم در این گفتگوها شرکت خواهند کرد؛ اما پمپئو این ماه گفت که «تصمیم گیری در مورد حفظ حقوق افغان ها، بر عهده خودشان است» و به این ترتیب مطالبات آمریکا در زمان اوباما «که حفظ و پاسداشت حقوق زنان در زمره آن بود» از دستور کار مذاکرات صلح دوحه خارج شد.

البته با توجه به اینکه طالبان همیشه خواهان خروج فوری آمریکا از افغانستان بود، در این توافق می بینیم که این گروه هم تاحدودی از هدف خود کوتاه آمده است: طبق قرارداد، آمریکا نیروهای خود را ظرف 135 روز به 8600 سرباز کاهش می دهد و تقریبا شمار نیروها را به همان سطحی می رساند که در زمان آغازین تصدی پست ریاست جمهوری ترامپ بود.

گرچه در توافق اخیر، کوتاه آمدن آمریکا از جاه طلبی های خود در افغانستان در صدر اخبار جهان قرار گرفته است، اما واقعیت این است که عقب نشینی آمریکا از اهداف و خواسته هایش امری نیست که اکنون اتفاق افتاده باشد، بلکه این امر با گذشت مدت کوتاهی از وقوع جنگ آغاز شد؛ از همان زمانی که سه رئیس جمهور آمریکا به دنبال پیروزی بودند، اما به جای پیروزی، خشونت بیشتر درو می کردند. درواقع تصور آمریکا در سال 2001 این بود که تحقق خواسته هایش در افغانستان امر مشکلی نیست. مقامات امریکایی گمان می کردند که جنگ آسانی پیش رو دارند، طالبان به راحتی سقوط می کند و با برگزاری انتخابات، دولتی بر سر کار می آید که جلوی حملات تروریستی به آمریکا از خاک افغانستان را خوهد گرفت. اما سال 2006 طالبان حملاتی را آغاز کرد و بوش با فرستادن هزاران نیروی آمریکایی به جنگ، پست ریاست جمهوری را از دست داد. از آن زمان به بعد، احیای امنیت هدف نخستین آمریکا شد و امیدهایی که در ابتدای کار برای ثبات، آزادی و دموکراسی وجود داشت، به محاق رفت.

در زمان اوباما شمار نیروهای آمریکایی از 31 هزار در دوران بوش به 100 هزار در سال 2010 افزایش یافت و همزمان از انتظاراتی که بابت دستاوردهای آمریکا از حضور در افغانستان می رفت کاسته شد. اوباما از لزوم شکست القاعده و جلوگیری از بازگشت این گروه به افغانستان سخن می گفت. تقریبا همزمان هیلاری کلینتون وزیر خارجه وقت آمریکا اذعان کرد که دولت آمریکا با طالبان در تماس است اما اصرار داشت که هر مذاکره ای با این گروه باید همراه با نتایج ذیل باشد: شورشیان باید دست از خشونت بردارند، القاعده را رها کنند و مطیع قانون اساسی افغانستان باشند که از جمله اصول آن، رعایت حقوق زنان و اقلیت ها است؛ اگر شورشیان نتوانند خطوط قرمز آمریکا را رعایت کنند، با حمله مداوم و بی امان این کشور روبرو خواهند شد. یکی از مقامات آمریکا سال 2012 به نیویورک تایمز گفت: «نگاه کنید وضع افغانستان این است. آیا چنین کشوری سوئیس خواهد شد؟ خیر.» مقاله در آن زمان خاطر نشان می کرد که انتظار واشنگتن از دولت مرکزی کابل -که همه خاک افغانستان را در کنترل خود داشته باشد- از بین رفته بود. پس از آن «تام دونیلون» مشاور امنیت ملی آمریکا می خواست درجه ای از ثبات را در آن کشور برقرار کند تا القاعده نتواند از آنجا به آمریکا حمله کند اما حتی این انتظار هم از بین رفت. «لارنس نیکلسون» ستوان بازنشسته نیروی دریایی که هدایت نیروهای آمریکایی را در هلمند در سالهای 2009-2010 بر عهده داشت می گوید: «بسیاری از مناطقی که ما از لوث وجود طالبان پاک کرده و ثبات را در آنجا برقرار ساختیم، به محض خروج ما مجدد به کنترل طالبان افتاد».

ترامپ بعد از رسیدن به ریاست جمهوری می خواست هرچه زودتر افغانستان را ترک کند، اما پس از چندی مجبور شد مثل دو رئیس جمهور ماقبل خود نیروی بیشتری به آنجا گسیل نماید. وی سال 2017 گفته بود: «دوست دارم نیروهای آمریکایی را از افغانستان بیرون بکشم، اما نتایج خروج سریع، هم غیر قابل پیش بینی و هم غیر قابل قبول است». البته او دلیل موجهی برای ماندن نیروهای آمریکایی ارائه نداد و تنها به خطرات ترک افغانستان اشاره کرد و این نشان می داد که تضمین حقوق زنان خیلی وقت بود که دیگر در زمره اهداف آمریکا قرار نداشت.

نماینده آمریکا زلمای خلیلزاد بیش از یکسال است که درحال مذاکره برای دستیابی به توافق است. پاییز گذشته آمریکا و طالبان در آستانه امضای توافق بودند که ترامپ با استناد به کشته شدن یکی از سربازان آمریکا در کابل از گفتگوها کنار کشید. این بار پمپئو در دوحه بود و وزیر دفاع آمریکا در کابل؛ مرگ دو نیروی خدماتی آمریکا در افغانستان طی این ماه نیز گفتگوها را متوقف نکرد چراکه آنها نه به دست طالبان که توسط یکی از افغان های عضو ارتش کشته شده بودند و به این ترتیب تعداد کشته های آمریکا در افغانستان طی امسال به شش نفر رسید. یک مقام ارشد آمریکا در جلسه توجیهی با خبرنگاران در خصوص توافق با طالبان گفت که «هیچکس شاهد بازگشت فزاینده خشونت در افغانستان نیست، شاید شرایط به شکلی که ما می خواهیم نباشد اما باور داریم که این بهترین شانس است».

اما در صورتی می توانیم چنین موقعیتی را شانس بدانیم که بتوانیم به طالبان اعتماد کنیم. در توافق اخیر می بینیم که نمایندگان طالبان نپذیرفتند القاعده را مسئول حملات 11 سپتامبر بدانند. سپتامبر گذشته سخنگوی طالبان به cbs گفت که هنوز معلوم نشده چه کسی پشت حملات 11 سپتامبر بوده است. معاون رئیس طالبان نیز در مصاحبه با تایمز اظهار داشت: «گزارش ها در مورد گروههای خارجی در افغانستان با انگیزه های سیاسی از جانب بازیگران در هر دوسوی جنگ صورت می گیرد.»

وقتی که آمریکا حدود 20 سال قبل به افغانستان حمله کرد، رابرت گرنیر رییس سیا در اسلام آباد بود. او تلاش کرد با همان وسیله ای که ترامپ هم اکنون به دنبال خاتمه جنگ است -یعنی مذاکره با طالبان- مانع از بروز جنگ شود. وی کوشید تا رهبران طالبان را ترغیب به تسلیم اسامه بن لادن و توقف حملات کند، اما از آنجا که آمریکا به تهدیدات خود برای حمله به طالبان ادامه می داد، طرف مذاکره نتوانست گامی را در جهت قطع ارتباط با القاعده یا تسلیم بن لادن بردارد. به گفته آقای گرنیر «عجیب ترین چیز آن بود که من می خواستم با این آدمها وارد قرارداد شوم. از اینکه رئیس جمهور جهت جلوگیری از وقوع جنگ، روی حرف طالبان حساب باز کند می ترسیدم. آمریکا می خواست از جهان در مقابل تندروی دفاع کند و این درحالی بود که طالبان خود یک گروه تندرو بود که تمایلی به ترک دیدگاههای افراطی اش نداشت. اکنون هم باور ندارم که آمریکا قرارداد خوبی بسته باشد».

*آتلانتیک

مترجم: فاطمه رادمهر

messages.comments