گزارش های اخیر نشان می دهد که نظامیان آمریکایی سیستم دفاع ضدموشکی پاتریوت را از سعودی خارج کرده اند و هشدار جدی امریکا به عربستان، باعث شد که آن کشور از آتشِ تنشی که با روسیه بر سر تعیین قیمت نفت ایجاد کرده بود، بکاهد. این دو اتفاق نشان می دهد که روابط امریکا با عربستان کارکرد و نتیجه ای که انتظارش را می رفت نداشته و فقدان فزاینده منافع متقابل، منجر به این شده است که دو کشور علیرغم همکاری های استراتژیک، در ماههای اخیر با یکدیگر با زبان تهدید سخن بگویند.
جهانِ امروز دیگر دوقطبی نیست و شرکای آمریکا تمایل کمتری به دنباله روی از آن کشور از خود نشان می دهند؛ سعودی ها نیز از این امر مستثنی نیستند. در چنین شرایطی، آمریکا باید در عین حالی که رابطه خود را با عربستان (به منظور تحقق اهداف خود) نگه می دارد، از فرصتی که تغییر رفتار عربستان نسبت به آمریکا ایجاد کرده است، برای بازنگری در همکاری های خود با خاندان حاکم سعودی استفاده کند.
جنگ بر سر قیمت نفت، تنها یکی از موارد اختلاف و آخرین شکافی است که در روابط امریکا و عربستان ایجاد شده است. آمریکا برای جنگ علیه تروریسم 6.4 تریلیون دلار در طول دو دهه گذشته هزینه کرده است. گرچه تروریسم محدود به خاورمیانه نیست، اما بیشتر این پول ها در خاورمیانه و جنگ در عراق و افغانستان صرف شده است. دلیل اینکه امریکا خود را متعهد به برقراری امنیت در خاورمیانه می داند، وابستگی این کشور به نفت است. اما حضور و فعالیت امریکا در منطقه، در کنار وجود منابع عظیم نفتی، شرایطی را ایجاد کرده که به خشونت و فعالیت های تروریستی دامن زده است. گرچه دولت های مختلف در آمریکا بارها اعلام کرده اند که می خواهند از حضور و نقش خود در منطقه بکاهند، اما این چرخه معیوبِ وابستگی آمریکا به نفت خاورمیانه و افزایش خشونت در پی حضور امریکا در منطقه، باعث شده است که این کشور، منابع و ثروت های بیشتری را در منطقه هزینه کرده و روز به روز بیشتر در باتلاق خاورمیانه فرو رود. اکنون کاهش تقاضا برای نفت، فرصت مناسبی را برای آمریکا فراهم کرده است تا به تغییر سیاست خارجی خود در منطقه دست زند.
آمریکا برای نخستین بار، برای تضمین دسترسی خود به منابع نفتی، بعد از جنگ جهانی دوم، در خاورمیانه حضور نظامی پیدا کرد؛ اما رابطه آمریکا با کشورهای عرب طی سالهای 1974-1973 و در شرایطی که سعودی ها در پی جنگ کیپور، کشورهای غربی را از فروش نفت تحریم کردند، زیر فشار قرار گرفت. پس از جنگ اول خلیج فارس، آمریکا درصدد برآمد که مانع از این شود که کشوری با تبدیل شدن به قدرت اول منطقه، امکان سلطه گری پیدا نموده و در عرضه نفت خلل ایجاد کند.
اما حضور مداوم نیروهای امریکایی در منطقه، در کنار حمایت از مقامات خودکامه عرب، باعث ناامیدی مردم و در مواردی منجر به حرکت های خشونت آمیز افراطی شد که اوج آن را در حادثه یازده سپتامبر شاهد بودیم. اگر آمریکایی ها برای تأمین امنیت عرضه نفت، در منطقه حضور پیدا نمی کردند، هدف نخست گروههای تروریستی سلفی نیز قرار نمی گرفتند. بنابراین اگر امریکا شمار و مأموریت نیروهایش را در خاورمیانه کاهش دهد، می تواند در عین اینکه از منافع خود در حوزه انرژی محفاظت کند، از تهدیدات تروریستی نیز بکاهد.
ارتباط نفت و تروریسم، و تحرکی که نفت به انجام اقدامات تروریستی می دهد، با دقیق تر شدن در تاریخ روابط آمریکا و عربستان، به خوبی نمایان می شود. ارتباط بین دولت امریکا و آل سعود، به دیدار معروفی که بین بنیانگذار سعودی، ملک عبدالعزیز بن سعود با فرانکلین روزولت رئیس جمهور آمریکا در سال 1945 روی ناو هواپیمابر U.S.S.Quincy در کانال سوئز انجام گرفت، باز می گردد. این دیدار منتج به توافقی شد که ما به آن تاکتیک (مابه ازا) می گوییم. به عبارت دیگر، طی این دیدار آمریکا موافقت کرد که در ازای نفت عربستان، از شاه جوان حفاظت کند. آل سعود حاکمیت خود را بر پایه های وهابیت (خوانشی از اسلام که مستلزم تبعیض های جنسیتی و کفرآمیز دانستن هرگونه تفسیر دیگری از اسلام است) استوار ساخت و از پول نفت برای صدور اسلام مورد نظر خود و ترویج عدم رواداری (که توجیه گر خشونت است) استفاده نمود.
حملات یازده سپتامبر، نشان دهنده عقیم ماندن رابطه آمریکا و عربستان است: یکی از دلایل تندرو شدن اسامه بن لادن، حضور نیروهای آمریکایی در کشور زادگاه پیامبر اسلام بود. از آن سو، آمریکا علی رغم خشمی که در پی بروز حادثه یازده سپتامبر داشت -به ویژه بعد از آنکه مشخص شد 15 نفر از 19 هواپیماربا اهل سعودی بودند- گزینه ای پیش روی خود نمی دید، جز اینکه به حفاظت از تأمین نفت جهان ادامه دهد و از استمرار حکومت آل سعود (که حضورش عنصری کلیدی برای برقراری ثبات در منطقه است) استقبال کند.
جنگ بر سر قیمت نفت که ماه مارس اغاز شد، آخرین نمونه از اقداماتی است که نشان می دهد منافع سعودی با منافع آمریکا همراستا نیست و این کشور سیاست هایی را تعقیب می کند که به اهداف امریکا آسیب می رساند. نمایندگان کنگره امریکا خشم و ناباوری خود را از تصمیم عربستان برای افزایش سطح تولید نفت -علیرغم کاهش شدید تقاضا- و ضرری که این تصمیم به تولیدکنندگان آمریکایی می زد، نشان دادند. سیزده سناتور از ایالت های نفت خیز آمریکا، به بن سلمان نامه نوشتند و چندین بار با سفیر عربستان دیدار کردند و خواستند که عربستان به عنوان شریک امریکا، جلوی افزایش تولید را بگیرد. به این ترتیب روابط آمریکا و عربستان که بر سر قضیه خاشقچی و یمن صدمه دیده بود، خدشه بیشتری دید. تصمیم به کاهش نظامیان امریکا در عربستان -در پی نزاعی که بر سر قیمت نفت ایجاد شد- به این دلیل بود که وابستگی آن کشور را به آمریکا در مسائل امنیتی، به بن سلمان یادآوری کنند.
اما مدافعان ابقای آمریکا در عربستان، معتقدند که آمریکا باید با ادامه پشتیبانی نظامی و تضمین امنیت سعودی، نفوذ خود را روی پادشاهی آن کشور نگه دارد. انها برای اینکه نشان دهند امریکا بر عربستان تأثیر داشته و سبب اعتدالگرایی در ان کشور شده است، به اصلاحات اخیر بن سلمان اشاره می کنند. حال آنکه اصلاحات سعودی در نتیجه فشارهای امریکا نبوده است؛ انگیزه ایجاد این تغییرات اجتماعی، مسائل مالی است: عربستان نمی تواند الگوی فعلی اقتصادی حاکم بر کشور را (که بر مبنای پرداخت های کلان به بخش های دولتی و دستمزدهای سخاوتمندانه به شهروندان است) بیش از این ادامه دهد.
ادامه حضور نظامی آمریکا در خاورمیانه و به ویژه سعودی، بر خشم و ناامیدی مردم از حاکمان فاسد و مستبد و مزدوران امریکایی آنها دامن خواهد زد. تا زمانی که امریکا وابسته به نفت اعراب بود، مواجهه با چنین شرایطی غیرقابل اجتناب به نظر می رسید؛ اما فرصت هایی که انقلاب های نرم فراهم کرده و پیشرفت فناوری های مربوط به انرژی های جایگزین، به این معناست که امریکا دیگر مجبور نیست امنیت ملی خود را به خاطر تأمین امنیت انرژی، به مخاطره بیندازد. امریکا باید به راه خود در استقلال از منابع نفتی و انرژیِ سایر کشورها، ادامه هد؛ اما برای این کار باید بکوشد تولیدکنندگان انرژی آمریکایی را از تأثیر نوسانات بازار جهانی نفت دور نگاه دارد و با توسعه منابع انرژی های تجدیدپذیر، به خودکفایی برسد.
*منبع: theamericanconservative
مترجم: فاطمه رادمهر
نظر شما