twitter share facebook share ۱۳۹۹ تیر ۲۱ 1499

وزیر آموزش حزب کارگر بریتانیا «ربکا لانگ بیلی» اخیرا به خاطر انتشار مقاله ای در رسانه ها، از مقامش برکنار شد. بخشی از سخنان وی در این مقاله آن بود که اسرائیل به پلیس آمریکا تکنیک با زانو نشستن روی گلو -که سبب خفگی جورج فلوید شد- را آموزش داده است. این ادعا در هفته های اخیر سبب بحث های گسترده ای در گروههای چپ شد و رهبر حزب کارگر «کر ستارمر» خانم بیلی را متهم به یهودی ستیزی کرد. ظاهرا بعد از کناره گیری «جرمی کوربین» از ریاست حزب کارگر، تغییراتی در این حزب در حال وقوع است که چندان مطلوب به نظر نمی رسد.

جرأت انتقاد از اسرائیل

میدل ایست آی 25 ژوئن جزئیاتی از این مقاله بحث برانگیز را منتشر کرد و واقعیت آن را مورد بررسی قرار داد. این ادعا که اسرائیل به پلیس آمریکا روش خفه کردن را آموزش داده است، بی پایه و اساس است. پلیس آمریکا دهه هاست که علیه شهروندان سیاهپوست خشونت می ورزد و سابقه این اعمال، به قبل از تأسیس اسرائیل بر می گردد؛ بنابراین پلیس آمریکا به تجربه و تخصص پلیس اسرائیل برای کشتن سیاهپوستان نیاز ندارد. با این وجود برکناری سریع لانگ بیلی از مقامش، باید برای مدافعان حقوق بشر مهمتر از مقاله ای باشد که وی منتشر کرده است.

لانگ بیلی تنها به این دلیل که جرأت پیدا کرد اسرائیل را متهم کند، مورد حمله قرار گرفت؛ نه به این دلیل که مقاله بی پایه و اساس بود و واقعیت نداشت. شکی نیست که ستارمر نگران صحت مقاله هایی است که توسط اعضای حزبش منتشر می شود؛ اما نگرانی بیشتر او بابت تصویر ضدیهودی است که به حزبش نسبت داده می شود. لذا این گمان وجود دارد که اگر لانگ بیلی مقاله ای سراسر دروغ و بی پایه را در مورد هر کشور دیگری به غیر از اسرائیل منتشر می کرد، هدف چنین حملاتی قرار نمی گرفت و برکنار نمی شد؛ اما وقتی موضوع انتقاد از اسرائیل در میان باشد، قاعده بازی در اروپا متفاوت می شود.

تبلیغات مؤثر صهیونیست ها

تبلیغات اسرائیل در سالهای اخیر در اروپا موفقیت چشمگیری داشته است. برکناری لانگ بیلی تنها یکی از دستاوردهای زنجیرواری است که این کشور موفق به کسب آن شده است. اخیرا تحت مدیریت وزیر جدید امور استراتژیک دولت اسرائیل، صهیونیست ها استراتژی جدیدی برای اثبات موجودیت و درستی گفتار و رفتار خود اتخاذ کرده اند که به شکل بی سابقه ای مؤثر واقع شده است. یکی از اصول اتخاذ شده، قراردادن هرگونه انتقادی از اسرائیل، تحت نام یهودی ستیزی است؛ این امر سبب سکوت اروپاییان شده است.

صهیونیست ها از احساس گناه اروپاییان نسبت به گذشته خود، سوء استفاده می کنند و با اتهام زنی به اروپا، اهداف خود را پیش می برند. این امر باعث شده است که هرگونه اظهارنظر و انتقادی از اسرائیل -در اشغالگری، جنایات جنگی، نقض قوانین بین المللی و رفتار این کشور با فلسطینیان- دشوار شده، نام یهودی ستیزی بگیرد و از دستور کار دولت ها خارج شود. علاوه بر این، اکثر کشورهای غربی از جمله آمریکا قانونی را به تصویب رسانده اند که هرگونه بایکوت و تحریم علیه اسرائیل را اعلان جنگ علیه آن کشور می داند و چنین فعالیت هایی را جرم انگاری می کند.

حالا تصور کنید که مبارزات دیگر در غرب، مثل مبارزه علیه کارخانه های جنوب شرق آسیا که در آن کارگران ساعت های طولانی تحت شرایط سخت و طاقت فرسا با کمترین حقوق و دستمزد کار می کنند، یا مبارزه علیه تولید گوشت صنعتی یا اردوگاههای کار اجباری در چین، برچسب عمل مجرمانه بخورد. می بینید که حتی تصور چنین چیزی هم سخت است؛ اما مبارزه علیه آپارتاید اسرائیل و تبعیضی که در این کشور علیه فلسطینیان روا می شود، عملی جنایی تلقی می گردد.

فرض کنیم کرونا وجود ندارد و شما سعی می کنید مکان بزرگی را در هر جای اروپا برای برگزاری تجمعی در همبستگی با فلسطینیان رزرو کنید، یا سعی دارید مقاله ای را علیه اشغالگری اسرائیل در رسانه های مهم خبری منتشر نمایید؛ دستگاه تبلیغاتی اسرائیل به سرعت شما را پیدا کرده و با اتهام یهودی ستیزی، مهر سکوت بر دهان شما می زند.

حمایت از آزادی بیان

چنین وضعیتی را تنها می توان خاموش کردن صدای مخالف نامید؛ لذا این موضوع نباید فقط برای علاقه مندان به مسئله فلسطین مهم باشد؛ بلکه برای هرکس که حامی آزادی بیان است، نگرانی جدی و مهمی است. بعید است که اسرائیل در بلندمدت از این رفتار تهاجمی خود نفعی ببرد؛ بلکه این رفتار قطعا برای کشور و همه یهودیان نتیجه معکوس خواهد داشت و حتی ممکن است به ایجاد تنفر در میان حامیان آزادی بیان بیانجامد. ولی تا کنون به هر دلیلی این اتفاق نیافتاده است؛ اروپا سر خود را به زیر انداخته و بی قید و شرط تسلیم کسانی شده است که به هر حرفی انگ یهودی ستیزی می زنند.

البته که باید با یهودی ستیزی مبارزه کرد؛ یهودی ستیزی وجود دارد و هر بار که نمود می یابد، خاطرات گذشته را زنده می کند؛ اما نمی توان انتقادات به جا و ضروری از اشغالگری اسرائیل یا حتی انتقاد از صهیونیسم را با یهودی ستیزی یکی دانست. اگر اسرائل مرتکب جنایات جنگی شود، باید در برابرش ایستاد و آن را محکوم کرد؛ زیرا اعتراض در برابر چنین رفتاری، نه حق، که وظیفه محسوب می شود.

سردرگمی سیستماتیک

تقریبا یک قرن از وقتی که فلسطینیان کشور خود را از دست داده اند، گذشته است. در 53 سال گذشته، آنها تحت اشغال ارتش اسرائیل و در شرایطی زندگی کرده اند که حقوق و آینده ای ندارند، زمین هایشان به سرقت رفته، آزادی هایشان سرکوب شده، زندگی و کرامتشان لگدمال گشته و مبارزه علیه این اقدامات به ناگهان ممنوع شده است.

این یک سردرگمی سیستماتیک است که اشغالگر حق دارد از خود دفاع کند، اما هرآنکس که علیه اشغالگری بایستد، متهم می شود. منتقدان به جای تقبیح اشغالگری اسرائیل و حمله و تنبیه این کشور و وادار کردن آن به پذیرش مسئولیت رفتارهایش و دادن تاوان -اقداماتی که اروپا ظرف چند روز از الحاق کریمه به روسیه علیه آن کشور انجام داد- و به جای انکه تبعیضی که اسرائیل علیه فلسطینیان روا می دارد را آپارتاید بنامند، سکوت کرده اند.

این سکوت غیر اخلاقی و ناعادلانه است. اروپا حتی اگر انگ یهودی ستیزی بخورد، نباید به سکوت خود در قبال رفتارهای اسرائیل ادامه دهد. بگذارید صهیونیست ها، اسرائیلیان و یهودیان این اتهامات نادرست را بزنند؛ چه می شود؟ لانگ بیلی مقاله ای منتشر کرد که بهتر بود نمی کرد؛ اما برکناری او از مقامش موضوع نگران کننده تر و مهمتری است.

*منبع: میدل ایست آی

مترجم: فاطمه رادمهر

نظر شما