twitter share facebook share ۱۴۰۳ اسفند ۲۰ 1046
پس از این قتل عام، بسیاری از علوی ها به این نتیجه رسیده اند که در آینده سوریه جایی برای آنها وجود ندارد

ناظران و مقامات محلی روز یکشنبه گزارش دادند که پس از درگیری بین نیروهای دولتی و بقایای مسلح نظام گذشته سوریه –که به درگیری و کشتار فرقه ای گسترده ای منجر شد- صدها تن از اقلیت علوی سوریه از جمله زنان و کودکان در حملات انتقام جویانه کشته شدند. این واقعه جدی ترین چالش برای ثبات کشور از زمان سقوط حکومت اسد است

احمد شرع رئیس جمهور سوریه روز یکشنبه در پی انتشار ویدئویی از اعدام های دسته جمعی و اجساد انباشته شده در خیابان های روستاهای علوی نشین در فضای مجازی، خواستار وحدت ملی شد. هرچه می گذرد ابعاد خشونت بیشتر آشکار می شود؛ به گفته شبکه حقوق بشر سوریه که از زمان قیام مردمی علیه حکومت اسد در سال 2011 موارد نقض حقوق بشر در سوریه را مستند می کند، در درگیری اخیر حداقل 624 نفر کشته شدند

سایر گروههای محلی نیز ارقام مشابهی را گزارش می دهند. رهبران جامعه علوی انتظار دارند که با بررسی و تأیید موارد بیشتر کشته ها، آمار تلفات بالاتر رود

این کشتار عمدتا در استان های ساحلی طرطوس و لاذقیه –مرکز علوی های سوریه که بشار اسد به این فرقه تعلق دارد- رخ داده است. خشونت ها پس از آن تشدید شد که گروهی مرتبط با نظامیان سابق رژیم سوریه، هفته گذشته موجی از حملات را علیه نیروهای امنیتی دولتی براه انداختند

اما این درگیری مسلحانه به سرعت به حملات گسترده علیه غیرنظامیان تبدیل شد. این اتفاق زمانی افتاد که گروه های مسلح اسلامگرای به جای مانده از جنگ داخلی سوریه، مداخله کردند و رهسپار مناطق ساحلی شدند. در نتیجه اوضاع به سرعت از کنترل خارج شد و خشونت ها علیه مردم عادی افزایش یافت

ساکنان مناطق ساحلی که با ما صحبت کردند، از این گفتند که شبه نظامیان سنی خانه به خانه می رفتند، ساکنان را می کشتند و آنچه را پیدا می کردند غارت می کردند. برخی از ساکنان توانستند به لبنان فرار کنند و برخی دیگر در کوهها، جنگل ها و باغ ها پنهان شدند

یکی از پزشکان شاغل در شهر کوهستانی قدموس در استان طرطوس، درباره این کشتار گفت: «آنها وارد خانه ها می شدند و همه علویان را می کشتند؛ اکثر کشته شدگان غیرنظامی هستند و مجروحانی که هدف گلوله قرار گرفته اند، به بیمارستان آورده می شوند»

دولت سعی کرده است خود را از این کشتار تبرئه کند، افراد خودسر را مقصر بداند و کمیته ای را برای بررسی این فاجعه تشکیل دهد. اما به گفته شاهدان، افراد مسلحی که دست به قتل عام زدند از نیروهای دولتی قابل تشخیص نبودند. برخی دیگر نیز از این گفتند که جنگجویان خارجی در بین افراد مسلح دیده می شدند

این کشتار بزرگ ترین چالشی است که سوریه از زمان سقوط اسد با آن روبرو شده است. اسد علیرغم اعتراضات گسترده و قیام مسلحانه، قدرت را رها نکرد و همین امر منجر به جنگ داخلی شد. 14 سال جنگ داخلی زخم های عمیقی را در بین جوامع مختلف کشور برجای گذاشت، به افراط گرایی دامن زد و مبارزان اسلام گرای خارجی را از بسیاری از کشورها روانه سوریه نمود. شرع که زمانی وابسته به القاعده بود، در صفوف شورشیان قرار گرفت و با تشکیل گروه هیأت تحریر شام، عملیات سرنگونی اسد را در دسامبر رهبری کرد. اما خشونت های اخیر این پرسش جدی را ایجاد کرده است که آیا او می خواهد و می تواند که گروه های مسلحی را که هنوز در سراسر سوریه فعال هستند مهار کند؟

شرع روز یکشنبه گفت: «هیچکس فراتر از قانون نیست و همه کسانی که دستانشان به خون سوری ها آغشته گشته، با رعایت انصاف و بدون هیچ تأخیری با عدالت روبرو خواهند شد»

اکنون به نظر می رسد که خشونت کاهش یافته ولی اکثر مردم آنقدر وحشت زده هستند که نمی توانند به روستاهای خود برگردند. یکی از ساکنان صنوبر –روستایی در لاذقیه- گفت که شبه نظامیان صبح جمعه وارد خانه شهردار شدند و او را به همراه سه پسرش، در مقابل چشمان مادرشان کشتند؛ همچنین به زن گفتند که اگر طلاهای دختر 4 ساله اش را به آنها ندهد، دختر را نیز می کشند.

او درحالی که اسامی ده نفر دیگر از کشته شدگان صنوبر را بازگو می کرد، به گریه افتاد و با ارائه فهرستی از اسامی کشته شدگان که توسط ساکنان روستا تهیه شده بود، گفت حداقل 133 نفر تنها در روستای صنوبر کشته شده اند

ولکر ترک کمیسر حقوق بشر سازمان ملل، روز یکشنبه گفت: «کشتار غیرنظامیان در مناطق ساحلی شمال غرب سوریه باید فورا متوقف شود». او افزود که دفترش گزارش های نگران کننده ای را دریافت کرده است مبنی بر اینکه در برخی از خانوارها، تمام اعضای خانواده از جمله زنان و کودکان کشته شده اند و برخی از افراد مسلحی نیز که خود را تسلیم کرده بودند، به قتل رسیده اند

شرع در سخنرانی خود خشونت را یکی از چالش های مورد انتظار برای سوریه پس از جنگ توصیف کرد. ولی پس از این قتل عام، بسیاری از علوی ها به این نتیجه رسیده اند که در آینده سوریه جایی برای آنها وجود ندارد.

یکی از ساکنان شهر ساحلی جبله که برای فرار از کشتار در ساختمان متروکه ای پنهان شده بود، گفت: «به عنوان یک علوی آینده ای در سوریه برای خود نمی بینم». یکی دیگر از ساکنان جبله که پس از کشته شدن همسایه اش از خانه گریخته، به ما گفت: «من هنوز زنده ام اما از یکساعت بعد خود مطمئن نیستم»

منبع: واشنگتن پست

سوری ها امنیت می خواهند

اولین پیامک باج خواهی را ده روز پس از ربوده شدن برادرش توسط شش مرد نقابدار، دریافت کرد. ربایندگان، ویدئویی منتشر کردند که در آن برادر 60 ساله اذر با دستان بسته و کیسه سیاهی روی سرش نشسته بود و با هر ضربه ای که به او وارد می شد، فریاد می کشید. از ان زمان ویدئوها و تهدیدها ادامه دارد و اذر در تکاپو است تا 400000 دلاری را که آدم ربایان مطالبه کرده اند جمع آوری کند

اذر ثروتمند نیست و نمی داند که چرا برادرش هدف گرفته شده است. او ماشین خود را فروخته و در تلاش است تا زمین خود را نیز بفروشد؛ اما شک دارد که بتواند این مبلغ هنگفت را فراهم کند  

این آدم ربایی تنها یکی از آدم ربایی های متعددی است که از زمان سقوط بشار اسد در سوریه صورت گرفته است. یکی از اولین اقدامات دولت جدید، برکناری تمام مقامات امنیتی و پلیس بود؛ تصمیمی که با انتقاد برخی از مردم سوریه همراه شد. گرچه دولت جدید به سرعت اموزش افسران پلیس و جایگزینی نیروهای جدید را در دستور کار قرار داد ولی این نیروهای تازه وارد آنقدر نیستند که تمام کشور را پوشش دهند

تنش های فرقه ای، جرم و جنایت و میل به انتقام در میان خلأ امنیتی، باعث شده است که بسیاری از سوری ها شب ها از خانه خارج نشوند

در روزهای اخیر با وقوع درگیری بین نیروهای امنیتی دولتی و افراد مسلح وفادار به بشار اسد در مناطق ساحلی سوریه و کشته شدن دهها نفر، خطر آشوب بیشتر از قبل شده است

روشن نیست که در سه ماه گذشته چند نفر ربوده شده اند و چه کسی پشت این آدم ربایی ها بوده است. اما اعضای خانواده قربانیان و گروه هایی که وقایع سوریه را رصد می کنند، دهها آدم ربایی را در سراسر کشور گزارش کرده اند

سوری ها خواهان بیشتر شدن افسران پلیس و ایست های بازرسی در خیابان ها هستند. اذر که نمی داند چه کسی برادرش را ربوده، می گوید بارها از نیروهای جدید امنیتی کمک خواسته ولی به جایی نرسیده است.

رهبران جدید سوریه نگرانی های امنیتی را کم اهمیت جلوه می دهند و می گویند که پس از دهه ها دیکتاتوری، انتظار چالش ها و جرائم امنیتی بسیار بدتری را داشته اند

احمد شرع ماه گذشته در مصاحبه با تلویزیون سوریه گفت: «امروز امنیت برقرار است. هرچند حوادث کوچکی اینجا و آنجا رخ می دهد اما دهه ها سیاست بد را نمی توان در عرض چند روز یا چند هفته عوض کرد .ما دستگاه امنیتی را به طور کامل منحل کردیم و درحال ساخت یک دستگاه امنیتی جدید هستیم؛ این نیاز به زمان دارد»

وضع امنیتی با مشکلات دیگری مانند کمبود شدید برق که برخی از محله ها را شب در تاریکی فرو می برد، ترکیب شده است. ساکنان چند شهر می گویند که برای محافظت از خود در برابر دزدان، درهای فلزی نصب کرده اند و برخی از والدین از فرستادن فرزندان خود به مدرسه خودداری می کنند

رهبران جدید به هزاران افسر پلیس، نیروهای امنیتی و سربازان در رژیم گذشته دستور دادند تا شناسنامه، سلاح و خودروهای خود را تحویل دهند و گفتند که اجازه ندارند به صفوف نیروهای امنیتی بپیوندند

مقامات می گویند که در سریع ترین زمان درحال استخدام و آموزش نیروهای جدید پلیس هستند و هرچند هفته یکبار 800 تا 1000 نفر فارغ التحصیل می شوند

به گفته وزارت کشور، سوریه در مجموع به 50000 افسر پلیس نیاز دارد ولی تعداد افسران درحال حاضر بسیار کمتر از این تعداد است. در بسیاری از محله و شهرک ها پلیس یا اصلا حضور ندارد و یا بسیار کم است. هنگام غروب خیابان های محله زهرا در حمص خالی از سکنه می شود و همه به خانه می روند

حسام کاشی یک سبزی فروش مسیحی بود که یک هفته قبل توسط دو مرد نقابدار ربوده شد. جامعه مسیحی و کلیسا چند ساعت بعد از ربوده شدن او، گردهم امدند تا 2100 دلار برای آزادی وی جمع کنند. پیشتر مغازه حسام تا ساعت 10 شب باز بود ولی اکنون او مغازه را ساعت 5 عصر می بندد. به گفته سکنه هیچ گشت پلیسی در محله وجود ندارد

برخی از آدم ربایان نیز اصلا باج نمی خواهند. یک شب فوریه، دو برادر به نام امجد و محمد از کار در رستوران به خانه برمی گشتند؛ در آستانه خانه، مادر دید که یک ون بزرگ جلوی پسران ایستاد و آن دو را به داخل ون کشید. نیروهای امنیتی محله را زیر و رو کردند ولی نتوانستند ون را پیدا کنند. آدم ربایان هیچ تماسی با خانواده نگرفتند و حدود یک هفته بعد، اجساد آنها در کنار بزرگراهی در استان مجاور پیدا شد. این خانواده علوی بودند. تحت حکومت اسد علوی ها در طبقه حاکم و در رده های بالای ارتش حضور داشتند ولی اکنون با حمله، تهدید و قتل های انتقام جویانه روبرو هستند

منبع: نیویورک تایمز

فوران خشونت فرقه ای در حمص

ابوجاسم همیشه یک دفتر یادداشت کوچک همراه خود دارد و در آن اسامی، تاریخ ها و مکان های آدم ربایی و قتل هایی را که هر روزه در حمص اتفاق میفتد ثبت می کند

او با یک سازمان حقوق بشری کار می کند که کار این سازمان ثبت موارد آدم ربایی است. ابوجاسم از اواخر ژانویه تاکنون به پرونده 15 آدم ربایی رسیدگی کرده که از این تعداد هفت نفر مرده پیدا شدند؛ همه قربانیان از اقلیت مذهبی علوی بودند

ابوجاسم می گوید: «مقامات در مورد اتفاقاتی که در حمص جریان دارد شفاف سازی نمی کنند و هیچ خبرگزاری معتبری نیز به این موضوع نمی پردازد». ابوجاسم برای ثبت و مستندسازی این جنایات هر خطری را به جان می خرد زیرا معتقد است که همه سوری ها باید احساس آزادی و عدالت کنند «ما باید برای برخورداری از کشوری که در آن همه در برابر قانون مساوی هستند و هیچکس نادیده گرفته نمی شود، تلاش کنیم»

بعد از ملاقان با ابوجاسم، با دومار سلیمان که در مورد خشونت های جمعی در حمص تحقیق می کند صحبت کردم. او سال 2015 از سوریه فرار کرد و اکنون در پاریس زندگی می کند. از 9 دسامبر –یک روز بعد از سقوط اسد- سلیمان با همکاری گروه صلح مدنی شروع به مستندسازی این آدم ربایی ها کرد

تا 23 فوریه که با او صحبت کردم، او در مجموع 64 آدم ربایی و ناپدید شدن را در شهر حمص ثبت کرده بود. در میان قربانیان زنان، کودکان و افراد مسن نیز دیده می شدند؛ 19 نفر اعدام شده بودند و سرنوشت بقیه نامعلوم بود

گروه صلح مدنی 12 فوریه گزارش داد که از 24 ژانویه موارد آدم ربایی در حمص رو به افزایش گذاشته است. از این تعداد تنها در سه مورد، آدم ربایان مطالبه باج کرده بودند؛ بنابراین انگیزه هایی فراتر از منافع مالی پشت این ادم ربایی هاست، از جمله انتقام علیه جامعه علوی زیرا که علویان به عنوان حامیان رژیم سابق شناخته می شوند

برخی از قتل ها به شدت وحشیانه بوده است؛ برای مثال یکی از قربانیان در شرایطی پیدا شد که بریدگی هایی روی صورت و پشت سر داشت و یکی از گوش هایش نیز بریده شده بود. او خواننده و راننده تاکسی بود و هیچ ارتباط روشنی با رژیم نداشت اما مانند اکثر کسانی که ربوده می شوند، علوی بود

ادم ربایی در سایر نقاط سوریه نیز رخ می دهد ولی در حمص بسیار زیاد است. این شهر دارای بافت اجتماعی منحصر به فردی است و در آن علویان، سنی ها، شیعیان و مسیحیان هزاران سال است که در کنار هم زندگی می کنند. ولی خیزش سال 2011 و درگیری های متعاقب آن، شکاف های فرقه ای را در حمص برانگیخت.

در روزهای اولیه خیزش، اعتراضات عمدتا در مناطق سنی نشین بود و اولین واکنش خشونت آمیز به این اعتراضات مدنی، از سوی شبه نظامیان طرفدار رژیم موسوم به شبیحه صورت گرفت که در محله های علوی نشین مستقر بودند. با افزایش شکاف های فرقه ای، یکی از شعارهایی که سر داده می شد این بود «علویان به گور بروند و مسیحیان به بیروت»

رژیم اسد ایست های بازرسی در سراسر شهر ایجاد کرد و بین فرقه ها موانع فیزیکی ساخت. گرچه این موانع سال 2013 برداشته شد ولی به گفته سلیمان تا سال ها بعد رژیم به شکاف بین فرقه ها ادامه می داد زیرا این مسئله را به نفع خود می دید

حالا زخم های فرقه ای که طی این 14 سال ایجاد شده بود، سر باز کرده است. سلیمان فرقه گرایی را عامل میزان بالای آدم ربایی در حمص می داند و معتقد است که اینها اقدامات انتقام جویانه ای است که در پاسخ به اقداماتی که شبیحه در سال 2011 انجام داد، صورت می گیرد

با علا عمران رئیس پلیس جدید حمص در دفترش آشنا شدم. وقتی از او در مورد افزایش آدم ربایی و کشتار در شهر پرسیدم، اظهار بی اطلاعی کرد و افزود: «از روز اول سقوط رژیم تاکنون شاهد کاهش مستمر جرایم هستیم. اگر جنایتی صورت می گیرد، سازماندهی شده نیست بلکه اقدامات فردی است که به دلیل نفرتی که بین فرقه ها وجود دارد انجام می شود. بذر این نفرت از رژیم گذشته در دل مردم کاشته شده است»

وی به وجود ضعف هایی در حوزه امنیتی اذعان کرد ولی توضیح داد که باتوجه به اینکه در مرحله انتقالی یک انقلاب هستیم، میزان جرم و جنایت از آنچه فکر می کردیم بسیار کمتر است. او گفت که 1000 تا 1500 نیروی پلیس به صورت چرخشی هر 10 روز یکبار در استان مشغول خدمت هستند؛ این تعداد پلیس برای شهر کافی است اما در روستاها کسری هایی وجود دارد که در حال تلاش برای پر کردن آن هستیم

وی افزود: «بزرگترین مشکل مردم هستند، نه ما؛ به عبارت دیگر بزرگترین مشکل این است که مردم، ما را نمی پذیرند»

در محله علوی نشین الزهرا همچون دیگر مناطق علوی نشین حمص، پس از تاریک شدن هوا همه جا تعطیل می شود و تعداد کمی از مردم از ترس آدم ربایان جرأت بیرون رفتن از خانه را دارند. در اطراف محله ایست های بازرسی ایجاد شده، نیروهای امنیتی جدید در ایست ها مستقر هستند و گشت زنی می کنند

سلیمان معتقد است که تشدید تدابیر امنیتی، به جلوگیری از ورود آدم ربایان به مناطق خاص کمک می کند؛ اما شهاده میحوب 70 ساله، از بزرگان جامعه علوی احساس دیگری دارد «ما همچون اسیران جنگی هستیم؛ از ساعت 5 بعدازظهر نمی توانیم از خانه بیرون برویم. ما و مسیحیان وضعیت یکسانی داریم»

وی افزود: «شرایط با آنچه ما سوری ها دوست داریم زندگی کنیم، فاصله زیادی دارد. سربازان وارد خانه های ما می شوند، آنها را بازرسی می کنند و شیشه ها و اثاثیه را می شکنند. این حمله به آزادی های شخصی ما بوده و شرم آور است»

2 ژانویه علیه سربازان و شبه نظامیان وفادار به اسد که حاضر به تسلیم سلاح های خود نبودند، عملیاتی از سوی دولت جدید انجام شد و بیش از صد نفر از آنها بازداشت شدند. ماه دسامبر نیز در طی سقوط رژیم حدود 700 جوان در محله الزهرا و 500 نفر دیگر از ساکنان دیگر محله های علوی نشین دستگیر شدند. کسانی که بیگناه تشخیص داده شده بودند کم کم آزاد شدند ولی حدود 450 نفر هنوز در بازداشت هستند

میحوب گفت که از پاسخگو کردن کسانی که در رژیم گذشته مرتکب جنایت شده بودند حمایت می کند ولی مشکل او نبود رویه قضائی عادلانه است. مقامات بسیاری از خانواده ها را از محل اختفای بستگانشان مطلع نکرده اند و همین امر باعث ترس و بی اعتمادی به مقامات جدید شده است «پسرم ممکن است در زندان باشد، نمی توانم بگویم که آیا واقعا آنجاست، یا توسط گروهی خودسر ربوده شده و یا کشته شده است»

میحوب از یکی از بستگانش یاد کرد؛ پیرمردی 78 ساله که 15 سال پیش به عنوان افسرعالی رتبه در نظام خدمت کرده بود و حالا یک ماه و نیم بود که خانواده اش هیچ خبری از او نداشتند «نیروهای امنیتی باید به ما اطلاع دهند که چه کسانی را دستگیر کرده اند. ما حق ملاقات داریم؛ حق داریم دادگاه برویم و وکیل بگیریم»

از نظر میحوب بازداشت های خودسرانه، کشتارها و ادم ربایی ها در کنار نرخ بالای بیکاری، شرایط خطرناکی را برای جامعه ایجاد کرده است «من از ناامنی و گرسنگی می ترسم. حالا برخی افراد از این می گویند که در دوران اسد وضع بهتری داشتیم؛ این برای سوریه یک شکست است»  

این ترس در بین مسیحیان حمص نیز حاکم است. وقتی وارد کلیسای کاتولیک سریانی شدم، با خانمی مسن برخورد کردم و از او پرسیدم که کجا می توانم اسقف اعظم ژاک مراد را پیدا کنم. او همراه من آمد و در راه توضیح داد «وضعیت برای مسیحیان و اقلیت ها بسیار بد است؛ ترس زیادی وجود دارد. نمی دانم باید چکار کنیم؛ امیدوارم صدای ما را به دیگران برسانید»

در طبقه بالا اسقف اعظم همین نگرانی ها را تکرار کرد: «ما مسیحیان بسیار نگران هستیم و احساس طرد شدن می کنیم». وی در مورد نگرانی های خود از اجرای شریعت و تشدید قتل ها و آدم ربایی ها صحبت کرد «چند هفته است شاهد تنش های شدیدی هستیم، به ویژه در محله های علوی نشین». او این ادم ربایی ها را «انتقام سنی ها از علوی ها» توصیف کرد. اسقف اعظم خود سال 2015 به مدت پنج ماه توسط داعش ربوده شده بود

او از مسئولان جدید به خاطر کم کاری انتقاد کرد و گفت: «سعی کردیم با کسانی که مسئولیت اجتماعی و سیاسی دارند صحبت کنیم ولی واکنش روشنی دریافت نکردیم. پاسخی که همه آنها می دهند این است که این اقدامات خودسرانه است و توسط گروههای مسلحی انجام می شود که دولت هیچ قدرتی بر آنها ندارد». وی افزود: «همان کارها و اشتباهاتی که رژیم گذشته انجام می داد، دارد تکرار می شود؛ این قابل قبول نیست»

به گفته اسقف اعظم: «حمص نمادی از تمام سوریه است؛ اگر در اینجا موفق شویم وضع امنیت را تثبیت نموده، صلح را برقرار کنیم، در جاهای دیگر نیز می توانیم»

عبدالمنعم طائف از گروه کلاه سفیدها (امدادگران داوطلب) است که برای برقراری صلح در سوریه تلاش می کند. او عکس هایی را که در جریان دیدار با رهبران فرقه های مختلف حمص گرفته بود به من نشان داد. طائف تنها کسی نیست که برای برقراری صلح در حمص می کوشد؛ در هفته ای که در شهر گذراندم جلساتی بین فعالان مدنی، رهبران مذهبی و برخی مقامات دولتی جریان داشت. همچنین دفتر امام جماعت مسجد جامع شهر، به میانجیگر اختلافات بین مذاهب مختلف بدل شده است

طائف توضیح داد که تیم های او از طریق فعالیت های بشردوستانه اعتماد جوامع مختلف را جلب کرده اند. یکی از این فعالیت ها انتقال اجساد است. اواسط فوریه بیش از 100 جسد ناشناس -که در حملات حمص و حومه کشته شده بودند- در سردخانه بیمارستان رها شده بودند. به گفته گروه صلح مدنی بسیاری از خانواده ها از روی انکار یا ترس حاضر به حضور در بیمارستان و شناسایی عزیزان خود نیستند

23 ژانویه در روستای فاحل در استان حمص 15 مرد که اغلب آنها سابقه خدمت در ارتش اسد را داشتند، توسط یک گروه مسلح کشته شدند. این گروه سپس اقدام به دستگیری روستاییان و اعدام آنها کردند. طائف به آنجا رفت و بنا به درخواست روستاییان، اجساد را از بیمارستان حمص به روستا منتقل کرد

طائف می گوید: «برای جوامعی مانند روستاییان فاحل، ایجاد کانال های ارتباطی برای حل و فصل مسائل موجود ضروری است. مهم است که انها بتوانند نیازهای خود را به وضوح بیان کنند؛ مهم است که کسی انتخاب شود که بتواند اوضاع را کنترل کند و این اطمینان را ایجاد نماید که بین دولت و مردم حمایت متقابل وجود دارد»

منبع: نیولاینز

چرا زنان در سوریه ناپدید می‌شوند؟

در یک روز پنجشنبه در ماه فوریه، «سمیه»، مادر ۳۸ ساله‌ی سه فرزند از حومه‌ی شهر حما، برای دریافت درمان هفتگی خود جهت بیماری واگیردار لیشمانیوز به یک درمانگاه دولتی رفت. طبق معمول، ساعت ۸ صبح با اتوبوس به درمانگاه رفت و منتظر تزریق دارویش شد.

از آن زمان دیگر هیچ اثری از او نیست.

برادرش به پایگاه خبری قنطره گفت: «پرسنل درمانگاه به ما گفتند که سمیه پس از درمان آن‌جا را ترک کرده، اما از آن موقع هیچ‌کس او را ندیده است.» خانواده‌اش همان روز موضوع را به پلیس گزارش کردند، اما پلیس گفت که باید تا ۲۴ ساعت از زمان ناپدید شدنش صبر کنند تا اقدامی انجام دهند. برادرش فوراً جست‌وجو در خیابان‌ها را آغاز کرد، اما بی‌فایده بود.

ماجرای سمیه اولین مورد از این نوع نبود. «رشا العلی»، استاد دانشگاه تربیت معلم حمص، در ماه ژانویه، کمتر از دو ماه پس از سقوط بشار اسد، ناپدید شد.

از آن زمان، در مناطق ساحلی و استان‌های حمص و حما، موارد آدم‌ربایی رو به افزایش گذاشته است. بنا به گزارش دیده‌بان حقوق بشر سوریه (SOHR) به قنطره، شمار افراد ربوده‌شده به ده‌ها تن می‌رسد، هرچند آمار دقیق در دست نیست.

ننگ اجتماعی

دو روز پس از ناپدید شدن سمیه، خانواده‌اش پیامی در واتساپ از یک شماره خارجی دریافت کردند. در این پیام، مبلغ ۱۰ هزار دلار آمریکا به عنوان باج خواسته شده بود. سپس، درخواست‌های بیشتری برای پول ارسال شد.

پنج روز بعد، پیامی صوتی از شماره‌ای در یک کشور عربی دیگر رسید؛ این بار صدای خود سمیه بود. سمیه به خانواده‌اش گفت که چهار روز بیهوش بوده و حالا حالش خوب است. او گفت که با مردی ازدواج کرده که هیچ شناختی از او ندارد.

در این پیام، که نسخه‌ای از آن به دست قنطره رسیده، سمیه از فرزندانش می‌خواهد روی درس‌شان تمرکز کنند و می‌گوید که دیگر به خانه باز نخواهد گشت. برادرش می‌گوید: «ما همگی شوکه شدیم. او تحت فشار به نظر می‌رسید.» وقتی خانواده با آن شماره تماس گرفتند، مردی به لهجه همان کشور پاسخ داد.

برادر سمیه گفت: «فکر می‌کنم این شماره‌ها جعلی‌اند و آدم‌رباها داخل سوریه هستند. ما مطمئنیم که او ربوده شده، اما کاری از دست‌مان برنمی‌آید. هر اقدامی ممکن است جانش را به خطر بیندازد.»

بسیاری از خانواده‌های قربانیان این ترس را تجربه می‌کنند. در رسانه‌های اجتماعی، پر است از درخواست کمک برای یافتن زنان جوانی که در روشنایی روز و در نزدیکی خانه یا محل کارشان ربوده شده‌اند. برخی خانواده‌ها از ترس انگ اجتماعی یا خطر برای خودشان، سکوت می‌کنند. این مسئله اغلب مانع از پیگیری جدی برای یافتن دختران ناپدیدشده می‌شود.

در مواردی، زنان ناپدیدشده به خانه بازمی‌گردند، اما ظاهراً توسط نیروهای امنیتی یا رسانه‌ها تحت فشار قرار می‌گیرند تا انکار کنند که ربوده شده‌اند. یکی از بستگان یک قربانی به قنطره گفت: «دخترخاله‌ام پس از ده روز برگشت، اما مقامات از او خواستند که ویدیویی ضبط کند و انکار کند که ربوده شده. او هم از ترس رسوایی، پذیرفت.»

با این حال، خانواده‌اش از توهین و آزار در رسانه‌های اجتماعی در امان نماندند. بسیاری ادعا کردند که آن زن با مردی در سفر بوده و خانواده‌اش برای بدنام کردن حکومت جدید سوریه این داستان را ساخته‌اند.

زنان بازگشته در ویدیوهایی ادعا کردند که صرفاً برای کار یا دیدار دوستان به استان دیگری رفته‌اند. یکی از دختران نوجوان گفت که برای دیدن خانواده‌ی خود از «زندگی قبلی»اش به استان دیگری رفته بوده؛ جمله‌ای که موجی از تمسخر نسبت به علویان سوری به راه انداخت، چرا که آنان به تناسخ ارواح باور دارند.

در ویدیویی دیگر، زن جوانی اندکی پس از بازگشت دیده می‌شود که با گریه در گوش برادرش نجوا می‌کند: «به من تجاوز کردند، حسن.» اما بعد از آنکه چند ساعت بازداشت شد، ویدیوی جدیدی ضبط کرد که در آن همه‌چیز را انکار کرده و مدعی شد به دیدار دوستی در حلب رفته بوده است.

در مواردی دیگر، زنان صدها کیلومتر دورتر از محل ناپدید شدن‌شان پیدا شده‌اند، بدون اینکه هیچ اطلاعیه رسمی یا تحقیقاتی انجام شود.

ترس، همراه همیشگی

رامی عبدالرحمن، مدیر دیده‌بان حقوق بشر سوریه، به قنطره توضیح می‌دهد که دلایل ربایش‌ها متفاوت‌اند. برخی برای باج‌گیری، برخی برای تسویه حساب‌های قدیمی، اعمال فشار بر برخی گروه‌ها یا انتقام‌گیری هستند. مردان نیز ربوده می‌شوند، اما موارد ربایش زنان -به‌ویژه زنان علوی- از زمان کشتارهای منطقه ساحلی در ماه مارس افزایش یافته است. این موارد عمدتاً با ازدواج اجباری، فشار بر خانواده‌ها یا انتقام‌گیری مرتبط‌اند.

برای بسیاری از زنان در روستاها و شهرهای ساحل سوریه و استان‌های حما و حمص، ترس به همراه همیشگی تبدیل شده است. «مریم»، زن علوی ساکن شهر ساحلی جبله می‌گوید: «دیگر شب‌ها از خانه بیرون نمی‌رویم؛ برخی برای محافظت از خودشان حجاب می‌پوشند. می‌دانیم که ربایش ممکن است همه‌ی فرقه‌ها را هدف قرار دهد، اما به‌عنوان علوی، ما بیشتر در معرض تهدیدیم. ترس همه‌مان را گرفته، چه زن و چه مرد.»

«هبه»، معلمی از محله‌ای با اکثریت علوی در شهر حمص می‌گوید: «مسافت خانه تا مدرسه‌ای که در آن تدریس می‌کنم ده دقیقه پیاده‌روی است. با اینکه تقریباً ۳۵ سال دارم، باید به‌محض این‌که به مدرسه رسیدم، به خانواده‌ام اطلاع بدهم.»

اگر ماشینی با پلاک نامشخص یا شیشه‌های دودی از کنارش عبور کند، سناریوهای مختلفی در ذهنش نقش می‌بندد. «مدتی است که شبه‌نظامیان در محله‌مان ایست بازرسی گذاشته‌اند. آن‌ها فقط مدارک شناسایی زنان را چک می‌کنند. همه‌ی این‌ها باعث شده است که مگر در مواقع کاملاً ضروری از خانه خارج نشویم.»

نسل‌کشی فرهنگی

اتفاقاتی که زنان در حمص، حما و مناطق ساحلی تجربه می‌کنند، نمی‌تواند جدا از دیگر اشکال خشونت بررسی شود. طبق گفته‌ی پژوهشگر سوری «سامی کیال»، هدف از این خشونت‌ها، تضعیف انسجام اجتماعی است.

در ۷ و ۸ مارس ۲۰۲۵، کشتارهایی که عفو بین‌الملل از آن‌ها به عنوان «قتل‌عام‌های جمعی» یاد کرد، در منطقه ساحلی رخ داد. عفو بین‌الملل شبه‌نظامیان نزدیک به دولت جدید سوریه را مسئول این وقایع دانست. رئیس‌جمهور احمد شرع یک کمیسیون تحقیق برای پیگیری مسئولان این جنایت‌ها تشکیل داد، اما خودش هیچ‌گاه مسئولیت را نپذیرفت.

کیال می‌گوید: «ربایش، ازدواج اجباری، تغییر مذهب و اجبار به انکار آن‌چه رخ داده، صرفاً جرایم جنایی نیستند، بلکه ابزارهایی سیستماتیک برای فروپاشی ساختار اجتماعی جامعه‌ی علوی‌اند.»

به باور کیال، خشونت علیه زنان، وسیله‌ای برای تحقیر است که می‌تواند به ابزاری برای «نسل‌کشی فرهنگی» تبدیل شود. در ساختاری مردسالارانه، زنان به‌عنوان افرادی مستقل دیده نمی‌شوند؛ بلکه ازدواج اجباری زنان ربوده‌شده، راهی برای قطع تعلق اجتماعی آن‌ها و گرفتن هویت و موقعیت‌شان تلقی می‌شود.

کیال دولت انتقالی را مستقیماً مسئول می‌داند: «این خود دولت است که این جنایت‌ها را مرتکب می‌شود.» او می‌گوید حکومت جدید بیشتر شبیه ائتلافی از گروه‌های مسلح است تا یک دولت قانونی و مشروع.

به‌گفته‌ی کیال، شبه‌نظامیان، از قدرت‌شان برای حذف زنان از عرصه‌ی عمومی و محروم کردن آن‌ها از نقش مؤثر و مستقل‌شان در جامعه، استفاده می‌کنند. به باور او، حامیان دولت نیز در این خشونت‌ها با سکوت و دورویی خود شریک‌اند: «با این‌که بسیاری می‌دانند آن‌چه بر سر علوی‌ها می‌آید، جنایت است، باز هم روایت حکومت را تکرار می‌کنند.» این تکرار به آنان احساس برتری می‌دهد.

منبع: قنطره

مترجم: فاطمه رادمهر

برای مطالعه بیشتر در این خصوص رجوع کنید به اخراج علویان سوریه از خانه های خود


نظر شما