رضا پهلوی، پسر آخرین شاه ایران، روز دوشنبه در سخنرانیای اعلام کرد که پایان جمهوری اسلامی نزدیک است. او گفت: «این لحظه دیوار برلین ماست.» پهلوی با پیراهن سفید، کراوات آبی، و کتوشلواری شیک که سنجاقسینهای به شکل نقشه ایران روی آن بود، ظاهر شد و آیندهای روشن را وعده داد؛ آیندهای که در آن ایرانیان با هم کشوری بهتر و عاری از استبداد میسازند. او گفت: «ایرانِ نوین را تصور کنید. ایرانی آزاد و دموکراتیک که با همسایگانش در صلح است و به موتور رشد و فرصت بدل شده.»
اگر حرفهای پهلوی شبیه سخنرانی یک نامزد ریاستجمهوری به نظر میرسد، به این دلیل است که در واقع چنین است: رضا پهلوی در تلاش است تا رهبری آینده ایران را در اختیار بگیرد. این ولیعهد پیشین، از زمان تبعیدش در حدود پنجاه سال پیش، همواره از حکومت اسلامی ایران انتقاد کرده، اما در سالهای اخیر صدایش بلندتر و ادعایش برای رهبری قاطعتر شده است. او گفت: «من قدم پیش گذاشتهام تا این گذار ملی را رهبری کنم. من برنامهای روشن دارم.»
دلیل این جسارتورزی را میتوان به راحتی درک کرد. طی دوازده روز گذشته، اسرائیل با بزرگترین حمله نظامی از دهه ۱۹۸۰ تاکنون، تأسیسات نظامی، انرژی و سیاسی ایران را بمباران کرد. روز شنبه، ایالات متحده نیز وارد میدان شد و سه سایت هستهای ایران را هدف قرار داد. رئیسجمهور وقت آمریکا، دونالد ترامپ، اعلام کرد که طرفها بر سر آتشبس توافق کردهاند، اما تنشها همچنان بالا بود و سرنوشت صلحی پایدار نامعلوم. ترامپ حتی تلویحاً احتمال سرنگونی کامل حکومت ایران را مطرح کرد و در شبکههای اجتماعی نوشت: «اگر رژیم فعلی ایران نمیتواند ایران را دوباره باعظمت کند، چرا نباید تغییر رژیم صورت بگیرد؟ MIGA!!!» با این حال، او مشخص نکرد که این تغییر رژیم قرار است از طریق مداخله نظامی آمریکا انجام شود یا با قیامی مردمی در داخل کشور.
رضا پهلوی طی دوران تبعید خود توانسته در میان ایرانیان خارجنشین هواداران زیادی پیدا کند. این هواداران معتقدند اگر رژیم سقوط کند، ولیعهد سابق بهترین گزینه برای رهبری گذار خواهد بود. مریم اصلانی، پژوهشگر جامعهشناسی در دانشگاه ییل و از حامیان پهلوی، گفت: «او رهبری نیرومند، محبوب و قابل اعتماد است که اصولش نزد ایرانیان محترم است.» او با تحسین از پایبندی پهلوی به دموکراسی و شخصیت فردیاش سخن گفت و از دوران پدر و پدربزرگ او به نیکی یاد کرد، و افزود که شاید پهلوی بتواند زمان را به عقب برگرداند. او با اشاره به حملات اسرائیل، امیدواری خاصی داشت: «فقط مسئله زمان است تا این رژیم سقوط کند.»
اما جامعه ایرانیان خارجنشین، مانند مردم داخل ایران، متنوع و بسیار پراکنده است. منتقدان رضا پهلوی کم نیستند، بهویژه در میان پژوهشگران ایرانی. بسیاری از این منتقدان او را فردی دور از واقعیتهای داخل کشور میدانند که ارتباطی با مردم ندارد. صنم وکیلی، مدیر برنامه خاورمیانه و شمال آفریقای چتم هاوس، گفت: «او کاملاً از واقعیتهای ایران جدا شده است.» او یادآوری کرد که پهلوی از زمان خروجش هرگز به ایران بازنگشته و بیشتر عمرش را در آمریکا گذرانده و این اظهارات اخیرش را هم از پاریس بیان کرده است. تلاش او برای تشکیل یک ائتلاف اپوزیسیون در سال ۲۰۲۳، در جریان اعتراضات ضدحکومتی، خیلی زود شکست خورد. درون ایران هم دادههای نظرسنجی اندک و نامطمئن است. به گفته وکیلی: «او توانایی گرد هم آوردن مردم را ندارد.»
با اینکه بسیاری از تحلیلگران باور ندارند پهلوی هرگز رهبر آینده ایران شود، اما نگراناند که همین تلاش او آسیبزا باشد و شاید تا همین حالا نیز شده باشد. برخی نگراناند که نتیجه نهایی بمبارانهای اخیر نه آزادی که تشدید سرکوب، هستهای شدن، یا حتی فروپاشی داخلی ایران باشد. پهلوی صراحتاً از حملات حمایت نکرد، اما از جمله معدود چهرههای ایرانی بود که از آنها به عنوان گامی در جهت دموکراسی یاد نمود و این پیام را در تلویزیونهای آمریکایی و بینالمللی، و در گفتوگو با رهبران سیاسی مختلف تکرار کرد. او در ۱۷ ژوئن گفت: «از روز بعد از سقوط جمهوری اسلامی نترسید. ایران به سوی جنگ داخلی یا بیثباتی نخواهد رفت.»
اگر او درست گفته باشد، ممکن است به عنوان کسی که ایران را از حکومت اسلامی آزاد کرد، در تاریخ جاودانه شود. اما اگر اشتباه کند، تصویر او بسیار متفاوت خواهد بود؛ شاید به عنوان کسی که در شکلگیری ایرانِ خطرناکتر از امروز نقش داشته، هم برای مردم خود و هم برای منطقه.
از ابتدا، سلسله پهلوی تا حدی بر حمایتهای خارجی تکیه داشت. رضاخان پهلوی، پدربزرگ رضا، در سال ۱۹۲۱ با پشتیبانی بریتانیا به سوی تهران لشکر کشید. او تا سال ۱۹۴۱ حکومت کرد، تا اینکه بریتانیا و شوروی به ایران حمله کرده و او را برکنار کردند و پسرش، محمدرضا را به جای او نشاندند. شاه جدید ابتدا در کنار پارلمان دموکراتیک حکومت میکرد، اما زمانی که پارلمان نفت ایران را ملی کرد، بریتانیا و آمریکا وارد عمل شدند و نخستوزیر وقت را سرنگون کردند، و قدرت شاه بهطور چشمگیری افزایش یافت.
هم رضاخان و هم محمدرضا پهلوی، میراثهای پیچیدهای دارند. آنها زیرساختهای مدرن ایجاد کردند و اقتصادی نوین ساختند، اما حکومتشان مستبدانه بود. مخالفان را زندانی کردند و احزاب را ممنوع نمودند. محمدرضا یک پلیس مخفی مقتدر داشت. همین سرکوبها باعث شد در دهه ۱۹۷۰ میلیونها ایرانی علیه او برخیزند. با سقوط او، رقیب اصلیاش، آیتالله خمینی، از تبعید بازگشت و کشور را در اختیار گرفت و آن را جمهوری اسلامی نامید. محمدرضا به خارج گریخت.
رضا پهلوی در زمان انقلاب ۱۹۷۹ نوجوانی بود که در آمریکا آموزش نظامی میدید. سقوط پدرش، مانع بازگشت او شد و او در آمریکا ماند، جایی که به منتقد حکومت اسلامی بدل شد. هرگاه سرکوب خاصی در ایران رخ داده، او بیانیهها و ویدیوهایی در محکومیت آن منتشر کرده است. سعید قاسمینژاد، مشاور ارشد بنیاد دفاع از دموکراسیها و از حامیان پهلوی، میگوید: «او در این سالها مواضعش را حفظ کرده.» او اضافه کرد که پهلوی همواره گفته: «من نه از پادشاهی دفاع میکنم و نه از جمهوری؛ این تصمیم مردم ایران است.»
با این حال، بسیاری از هواداران او علاقهمند به بازگشت سلطنت هستند. بسیاری با حسرت از دوران خاندان پهلوی یاد میکنند، حتی اگر خودشان آن دوران را تجربه نکرده باشند. آیدین پناهی، استاد پژوهشی در مهندسی شیمی در دانشگاه وُستر، گفت: «دوران پهلوی خیلی بهتر از چیزی بود که الان داریم. بله، استبدادی بود، اما سکولار هم بود.» قاسمینژاد هم به حکمرانی سلطنتی در امارات، عربستان، قطر و کویت اشاره کرد و گفت: «ایرانیها به آن کشورها نگاه میکنند که چطور جلو افتادهاند، در حالی که ایران عقب مانده است.»
پناهی و قاسمینژاد هر دو در پروژه «رفاه ایران» عضویت دارند؛ ابتکاری از سوی شماری از کارشناسان برای تدوین سیاستهای اقتصادی، امنیتی، انرژی و خارجی در ایرانِ پس از جمهوری اسلامی. این پروژه میزبان نشستها و انتشار گزارشهای سیاستی بوده است. پهلوی بهطور رسمی عضو آن نیست، اما نقشی محوری دارد. در وبسایت پروژه آمده که این طرح «الهامگرفته از دیدگاه شاهزاده رضا پهلوی» است. او در ماه مارس مقدمهای برای یکی از گزارشهای آن نوشته که در سخنرانی پاریس نیز به آن اشاره کرد.
اما تقریباً همه اعضای این پروژه از میان ایرانیان مهاجر یا از کشورهای دیگر هستند و کسی از داخل ایران در آن دیده نمیشود. این موضوع بهخودیخود ایرادی ندارد، چون پیوستن یک ایرانی داخل کشور به چنین پروژهای بسیار خطرناک است. با این حال، این پرسش مطرح است که آیا پهلوی میتواند رهبری کشوری را بر عهده بگیرد که همه طرحهای سیاسیاش در خارج شکل گرفته و حامیان اصلیاش نیز خارجنشیناند؟
قاسمینژاد در پاسخ به این پرسش حتی نگذاشت سؤال کامل شود و گفت: «این فقط مربوط به ایرانیان برون مرزی نیست.» به گفته او، در اعتراضات درون ایران، نام پهلوی بارها مطرح شده و ایرانیان از داخل کشور خواهان بازگشت او هستند. به گفته قاسمینژاد، پهلوی نه تنها بهترین گزینه اپوزیسیون، بلکه تنها کسی است که در داخل کشور حمایت دارد: «کس دیگری نیست که مردم پشتش باشند.»
واقعیت این است که در داخل ایران نیز طرفدارانی برای پهلوی وجود دارند. در ویدیوهایی از داخل کشور، شعارهایی در حمایت از او و خانوادهاش شنیده میشود. حتی مخالفانش نیز اذعان دارند که این محبوبیت تا حدی نتیجه سرکوبهای نظام اسلامی است. مجید زمانی، از مخالفان جمهوری اسلامی که در سال ۲۰۲۲ از کشور خارج شده، میگوید: «حکومت آنقدر وحشتناک شده که حتی یک رژیم سرکوبگر مثل حکومت شاه، حالا قابل تحمل به نظر میرسد.»
با این حال، بیشتر کارشناسان تردید دارند که پهلوی پایگاه اجتماعی قدرتمندی در ایران داشته باشد. شروین ملکزاده، استاد علوم سیاسی در کالج پیتزر، گفت: «هیچ جنبش مسلحانه یا مقاومت مدنی غیرخشونتآمیزی برای او در داخل وجود ندارد.» بسیاری از تحلیلگران دیگر نیز، گرچه نخواستند نامشان فاش شود بهدلیل حملات مجازی هواداران پهلوی، اما دیدگاه مشابهی داشتند. ملکزاده افزود که شعارهای به نفع پهلوی پراکنده و غیرسازمانیافتهاند و در برخی اعتراضات دیگر، مردم هم علیه شاه و هم علیه رهبر فعلی شعار دادهاند. در سال ۱۹۷۹، میلیونها نفر به خیابان آمدند و آثار و سخنان خمینی را مخفیانه پخش میکردند اما امروز چنین جنبشی برای پهلوی دیده نمیشود.
در نهایت، بیشتر تحلیلگران معتقدند پایگاه اصلی رضا پهلوی در میان مهاجران است؛ جایی که خود او هم به آن تعلق دارد. او میگوید با برخی ایرانیان داخل کشور در تماس است و حتی مدعی شده که برخی مقامات در حال فرار از نظام با او تماس گرفتهاند. اما پس از ۴۶ سال زندگی در خارج، مهمترین ارتباطات سیاسی او در آمریکا و اروپاست. روز ۱۸ ژوئن، او برای جمعی از اعضای کنگره آمریکا و دستیارانشان سخنرانی مجازی انجام داد و گفت که «میلیونها ایرانی، داخل و خارج کشور، به من اعتماد کردهاند تا این گذار را رهبری کنم.» او به پایتختهای اروپایی سفر کرده، در شبکههای ABC، BBC و فاکسنیوز ظاهر شده و هرچند خواستار مداخله نظامی آمریکا نشده، اما در پاریس تلویحاً گفت واشنگتن به اندازه کافی کاری نکرده است: «نابودی سایتهای هستهای به تنهایی صلح به بار نمیآورد.»
پهلوی حتی روابطی با اسرائیل برقرار کرده است. در آوریل ۲۰۲۳، او به اسرائیل سفر کرد و با نتانیاهو، رئیسجمهور، وزیر اطلاعات و مقامات دیگر دیدار داشت. او و همسرش از اسرائیل و ارتش آن کشور حمایت کردند. پس از آغاز حملات، وزیر امور یهودیان خارج از کشورِ اسرائیل عکسی از دست دادن با پهلوی منتشر کرد و نوشت: «بهزودی در تهران.»
این سفر خشم برخی از ایرانیان مهاجر را برانگیخت و کارشناسان میگویند که در داخل ایران نیز از محبوبیت او کاسته شد. اما برای آمریکاییها و اسرائیلیهایی که امیدوارند حملات، نظام را بیثبات کرده باشد، سخنان پهلوی بسیار دلگرمکننده است. چون اگر بمباران ایران، پیشدرآمدی برای دموکراسی باشد، جنگ نهتنها کمهزینه بلکه پرمنفعت خواهد بود. پهلوی در سخنرانی روز دوشنبهاش گفت: «گزارشهای موثقی نشان میدهد که خانواده خامنهای و دیگر مقامات ارشد در حال تدارک فرار از کشورند. این رژیم در آخرین نفسهای خود است.»
اما شواهدی وجود دارد که نشان میدهد او در اشتباه است. بمبارانها بهتنهایی بهندرت باعث سقوط حکومتها میشوند. اگر حکومت ایران بتواند از این بحران جان سالم به در ببرد، احتمالاً به سمت ساخت بمب هستهای شتاب خواهد گرفت، چه با خامنهای و چه بدون او. این سلاح بهترین ابزار بازدارنده در برابر حملات آتی خواهد بود. از سوی دیگر اگر نظام سقوط کند، ایران کشوری بسیار متنوع و از نظر قومی شکافدار است و ممکن است با شورشهای تجزیهطلبانه روبهرو شود. برخی تحلیلگران بر این باورند که هر دوی این سناریوها ممکن است: نظام آنقدر تضعیف شود که تجزیهطلبان و تروریستها رشد کنند، یا همچنان آنقدر قوی بماند که بهدنبال بمب برود و بیشتر خاک ایران را با خشونت کنترل کند. اگر این اتفاق بیفتد، اوضاع ممکن است بسیار بدتر از وضعیت کنونی شود.
ولی نصر، استاد مطالعات بینالملل در دانشگاه جان هاپکینز، در ایمیلی گفت: «ایرانِ شبیه به لیبی یا سوریه یا یمن، در ابعادی بسیار بزرگتر و با دسترسی به خلیج فارس، چه معنایی خواهد داشت؟ با سپاه، موشکها و فناوری هستهای ایران چه باید کرد؟ شاید ایران به قدری دردسرساز شود که نیازمند مراقبت دائمی آمریکا باشد .»
سلطنتطلبان از این نگرانیها آگاهاند، اما معتقدند نظام سقوط خواهد کرد و با بازگشت پهلوی، خطر فروپاشی و بینظمی به حداقل میرسد. اصلانی گفت: «ایران به آشوب نمیافتد، آنگونه که پس از سقوط عراق رخ داد. پهلوی آنقدر محبوب، نیرومند و آماده است که اجازه چنین هرجومرجی را ندهد.»
اما پیش از جنگ عراق نیز سیاستمداران آمریکایی به چهرهای برون مرزی برای مشروعیتبخشی استناد میکردند: احمد چلبی. او که از خانوادهای بانفوذ بود و پس از سقوط پادشاهی عراق تبعید شده بود، سالها تلاش کرد تا صدام را سرنگون کند. وقتی بوش رئیسجمهور شد و حلقهای از حامیان چلبی را گرد خود جمع کرد، این هدف محقق شد.
البته تفاوتهایی میان چلبی و پهلوی هست. چلبی شجاعتر بود، در دهه ۱۹۹۰ به عراق سفر کرد و در عملیاتهای مخفی علیه صدام نقش داشت. او همچنین به مقامات آمریکایی نزدیکتر بود. اما شباهتها هم چشمگیرند. هر دو در نوجوانی از کشورشان رفتند، هر دو از خانوادههای سیاسی بودند، هر دو گروههای اپوزیسیون سازمان دادند، هر دو مدعی بودند با افراد داخل حکومت ارتباط دارند، و هر دو خود را قهرمانان دموکراسی و حقوق بشر معرفی کردند.
چلبی فرصت یافت تا ادعاهایش را ثابت کند. پس از سرنگونی صدام، عضو شورای حکومتی عراق شد و یک ماه هم رئیس آن بود. اما هیچگاه به دولتمرد لیبرال و طرفدار غربی که وعدهاش را داده بود، بدل نشد. حزبش تلاش کرد سنیها را حذف کند و در سال ۲۰۰۴ حتی خانهاش توسط نیروهای آمریکایی به اتهام همکاری با ایران، مورد بازرسی قرار گرفت. در انتخابات ۲۰۰۵، حزبش تنها ۳۰ هزار رأی از ۱۲ میلیون رأی بهدست آورد.
عراق همان کابوسی شد که چلبی وعده داده بود نخواهد شد. کشور درگیر اختلافات فرقهای شد، نیروهای آمریکایی سالها با شورشیان جنگیدند، و تا امروز بیش از دو هزار سرباز آمریکایی هنوز در عراق حضور دارند. بغداد همچنان ناکارآمد است.
البته گذشته همیشه آینده را پیشبینی نمیکند. اگر جمهوری اسلامی سقوط کند، شاید روند گذار در ایران آرامتر باشد. ایران تاریخی طولانی و باشکوه دارد و شاید هنوز تا فروپاشی راه زیادی مانده باشد. نظام از دههها بحران جان به در برده، و نه آمریکا و نه اسرائیل برنامهای برای حمله زمینی ندارند. حتی اگر چنین تصمیمی گرفته شود، معلوم نیست پهلوی با اف-۱۶ وارد تهران شود.
اما پس از سالها مداخله خارجی، اعتراضات داخلی، و سرکوب شدید، این مباحث به همان اندازه که برای برخی ایرانیان امیدوارکننده است، برای برخی دیگر نگرانکننده است؛ از جمله وقتی پای رضا پهلوی در میان باشد.
مجید زمانی گفت: «در ایران، حمایت علنی از حملات خارجی بسیار منفور است.» او افزود: «هیچگاه در تاریخ ما، یک حمله خارجی منجر به دموکراسی نشده. ما تاریخمان را میدانیم و نمیخواهیم آن را تکرار کنیم.»


نظر شما