twitter share facebook share ۱۴۰۴ آذر ۲۹ 64
سفر عباس عراقچی، وزیر امور خارجه ایران، به تونس در اوایل پاییز امسال بار دیگر گمانه‌زنی‌ها درباره تغییر رویکرد تونس نسبت به تهران و گسترش نفوذ ایران در شمال آفریقا را زنده کرده است.

سفر عباس عراقچی، وزیر امور خارجه ایران، به تونس در اوایل پاییز امسال ــ که طی آن با قیس سعید، رئیس‌جمهور تونس، و محمدعلی نفتی، وزیر خارجه این کشور، دیدار کرد ــ بار دیگر گمانه‌زنی‌ها درباره تغییر رویکرد تونس نسبت به تهران و گسترش نفوذ ایران در شمال آفریقا را زنده کرده است.

نکته قابل‌توجه آن است که دو کشور در آستانه احیای توافق‌های دوجانبه از طریق نشست‌های کمیته‌های مشترک و تقویت روابط اقتصادی و تجاری قرار دارند؛ از جمله با بازگشایی پروازهای مستقیم میان تونس و تهران. این دیدار در حالی انجام شد که طی ماه‌های اخیر شاهد چندین سفر سطح‌بالای مقامات ایرانی به منطقه بوده‌ایم؛ امری که نشان‌دهنده علاقه آشکار جمهوری اسلامی به شمال آفریقاست. این تحولات همچنین یک سال پس از آن رخ می‌دهد که رئیس‌جمهور تونس برای شرکت در مراسم تشییع ابراهیم رئیسی، رئیس‌جمهور پیشین ایران، به تهران سفر کرده بود.

هر دو کشور می‌توانند از احیای روابط اقتصادی و گردشگری سود قابل‌توجهی ببرند. ایران پس از متحمل شدن خسارات سنگین به رهبری خود و نیروهای نیابتی‌اش در جریان جنگ دو ساله اخیر میان اسرائیل و حماس، به‌شدت تضعیف شده است. تونس نیز در سطح بین‌المللی منزوی، از نظر اقتصادی ضعیف و هرچه بیشتر از لحاظ اقتصادی و سیاسی به الجزایر وابسته شده است. گسترش روابط در شمال آفریقا می‌تواند به تقویت حکومت ایران و «محور مقاومت» منجر شود؛ محوری که اکنون به‌دنبال راه‌هایی برای بازسازی جایگاه و قدرت منطقه‌ای خود است.

برای تونس، تکیه بر محور الجزایر–ایران ممکن است در صورتی سودمند باشد که ایالات متحده به کاهش حمایت‌های خود ادامه دهد. واشنگتن زمانی مهم‌ترین حامی بین‌المللی تونس بود، اما دیگر این کشور را شریک مناسبی برای پروژه دموکراسی‌سازی در منطقه نمی‌داند و در سال‌های اخیر حمایت خود را به‌طور چشمگیری کاهش داده است. تعمیق روابط با ایران همچنین در خدمت دستور کار پوپولیستی و ضدغربی قیس سعید خواهد بود و به او امکان می‌دهد ضمن حفظ مشروعیت، سرکوب گسترده نهادهای تونس را ادامه دهد.

روابط تونس و ایران

روابط تونس و ایران هیچ‌گاه چندان برجسته نبوده است. پیش از انقلاب اسلامی ۱۹۷۹ ایران، روابط دو کشور «باثبات» توصیف می‌شد، اما پس از آن تنش‌ها افزایش یافت؛ چرا که تونس نگران سرایت انقلاب و ایدئولوژی‌های اسلام‌گرایانه به داخل مرزهای خود بود. این نگرانی به‌ویژه از آن‌رو تشدید شد که موفقیت انقلاب ایران بسیاری از تونسی‌هایی را که به نقش اسلام در سیاست باور داشتند، جسورتر کرد و به جماعت اسلامی ،پیش‌درآمد حزب اسلام‌گرای النهضه، انگیزه و قدرت بخشید. انقلاب ایران به این جماعت «بُعدی کاملاً جدید از اسلام» و نقش سیاسی آن ارائه داد و به رهبرانش امکان داد برخی مفاهیم اجتماعی چپ‌گرایانه را «اسلامی» کنند.

حبیب بورقیبه، رئیس‌جمهور وقت تونس (که برای حفظ اقتدار خود اسلام‌گرایان را سرکوب می‌کرد)، در پی اعتراضات دانشجویی در دانشگاه تونس در سال ۱۹۸۷ روابط با ایران را قطع کرد. جانشین او، زین‌العابدین بن‌علی، بعدها در چارچوب سیاست خارجی «دشمن صفر» روابط را احیا کرد، اما روابط اقتصادی و تجاری همچنان ناچیز باقی ماند. حتی در اوج خود در سال ۲۰۰۸، واردات خودروی تونس از ایران تنها حدود ۱۸ میلیون دینار بود.

پس از انقلاب یاس در تونس، تهران با اشتیاق به قدرت‌گیری حزب اسلام‌گرای النهضه به رهبری راشد الغنوشی نگریست، اما به‌رغم افزایش اولیه دیدارهای دوجانبه و گفت‌وگو درباره همکاری‌های تازه، دستاورد ملموسی میان دو کشور حاصل نشد.

چرخش جدید در دوران قیس سعید

با این حال، در سال‌های اخیر گمانه‌زنی‌هایی درباره علاقه دوباره تونس به ایران مطرح شده است؛ به‌ویژه با توجه به شیوه حکمرانی بحث‌برانگیز قیس سعید و رویکرد خاص او در سیاست خارجی. از زمان قبضه قدرت در ژوئیه ۲۰۲۱، سعید از طریق صدور فرمان‌ها اختیارات را متمرکز کرده، نهادهای قضایی و پارلمانی را تضعیف نموده و گفتمانی به‌شدت ضدغربی در پیش گرفته است که اروپا و آمریکا را مسئول مشکلات اقتصادی و سیاسی تونس می‌داند.

سفر عباس عراقچی به تونس در سپتامبر امسال نشانه‌ای روشن از همگرایی قابل‌توجه در تفکر راهبردی و دستور کار اقتصادی دو کشور بود. رهبران دو طرف از مواضع یکدیگر در محکومیت جنگ اسرائیل در غزه و حملات علیه قطر و ایران تمجید کردند و درباره همکاری در حوزه‌های مختلف، از جمله تجارت و گردشگری، گفت‌وگو داشتند. گام‌های عملی نیز برای آغاز پروازهای مستقیم میان تهران و تونس برداشته شده که نشان می‌دهد هر دو طرف در احیای همکاری‌ها جدی هستند.

قیس سعید از نزدیک شدن به تهران مزایای سیاسی روشنی می‌بیند. چنین هم‌سویی‌ای روایت ضدغربی او را تقویت می‌کند و به مخاطبان داخلی پیام می‌دهد که در کنار دولت‌هایی ایستاده که نفوذ غرب را به چالش می‌کشند. سعید که در سال ۲۰۱۹ با شعارهای ضدفساد و ضدامپریالیستی انتخاب شد، همواره تأکید کرده است که نهادهای تحت رهبری غرب «دیکته‌هایی» را بر تونس تحمیل می‌کنند؛ یعنی خواسته‌های یک‌جانبه و اجباری که حاکمیت کشور را تضعیف می‌کند. او همچنین سرسخت‌ترین حامی مسئله فلسطین در تاریخ تونس به‌شمار می‌رود و در سال ۲۰۲۲ قانون اساسی را تغییر داد تا ادعا کند تمام قدس ــ نه فقط قدس شرقی مطابق طرح تقسیم سازمان ملل ــ باید تحت حاکمیت فلسطینیان باشد. نزدیکی به ایران، بزرگ‌ترین دشمن اسرائیل در منطقه، به سعید امکان می‌دهد وعده خود برای اتخاذ موضعی ضدغربی در سیاست منطقه‌ای را عملی کند. در شرایطی که نشانه‌های بی‌اعتمادی از طریق تظاهرات هفتگی در سراسر کشور آشکار شده، سعید تمام تلاش خود را برای حفظ قدرت به کار گرفته است.

نقش الجزایر و محاسبات منطقه‌ای

نزدیکی بیشتر سعید به تهران رابطه او با الجزایر ــ مهم‌ترین متحد کنونی تونس ــ را نیز تحکیم می‌کند. وابستگی تونس به الجزایر ناشی از نقش این کشور به‌عنوان تأمین‌کننده اصلی کمک‌های مالی، انرژی و حمایت‌های امنیتی است؛ آن هم در زمانی که تونس هرچه بیشتر از شرکای غربی خود فاصله گرفته است. علاوه بر این، احساس انزوای الجزایر نیز پس از امضای توافق‌نامه‌های ابراهیم توسط مراکش در سال ۲۰۲۰ ــ که به عادی‌سازی روابط با اسرائیل و نزدیکی بیشتر به غرب انجامید ــ به‌شدت افزایش یافته است. از آن زمان، الجزایر حمایت خود از تونس را برای تحکیم ائتلاف‌های درون‌منطقه‌ای افزایش داده است. افزون بر وام‌های چندمیلیون‌دلاری، دو کشور تنها در سال نخست پس از امضای توافق‌های ابراهیم توسط مراکش، بیش از ۲۷ توافق‌نامه امضا کردند. اخیراً نیز همکاری نظامی خود را با امضای توافقی جدید برای رزمایش‌های مشترک و افزایش تبادل اطلاعات رسمی کردند.

از نظر راهبردی، برای تونس، تعمیق اتحاد الجزایر و ایران اهمیت ویژه‌ای دارد؛ اتحادی که در آن الجزایر به‌دنبال سرمایه‌گذاری‌های جدید در حوزه گاز است و ایران می‌کوشد حضور خود در آفریقا را گسترش دهد. سفر مقامات بلندپایه الجزایری به تهران افزایش یافته و ابراهیم رئیسی در مارس ۲۰۲۴ به الجزایر سفر کرد؛ نخستین سفر رسمی یک رئیس‌جمهور ایران به این کشور در بیش از چهارده سال. دو کشور چندین توافق در حوزه‌های گردشگری، تجارت و انرژی امضا کردند. تلاش تونس برای نزدیکی به ایران نشان می‌دهد که این کشور در شراکت رو‌به‌گسترش تهران–الجزایر فرصت می‌بیند و می‌خواهد همسو با شریک اصلی خود، الجزایر، حرکت کند.

ایران چه سودی می‌برد؟

اما ایران ــ قدرتی منطقه‌ای که از مرزهای مدیترانه فاصله دارد ــ از کشوری کوچک مانند تونس، که صادرات اصلی‌اش قطعات خودرو و محصولات کشاورزی است و ارزش اقتصادی چندانی برای تهران ندارد، چه چیزی به دست می‌آورد؟

نخست آنکه تهران نیز مزایای تقویت روابط با تونس را در زمانی که روابط تونس و الجزایر در اوج است، به‌خوبی درک می‌کند. ایران پس از دو سال جنگ با اسرائیل و کشته شدن بخش بزرگی از رهبری نیروهای نیابتی‌اش به‌شدت تضعیف شده و اکنون حاضر است هر حمایتی را از هر کجا که ممکن است، بپذیرد. در حالی که الجزایر دستاوردی بسیار بزرگ‌تر برای ایران محسوب می‌شود، افزودن تونس به این مجموعه گامی ساده است که نیاز به صرف منابع گسترده ندارد. در مقابل، ایران نفوذ و اتحادهای بالقوه به دست می‌آورد و به‌تدریج از انزوای بین‌المللی خود می‌کاهد.

دوم آنکه تونس می‌تواند به پناهگاهی امن برای نیروهای مورد حمایت ایران در حماس تبدیل شود. در چارچوب توافق آتش‌بس میان حماس و اسرائیل پس از دو سال جنگ، اسرائیل ایده تبعید رهبران حماس از غزه را مطرح کرده است. تونس سابقه‌ای طولانی در حمایت عملی از رهبری فلسطینی دارد؛ از جمله میزبانی از مقر سازمان آزادی‌بخش فلسطین به رهبری یاسر عرفات از سال ۱۹۸۳ تا اوایل دهه ۱۹۹۰. شبکه خبری اسرائیلی i24 گزارش داده که گفت‌وگوهایی میان تونس و تهران آغاز شده، هرچند محتوای آن‌ها تا حد زیادی نامشخص است و گزارش‌های مستقل دیگری آن را تأیید نکرده‌اند. در این چارچوب، پس از حمله اسرائیل در سپتامبر به قطر ــ محل استقرار فعلی مقر حماس ــ ایران از داشتن کشورهای بیشتری که حاضر به میزبانی رهبران حماس باشند سود خواهد برد، به‌ویژه اگر قطر تحت فشار فزاینده آمریکا حمایت خود را کاهش دهد.

پیامدها برای آمریکا

اگر تونس تصمیم بگیرد روابط خود با ایران را تقویت کند، ناگزیر باید با واکنش متحدان غربی‌اش، به‌ویژه ایالات متحده، روبه‌رو شود؛ کشوری که طی سال‌ها کمک‌های مالی و نظامی گسترده‌ای به تونس ارائه داده است. پس از سرنگونی رژیم بن‌علی، واشنگتن سرمایه‌گذاری سنگینی در روند دموکراتیک‌سازی تونس انجام داد؛ از جمله میلیاردها دلار وام کم‌بهره و میلیون‌ها دلار کمک بلاعوض. در سال‌های اخیر، با عقب‌گرد دموکراتیک در تونس، حمایت آمریکا کاهش یافته و اکنون تنها برنامه تأمین مالی نظامی خارجی برای مقابله با تهدیدهای احتمالی القاعده و داعش در آفریقای جنوب صحرا باقی مانده است.

ایالات متحده نیز از نزدیکی بیشتر تونس و ایران متضرر خواهد شد. این رابطه می‌تواند موازنه قدرت در شمال آفریقا را به نفع «محور آشوب» ــ چین، ایران، روسیه و کره شمالی ــ تغییر دهد. در شرایطی که روسیه حضور خود را در الجزایر و لیبی گسترش داده و مصر روابطش با پکن را تقویت کرده، تنها مراکش و تونس به‌عنوان لنگرهای نسبتاً طرفدار غرب در منطقه باقی مانده‌اند. چرخش در این مقیاس ناگزیر مدیریت منافع آمریکا در شمال آفریقا و منطقه ساحل را دشوارتر خواهد کرد.

برای مثال، چنین تغییری می‌تواند مانعی بر سر راه تلاش‌های مقابله با تروریسم و قطع مسیرهای قاچاق سلاح برای حماس از طریق صحرای سینا ایجاد کند؛ مسیری که مدت‌هاست برای انتقال سلاح به نوار غزه مورد استفاده قرار می‌گیرد. هرگونه تضعیف در همکاری‌های اطلاعاتی و دسترسی‌های آموزشی آمریکا در کشورهایی مانند تونس، تلاش‌ها برای مهار این شبکه‌ها را بیش از پیش تضعیف کرده و در نهایت به تقویت قاچاق فراملی و فعالیت‌های شبه‌نظامی در سراسر منطقه خواهد انجامید.

منبع: شورای آتلانتیک



نظر شما