برداشت تساهل و تسامح از روح دین و عوامل ظهور داعش

برگرفته از درس گفتارهای ایت الله سید مرتضی شیرازی
برگرفته از درس گفتارهای ایت الله سید مرتضی شیرازی

يقول الله تبارك وتعالى: (وَمَا أَرْسَلْنَاكَ إِلَّا رَحْمَةً لِلْعَالَمِينَ)[1]

این ایه گاه از منظر علم کلام مورد تجزیه و تحلیل قرار می گیرد، گاهی از نظر سیاست امنیتی و در پی حوادث تروریستی اخیر مورد توجه است و گاهی از منظر فقهی و اصولی به این ایه می نگرند. در این جستار هر سه دیدگاه مورد بررسی قرار گرفته است:

 دیدگاه فقهی: هدف از تشریع دین راهنمایی و ارشاد است

برخی از عالمان دین بر خلاف نظر مشهور، اهداف شریعت را دخیل در احکام آن می دانند، به این معنا که با پی بردن به اهداف شریعت مثلا رحمت عامه ِ الهی، دلایل احکام شرعی را کشف می کنند و در سایه ی آن به آنچه در عالم تشریع گذشته شده، اگاهی یافته و حکم شرعی را استنباط می کنند.

در حالیکه ما می دانیم اهداف شریعت، تنها حکمت احکام هستند و علت تامه حکم نیستند و چون ما ملاکهای موازی ان ملاک و همچنین معیارهای دیگر تشریع را نمی دانیم، از همان یک ملاک نمی توانیم حکم شرعی را کشف کنیم.

اهداف شریعت ما را به جهت کلیِ احکام می رساند

ما با مشهور فقها در این بحث هم عقیده ایم و نظر ان اقلیت را درست نمی دانیم؛ اما با این حال چنین می گوییم: «با کشف اهداف شریعت در قوانین شرعیِ وضع شده، ذوق و سلیقه شارع اشکار می گردد که از ان به « الاستئناس الفقهي» تعبیر می شود.» فایده ی کشف تمایلات شارع مقدس هر چند که تنها حکمت احکام باشد ،گاهی تایید حکمی است که ان را به وسیله اسباب فقهی استخراج کرده ایم، گاه راهنمایی کلی به احکام است و گاه سبب انصراف ما در یک حکم شرعی میشود که کلام را در این گفتار مجال بسط و تفصیل نیست.

پس احکام شرعی نه تنها با اهداف شرع در تضاد نیست، بلکه احکام از جوهره ی مقاصد شارع برخاسته است. اما در عالم اثبات برای افعال مکلفین، بایستی دلیل از ابزار اصولی یافت و روح مکشوف شارع، از دایره ی حکمت احکام، مؤید و ایجاب انصراف تجاوز نمیکند.  در اینجا برخی مثالهای فقهی را ذکر می کنیم که نظر ما را در مسئله روشن می سازد:

1.در تشریع احکام اصالت برای فرد است یا جامعه؟

برای نمونه در نظام سرمایه داری اصل فرد است و قانونگذار با رعایت منافع فرد قوانین را وضع می کند.درحالیکه در نظام سوسیالیستی اصل، جامعه است و قانونگذار قوانین را بنا به مصلحت عامه مردم وضع می کند نه یک نفر، مگر قانونی به دلیل خاص از این اصل کلی خارج شود.

اما اگر -انچنانکه نظر ماست- فرد و جامعه هر دو را در قانونگذاری اصل قرار دهیم، برخی قوانین مانند خمس و زکات منافع جامعه را در نظر گرفته و برخی دیگر مانند قبول مالکیت شخصی برای افراد، مصلحت فرد را مورد توجه قرار داده است.

پس برداشتهای ما از روح شریعت، در کشف قوانین شارع مقدس مورد استفاده قرار می گیرد؛ هرچند تنها فایده انها تایید حکم شرعی باشد.

مثال دیگر در این مبحث آن است که اگر خانه شخصی در مسیر توسعه ی خیابان قرار گرفت، ایا حکومت حق دارد برای مصلحت عامه خانه او را خراب کند و یا باید مصلحت فردیِ او رعایت شود؟

حال برداشت ما از روح شریعت که آیا شارع مقدس اصالت را به مصالح جامعه می دهد یا فرد، در جواب به این سوال مفید است.

بنابراین وقتی که هدف کلیِ احکام را با کلماتی همچون: ((جئتكم بالشريعة السمحة))([2]) او (وَمَا أَرْسَلْنَاكَ إِلَّا رَحْمَةً لِلْعَالَمِينَ)([3])   تعیین کنیم، نظر فقیه را در باب احکام در مسیر آسان کردن کار مردم می یابیم؛ همچنانکه روش صاحب جواهر چنین بود. اما شیخ انصاری که روح شارع را برخلاف ان یافته بود نظرات سخت گیرانه ای در خصوص احکام فقهی داشت و جانب احتیاط را رعایت می کرد، تا جایی که صاحب جواهر به او می گوید: «کمتر جانب احتیاط را بگیر.»

کلام آخر آنکه: کشف روح شارع و فهم هدف تشریع، در جهت گیریِ ذهن فقیه در عملیات استخراج احکام موثر است.

2.اصل جامعه است یا حکومت؟

ایا در وضع قوانین یک کشور، اصل مردم هستند یا دولت؟  در برخی مجالس  قانونگذاریِ کشورها –بنابر دیدگاه استبدادی- اصل دولت است و با محوریت دادن اختیارات بیشتر به دولت، انها به دنبال وضع قوانینی هستند تا نفوذ و سیطره ی دولت را بر جنبه های مختلف زندگی مردم حفظ کنند.

حتی در کشورهای مهد دمکراسی، در بیشتر قوانین، وضع بر همین منوال است، مثلا  تمام کوه و دشت و دره ها را ملک دولت می دانند و قوانین را با این پیش فرض وضع می کنند. همچنین صادرات و واردات به کشور و هرانچه در حیطه ی مرزها و بنادر است را، مربوط به دولت می دانند. در این دیدگاه، قوانین با محوریت گسترش سلطه ی دولت وضع می شود و در واقع ،سود ان عاید زمامداران می گردد.

در مقابل این دیدگاه، بنابر ادله ی شرعیِ قطعی، در شارع مقدس اصل مردمند و دولت تنها خدمتگذار انها است. مردم بر جان ، مال و بر تمامیِ منابع طبیعیِ سرزمینشان مالک هستند. قانون کلی، مختار بودن مردم در جان و مالشان است (الناس مسلطون على أموالهم وأنفسهم وحقوقهم) و استثنا بردار نیست، مگر در موارد خاص.

3.تخفیف مجازات در حدود و احکام قضایی

اگر دیدگاه فقیه در حدود، مبتنی بر تخفیف مجازات خاطی باشد، احکام را به گونه ای متفاوت از کسی که اعتقاد به برخورد سخت و شدید دارد، استنباط می کند. در این باب در تایید نظریه تخفیف مجازات روایتِ (تدرأ الحدود بالشبهات) را میبینیم که دلیل خاصی است در تایید حکم عام شارع: (وَمَا أَرْسَلْنَاكَ إِلَّا رَحْمَةً لِلْعَالَمِينَ)( 2).

4.شرعیتِ تمیز و استئناف در احکام قضایی

ایا تمیز و استئناف احکام، در شریعت اسلام جایز است؟ مشهور فقها این دو را جایز نمی دانند و می گویند: اگر حکمی راکه قاضیِ واجد شرایط صادر کرده نپذیریم، مثل این است که به حکم خدا پشت کرده ایم و بنابر روایت؛ ((وَالرَّادُّ عَلَيْنَا كَالرَّادِّ عَلَى اللَّهِ...))([4]) استئناف و تمیز، سرباززدن از حکم الهی است.

اما ایت الله العظمی سید محمد شیرازی(ره) و برخی دیگر از فقیهان، از انجا که این دو قانون را مطابق با برداشت خود از حقیقت دین، که چیزی نیست جز رحمت واسعه ی الهی، می بینند، قائل به جواز این دو قانون می باشند؛ به این معنا که مدعی می تواند پس از صدور حکم، پرونده را به قاضی دیگر ارائه داده و یا از همان قاضی بخواهد، با بررسی دوباره ی پرونده اقدام به صدور حکم نماید. (وَمَا أَرْسَلْنَاكَ إِلَّا رَحْمَةً لِلْعَالَمِينَ) تنها حکمتی است که ممکن است حکمتهای دیگری معارض آن باشند، اما فقیه را به وجود حکم تمیز و استئناف هدایت کرده و فقیه با جستجو در ایات و روایات ،می تواند دلیل خاص بر ان دو پیدا کند.

دیدگاه سیاسی:هدف از بعثت پیامبر از نظر سیاسی و راهبردی چه بود؟

خداوند تبارک و تعالی می فرماید: «وَمَا أَرْسَلْنَاكَ إِلَّا رَحْمَةً لِلْعَالَمِينَ»؛

 در مباحث پیشین بیان کردیم که تروریستها هدف نهایی رسالت که همان رحمت است را، هدف گرفتند و چهره ای خشن و خونخوار از اسلام به تصویر کشیدند گویا اسلام جز قتل و خونریزی آموزه ای ندارد. انها با رفتارشان فریاد می زنند که ما مسلمانان فقط برای ویرانیِ جهان فرستاده شده ایم، همچنان که در مناطقی که به دست اوردند، چنین کردند.

هدف انها گسترش فرهنگ ترور، هرج و مرج و ویرانی است. هرچه با افکار و اندیشه های انان سنخیتی ندارد ، باید نابود گردد؛ خواه یک اثر باستانی ساخته ی فکر انسان باشد و خواه یک مسجد ساخته ی اندیشه الهی.

پس حرمتها را شکستند، سرزمینها را به اتش کشیدند، زنان، کودکان و پیران را سربریدند، اثار تمدنهای بشری را ویران کردند و با انفجارهای انتحاری، هزاران انسانی را که در حال عبادت بودند کشتند.

با مشاهده ی ظهور ناگهانیِ انها با توان نظامی و تکنولوژیِ بالا و انچه در عراق، سوریه و افغانستان از ویرانی و فساد به بار آوردند، دست های شومی که خالق و حامی این گروه های افراطی است نمایان می شود؛ عواملی پشت پرده که می خواهند با برپایی خلافت اسلامی، چهره ای کریه و منفور از اسلام، به جهانیان ارائه کنند.

بنابراین تروریستها فلسفه ی بعثت پیامبر اسلام -که به فرموده ی خداوند (فَبِمَا رَحْمَةٍ مِنَ اللَّهِ لِنْتَ لَهُمْ)([5]) مأمور به رحمت و تسهیل برای خلایق بود- را هدف قرار دادند، زیرا  هدفشان تنها تخریب، ویرانی و گسترش عداوت و دشمنی است.

دلایل و ریشه های انفجار منطقه قدیح

همچنانکه تروریستها حرم مطهر سامرا ، مراقد اولیای الهی، مساجد و حسینیه ها را در عراق و سوریه منفجر کردند، شاهد انفجار فجیع مسجد امام علی علیه السلام در شهر قدیح واقع در شهر قطیف بودیم.

سؤال اینجاست که این جنایتهای برنامه ریزی شده که امنیت و ثبات منطقه را تهدید میکند، از چه چیز پرده برمیدارد و اسباب و ریشه های آن کجاست؟

مثلث شومِ استعمار، دیکتاتوری و عقب ماندگی

دلایل اصلی این جنایات را استعمار، استبداد و جهل و عقب ماندگی ملت ها شکل می دهد. در این میان تنها استعمار دشمن خارجی است و استبداد و عقب ماندگی ناشی از رویگردانی از آیات حیات بخش قرآن بوده و دشمنان داخلی ملت می باشند.

الف)استعمار

دیگر حمایت و پشتیبانیِ این گروههای تروریستی –که تاریخ بشریت کمتر مثل انها را به خود دیده- به وسیله استعمارگران، بر کسی پوشیده نیست و شواهد بسیاری بر این ادعا دلالت دارد. انها گروه هایی مانند داعش، طالبان، القاعده و ... را بنیان می گذارند وسپس خود گهگاه آنها را بمباران می کنند، تا توازن قوا همیشه برقرار باشد. استعمارگران در کشورهای شرقی گروههای ارهابی می سازند و در کشورهای غربی  برای پیشرد سیاستهای ماکیاولی، دست به تشکیل گروه های مافیایی می زنند.

اما هدف استعمارگران از این اقدامات چیست؟

دولتهای غربی شش هدف را از تأسیس و پشتیبانیِ گروههای ارهابی دنبال می کنند:

1.عامل سیاسی

کشورهای قدرتمند جهانی با سیاست توازن قوا، همواره در طول تاریخ کشورهای کوچکتر را تحت سیطره خود داشته اند. حمایت انها از دیکتاتورهایی مانند صدام، پهلویِ اول و دوم، مبارک، بن علی و ... بر کسی پوشیده نیست، همچنانکه کماکان از برخی حکومت های استبدادی در کشورهای عربی و اسلامی حمایت می کنند.

امروزه استعمارگران سیاست کهنه ی خود را در قالبی نو به اجرا گذاشته اند ، سیاستی که با ایجاد هرج و مرج عملی می شود.  زیربنای این سیاست، ایجاد و تقویت گروههای تروریستی است. انها کشورهای اسلامی را چند پاره میکنند، تا نیاز حکومتها را برای بازپس گیریِ ان مناطق ،به خود بییشتر سازند. غافل از اینکه:

المستجيرُ بعمرو عند كربته

كالمستجير من الرمضاء بالنار

کسی که در هنگام سختی از عمر[6] کمک بخواهد                   مانند کسی است که از بیابان گرم به اتش پناه برد

ولذا می بینیم هروقت قدرت گروه های تندرو روبه فزونی می نهد،  وابستگیِ کشورهای درگیر، به استعمارگران به خاطر نیاز به سلاح و مهارتهای انها بیشتر می شود. یک طرف حکومتی است وابسته به غرب و طرف دیگر مترسکی است دست ساز انها. هرگاه از حکومت بوی استقلال طلبی و بی نیازی به مشام رسد، تروریستها را بر انها مسلط می کنند و هرگاه تروریستها قدرت استقلال یابند، حکومتها با سلاح و تکنولژی یاری می شوند. زمانیکه یک کفه ی ترازو سنگین شود، مستعمرین به سرعت وارد عمل می شوند تا همواره موازنه بین انها برقرار شده و هیچ کدام از گردونه خارج نگردند.

همچنانکه شاهد بودیم نیروهای مردمی(حشد شعبی) در عراق، سلاح بر کف گرفته و با تروریستها وارد جنگ شدند. اما استعمارگران با مشاهده ی پیروزیهای چشمگیر انها ، کمکهای خود را به آنان متوقف کردند و همین عامل، سبب سقوط شهر رمادی و بازگشت قدرت به تروریستها شد. همچنین در سوریه به هیچ کدام از طرفین درگیر اجازه نمی دهند دیگری را شکست دهد، بلکه سیاستشان اقتضا می کند جنگ و خونریزی ادامه یابد.

2.عامل اقتصادی

اقتصاد کشورهای غربی وابسته به شعله ور کردن جنگ در کشورهای اسلامی است. این کشورها که با دارا بودن منابع طبیعی همچون نفت و گاز از ثروت زیادی برخوردارند، با صرف ملیاردها دلار برای خرید سلاح، اقتصاد کشورهای غربی را تغذیه می کنند.

3.عامل روانشناسی

برخی کسانی که اداره ی جهان در دست انهاست، سادیسم ادم کشی دارند، همچنانکه نظیر انرا در تاریخ می بینیم. هرگاه حجاج میل به غذا نداشت، دستور می داد بیگناهی را درمقابل او می کشتند، سپس او بساط غذای خود را بر خون میگسترد و با لذت غذا می خورد ، یا جلادانی مانند صدام، هیتلر و ...

اکنون نیز بسیاری از سیاستمداران کشورهای قدرتمند اینچنین اند؛ از اینکه انسانی انسان دیگر را ، یا مسلمانی مسلمان دیگر را می کشد و از اینکه تأسیسات زیربنایی کشورهای دیگر همچون سوریه و یمن درحال نابودی است، لذت می برند و احساس نشاط میکنند. شواهد بر این مدعی زیاد است و یکی از انها سیاستمدار عراقی بود که به ترکیه فرار کرد. او در اعترافاتش گفت: سه روز میل به غذا نداشتم، تا اینکه کارمندانم خبر عملیات انتحاریِ موفقیت امیزی که در مناطق شیعه نشین انجام داده بودند برای من اوردند، در ان هنگام اشتهایم باز شد و غذای مفصلی خوردم.

4.عوامل تاریخی

این ویرانیِ برنامه ریزی شده که ما در سوریه، عراق، افغانستان، یمن و دیگر سرزمینهای اسلامی شاهد ان هستیم، ادامه ی جنگهای صلیبی است. انها با این اعمال در حال انتقام گرفتن از مسلمانان هستند.

5.عوامل امنیتی

بعد از وقوع انفجارهای یازده سپتامبر 1999 م ، کشورهای غربی فهمیدند تروریستی که ساخته ی دستان شومشان است، دامنگیرشان شده؛ از این رو برای رهایی یافتن از این مشکل، انها را رهسپار کشورهای اسلامی کردند، تا یک انفجار هم در سرزمینهای آنها صورت نگیرد. برخی از نظریه پردازان غربی گفته اند که سیاست «هرج و مرج سازی»، تا یکصد سال اینده در سرزمیتهای اسلامی ادامه دارد.

ب) الاستبداد

دیکتاتوری یکی از ضلعهای مثلث شومی است که سبب عقب ماندگیِ سرزمینهای اسلامی شده است و نمی گذارد مسلمانان یک زندگی ارام، مستقر و مرفه داشته باشند. متأسفانه  در اثر دروغ پردازیهای خبری، بسیاری از مسلمانان راه نجات را تمسک به راه، اندیشه، سیاست و اقتصاد غرب می دانند، در حالی که مشکل در داخل کشورهای اسلامی است.

عربی بادیه نشین در بیابان در چادری زندگی می کرد؛ روزی از بیرون چادر سروصدایی شنید؛ از چادر بیرون رفت و دید گروهی ماهیگیر به دنبال گرگی می دوند؛ از قضا گرگ به خیمه او وارد شد. عرب شمشیر از نیام برکشید و به انها گفت: این گرگ به من پناه اورده، اگر رهایش نکنید بین من و شما شمشیر حکم می کند. انها که اصرار او را دیدند، رهایش کردند.

مرد بیابانی شیر شترش را دوشید، در ظرفی ریخت و با ظرفی اب هر دو را مقابل گرگ نهاد. سپس مکان امنی برای او مهیا ساخت تا گرگ بخوابد؛ خود نیز به خواب رفت، غافل از اینکه گرگ حیوانی است درنده و معنا و مفهمومی برای رحمت وشفقت نمیفهمد و نیش عقرب نه از ره کین است اقتضای طبیعتش این است. عرب در خواب بود که گرگ بر او جست و شکمش را درید.

بعد از ساعتی پسر عموی او امد و چون وضعیت را چنان دید، رد ّگرگ را گرفت ؛ ان را پیدا کرد و کشت و چنین سرود:

ومن يصنعِ المعروفَ معْ غير اهله / يلاقي الذي لاقى مجيرُ امِّ عامر

وهمچنانکه سعدی می گوید: رحم آوردن بر بدان، ستم است بر نیکان . عفو کردن از ظالمان جور است بر درویشان. خبیث را چو تعهد کنی و بنوازی به دولت تو گنه می کند به انبازی.

پس ملتی که برای درمان درد ها و الامش به دولتهای غربی پناه میبرد کاملا در اشتباه است، زیرا دردی خود ساخته دارد که درمانش در خود اوست و این استبداد و ارهابی که دامنگیر کشورهای اسلامی شده، دست پرورده ی همان غربیهای کافر است.

ج) عقب ماندگی

عقب ماندگی ضلع سوم مثلث شومی است که در جان امت اسلامی نفوذ کرده و سبب فرسودگی ان شده است. عقب ماندگی زمینه ساز همه فسادها و خرابیها است و عامل اساسی ایجاد، رشد و نمو حرکتهای ارهابی است.

خداوند تبارک و تعالی می فرماید: «وَأَمْرُهُمْ شُورَى بَيْنَهُمْ»؛([7]) یعنی با مشورت و شورا تصمیم بگیرید، اما ما گوش به فرمان حاکم مستبد هستیم و هرچه گوید انجام میدهیم.

در جای دیگر میفرماید: «وَفِي ذَلِكَ فَلْيَتَنَافَسِ الْمُتَنَافِسُونَ»؛([8]) در اعمال خیر و در راه اصلاح بر یکدیگر پیشی گیرید، اما ما در راه شر و فساد از یکدیگر سبقت می گیریم.

همچنین می فرماید: «إِنَّ اللَّهَ يَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَالْإِحْسَانِ وَإِيتَاءِ ذِي الْقُرْبَى وَيَنْهَى عَنِ الْفَحْشَاءِ وَالْمُنْكَرِ وَالْبَغْيِ يَعِظُكُمْ لَعَلَّكُمْ تَذَكَّرُونَ»؛([9]) « خداوند شما را امر بر عدل، احسان و نیکی به خویشان فرمان می دهد و از فحشا، منکر و ظلم وستم باز می دارد»، اما ما از  بند بند ایه مبارکه تخطی کرده و بر خلاف ان عمل می کنیم.

و می فرماید: «لَا إِكْرَاهَ فِي الدِّينِ»، اما ما مسلمانان، دیگران را بر  قبول دینِ خاص و انجام رفتاری دنیوی مجبور می کنیم  و توجیه شرعی نیز بر این رفتار خود داریم.

و همچنین میبینیم مسلمانان از ایات حیات بخش دیگر قران نیز روی گردانده اند و به همین خاطر، ملتهای دیگر بر انها مسلط شده اند. انها در خوابند و امیدی به بیداریِ انها نیست.

پیشنهادها و راه کارهار

حال باید پرسید که راه چاره چیست؟ چاره در برگزیدن یک راه نیست، بلکه باید مجموعه ای از راه کارها  مورد توجه قرار گیرد که در ذیل به برخی از انها اشاره می کنیم:

1.سهیم کردن مردم در ایجاد امنیت

حکومتها بر این باورند که تنها مردم کشورشان مورد تهدید گروههای ترورسیتی هستند وخطر و زیانی متوجه خودشان نخواهد بود؛ اما همانگونه که گفتیم موجودیت دولت ها نیز در معرض خطر قرار خواهد گرفت. پس برای ایجاد امنیت باید از همه ظرفیتهای کشور استفاده شود و بزرگترین ظرفیت، بسیج نیروهای مردمی -همانند حشد شعبی در عراق- است. هنگامی که عراق با حمله داعش مواجه شد و ارتش متلاشیِ آن کشور نتوانست کاری از پیش ببرد، ترس از سقوط دولت مرکزی و ویرانیِ همه کشور بوسیله ددمنشان در جان مردم رخنه کرد. در این هنگام بود که مرجعیت، با حکمت و قاطعیت وارد میدان شد و با فراخوان عمومی از مردم خواست وارد میدان شوند ؛ مردم نیز لبیک گویان در مقابل پیشرویِ داعش ایستادند.

2.به ایات جان بخش قران بازگردیم

دولتمردان و مسؤلان کشور از استبداد دست بردارند و به عمل به ایات روح بخش قران بازگردند؛ زیرا خداوند تبارک و تعالی میفرماید: «وَأَمْرُهُمْ شُورَى بَيْنَهُمْ»؛ همچنین امیر مؤمنان علی علیه السلام خودکامگی را سبب هلاکت دانسته، میفرماید: ((مَنِ‏ اسْتَبَدَّ بِرَأْيِهِ‏ هَلَك‏))([10]) ،زیرا استبداد حاکمه سبب ویرانی و خرابی کشور می شود. پس حاکمان باید قانع شوند که راه حل ایده ال،  دست شستن از دیکتاتوری و پناه بردن به اردوگاه دمکراسی، همه پرسی و مشورت است.

3.پشتیبانی از خانواده شهدا و استفاده از انها برای بازسازی کشور

مراقبت و حمایت از خانواده شهدا و اسیب دیدگان ناشی از عملیات تروریستی از پاکستان، افغانستان، عراق و سوریه گرفته تا بحرین، یمن و قطیف، زیرا که این قهرمانان امانتی الهی در دست ما هستند. انها با شور و هیجان، عاطفه و مهربانی، ذجر و مظلومیتی که دیده اند، ثروتی حقیقی برای سرزمینهای اسلامی میباشند که می توانند به یکی از بزرگترین عوامل بیداریِ امت اسلامی تبدیل شوند.

برخی امارها، گویای 600 هزار شهید در دوران بعد از سقوط صدام است. حکومت باید برنامه های فشرده در حمایت از انها، حل مشکلاتشان و تامین هزینه معیشت آنان داشته باشد و همچنین مردم در اصناف مختلف، بایستی انها را یاری کنند و از درد و رنجشان بکاهند؛ مثلا پزشکان می توانند اعلام کنند که خانواده شهدا را مجانی و یا با دریافت تنها نیمی از قیمت، درمان می کنیم و یا بازاریها می توانند 10 درصد از درامد خود را، برای کمک به خانواده شهدا و اوارگان اختصاص دهند. همچنین وکلا می توانند پاره ای از وقت خود را برای دفاع از حقوق مردم و بخصوص خانواده شهدا و اوارگان قرار دهند.

وظیفه همه ما است که برای کاهش الام قربانیان حوادث تروریستی تلاش کنیم و بالاتر از ان؛ یک گروه قوی از آنها را سازماندهی کنیم تا امور خود را نظم دهد و با وارد شدن به تشکلهای حقوقی، قانونی، اجتماعی و سیاسی ،کشور را از شر استبداد و از چنگال گروههای ارهابی نجات دهد. در این صورت از انها به عنوان یک نیروی قوی برای نجات سرزمینهای اسلامی استفاده شده است.

 


 

[1] انبیاء 107

([2]) لم نجد مصدر الرواية

([3]) الانبياء 107

([4]) عوالي اللئالي ج4 ص134.

([5]) ال عمران 159

[6] کنایه از انسان پست و فرومایه

([7]) الشورى 39

([8]) المطففين 26

([9]) النحل 90

([10]) نهج البلاغة ص500.

نظر شما