twitter share facebook share ۱۳۹۴ آذر ۱۴ 1171

امام صادق علیه السلام می فرمایند: « عليكم بمجامله اهل الباطل، تحمّلوا الضّيم منهم؛ با اهل باطل با خوشرفتارى و مدارا رفتار نمائيد و ظلم و آزار آنها را تحمل كنيد».

«مجامَله» از باب مفاعَله است و در اصل براى كارهايى استعمال مى‏شود كه دو طرفى باشد؛ از طرفينى بودن مجامله دريافت مى‏شود كه اگر انسان با دشمن به نيكى رفتار كند، دشمن نيز سرانجام دلش نرم مى‏ شود و برخورد خود را با وى تطبيق مى‏ دهد. البته شايد در ابتداى كار، اخلاق خوب، يك طرفه و فقط از جانب مؤمن باشد، اما در نهايت با تحت تأثير قرار گرفتن دشمن، دو طرفه مى‏ شود.

هدف اصلى ارسال انبيا و انزال كتب، چيزى غير از هدايت گمراهان نيست و اين مهم با اخلاق زيبا، بسيار بهتر عملى مى‏ گردد.

مجامله در متون اسلامی، بسيار مورد تأكيد قرار گرفته است و امام با لفظ  «عليكم» مؤمنان را به پايبندى بر اين دستور فراخوانده است؛ آن هم مجامله با انسان‏هاى گمراه و اهل باطل. وقتى امام صادق عليه‏ السلام ما را به مجامله با اهل باطل سفارش مى ‏كند، با مؤمنان و حتّى مردم عادى به طريق اولى بايد چنين رفتار كنيم و بايد بيشتر از اهل باطل، با آنها جانب مجامله را نگاه داريم.

اهميت فرمايش امام اين است كه سفارش آن حضرت درباره انسانهاى بد ، ملحد ، مشرك و كافر است كه مذهب باطل دارند و چيزى به نام اخلاق پسنديده و مجامله نمى ‏شناسند تا به آن پايبند باشند. آنها در مقابل اين اخلاق نيك برخورد درستى نخواهند داشت، و مسلما در ابتداى كار مهربانى و اخلاق نيكو يك طرفه است. اين ديگر از باب «هَلْ جَزَآءُ الاْءِحْسَـنِ إِلاَّ الاْءِحْسَـنُ» نمى ‏باشد، بلكه از باب «وَ يَدْرَءُونَ بِالْحَسَنَةِ السَّيِّئَةَ؛ و بدى را با نيكى مى‏زدايند» مى‏ باشد.كافر بدى مى‏ كند، اما مؤمن جواب نيكو مى‏ دهد. اين زيبائى، ناشى از ذات زيباى اسلام است.

مجامله و مداهنه دو امر متفاوت از یکدیگر هستند. «مداهنة أهل الباطل» يعنى كارهاى اهل باطل را توجيه كردن، كه كار بسيار مذموم و منفورى است. در روايت آمده است:

«خداى متعال به حضرت شعيب عليه ‏السلام وحى كرد: صدهزار نفر از اُمت تو را نابود مى‏كنم كه چهل هزار نفر از آنها از اشرارند. عرض كرد: پروردگارا، چهل هزار نفر گناه‏كارند، چرا شصت‏ هزار نفر ديگر بميرند؟ خداى متعال فرمود: زيرا آنان عمل گناهكاران را توجيه مى‏كنند».

اين شصت هزار نفر گناهكار نبودند، امّا در مقابل گناه آن چهل هزار نفر ساكت ماندند و كارهايشان را توجيه مى‏ كردند. مثلاً مى‏ گفتند فلانى كه گناه مى‏كند جوان است، گرفتار است، مريض است و از اين قبيل توجيهات... .

پيامبر اسلام بهترين الگوى مجامله در جامعه اسلامی بودند. در آن زمان كه قدرت مسلمانان رو به فزونى گذاشته بود و اموال و افراد بسيارى در اختيار رسول خدا صلى ‏الله‏ عليه‏ و‏آله ‏وسلم قرار داشت، هنگامى كه از كنار يك يهودى عبور مى‏ كرد به او سلام مى‏كرد و احوالش را مى‏ پرسيد. وقتى باخبر شد يكى از آنها مريض شده است، جوياى احوالش شد و به عيادتش رفت و سرانجام آن يهودى با ايمان از دنيا رفت، حال آن‏كه يهوديان بيشتر از نصارا در مقام انكار رسالت آن حضرت برمى ‏آمدند.

نکته حائز اهمیت آن است که مجامله براى مؤمنان عواقبى دارد، از اين رو امام صادق عليه ‏السلام مى‏ فرمايد:«وتحمّلوا الضيم منهم؛ آزار و اذيت آنان را تحمل كنيد.» بنا به فرموده امام عليه‏ السلام مؤمنان بايد ظلم و اذيت اهل باطل را تحمّل نمايند.

انسان گمراه با يك برخورد خوب درست شدنى نيست و به قول معروف با يك گل بهار نمى ‏شود. بايد بارها و بارها در مقابل گردن‏كشى و گستاخى كافران نرمش و لطافت به خرج داد، شايد بر اثر اين نرمش‏ها به راه بيايند و دست از عصيان و سركشى بردارند.

اصول مجامله

اصول مجامله در سه چيز است: 1. مجامله در نيت؛ 2. مجامله در قول؛ 3. مجامله در عمل.

مجامله در نيت، يعنى اين‏كه انسان نه تنها براى خود و مؤمنان، بلكه براى همه بشر حتّى براى اهل باطل، نيت خير داشته باشد.

نقل شده است روزى كه مشركان مكه، پيامبر اكرم را سنگ زدند و آن حضرت را دنبال كردند، پيامبر رو به درگاه الهى كرد و فرمود: « خدايا قوم مرا هدايت كن چرا كه نادانند». در جواب اين همه اذيت و آزار، از خدا خواست كه كافران و مشركان مكه را هدايت كند و حتّى از ناحيه آنها به درگاه خداوند عذر آورد و فرمود: «انّهم لايعلمون».

مجامله در نيت تحمل نمى‏ خواهد چون امرى نفسانى است، اما مجامله در قول و عمل تحمل مى‏ خواهد و طى آن مؤمنان بايد با صبر و حوصله در برابر رفتار زشت و ناپسند اهل باطل، در قول وعمل با مجامله رفتار كنند.

سخت‏ترين مرحله مجامله، مجامله عملى است. در اين مرحله مؤمن بايد حاجت كسانى را برآورده نمايد كه چه بسا با وى دشمنى نموده و برايش مشكل ايجاد كرده ‏اند. اين، كارِ بسيار مشكل و طاقت فرسايى است و آمادگى روحىِ بسيار بالايى مى‏ خواهد. بزرگان دين به ويژه ائمه اطهار عليهم‏ السلام ورسول اكرم صلى ‏الله ‏عليه ‏و‏آله ‏ ، بسيارى از گمراهان را با همين روش هدايت كردند. شخصى به حضرت باقر عليه‏ السلام ناسزا گفت و‏ نام مادر آن حضرت را به زشتى برد. در آن زمان اگر كسى چنين فحشى به ديگران مى‏ داد، سزايش قتل بود و چه بسيار كشت و كشتارها كه بر سر چنين دشنام‏هايى به راه مى‏ افتاد، اما امام باقر عليه‏ السلام به نرمى و لطافت جواب او را دادند و اهانت او را ناديده گرفتند. آن فرد نيز پشيمان و آگاه شد و ايمان آورد. آيا حيف نبود كه اين انسان مسلمان نشود و راهى جهنم گردد؟

روزى مالك اشتر نخعى، فرمانده ارتش بزرگ‏ترين كشور روى زمين، در حالى‏كه پيراهنى از كرباس بر تن داشت و عمامه‏اى از بقيه پارچه پيراهنش بر سر بسته بود از جايى مى‏ گذشت. شخصى براى خوشامد ديگران و تفريح و خنده، يك هسته خرما يا ريگى به طرف او پرتاب كرد، مالك اشتر او را ديد، اما توجهى نكرد و به راهش ادامه داد. پس از رفتن مالك مردم به آن شخص گفتند: آيا فهميدى او كه بود؟ گفت: نه. گفتند: او فرمانده ارتش اسلام و يار و ياور اميرمؤمنان على عليه ‏السلام است. واى به حالت! چرا اين بى‏حرمتى را مرتكب شدى؟ با شنيدن اين سخن لرزه بر اندام آن مرد افتاد و به دنبال مالك دويد تا آن‏كه او را در مسجد در حال عبادت ديد. درگوشه‏اى منتظر ماند تا نماز مالك اشتر تمام شد. پس از آن به پاى او افتاده معذرت خواهى كرد كه او را نشناخته است. مالك اشتر سوگند ياد كرد كه من به مسجد نيامدم، مگر اين‏كه خواستم براى تو دعا كنم.

اين رفتارها را بايد آموخت؛ زيرا تا اين تعاليم بلند را نياموزيم توانِ به كار بستن آنها را هم نخواهيم داشت.

 

برگرفته از کتاب درسنامه امام صادق علیه السلام نوشته آیت الله سید صادق شیرازی

نظر شما