انسان هرگاه با پدیده ای روبرو شود که در آن دانش، قدرت و حکمت به کار رفته باشد، سه سؤال در ذهنش نقش می بندد: خالق آن کیست؟ نقش خالق در آن پدیده چیست؟ سرانجام آن پدیده چیست؟

جهان هستی نیز همین گونه است؛ جهانی که در جزء جزء آن آثار علم، قدرت و حکمت مشاهده می شود، بی تردید این سه سؤال را در ذهن ایجاد می کند.

پاسخ به این پرسش ها را می توان در قلمرویی به نام دین یافت. پدیدآورنده این جهان، موجودی است دارنده تمامی صفات کمال و بالضروره این خالق برای انسان راه مستقیم و واضحی نهاده که اگر آدمی در آن سیر کند، سعادت را در آغوش می کشد و ضرورتاً او به حسابرسی از آدمی خواهد پرداخت؛ درست مانند هر مدیر عاقلی که از کارگزاران و زیردستانش حسابرسی می کند.

همچنین بدلیل اینکه آدمی باید روش و منش خاصی  در زندگی این جهان برگزیند تا از حسابرسی به سلامت بگذرد، پس پیامبرانی باید که آن روش و منش را طرح کنند و تبیین نمایند و نیز کتابی باید که قوانین چنین زیستی در آن مکتوب باشد.

موضع سودجویان در برابر دین

در مقابل جریان پیامبران، سودجویان و سوء استفاده کنندگانی پدید آمدند که می توان آنان را به سه گروه تقسیم کرد:

1-برخی توانستند بدون آنکه خدایی دروغین به جای خدای حقیقی بنشانند، از مردم سودجویی کنند. این طایفه اصولا وجود خدا را منکر شدند و با این شعار که خدایی در کار نیست، به سوء استفاده، سودجویی و استثمار مردم پرداختند. نمونه های اینگونه افراد در زمان ما کسانی شبیه لنین، استالین و مائو هستند.

2-برخی با فطرت الهی مردم دشمنی ورزیدند، اما نتوانستند خود را در جای معبود آنان قرار دهند. اینان بر جایگاه الوهیت تکیه زدند تا بتوانند به بهره کشی از مردم بپردازند. نمونه های اینگونه افراد در تاریخ کهن حیات بشر، نمرود و فرعونند.

3-کسانی که نه موفق شدند احساس فطری پرستش خدای حقیقی را در مردم بکشند و نه توانستند خود را به جای خدای حقیقی بر مردم تحمیل کنند. اینان برای سودجویی و فریب مردم به روش های دیگری متوسل شدند. گاه از راه سحر و افسونگری وارد گشتند تا به مردم بقبولانند که ما با خدای جهان رابطه داریم و به نام خدا از مردم بهره کشی کردند و گاه به بت تراشی و پرده داری آن بتان پرداختند تا مردم ساده لوح، اموال خود را برای آن بتان هدیه آورند و آنها از این غارت بهره مند گردند.

بی دینی منشأ ترس و بی قراری

عدم اعتقاد به وجود خدای یکتا یا اعتقاد به خدایان دروغین که شریک خدای حق قرار می گیرند، نمی تواند خلأ فطری انسان را که بر اساس آن به دنبال حق و امنیت می رود، پر کند.

آنچه احساس ناامنی ایجاد می کند، بی دینی یا عامل نبودن معتقدات دینی است. دین عقیده ای است که به غنی سازی فکری انسان می پردازد و دیگر خلأیی باقی نمی گذارد که آدمی در آن احساس ناامنی کند.

دین آیینی است فراگیرنده تمام ابعاد زندگی، از جمله در عبادات و معاملات، احوالات شخصی، قضاوت، مجازات و .... دین خلأ سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و... را در جامعه رفع می کند، به تمامی سؤالات پاسخ می گوید و تمام نیازمندی ها را تأمین می نماید. در این صورت دیگر چگونه زمینه مساعد برای ایجاد و رشد احساس ناامنی باقی می ماند؟ قرآن کریم بارها به این امر اشاره کرده است؛ از آن جمله در آیه 28 سوره رعد می فرماید:«آنها کسانی هستند که ایمان آورده اند و دلهایشان به یاد خدا آرام می گیرد. آگاه باش تنها با یاد خدا دلها آرامش می گیرد».

علل عقب ماندگی مسلمانان

سؤالی که پس از مباحث فوق پدید می آید این است که با این اوصاف، عقب ماندگی مسلمانان چه توجیهی می تواند داشته باشد؟

در پاسخ باید گفت که اگر بیماری به پزشکی حاذق مراجعه کرده، نسخه ای برای درمان بیماری اش دریافت کند و سپس از مصرف آن داروها یا مصرف درست آن خودداری ورزد، آیا بازهم امیدی به شفای آن بیمار خواهد بود؟ آیا او جز خود را می تواند ملامت کند؟

مسلمانان قسمت هایی از اسلام را تعطیل کرده اند و لذا به همان میزان به احساس ناامنی مبتلا شده اند و کوتاهی ها و بدی های اعمالشان، گریبانگیرشان شده است. قرآن کریم مسلمانان و غیر مسلمانان را نسبت به این برخورد ناقص با اسلام و قرآن زنهار داده و در آیه 124 سوره طه فرموده است:«و هرکس از یاد من رویگردان شود، زندگی تنگی خواهد داشت».

آیا تاریخ مصرف دین گذشته است؟

عقب افتادگی دینی در غرب، شرق و جهان اسلام به این دلیل نیست که مادیون می گویند عصر دین سپری شده است. البته این سخن به یک معنا درست است. بلی تاریخ مصرف بسیاری از روحانیون و متصدیان دینی گذشته است؛ زیرا آنان بسیار بد عمل کرده و می کنند. اما آیا به این دلیل که مثلا عده ای از پزشکان وظایف خود را خوب انجام نمی دهند یا در انجام دادن آن کوتاهی می کنند و در نتیجه برخی از بیماران نسبت به آن پزشکان بی اعتماد می شوند، می توان گفت که تاریخ مصرف دانش پزشکی گذشته است؟

کلیسا بسیار بد عمل کرد و رفتار زشتی از خود نشان داد، لذا جهان غرب از آن روی گرداند. گزارش های تاریخی هولناک محاکم تفتیش عقاید و سوزاندن دانشمندان شاهد مدعای ماست. مسلمانان نیز بد عمل کردند و کارنامه ای ناپسند و ناموفق از خود به جای گذاشتند و سبب ساز ضعف کشورهای اسلامی شدند. خدای متعال نیز در پاسخ به این ناسپاسی، دشمنان را بر آنها مسلط ساخت.

آینده از آن اسلام است

به ستوه آمدن بشر از ناکارآمدی حدود و قوانین خودساخته و از الحاد و مادیگرایی، سبب روی آوردن و اقبال به دین شده است و در این میان، به خصوص اسلام به مطالبات بشری در چارچوبی که منزه ترین چارچوب هاست، پاسخ خواهد گفت و بدین خاطر آینده روشنی در انتظار اسلام است، لیکن به شرط آنکه متصدیان، متخصصان و مروجان این دین آن را به صورتی صحیح، و مناسب هر عصر و زمان ارائه کنند. منظور ما از تناسب اسلام با هر عصر، آن است که راه حل هایی که اسلام شناسان ارائه می کنند، در این دوران که عصر فناوری است قابل اجرا و مناسب آن باشد، زیرا روش ها و اصول کلی این دین آنقدر ظرفیت دارد که در هر زمان و مکانی قابل اجراست.

محرک روحی و رقابت در تحصیل رضایت پروردگار عاملی بود که توانست آن جنبش یگانه را در تاریخ، در بدو ظهور اسلام رقم زند. بازآفرینی چنین جنبشی هم اکنون نیز امکانپذیر است، مشروط به آنکه متصدیان امر بدانند که چه باید بکنند و چگونه باید حرکت کنند، نیز قدرت ها و توانمندی ها به گونه ای توزیع شود که مجالی برای دیکتاتوری و خودمحوری و تکروی نگذارد.

برگرفته از کتاب اسلام و جامعه نوشته آیت الله سید محمد شیرازی  

نظر شما