twitter share facebook share ۱۳۹۵ دی ۰۶ 736

 تحولات ترکیه چنان شتابی گرفته که برخی کارشناسان آن را به قطاری ترمز بریده تشبیه می‌کنند که معلوم نیست چگونه و در کجا متوقف شود. برخی مانند مایکل روبین از آغاز تجزیه روانی و سپس تجزیه سرزمینی در ترکیه سخن به میان آورده‌اند. او در مطلبی معتقد است که ترور سفیر روسیه در ترکیه محصول فتنه‌انگیزی‌های اردوغان بود. روبین می‌نویسد: قتل آندری کارلوف، سفیر روسیه در ترکیه، از سوی یک افسر سابق پلیسِ ضد شورش جهان را شوکه کرد. این اولین ترور یک سفیر روس از سال 1829 به این سو بود. در سال 1829 گریبایدوف، سفیر روسیه در ایران ترور شد. اردوغان و پوتین در تماسی تلفنی با یکدیگر تاکید کردند که این ترور نباید مسیر روابط دوجانبه را از ریل خارج سازد. اردوغان این ترور را انحراف نامید اما چنین خشونتی یک «هنجار جدید» برای ترکیه خواهد بود.

«مولود مرت آلتینتاش»، عامل ترور، در خلأ بزرگ نشده است. 5 سال پیش، اردوغان تصریح کرد که هدفش «پرورش نسلی مذهبی» است. آلتینتاش محصول همین هدف است. او 7 ساله بود وقتی اردوغان به قدرت رسید؛ تمام دوران مدرسه او نیز در دوران اردوغان بوده است. غیر از مساله آموزش و تحصیل، بزرگ‌ترین ویژگی اقداماتِ داخلی اردوغان تبدیل رسانه‌های سابقا قدرتمندِ ترکیه به موتور تبلیغات دولتی و توطئه است. روزنامه نگارانی که خطوط مربوطه را رعایت نکنند یا سازی ناکوک با دولت بزنند دچار زندان (یا بدتر از آن) می‌شوند. «مولود» در یک فرآیند دائمی و پیوسته از اظهارات اسلامی اردوغان و جهان‌بینی که دائما تکرار می‌شد و در کلاس‌های درس، در تلویزیون، در روزنامه‌ها و در سینما مطرح می‌شد بزرگ شد. اگر آلتینتاش تصور می‌کرد که اقداماتش قهرمان گونه است به این دلیل بود که سخنرانی‌های اردوغان «جبهه النصره» را به عنوان مدافعان شرف اسلام توصیف و ترسیم می‌کرد. هیچ کدام از این موارد نباید ما را متعجب سازد. اردوغان تنها رهبری نیست که از فتنه‌انگیزی‌های رسانه‌ها و رادیکالیسم مذهبی برای اهداف کوتاه‌مدت خود استفاده می‌کند. فقط باید بداند که خیلی دیر است که بتواند آتشی را که روشن کرده مهار کند. عربستان سعودی را در نظر بگیرید. چند نسل است که علمای سعودی مواعظ خود در مورد اسلام محافظه کارِ خاص خویش را در تلویزیون تبلیغ می‌کنند هرچند شاهزاده‌های سعودی در «ریویه را» یا سوئیس به تفریح بپردازند. پادشاهان سعودی اهمیتی نمی‌دادند. آنها مشروعیت خود را از نقش خویش به عنوان «خادمین حرمین شریفین» می‌گیرند. هرچند آنها از بر عهده گرفتن مسوولیت 11 سپتامبر (که 15 نفر از 19 عامل آن سعودی تبار بودند) شانه خالی می‌کنند اما بمب گذاری‌های بعدی در داخل این کشور نشان داد که آنها هم در سیبل قرار گرفته‌اند. امروز، ریاض به وضوح مشکل اسلامی خود را می‌پذیرد. یا پاکستانی‌ها را در نظر بگیرید. چند دهه است که نخبگان این کشور مدارس مذهبی رادیکال را نادیده گرفته‌اند. آنها معتقد بودند که مذهب می‌تواند به مثابه چسبی برای نگه داشتن وحدت کشور یا برانگیختن کادرها برای آزار رقبا در هند و افغانستان تلقی شود. آنها هزینه‌اش را نادیده گرفتند: در نهایت روحانیون «آتش و گوگرد» به عقب و به مناطق روستایی عقب‌نشینی کردند. یک‌بار دیگر، آتش از کنترل خارج شد. در سال 2007، مردان مسلح نخست‌وزیر بی نظیر بوتو را کشتند. 18 ماه بعد، طالبان پاکستان به منطقه‌ای در 60مایلیِ محل نگهداری تسلیحات هسته‌ای این کشور حمله کرد. امروز، بیشتر شهر کراچی، بزرگ‌ترین و تجاری‌ترین شهر پاکستان، منطقه‌ای ممنوعه است.در مرحله بعد سوریه قرار دارد. بشار اسد با جلوه دادن خود به‌عنوان رهبری سکولار که با رادیکال‌های اسلامی مبارزه می‌کند پتانسیل بالایی دارد. اسناد تسخیر شده نشان می‌دهد که او سوریه را به راهی برای مبارزان خارجی و بمب گذاران انتحاری برای ورود به عراق تبدیل کرد. دیکتاتورها مغرورند. آنها خود را در برابر تاریخ مصون می‌بینند. آنها از مذهب و فتنه انگیزی برای اهداف کوتاه‌مدت استفاده می‌کنند اما تبعات بلندمدت آن را نادیده می‌گیرند. هیچ رهبری چاره‌ای جز مقاومت نداشته است. اگر تاریخ، الگوست خشونت در ترکیه تازه شروع شده و اردوغان نخواهد توانست آن را مهار کند هرچند سخت تلاش کند.

نظر شما