twitter share facebook share ۱۳۹۸ شهریور ۰۷ 1510

البته دولتمردان آمریکا، خود امید چندانی به تحقق این توافق ندارند، چراکه به نظر نمی رسد طالبان بتواند سایر گروههای مسلح مخالف را کنترل کرده، یا از حمایت مقطعی جمعیت متنوع افغانستان برخوردار شود.

به گزارش خبرگزاری کانبرا، با وجود ادامه‌ی مذاکرات صلح بین ایالات متحده و طالبان، درگیری های خونین در افغانستان همچنان آسیب سنگینی بر مردم این کشور وارد می‌کند. انفجار انتحاری اخیر در یک عروسی در کابل که باعث کشته شدن بیش از 60 نفر و مجروح شدن نزدیک به 200 نفر شد و داعش مسئولیت آن را بر عهده گرفت، بیانگر وخامت آشکار وضع امنیتی افغانستان است. از سوی دیگر، وقوع چنین حملاتی نشان می دهد که طالبان، تنها گروه مخالف و مسلحی نیستند که به ناامنی و خشونت در کشور دامن زده اند، بنابراین بعید است که پیمان صلح ایالات متحده و طالبان بتواند آرامش را در افغانستان برقرار کند.

مذاکرات ایالات متحده و طالبان در دوحه که در غیاب دولت افغانستان برگزار شد، با دو روند صلح در گذشته، قابل مقایسه است: یکی مذاکرات پاریس که منجر به پیمان صلح ژانویه 1973 بین ایالات متحده و ویتنام شمالی شد؛ و دیگری مذاکراتی که منجر به توافق‌نامه‌ی ژنو در سال 1988 شد و به امضای دولت‌های افغانستان و پاکستان با اتحاد جماهیر شوروی و ایالات متحده به عنوان ضامن رسید.

این دو توافق‌نامه به گونه‌ای طراحی شده بودند که ایالات متحده و اتحاد جماهیر شوروی بتوانند از جنگ‌هایی که نتوانستند در آن‌ها به پیروزی دست یابند –جنگ ویتنام که امریکا درگیر آن بود و جنگ افغانستان که شوروی در آن یکی از طرف های مهم جنگ به شمار می رفت- با افتخار خارج شوند؛ اما هیچ‌یک از این دو توافق نتوانستند به اهداف خود برسند.

در سال 1975، نیروهای ویتنام شمالی تحت حمایت اتحاد جماهیر شوروی، ویتنام جنوبی را مغلوب ساخته و ایالات متحده را تحقیر کردند. در سال 1992 نیز نیروهای مقاومت اسلامی (مجاهدین) تحت حمایت ایالات متحده، رژیم کمونیستی منصوب اتحاد جماهیر شوروی در کابل را سرنگون ساختند. اگرچه ویتنام شمالی به زودی موفق به متحد کردن کشور خود و برقراری صلح شد، اما با این حال، وضعیت در افغانستان بسیار وخیم‌تر بود. مجاهدین که به لحاظ اجتماعی و سیاسی دچار تفرقه شده بودند، دیری نگذشت که اسلحه های خود را تسلیم غیر کردند و این گونه بود که پاکستان با پرورش عناصر افراطی طالبان طی سالهای 1996-98 اکثر افغانستان را تحت نفوذ خود درآورد، قوانین متعصبانه‌ی مذهبی خود را در آن کشور رواج داد و از این فرصت برای پیشبرد منافع منطقه‌ای خود استفاده کرد.

سال 2001 نیز از میان طالبان، القاعده سر برآورد و حملات تروریستی 11 سپتامبر را در ایالات متحده انجام داد. این امر باعث شد كه آمریكا با حمایت ناتو و متحدانش با هدف از بین بردن القاعده و نابودی رژیم طالبان، در امور افغانستان مداخله كند. اگرچه نیروهای تحت رهبری ایالات متحده به سرعت برای حذف القاعده و پایان دادن به حکومت طالبان اقدام کردند، اما نتوانستند هر دو گروه را شکست قطعی دهند. لذا طالبان و عناصر القاعده، پس از گذشت دو سال از مداخله ایالات متحده، به خاک افغانستان بازگشتند و حضور مستمر نیروهای آمریکایی و متحدانشان، از آن زمان تاکنون، هزینه‌های سرسام‌آوری را برای آنها به همراه داشته است.

اکنون، پس از نزدیک دو دهه جنگ، دونالد ترامپ رییس جمهور امریکا، ناامیدانه، خواستار آتش‌بس از طریق یک توافق سیاسی با طالبان و خروج نیروهای امریکایی از خاک افغانستان شده است. نماینده‌ی ویژه‌ی ترامپ برای صلح افغانستان، زلمی خلیل‌زاد افغانستانی-امریکایی، از سپتامبر 2018 به تلاش های دیپلماتیک خود برای حل و فصل مسالمت امیز اختلافات و رسیدن به توافق مشغول است.

خلیل‌زاد به تازگی نهمین دور مذاکرات خود با نمایندگان طالبان را در دوحه آغاز کرده است. وی به طور جداگانه، جلسات متعددی را با دولت افغانستان، رهبران غیردولتی و همچنین دیگر نقش‌آفرینان منطقه‌ای و بین‌المللی همچون ایران برگزار کرده است.

وی بر چهار هدف متمرکز شده است:

1. تعیین جدول زمانی برای خروج همه‌ی نیروهای خارجی که در حال حاضر در افغانستان حضور دارند

2. تعهد طالبان بر جلوگیری از اقدامات خصمانه علیه ایالات متحده در خاک افغانستان

3. برگزاری مذاکرات مستقیم بین طالبان و دولت افغانستان؛ درحالیکه دولت، طالبان را «نامشروع» و «عروسک خیمه شب‌بازی» می‌داند.

4. آتش بس در سراسر خاک افغانستان

روند مذاکرات نشان می دهد که ممکن است خلیلزاد بتواند در مورد دو هدف اول با طالبان به توافق برسد، اما هیچ تضمینی وجود ندارد طالبان به دو مورد دیگر پایبند بماند. به عبارت دیگر، ضعف دولت افغانستان از یک سو و تقسیمات داخلی این کشور، از سوی دیگر، می‌تواند فرصت تقسیم قدرت را به ویژه پس از خروج نیروهای ایالات متحده و دیگر هم پیمانانش، در اختیار طالبان قرار دهد ضمن اینکه بسیار بعید به نظر می‌رسد که طالبان، قادر به کنترل سایر گروه‌های مخالف و مسلح و مهمتر از همه، داعش باشد و بتواند حمایت مقطعی اقشار متنوع و مختلف افغانستان را جلب کند.

طالبان افغانستان از قوم پشتون، به ویژه از قبیله‌ی غرزی هستند که رئیس جمهور افغانستان، اشرف غنی و بسیاری از اطرافیان وی نیز به این قبیله تعلق دارند. نه تنها غرزی‌ها، بلکه قبیله‌ی رقیب آنها، درانی ها که ریاست جمهوری پیشین، حامد کرزی به آنان منتسب بود، به نژاد غیر پشتون که جمعاً بیشترین سهم از جمعیت افغانستان را تشکیل می‌دهند، اعتماد چندانی ندارند. آنچه شرایط را برای کنترل امور پیچیده‌تر می‌کند، این است که همه‌ی اقوام و قبایل افغانستان، روابط گسترده‌ای با همسایگان این کشور دارند

اما داعش به هیچ فرقه‌ای در داخل افغانستان وفادار نیست؛ این گروه که در سال 2015 اعلام وجود کرد، حدود 2،000 جنگنده دارد و برخی از اعضای طالبان به آن پیوسته اند. داعش تاکنون مسئولیت بسیاری از حملات هولناکی را که در مناطق مختلف افغانستان به وقوع پیوسته، بر عهده گرفته است؛ به ویژه در کابل که حملات عمدتاً غیرنظامیان را هدف قرار داده است.

لذا بسیاری از کارشناسان بر این باورند که هرگونه تصمیم‌گیری برای عقب نشینی نیروهای آمریکایی و متحدین آنها در دوره فعلی، چه به صورت مرحله‌ای، چه یکباره، باید با در نظر گرفتن شرایط موجود صورت گیرد، وگرنه پیامدهای فاجعه‌باری در پی خواهد داشت. زیرا با توجه به اوضاع افغانستان، عقب‌نشینی نیروهای نظامی خارجی از این کشور تجربه‌ای مشابه با آنچه که پس از عقب‌نشینی‌های گذشته‌ی شوروی از این کشور و خروج آمریکا از ویتنام شاهد بودیم، رقم خواهد زد.

برای جلوگیری از چنین فجایعی، ایالات متحده و متحدانش باید حداقل برای یک دهه‌ی دیگر در افغانستان بمانند. اما ترامپ عجله دارد و فکر می‌کند که حضور قدرتمند سازمان سیا در این کشور به تنهایی کفایت کرده و می‌تواند به چنان اهداف و نتایجی برسد که همه نیروهای غربی موجود در افغانستان تاکنون از رسیدن به چنین اهداف و نتایجی عاجز بوده اند؛ حال آنکه این امید خیالی بیش نیست.

*مترجم: ط. مکارمی

https://www.project-syndicate.org/commentary/america-taliban-afghanistan-peace-talks-by-amin-saikal-2019-08

نظر شما