twitter share facebook share ۱۴۰۱ شهریور ۲۵ 512

هفته گذشته وزیر خارجه اتحادیه اروپا تعارفات را کنار گذاشت و از رسیدن مذاکرات به بن بست خبر داد و با اشاره به پاسخ اخیر ایران به نوعی تهران را مسئول معرفی کرد. واقعیت این است که با طولانی شدن هر چه بیشتر مذاکرات موانع فراروی توافق نیز هر روز بیشتر و توافق دست نیافتنی‌تر شده و می‌شود.

هر چند نگارنده معتقد است که موانع توافق فراتر از مباحثی چون مسائل پادمانی و تضمین‌هاست و شرایط ناسازگار بین‌المللی ناشی از جنگ اوکراین، دعواهای داخلی و بعضا حیثیتی در دو طرف ماجرا هنوز از موانع جدی توافق در مذاکرات هسته‌ای است، اما علی الظاهر مسائل پادمانی به عنوان مانع اصلی مطرح می‌شود. ایران بر حل و فصل این مسائل و پایان تحقیقات آژانس بین‌المللی انرژی اتمی اصرار دارد و آژانس و طرف‌های غربی آن را مساله‌ای فرابرجامی دانسته و مخالفت می‌کنند.

ایران می‌گوید خواسته‌های پادمانی آژانس درباره سه سایت مشکوک به فعالیت هسته‌ای، سیاسی و صرفا بر مبنای ادعاهای دروغین اسرائیل است و وجهه فنی ندارد. اما آژانس رویکرد خود را کاملا فنی دانسته و بر ضرورت دریافت پاسخ‌های قانع کننده به سوالاتش پافشاری می‌کند.

به هر حال، صرف نظر از صحت و سقم هر کدام از گذاره‌های پیشگفته، اگر واقعا فقط این مسائل مانع اصلی توافق است و از سوی دیگر، ایران هم رویکرد آژانس در این خصوص را سیاسی و اسرائیلی می‌داند و به این خاطر بر بستن این پرونده از بیم استفاده از آن در آینده در جهت تقلیل منافع برجام و تداوم فشار اصرار دارد، این پرسش به جد مطرح است که در سایه چنین نگاهی چه تضمینی وجود دارد که به فرض بسته شدن این مسائل، در آینده بعد از احیای برجام دوباره به اشکال دیگری مطرح نشود.

اگر چنانچه گفته می‌شود، این اسرائیل است که دستور کاری آژانس را تعریف و تعیین می‌کند، دیگر خلق چنین ادعاها و مسائلی در آینده کار دشواری نخواهد بود و ایران باید هر لحظه انتظار طرح آن‌ها را داشته باشد. از این رو، با این نگاه اساسا تاکید بر حل و فصل قضایای پادمانی کنونی دیگر محلی از اعراب پیدا نمی‌کند و امری عقلایی به نظر نمی‌رسد. معمولا این درخواست وقتی موضوعیت منطقی پیدا می‌کند که ایران اعتماد و امیدی و لو حداقلی داشته باشد که دیگر آژانس رویکرد سیاسی و اسرائیلی خود را در قبال ایران اعمال نکند. 

در مورد تضمین‌ها نیز وضع این گونه است و اساسا تضمین در حقوق بین‌الملل به آن شکلی که در حقوق داخلی کشورها مطرح است، وجود ندارد و تنها تضمین عقلایی قراردادها و معاهدات میان کشورها، استمرار منافع دو طرف یا طرف‌های مختلف و تلاش برای حفظ این منافع است که برای ادامه حیات قرارداد اعتمادساز است. و الا تضمین مکتوب و لو حقوقی، در حقوق بین‌الملل بدون پشتوانه قوی لازم الاجراست و خود همین تضامین، تضامین دیگری می‌طلبد و منطقا دور و تسلسل باطلی پیش می‌آید.

فعلا آن گونه که پیداست تا قبل از انتخابات کنگره در هشتم نوامبر خبری از توافق نخواهد بود و مذاکرات نیز چون گذشته تا بعد از این انتخابات پیگیری نخواهد شد. بعد از آن نیز باید دید نتایج این انتخابات به موانع جدی احیای برجام افزوده می‌شود یا خیر؟ همچنان که قبلا نیز گفته شد، احیای برجام در صورت اکثریت جمهوری‌خواهان در کنگره و حتی در مجلس نمایندگان بسیار دشوارتر خواهد شد.

دو سال از ریاست جمهوری بایدن گذشت که احیای برجام در آن می‌توانست فرصت زمانی بیشتر برای بهره‌مندی از منافع توافق در سایه عمر کوتاه احتمالی آن فراهم کند و حال به فرض توافق، می‌توان برای دو سال بر روی منافع رفع تحریم‌ها تضمین شده حساب باز کرد و پس از آن، آینده توافق به دست رئیس جمهور بعدی آمریکا خواهد بود که از ژانویه 2025 سکاندار کاخ سفید می‌شود. تازه تاریخ انقضای خیلی از محدودیت‌های توافق اصلی در آینده نزدیک تمام می‌شود و این هم خود بحث‌های جنجالی دیگر را در آینده بر می‌انگیزاند. به فرض حصول توافقی، با توجه به ظن غالب به کوتاه مدت بودن آن، این پافشاری‌ها و حساسیت نشان دادن‌های کنونی بعید است عمر آن را طولانی‌تر و به پایداری آن کمکی کند.

در مقابل، هر چه می‌گذرد بازه زمانی انتفاع ایران از منافع احیای برجام روز به روز کوتاه‌تر می‌شود. حال در سایه اما و اگرهای آینده توافق باید دید این فرصت دو ساله برای تنفس اقتصاد ایران مغتنم شمره می‌شود یا غایت کش پیدا کردن مذاکرات برای کنترل تنش به گمان قطع تدریجی ارتباط سیستماتیک برجام و اقتصاد کشور است که بحث دیگری است و ....

*منبع: کانال تلگرام صابر گل‌عنبری

نظر شما