جنگ داخلی یمن که از سال 2014 ادامه دارد، نزدیک به 400000 کشته برجای گذاشته است. با توجه به تسلط حوثی ها بر یمن شمالی و در کنترل داشتن 200000 سرباز، تصور اینکه وفاداران سعودی بتوانند آنها را شکست دهند دشوار است
از سوی دیگر خلأ قدرتی که با فروپاشی دولت یمن ایجاد شد، امکان ظهور نیروی سومی را فراهم کرد: دولت انتقالی جنوب stc.این گروه امیدوار است تا برای یمن جنوبی استقلال گرفته و سلطه خود را بر عدن و دیگر مناطق جنوب حفظ کند. با این تفاصیل بازگرداندن یمن به وضعیت سابق غیرواقعی به نظر می رسد و stc نیروی مسلط در جنوب باقی می ماند
آمریکا که رسما از ائتلاف تحت رهبری عربستان با پشتیبانی نظامی و اطلاعاتی حمایت می کند، منافع کمی در یمن دارد. پس باید برای پایان دادن به خونریزی ها و ایجاد ثبات تدبیری بیاندیشد. به نظر می رسد که برای حل و فصل جنگ یمن، تقسیم این کشور به شمال و جنوب ضروری است
یمن شمالی پس از پایان جنگ جهانی اول، از امپراتوری عثمانی استقلال یافت اما یمن جنوبی تا سال 1967 تحت الحمایه بریتانیا باقی ماند. جنوب حمایت شوروی را بدست آورد ولی شمال به عربستان و غرب نزدیک شد. عدن و صنعا برای متحد کردن کشور، دوبار باهم وارد جنگ شدند تا اینکه سال 1990 طی توافقی که بدست آمد، دو کشور به شکل صلح آمیز ادغام شدند. با این حال جدایی طلبان جنوب هر از گاه مشکل آفرین می شدند و در آخر هم پس از بهار عربی تنش ها دوباره آغاز شد. جالب آنکه خط مرزی کنونی بین حوثی ها و stc تقریبا مطابق با مرز سابق شمال و جنوب یمن است. از آنجا که حوثی ها بیشتر خطه یمن شمالی و stc یمن جنوبی را در کنترل دارند، تلاش برای روی کار آوردن دولت برکنار شده یمن و بازگرداندن کشور به حالت قبل، منطقی نیست. دولت کنترل بر پرجمعیت ترین و ثروتمندترین مناطق کشور را از دست داده، راهی برای پیروزی ندارد و تنها به لطف حمایت عربستان همچنان پابرجا مانده است
علاوه بر این مقامات دولت عمدتا بدنام و فاسد هستند و نگرانی آنها نه از بابت آسایش و رفاه مردم یمن که بابت قدرت و جایگاه خودشان است. البته حوثی ها و stc نیز از این لحاظ وضع بهتری ندارند ولی فعلا این دو گروه هستند که بر کشور سلطه دارند و آینده یمن در دستان آنهاست. احیای مرز قدیمی شمال و جنوب با یک دولت حوثی در شمال و یک دولت stc درجنوب، بهترین گزینه واشنگتن برای پایان دادن به جنگ برای همیشه است
برخی ممکن است با پیش کشیدن اصل احترام به تمامیت ارضی، با این طرح مخالف باشند اما آمریکا سابقه نادیده گرفتن تمامیت ارضی کشورها را داشته است. واشنگتن از استقلال مونته نگرو از صربستان در سال 2006 و استقلال کوزوو در سال 2008 حمایت کرد؛ علاوه بر این سودان جنوبی را سال 2011 به عنوان یک کشور مستقل به رسمیت شناخت. در پایان، مرزها چیزی نیستند که تا ابد ثابت بمانند. آمریکا در گذشته با گروههای تجزیه طلب کنار آمده و اکنون نیز باید این کار را برای یمن جنوبی انجام دهد
این مسیر ممکن است با حمایت متحدان منطقه ای آمریکا همراه باشد. امارات حامی stc است و لذا به آسانی تجزیه یمن را می پذیرد. عربستان نیز از نظر امنیتی نفع خود را در تقسیم یمن می بیند. جمعیت یمن که به سرعت روند رشد را طی می کند، تقریبا به اندازه جمعیت سعودی است؛ علاوه بر این یک یمن متحد و قوی می تواند از ذخایر نفت و گازی که دارد برای رشد اقتصادی خود استفاده کند و در درازمدت سلطه ریاض بر شبه جزیره عربستان را به چالش کشیده و رقیب بزرگی برای این کشور باشد
البته از نگاه برخی کارشناسان ریاض ممکن است در برابر طرح تقسیم مقاومت کند چراکه از دیرباز از ایجاد پایگاهی برای حوثی های طرفدار ایران در نزدیکی مرزهای خود بیم داشته است. اما سعودی ها مشتاق خروج از جنگ یمن هستند و با واقعیت حضور و ابقای حوثی ها در قدرت کنار آمده اند؛ ضمن اینکه گرم شدن اخیر روابط ایران و عربستان برخی از نگرانی های ریاض را کاهش داده است
اگر آمریکا با دیپلماسی نتواند موافقت و همراهی سعودی را بدست آورد، می تواند از فشار خفیف استفاده کند. یکی از اهرم هایی که آمریکا دارد، حمایت نظامی از ریاض است؛ برای مثال واشنگتن می تواند تأمین مهمات و قطعات یدکی برای نیروهای هوایی عربستان را محدود کند. این امر عربستان را به سمت پذیرش تقسیم و صلح قطعی با حوثی ها سوق می دهد. یمن یکی از موارد نادری است که امریکا در مورد آن می تواند به اجماع بین المللی برسد. در خارج از خاورمیانه چین و روسیه و دیگر قدرت های بزرگ سهم زیادی در نتیجه جنگ یمن ندارند و بنابراین بعید است با طرح صلح آمریکا مخالفت کنند
مترجم: فاطمه رادمهر
نظر شما