ایران برنامه بلندپروازانه ای برای سوریه داشت. همانطور که ایالات متحده با سرمایهگذاری میلیاردی برای بازسازی اروپا پس از جنگ جهانی دوم، سلطه جهانی خود را تثبیت کرد، ایران نیز قصد داشت با بازسازی سوریهی جنگزده، نفوذ خود را در خاورمیانه مستحکم کند.
این برنامهی جاهطلبانه که در یک گزارش رسمی ۳۳ صفحهای از سوی یک نهاد سیاستگذاری اقتصادی ایرانی مستقر در سوریه در ماه مه ۲۰۲۲ تهیه شده بود، بارها به «طرح مارشال» – نقشه راه آمریکا برای احیای اروپا پس از جنگ – اشاره می کرد. در این گزارش آمده بود که طرح آمریکا از آن رو موفق بود که باعث شد اروپا به ایالات متحده از نظر اقتصادی، سیاسی، فرهنگی و اجتماعی «وابسته» شود.
خبرنگاران رویترز در جریان بازدید از سفارت ایران در دمشق که پس از سقوط رژیم بشار اسد غارت شده بود، این سند را پیدا کردند. این گزارش در میان صدها سند دیگر شامل نامهها، قراردادها و نقشههای زیرساختی بود که برنامه ایران برای بازپسگیری میلیاردها دلار هزینهشده جهت نجات اسد در جریان جنگ داخلی طولانیمدت سوریه را روشن میکرد. بر اساس این سند، ایران قصد داشت یک امپراتوری اقتصادی در سوریه بنا کند و همزمان نفوذ خود را بر دمشق گسترش دهد.
در یکی از بخشهای این گزارش از «فرصت ۴۰۰ میلیارد دلاری» در سوریه سخن گفته شده بود.
اما این آرزو زمانی نقش بر آب شد که نیروهای مخالف ایران، اسد را در ماه دسامبر سرنگون کردند. دیکتاتور برکنار شده به روسیه گریخت و نیروهای شبهنظامی، دیپلماتها و شرکتهای ایرانی بهسرعت از سوریه خارج شدند. همچنین سفارت ایران در دمشق توسط سوریهایی که از سقوط اسد خوشحال بودند، غارت شد.
اسناد رهاشده در ساختمان سفارت، چالشهایی را که سرمایهگذاران ایرانی با آن روبرو بودند، نشان میدهد. بررسیهای چندماهه رویترز و این اسناد، نمایی تازه از تلاش نافرجام ایران برای تبدیل سوریه به یک کشور تابع و سودآور برای ایران را ارائه میدهد.
رویترز با بیش از دوازده تاجر ایرانی و سوری مصاحبه کرد، شبکهای از شرکتهای ایرانی را که در مناطق خاکستری تحریمها [1]فعالیت میکردند بررسی نمود، و از برخی پروژههای رهاشده ایرانی – شامل مکانهای مذهبی، کارخانهها، تأسیسات نظامی و... – بازدید کرد. این سرمایهگذاریها به دلایل مختلفی –از جمله حملات شبهنظامیان، فساد محلی، تحریمهای غرب و حملات هوایی- متوقف شدند.
از جمله این پروژهها میتوان به نیروگاهی به ارزش ۴۱۱ میلیون یورو در شهر ساحلی لاذقیه اشاره کرد که توسط یک شرکت مهندسی ایرانی ساخته میشد اما اکنون بلااستفاده رها شده است. پروژه استخراج نفت در بیابانهای شرق سوریه نیز رها شده است. پل ریلی بر روی رود فرات به ارزش ۲۶ میلیون دلار که توسط یک بنیاد خیریه ایرانی وابسته به رهبری جمهوری اسلامی ساخته شده بود، سالها پیش در حمله هوایی ائتلاف آمریکا تخریب شد و نه تعمیر شد و نه هزینهاش بهطور کامل پرداخت گردید.
حدود ۴۰ پروژه ای که در اسناد باقیمانده در سفارت ایران فهرست شدهاند، تنها بخشی از سرمایهگذاری کلان ایران در سوریه را نشان میدهند. اما حتی در همین نمونه کوچک، خبرنگاران رویترز متوجه شدند که بدهیهای معوق سوریه به شرکتهای ایرانی تا پایان جنگ، دستکم به ۱۷۸ میلیون دلار میرسد. برخی از نمایندگان پیشین مجلس ایران، رقم بدهی کامل دولت اسد به ایران را بیش از ۳۰ میلیارد دلار برآورد کردهاند.
حسن شاخصی، یک تاجر خصوصی ایرانی، ۱۶ میلیون یورو بابت قطعات خودروهایی که پیش از سقوط اسد به بندر لاذقیه سوریه ارسال کرده بود، از دست داد. او گفت: «در سوریه دفتر و خانهای راهاندازی کرده بودم. همهاش از بین رفت.» او هیچگاه پولی بابت کالاهایش دریافت نکرد و محمولهاش ناپدید شد.
در نهایت، تلاش ایران برای الگوبرداری از طرح مارشال و ساختن یک امپراتوری اقتصادی در سوریه، سرنوشتی مشابه شکستهای آمریکا در عراق و افغانستان یافت.
ورود ایران به جنگ داخلی سوریه به نفع اسد، نفوذ تهران را در دریای مدیترانه افزایش داد. اما داستان سرمایهگذاریهای از دسترفته، نشان میدهد این نفوذ چه هزینه مالی سنگینی برای ایران داشت و چگونه وابستگی دو دولت طردشده – ایران و سوریه – به یکدیگر، هر دو را آسیبپذیر کرد.
خبرنگاران رویترز پس از سقوط اسد، به مراکز قدرت نرم ایران در سوریه – از جمله دفاتر دیپلماتیک، اقتصادی و فرهنگی – سر زدند. آنها نزدیک به ۲۰۰۰ سند شامل قراردادهای تجاری، طرحهای اقتصادی و مکاتبات رسمی را عکاسی کرده و در همان محل باقی گذاشتند. سپس با استفاده از هوش مصنوعی، از جمله دستیار حقوقی CoCounsel متعلق به تامسون رویترز، این اسناد را تحلیل و خلاصه کردند.
سخنگوی وزارت خارجه ایران، اسماعیل بقایی، ماه دسامبر اعلام کرد که انتظار دارد دولت جدید سوریه به تعهدات قبلی پایبند بماند. اما چنین چیزی در اولویت دولت جدید نیست؛ دولتی که اکنون در دست گروه هیئت تحریر الشام (HTS) است و سابقه جنگ علیه اسد و حامیان ایرانیاش را دارد.
احمد شرع، رئیسجمهور جدید سوریه، در مصاحبهای در دسامبر گفت: «مردم سوریه زخمی از ایران دارند، و ترمیم این زخم زمان زیادی میبرد.» برای بسیاری از سوریها، خروج اسد و شبهنظامیان مورد حمایت ایران دلیل جشن و شادی بود. اما کسانی که با ایرانیان کار کرده بودند، درباره خروج آنها احساسات متناقضی دارند؛ چرا که منبع درآمد خود را از دست داده اند.
مهندسی سوری که در پروژه متوقفشده نیروگاه لاذقیه کار می کرد، به ما گفت: «حضور ایران در اینجا یک واقعیت بود، و من مدتی از این راه درآمد داشتم.» او به دلایل امنیتی نام خود را فاش نکرد؛ چرا که در ماه گذشته تعدادی از سوریهایی که با رژیم قبلی همکاری کرده بودند، هدف حملات انتقامجویانه قرار گرفتند. وی گفت پروژه لاذقیه به دلیل مشکلات مالی، فساد داخلی سوریه و نیروی کار بیتجربه ایرانی، با چالش مواجه بود، اما اگر به پایان میرسید، میتوانست به شبکه برق بحرانزده سوریه کمک کند. «نیروگاه یک پروژه برای آینده سوریه بود.»
نماینده ایران در سوریه
مسئول اجرای برنامه اقتصادی ایران در سوریه، عباس اکبری، مدیر قرارگاه سازندگی سپاه پاسداران بود. او در مارس ۲۰۲۲ با تشریفات رسمی به ریاست واحدی به نام «ستاد توسعه روابط اقتصادی ایران و سوریه» منصوب شد. مأموریت این ستاد، تقویت تجارت و بازگشت سرمایهگذاریهای ایران بود. تیم او تهیه کننده همان گزارشی بود که در ابتدای مقاله بدان اشاره کردیم و گفتیم طرح مارشال را بهعنوان الگو معرفی کرده بود.
اکبری برای اجرای پروژههای غیرنظامی، از همرزمانش در سپاه کمک گرفت. خبرنگاران رویترز نامههایی را که به امضای وی در سفارت غارتشده ایران رسیده بود، پیدا کردند؛ نامههایی که جزئیات پروژههای مورد حمایت او و هزینههای صرفشده را نشان میدادند.
اما نفوذ اقتصادی ایران در سوریه خیلی پیشتر از حضور اکبری آغاز شده بود. گروه مپنا – یک شرکت زیرساختی ایرانی –نخستین قرارداد بزرگش را در سال ۲۰۰۸ برای توسعه نیروگاهی نزدیک دمشق گرفت. سپس قراردادی دیگر را برای ساخت یک نیروگاه در نزدیکی شهر حمص به دست آورد.
این قراردادها بخشی از موج سرمایهگذاریهای رو به رشد ایران در سوریه بود که آغاز آن به اواسط دهه ۱۳۸۰ خورشیدی (۲۰۰۰ میلادی) -زمانی که تحریمهای آمریکا، هر دو کشور را از غرب جدا کرده بود- برمی گشت. این روابط ریشه در انقلاب ایران در سال ۱۳۵۷ داشت که به سقوط شاه و برپایی جمهوری اسلامی انجامید.
پدر بشار اسد، حافظ اسد، نخستین رهبر عرب بود که جمهوری اسلامی ایران را به رسمیت شناخت و در جنگ ایران و عراق در دهه ۱۹۸۰ به تجهیز نظامی ایران کمک کرد. هر دو کشور در جریان جنگ داخلی لبنان علیه اسرائیل جنگیدند – ایران از طریق حزبالله – و بعدها پس از اشغال عراق توسط آمریکا در سال ۲۰۰۳، به عراق جنگجو و سلاح فرستادند.
سرمایهگذاریهای سیاسی ایران در عراق، سوریه و لبنان سالها نتیجه داد. عراق و لبنان جمعیت قابلتوجهی از شیعیان دارند و شبهنظامیان شیعهای که توسط سپاه پرورش یافته بودند، بر دولتهای متوالی بغداد و بیروت تسلط یافتند. سوریه هم به مسیر حیاتی عبور سلاح و نیرو در «محور مقاومت» تبدیل شد.
سوریه برای ایران اهمیت مذهبی نیز داشت؛ هر سال صدها هزار زائر ایرانی برای زیارت حرم حضرت زینب (نوه پیامبر اسلام) به جنوب دمشق میرفتند.
روابط اقتصادی از اواسط دهه ۱۳۸۰ خورشیدی (۲۰۰۰ میلادی) با قراردادهای مپنا اوج گرفت. اما در سال ۲۰۱۱، با آغاز اعتراضات مردمی سوریه – بخشی از جنبش بهار عربی – همهچیز تغییر کرد. این قیام، منافع نظامی، سیاسی، مذهبی و اقتصادی فزاینده ایران را در سوریه به خطر انداخت.
صدها هزار سوری علیه دولت اسد که توسط اقلیتی علوی اداره میشد، قیام کردند. اما سرکوب شدید، شورش را به یک قیام مسلحانه تبدیل کرد و در ادامه، اعتراضات تحت سلطه گروههای اسلامگرای سنی قرار گرفت. جنگ داخلی باعث شکافهای قومی-مذهبی شد و هرجومرج را به کشوری آورد که محل زندگی سنیها، مسلمانان، مسیحیان، علویها، کردها و دیگر اقلیتها بود.
ایران شیعه – بههمراه دیگر حامی اصلی اسد، یعنی روسیه – به یاری او شتافت و تسلیحات و نیروی انسانی فرستاد. ایران همچنین مهندسان و کارآفرینانی را به سوریه اعزام کرد.
«هیچگاه برادران خود را تنها نگذاشتهایم»
در اواخر دسامبر ۲۰۱۱، واقعیت کار کردن در سوریهی جنگزده، برای شرکت مپنا آشکار شد. شورشیان سوری هفت ایرانی شاغل در نیروگاه جندر در نزدیکی حمص را ربودند، و دو نفر از آنها را کشتند.
اما علیرغم این ناآرامیها، سرمایهگذاری مپنا در سوریه گسترده تر شد و این شرکت قراردادهای جدیدی برای بازسازی شبکه برق آسیبدیده سوریه بدست آورد. جاهطلبانهترین قرارداد نیز، ساخت نیروگاه لاذقیه بود.
به گفته یک مهندس سوری که در لاذقیه کار میکرد، پروژهها از همان ابتدا با مشکلات و هزینههای سنگین روبهرو بودند. «نیروگاه لاذقیه از سال ۲۰۱۸ شروع شد و قرار بود در مدت ۲۰ ماه ساخته شود.» اما شرکت مپنا نوامبر ۲۰۲۴، یک ماه پیش از سقوط اسد، اعلام کرد که پروژه تا نیمه پیش رفته است.
به گفته این مهندس، سوریه اصرار داشت از یک پیمانکار فرعی مرتبط با خانواده اسد استفاده شود، اما این پیمانکار، کارگران و مهندسانی بیصلاحیت را استخدام کرده بود.
وی افزود: «همیشه مسائل مالی وجود داشت؛ پرداختهای با تأخیر و همچنین نوسانات ارزی.»
روایت او از مشکلات پرداخت و بوروکراسی سوریه، با نامههای موجود در سفارت ایران همخوانی دارد. این نامهها نشان میدهند سرمایه مپنا در معرض خطر بوده است.
در نامهای در سال ۲۰۱۷ از سوی شرکت به سفیر ایران آمده بود که سوریه شرایط قراردادهای نهاییشده را تغییر داده است، بهطوریکه مپنا مجبور شده تمام هزینه ساخت نیروگاه لاذقیه را خودش تأمین کند. این روند در مورد پروژه دیگری نیز که قرار بود فقط ۶۰ درصد آن توسط مپنا تأمین مالی شود، تکرار شده بود. یک سال بعد، رئیس شرکت در نامهای به وزیر برق سوریه شکایت کرد که دولت سوریه پیشنهاد ارسال قطعات برای یک نیروگاه در حلب را نادیده گرفته و در تصویب سایر قراردادها با مپنا تعلل کرده است، این درحالی است که شرکت دهها میلیون یورو هزینه کرده است.
رئیس وقت مپنا، عباس علیآبادی (که اکنون وزیر انرژی ایران است)، در پایان نامه اعتراضی خود در سال ۲۰۱۸ نوشت: «گروه مپنا هرگز برادران خود در وزارت برق سوریه را، در طول هفت سال جنگ داخلی، زمانی که همه شرکتهای خارجی سوریه را ترک کرده بودند، تنها نگذاشته است.»
طبق نامههای داخلی، گاهی اوقات مپنا از کمکهای لجستیکی اکبری، مدیر قرارگاه سازندگی سپاه، بهرهمند میشد. این کمکها شامل درخواست از یگانهای سپاه برای تخصیص سوخت به مپنا بود.
مپنا تا تابستان ۲۰۲۲، نیروگاه حرارتی حلب را تا حدی تعمیر کرده بود. اسد در یک نمایش تبلیغاتی از نیروگاه بازدید کرد اما سایر پروژهها هنوز در دست اجرا بودند.
مهندس سوری در سال ۲۰۲۱ پروژه لاذقیه را ترک کرد زیرا حاضر نبود برای پیمانکار سوری مرتبط با اسد که به فساد آلوده بود، کار کند و پروژه را محکوم به شکست میدانست. او گفت: «از آن زمان برای یافتن شغل دائم دچار مشکل هستم.»
تحریمها و بدهی
مشکلات امنیتی و مالی مپنا در سوریه، در مورد بسیاری از شرکتهای ایرانی دیگر نیز تکرار شد.
شرکت خصوصی «کاپر ورلد» در تهران که در زمینه سیمکشی برق فعالیت دارد، درست پیش از آغاز جنگ، برنده یک مناقصه برای تأمین کالا برای یک شرکت کابلسازی سوری شد. وقتی جنگ شروع شد، سرمایهگذاری در سوریه بیثبات به نظر میرسید.
به گفته فردی که از قراردادها آگاهی داشت، در سال ۲۰۱۲، شورشیان محمولهای به ارزش میلیونها دلار را در سوریه دزدیدند. با وجود این، کاپر ورلد در سوریه به فعالیت ادامه داد چون تحریمها، امکان فعالیت شرکت در بازارهای دیگر را از بین برده بود. کاپر ورلد از طریق دادگاههای سوریه ادعای خسارت کرد و بخشی از صادرات از دست رفته را بازپس گرفت. بقیه مبلغ که قرار بود توسط شرکت بیمه ملی سوریه پرداخت شود، هرگز تسویه نشد.
این منبع گفت شرکت کابلسازی سوری، بهعنوان شرط اعطای قرارداد جدید، از کاپر ورلد ۵۰ هزار دلار درخواست کرد، این درحالی بود که همزمان همان قرارداد را با یک شرکت مصری بسته بود. وقتی دو شرکت با هم گفتگو کردند، متوجه شدند چه اتفاقی افتاده است. رویترز نتوانست مشخص کند که در نهایت قرارداد چگونه نهایی شد.
در موردی دیگر، یک شرکت انتقال پول در سوریه که مسئول انتقال وجوه به کاپر ورلد بود، از نرخهای قدیمی استفاده کرد، در حالیکه پوند سوریه سقوط کرده بود؛ به این ترتیب کاپر ورلد متضرر شد. به گفته این منبع: «انتقال بانکی و نوسانات ارزی باعث نابودی آن تجارت شد.»
در نامهای از کاپر ورلد به سفارت ایران، از اکبری خواسته شده بود تا برای حل مشکلات مالی شرکت در سوریه مداخله کند. این نامه از او خواسته بود تا از بانک مرکزی سوریه و شرکت انتقال پول بخواهد مبلغ ۲.۴ میلیون دلار طلب کاپر ورلد را پرداخت کنند.
مقامات ایرانی اسنادی داشتند که دربرگیرنده پروژهها، پرداختهای معوقه و هزینههای اضافی بود و دهها مورد تأخیر و مشکل پرداخت برای سایر شرکتها را نشان میداد.
با این حال، در میان همه مشکلات مپنا، کاپر ورلد و دیگر شرکتها، ایران سرمایهگذاری خود در سوریه را افزایش داد.
ایران در سال ۲۰۱۱، چند روز پیش از ربوده شدن کارکنان مپنا، یک توافق تجارت آزاد با سوریه امضا کرد که بر صنایع، معادن و کشاورزی تمرکز داشت. دولت تهران در سال ۲۰۱۳ یک خط اعتباری به ارزش ۳.۶ میلیارد دلار و در سال ۲۰۱۵ یک خط اعتباری دیگر به ارزش یک میلیارد دلار به دمشق ارائه کرد. هدف از اعطای این خطوط اعتباری این بود که دولت سوریه بتواند واردات خود از جمله نفت را تأمین کند.
سازمان ملل در آخرین برآورد خود، هزینه سالانه ایران در سوریه را تا سال ۲۰۱۵ حدود ۶ میلیارد دلار تخمین زده بود.
بین سالهای ۲۰۱۵ تا ۲۰۲۰، ایران و سوریه مجموعهای توافقنامه امضا کردند تا ایران بتواند مطالبات خود را تأمین کند. این توافقها شامل واگذاری زمینهای کشاورزی به ایران، مجوز اپراتور تلفن همراه، پروژههای مسکن، حق استخراج فسفات و قراردادهای اکتشاف نفت بود.
گزارش رویترز نشان داد که بسیاری از این پروژهها با مشکلات مشابهی مانند تحریمها، کمبود نیروی انسانی و کمبود امنیت مواجه شدند و سود چندانی نداشتند.
در همین حال، ایران در حال از دست دادن قراردادها به کشورهای دیگر بود. گزارش قرارگاه توسعه اقتصادی که تحت نظر اکبری تهیه شده بود، نشان میداد که متحد بزرگ دیگر سوریه، یعنی روسیه، تمرکز خود را بر «بخشهای سودآور» مانند نفت و گاز گذاشته است. همچنین هفت ماه پس از آنکه سوریه موافقت کرد ایران بندر لاذقیه را مدیریت کند، قرارداد اجاره آن را با یک شرکت فرانسوی تمدید کرد.
«شناسایی مافیاهای سوری»
زمانی که دولت ایران در سال ۲۰۲۲ پست جدید اکبری را بهعنوان رئیس آژانس توسعه اعلام کرد، او و مقامات مافوقش در تهران بهخوبی میدانستند که سرمایهگذاری ایران در سوریه تا آن زمان چه دستاورد ناچیزی داشته است.
گزارشی که در آن به «طرح مارشال» اشاره شده و تحت نظر اکبری تهیه شده بود، به فهرستی از مشکلات ایران در سوریه – از مشکلات بانکی و حملونقل گرفته تا «نبود امنیت» و بوروکراسی پیچیده- اشاره کرده بود.
در این مطالعه همچنین به USAID، آژانس کمکهای خارجی آمریکا، اشاره شده بود. درست مانند طرح مارشال، ایرانیها USAID را الگویی مؤثر برای ایجاد نفوذ اقتصادی و قدرت نرم میدانستند. هدف از این الگو، «افزایش امنیت منطقهای» و همچنین «خنثی کردن» تحریمهای آمریکا ذکر شده بود. پروژههای قدرت نرم ایران در منطقه، شامل امور خیریه و ساختوساز در عراق، و تأمین مالی حوزههای علمیه در لبنان میشود؛ هزینههایی که در داخل ایران و میان مردمی که با مشکلات اقتصادی دستوپنجه نرم میکنند، با انتقاد فزایندهای روبهرو است.
مطالعه همچنین بدون اشاره مستقیم به کشورهای دیگر، بیان کرده بود که سوریه در «خط مقدم» نبرد ایران با اسرائیل قرار دارد و حلقهای کلیدی برای ارتباط با حزبالله در لبنان است.
زمانی که اکبری کارش را آغاز کرد، اسد با کمک ایران و روسیه تا حد زیادی شورش را سرکوب کرده بود. ایران برخی دستاوردهای راهبردی بهدست آورده بود؛ نفوذ خود را در ارتش سوریه افزایش داده بود، شبهنظامیان محلی ایجاد کرده بود و در مراکز کلیدی مانند دمشق، سیده زینب و حلب نیروهای شبهنظامی مستقر کرده بود.
اما همزمان با این تحولات، کسبوکارهای ایرانی علاقه خود را به حضور در سوریه، از دست میدادند. پس از پایان درگیریها، در سالهای ۲۰۲۲ و ۲۰۲۳ فقط ۱۱ شرکت وابسته به ایران در سوریه ثبت شدند.
ارزیابی اکبری و مشاورانش این بود که تحریمها همچنان مانع تجارت سوریه با غرب خواهند شد، و ایران یکی از معدود گزینههای باقیمانده برای دمشق است. سایر گزینهها، کشورهای عربی و ترکیه بودند که پس از سالها حمایت از مخالفان اسد، روابط خود را با او از سر گرفته بودند.
اکبری به کار خود ادامه داد. در عکسی که از صورتجلسه یکی از نشستهای داخلی چاپ شده، او روبهروی وزیر صنایع سوریه در هتلی در حلب نشسته و لبخند میزند. در این صورتجلسه آمده: «آقای اکبری از طرف سوری خواست تا کارخانههای ناتمام را برای ساخت توسط شرکتهای ایرانی شناسایی کند.»
ایران در سالهای ۲۰۲۳ و ۲۰۲۴ قراردادهای جدیدی با سوریه امضا کرد که شامل تأسیس یک بانک مشترک، تجارت با تعرفه صفر، و تلاش مجدد برای انجام تراکنشها با استفاده از ارزهای محلی بود (حرکتی برای دور زدن تحریمها با حذف دلار آمریکا).
اما زمان برای اکبری و مأموریتش رو به پایان بود.
واژگونی کامل
اوراق پراکنده، وسایل و تجهیزات نظامی که در سفارت ایران در دمشق، هتل مهندسان و کارگران ایرانی در نزدیکی حرم سیده زینب، و یک مرکز فرهنگی نزدیک به آن برجای ماندهاند، ترکیبی از قراردادها، طرحها و تبلیغات مذهبی هستند.
در کنار کتابهایی درباره فقه اسلامی و کتابی با عنوان «شناخت تشیع» در مرکز فرهنگی، فرمهایی از زنان ایرانی برای عضویت در سازمان بسیج دیده میشود.
طبق اسنادی که در این مکان دیده شده، به خانوادههای ایرانی که به منطقه سید زینب نقل مکان کرده بودند، مقرری پرداخت میشد و شبهنظامیان در نزدیکی آن نگهداری میشدند.
سقوط اسد در سال گذشته، پایان مأموریت اکبری در سوریه بود. تا آن زمان، اسرائیل تقریباً محور مقاومت را در هم کوبیده بود؛ رهبری حماس در غزه، حزبالله در لبنان و فرماندهان کلیدی سپاه در سوریه کشته شده بودند.
در آوریل ۲۰۲۴، حمله هوایی اسرائیل ساختمان کنسولگری ایران در مجاورت سفارت در دمشق را با خاک یکسان کرد.
ابوغسان، یکی از جنگجویان دولت جدید سوریه، روزهای پس از سقوط اسد نگهبان سفارت بود. او گفت که او و همراهانش بستهای از مواد منفجره را در راهرو پیدا کردند و چند جعبه خالی مهمات نیز کشف کردند.
او گفت: «مردم محلی مدام میآیند دنبال پول یا طلا میگردند. چیزی با ارزش باقی نمانده است.»
درج این مقاله به معنی تأیید نظرات و ادعاهای نویسنده نبوده و صرفا به منظور آشنایی خوانندگان با نظرات مختلف صورت گرفته است


نظر شما