twitter share facebook share ۱۴۰۴ خرداد ۲۳ 777
به‌نظر می‌رسد اسرائیلی‌ها دیگر به نابودی صرفِ برنامه‌ی هسته‌ای ایران قانع نیستند و هدف‌شان فراتر رفته: سرنگونی نظام

چگونه موساد از اعماق خاک ایران دست به حمله زد؟

در همان لحظاتی که هواپیماهای جنگی اسرائیل آسمان ایران را به قصد حمله به تأسیسات هسته‌ای و نظامی درمی‌نوردیدند، تیم‌های مخفی کماندویی، دسته‌جات پهپادهای مسلح، و مواد منفجره پنهان‌شده در خودروهای عادی درون ایران از محل‌های اختفای خود بیرون آمده و به سمت اهدافی که در خواب بودند، به حرکت درآمدند.

در میان این اهداف، فرماندهان نظامی، دانشمندان هسته‌ای، و مقامات ارشد سپاه پاسداران قرار داشتند که بسیاری از آن‌ها «در بستر خواب و در خانه‌های خود» بودند.

با طلوع آفتاب، چند تن از اعضای حلقه‌ی نزدیک به رهبر جمهوری اسلامی، و چهره‌های کلیدی تیم هسته‌ای ایران، بر اثر انفجار پهپادها یا مواد منفجره‌ای که در داخل آپارتمان‌ها یا ساختمان‌های چند طبقه در مرکز تهران منفجر شده بود، کشته شده بودند.

عملیاتی که اسرائیل نام آن را «شیر برخاسته» گذاشته بود، مبتنی بر فعال‌سازی تیم‌های اطلاعاتی مخفی، انبارهای پیش‌فرض تسلیحات، و دیگر امکاناتی بود که به‌مدت هفته‌ها یا حتی ماه‌ها در خاک ایران در حالت آماده‌باش پنهان بودند.

این ترورهای هدفمند بخشی از «موج نخست» عملیاتی بود که هدف آن، به گفته‌ی مقام امنیتی اسرائیلی، کشتن «تصمیم‌گیرندگان» در سپاه و ساختار حکومتی ایران بود. عملیات پس از آن به حملات هوایی و موشکی به پایگاه‌های هسته‌ای و نظامی ایران گسترش یافت.

در مرحله‌ی اول عملیات، چند چهره ارشد کشته شدند، از جمله:

سرلشکر محمد باقری، رئیس ستاد کل نیروهای مسلح ایران

سرلشکر حسین سلامی، فرمانده کل سپاه پاسداران

محمدمهدی طهرانچی، فیزیکدان و رئیس دانشگاه آزاد اسلامی تهران

این ترورها بخشی از عملیاتی چندمرحله‌ای بود که به رهبری موساد و با برنامه‌ریزی طولانی‌مدت انجام شد؛ به‌گفته‌ی مقام دوم امنیتی اسرائیل، این عملیات نیازمند «برنامه‌ریزی جسورانه و پیچیده» و «فریب تاکتیکی» بود.

در حالی که مذاکرات هسته‌ای میان ایران و آمریکا بار دیگر از سر گرفته شده بود، مراحل نهایی این عملیات در جریان بود. مأموران موساد وظیفه داشتند «مقادیر زیادی از سلاح‌های خاص را به داخل ایران قاچاق کرده، در سراسر کشور پخش کنند، و در زمان مقرر به‌سمت اهداف مشخص شلیک نمایند.»

مقامات امنیتی غربی می‌گویند ارزیابی تأثیر راهبردی این عملیات ممکن است روزها یا هفته‌ها طول بکشد و هنوز نمی‌توان گفت که آیا این حملات ضربه‌ای موقتی به برنامه هسته‌ای ایران زده یا نه.

با این حال، ترور همزمان شمار بالایی از رهبران ارشد نظامی و علمی کشور، ضعف شگفت‌انگیز ایران در حفاظت از این چهره‌ها را به نمایش گذاشته است؛ افرادی که از مدت‌ها پیش در معرض تهدید بوده‌اند.

مقامات اسرائیلی هشدار دادند که کمپین «قطع سر» ادامه خواهد داشت. مقام امنیتی نخست گفت: موساد پیام‌هایی را برای فرماندهان رده دوم و مقامات جایگزین ارسال کرده تا به آن‌ها نشان دهد تحت نظر هستند.

او گفت: «برخی یک نامه زیر درِ خانه‌شان دریافت کردند؛ برخی تماس تلفنی گرفتند؛ برخی دیگر روی شماره‌ی همسرشان تماس دریافت کردند». هدف از ارسال این پیام ها تأکید بر این مطلب بود که «ما می‌دانیم آن‌ها کجا هستند و به آن‌ها دسترسی داریم.»

دونالد ترامپ، رئیس‌جمهور ایالات متحده، نیز روز جمعه در پستی در شبکه‌های اجتماعی با اشاره به این حملات نوشت: «همه‌شان مُرده‌اند.» او از ایران خواست که پیش از آن‌که حملات بعدی وخیم‌تر شوند، توافقی برای کنار گذاشتن برنامه تسلیحات هسته‌ای انجام دهد.

«عملیات حذف»، که یکی از مقامات اسرائیلی این اصطلاح را به‌کار برد، تنها بخشی از نقش موساد در عملیات «شیر برخاسته» بود. این سازمان برای سال‌ها با نیروهای دفاعی اسرائیل همکاری کرده تا اطلاعات دقیق از رهبران ایران، مکان پناهگاه‌ها و محل سکونت آن‌ها تهیه کند.

در ماه‌های اخیر، واحدهای کماندویی موساد سامانه‌های تسلیحاتی هدایت‌شونده‌ی دقیق را در مناطق باز نزدیک به سامانه‌های پدافند هوایی ایران مستقر کرده بودند تا بتوانند در نخستین ساعات حمله، پدافند هوایی ایران را از کار بیندازند.

موساد همچنین «پایگاهی از پهپادهای انفجاری» را در عمق خاک ایران مستقر کرده بود. این پهپادها در روز حمله فعال شدند و به سمت پایگاه موشکی اسفج‌آباد در نزدیکی تهران پرتاب شدند. این نوع عملیات، مشابه حملاتی بود که اوکراین با استفاده از پهپادهای مخفی‌شده در کانتینرهای حمل‌ونقل علیه روسیه انجام داده بود.

برای خنثی‌سازی سامانه‌های پدافند هوایی دیگر که ممکن بود علیه جنگنده‌های اسرائیلی استفاده شود، موساد «سامانه‌های ضربتی و فناوری‌های پیشرفته‌ای را روی خودروها مستقر کرد»؛ ظاهراً اشاره به مواد منفجره‌ی پنهان‌شده‌ای دارد که می‌توان آن‌ها را از راه دور منفجر کرد تا دفاع هوایی ایران را مختل کند.

مقام امنیتی نخستین جزئیات بیشتری درباره‌ی این بخش از عملیات ارائه کرد و گفت هدف آن کامیون‌هایی بود که موشک‌های ایرانی را به پایگاه‌های پرتاب منتقل می‌کردند. به‌گفته‌ی او: «با از بین بردن هر کامیون، چهار موشک را از بین می‌برید.»

منبع: واشنگتن پست


اسرائیل حملات به ایران را موفقیت‌آمیز می‌داند، اما اهداف راهبردی همچنان دور از دسترس است

هنگامی که خورشید صبح جمعه بر فراز تهران طلوع کرد، ابعاد حیرت‌انگیز حمله‌ی غافلگیرانه‌ی اسرائیل به ایران آشکار شد: نیروهای اسرائیلی، با پشتیبانی یک عملیات مخفیانه‌ی موساد که از ماه‌ها پیش طراحی شده بود، به‌طور جدی به تأسیسات هسته‌ای نطنز آسیب زدند، بخشی از زرادخانه موشکی بالستیک ایران را نابود کردند و در جریان بیش از ۱۰۰ حمله هوایی، چندین تن از فرماندهان ارشد نظامی و دانشمندان هسته‌ای ایران را به قتل رساندند.

اما با وجود آن‌که مقام‌های اسرائیلی از موفقیت این عملیات در سطح اجرایی و عملیاتی ابراز خرسندی کردند، تحلیل‌گران بر این باورند که بنیامین نتانیاهو، نخست‌وزیر اسرائیل، همچنان از تحقق هدف راهبردی‌اش -یعنی خلع سلاح هسته‌ای ایران- فاصله دارد. به گفته‌ی این تحلیل‌گران، نتانیاهو با این حمله، احتمالاً خاورمیانه را وارد یک جنگ طولانی کرده، کشورهای عربی همسایه را که برخی از آن‌ها را در مسیر عادی‌سازی روابط قرار داده بود، برآشفته و احتمال موفقیت مذاکرات هسته‌ای دولت ترامپ با ایران -که حتی مقام‌های اسرائیلی هم اذعان دارند لازمه‌ی راه‌حل پایدار است- را به خطر انداخته است.

در گفت‌وگویی با تلویزیون اسرائیل، تزاحی هنگبی، مشاور امنیت ملی نتانیاهو، روز جمعه گفت که برنامه‌ی هسته‌ای ایران «با ابزار نظامی قابل نابودی نیست»، اما اسرائیل دست‌کم موفق شده پیشرفت ایران را به تأخیر بیندازد.

او در برنامه «ملاقات با مطبوعات» شبکه ۱۲ گفت: «شما نمی‌توانید با بمب، اراده‌ی احیای دوباره‌ی برنامه‌ی هسته‌ای و ادامه‌ی هدف نابودی اسرائیل را از بین ببرید. فقط آمریکایی‌ها می‌توانند این کار را انجام دهند. فقط رئیس‌جمهور ترامپ می‌تواند توافق خوبی را به دست آورد؛ توافقی که در آن ایران داوطلبانه برنامه‌ی تسلیحات هسته‌ای‌اش را برچیند، بهای سنگینی بپردازد، اما در عین حال مزایای چشم‌گیری هم به‌دست آورد.»

ترامپ نیز روز جمعه در شبکه اجتماعی خود، «تروث سوشال»، ابراز امیدواری کرد که ایران برای دستیابی به یک توافق هسته‌ای بازگردد، پیش از آن‌که با حملات بیشتر اسرائیل مواجه شود و «چیزی از آن باقی نماند».

اما تهران اعلام کرد که مذاکرات را «تا اطلاع ثانوی» تعلیق می‌کند و آمریکا را به خاطر نقش آن در «هماهنگی و صدور مجوز» برای حمله اسرائیل، مقصر دانست.

الی گرانمایه، معاون مدیر برنامه خاورمیانه در شورای روابط خارجی اروپا، گفت که تصور اینکه فشار نظامی اسرائیل می‌تواند اهرم چانه‌زنی آمریکا را در مذاکرات تقویت کند، ناشی از «برداشت اشتباه از ذهنیت رهبری ایران» است.

گرانمایه گفت که نتانیاهو و دیگر مقام‌های اسرائیلی ترامپ را متقاعد کرده‌اند که می‌تواند ایران را وادار به پذیرش «غنی‌سازی صفر» کند، در حالی که متحدان تندرو ترامپ نیز او را مجاب کرده‌اند که ایران تحت فشار نظامی کوتاه خواهد آمد. اما این فرضیه‌های نادرست، نتیجه‌ی عکس خواهد داد؛ همان‌گونه که کارزار فشار حداکثری ترامپ در دوره‌ی اول ریاست‌جمهوری‌اش نتوانست ایران را وادار به تمکین کند.

گرانمایه گفت: «بر اساس الگوی رفتاری برنامه هسته‌ای ایران، اگر این کشور تحت فشار شدید قرار گیرد، به جای تسلیم شدن، سعی می‌کند برگه‌های بیشتری برای چانه‌زنی در اختیار بگیرد.»

اودد آیلام، مقام پیشین اطلاعاتی اسرائیل، گفت که اسرائیل با ادامه‌ی مذاکرات آمریکا با ایران مخالفتی ندارد، به شرط آن‌که این حمله‌ها موجب شود ایران به توافقی سخت‌گیرانه برای توقف کامل غنی‌سازی اورانیوم در داخل کشور تن بدهد. آیلام همچنین افزود که برخی در دولت اسرائیل ممکن است امیدوار باشند این عملیات نظامی به سقوط رژیم ایران منجر شود. به گفته او، اطلاعات اسرائیل معتقد است اگر رژیم آیت‌الله خامنه‌ای سرنگون شود، نیروهای اپوزیسیون داخلی احتمالاً با کنار گذاشتن برنامه‌ی هسته‌ای ایران موافقت خواهند کرد.

اوهاد تال، عضو کمیته روابط خارجی و امنیت در پارلمان اسرائیل (کنست)، گفت امیدوار است واشنگتن نیز به این جمع‌بندی برسد که «تنها راه از بین بردن واقعی برنامه‌ی هسته‌ای ایران، سرنگونی رژیم این کشور است.»

او افزود: «ما این را درک کرده‌ایم، پس انتظار ندارم این کارزار نظامی در چند روز آینده به پایان برسد. احتمالاً شاهد عملیات‌های بیشتری خواهیم بود تا زمانی که امیدوارانه شاهد سقوط رژیم باشیم.»

نتانیاهو نیز در سخنانی که عصر جمعه خطاب به مردم ایران ایراد کرد، ظاهراً همین هدف را تأیید نمود. او گفت: «هدف عملیات اسرائیل، از بین بردن تهدید رژیم اسلامی ایران در حوزه‌ی هسته‌ای و موشک‌های بالستیک علیه ما است. در مسیر تحقق این هدف، ما همچنین راه را برای دستیابی شما به آزادی هموار می‌کنیم.»

منبع: واشنگتن پست


حمله اسرائیل به ایران: سه پرسش حیاتی که آینده را رقم می‌زنند

پس از حمله‌ی غافلگیرکننده‌ی اسرائیل به ایران در صبح جمعه، سه پرسش کلیدی مطرح شده که پاسخ به آن‌ها، مسیر تحولات آتی را تعیین خواهد کرد. روشن است که تشدید بحران اجتناب‌ناپذیر است؛ اما این‌که بحران خاورمیانه تا چه اندازه خطرناک خواهد شد، بستگی به پاسخ‌هایی دارد که از دل این تحولات بیرون می‌آید.

۱. اسرائیل چقدر خسارت وارد کرد؟

نخستین پرسش این است که حمله‌ی اسرائیل چه میزان خسارت به ایران -به‌ویژه به زیرساخت‌های هسته‌ای آن- وارد کرده است. آنچه تاکنون مشخص است این است که اسرائیل موفق شده چند فرمانده ارشد نظامی ایران را بکشد، آنچه از سامانه‌های پدافند هوایی ایران باقی مانده بود را نابود کند (که پیش‌تر نیز در حملات اسرائیلی آسیب دیده بودند) و دانشمندان هسته‌ای و مقاماتی را که در برنامه‌ی تسلیحات اتمی ایران نقش داشتند، هدف قرار دهد.

آنچه هنوز روشن نیست، میزان تخریب واردشده به تأسیسات غنی‌سازی نطنز است و اینکه آیا اسرائیل توانسته به سایر سایت‌های حساس هسته‌ای، مانند فردو -که در عمق بیشتری قرار دارد و محافظت‌شده‌تر است- نیز نفوذ کند یا نه. در ساعات بعد از حمله، ارتش اسرائیل اعلام کرد که به «نطنز آسیب قابل توجهی» وارد شده است.

پاسخ به این پرسش اهمیت حیاتی دارد، زیرا تعیین می‌کند که آیا اسرائیل موج‌های بعدی حملات هوایی را در ساعات و روزهای آینده ادامه خواهد داد، یا حمله‌ی دیشب، هم آغاز بود و هم پایان عملیات. سناریوی دوم کمتر محتمل به نظر می‌رسد؛ زیرا بنابر گزارش‌های ارتش اسرائیل، اگرچه حمله‌ی نخست موفقیت‌آمیز بود، اما هنوز کار زیادی باقی مانده تا اسرائیل به هدف اعلام‌شده‌اش -یعنی نابودی توان هسته‌ای ایران- برسد.

۲. ایران چگونه پاسخ خواهد داد؟

این ما را به پرسش دوم می‌رساند: واکنش ایران دقیقاً چه خواهد بود؟ چند ساعت پس از حمله‌ی اولیه‌ی اسرائیل، ایران حدود ۱۰۰ پهپاد تهاجمی به‌سوی اسرائیل پرتاب کرد؛ اما به‌نظر می‌رسد بیشتر آن‌ها در مسیر توسط پدافند هوایی اسرائیل یا ارتش اردن رهگیری شده‌اند.

با این حال، این احتمالاً تمام واکنش ایران نیست. پرسش مهم‌تر این است که آیا پس از پهپادها، صدها موشک بالستیک نیز شلیک خواهد شد یا نه.

بیشتر تحلیلگران در اسرائیل معتقدند ایران -برای اینکه تصویر «ببری کاغذی» از خود به نمایش نگذارد- نسبت به حملات اکتبر ۲۰۲۴ که طی آن بیش از ۳۰۰ پهپاد و موشک شلیک شد، این بار با شدت بیشتری واکنش نشان خواهد داد. حملات اکتبر عمدتاً رهگیری شدند یا در مناطق غیرمسکونی فرود آمدند، اما با این حال حدود ۴۰ میلیون دلار خسارت به اموال اسرائیلی‌ها وارد شد.

اما واکنشی بزرگ از سوی ایران، ریسک‌های جدی برای جمهوری اسلامی به همراه دارد.

۳. نقش آمریکا چه بوده است؟

سومین پرسش، مربوط به میزان دخالت یا اطلاع ایالات متحده از این حملات است. تنها چند ساعت پیش از انفجارها در تهران، دونالد ترامپ رئیس‌جمهور آمریکا، همچنان درباره‌ی امکان و امید دستیابی به توافق با ایران از طریق مذاکره صحبت می‌کرد. از دید مقامات ایرانی، این اظهارات اکنون شبیه یک تله‌ی هماهنگ‌شده بین اسرائیل و آمریکاست. بنابراین احتمال بازگشت تهران به میز مذاکره با دولت فعلی آمریکا بسیار اندک به‌نظر می‌رسد. گزارش‌ها حاکی از آن‌اند که ایران مذاکرات هسته‌ای برنامه‌ریزی‌شده برای روز یک‌شنبه را لغو کرده است.

با این حال، اینکه آیا ایالات متحده واقعاً در حملات نقش نداشته -ان‌طور که وزیر خارجه مارکو روبیو در بیانیه‌ای اعلام کرد- یا در واقع بخشی از عملیات فریب اسرائیل علیه ایران بوده -همان‌طور که برخی مقامات اسرائیلی در گفتگو با رسانه‌ها مطرح کرده‌اند- هنوز معلوم نیست. پاسخ به این سوال می‌تواند واکنش ایران و اقدامات بعدی اسرائیل را به‌طور چشمگیری تغییر دهد؛ چیزی که تا زمان روشن‌تر شدن جزئیات نمی‌توان دقیقاً پیش‌بینی کرد.

مارکو روبیو، وزیر خارجه آمریکا در بیانیه فوق الذکر گفت: «امشب، اسرائیل به‌طور یک‌جانبه علیه ایران اقدام کرد. ما در این حملات مشارکتی نداشتیم و اولویت نخست ما، حفاظت از نیروهای آمریکایی در منطقه است. اسرائیل به ما اطلاع داده که این اقدام را برای امنیت خود ضروری دانسته است…»

اگر ایران به این نتیجه برسد -چه درست و چه نادرست- که این عملیات یک اقدام مشترک اسرائیلی-آمریکایی بوده است، ممکن است بخشی از انتقام خود را متوجه نیروهای آمریکا در منطقه کند، یا حتی متحدان دیگر آمریکا را نیز هدف بگیرد. اما اگر ایران متقاعد شود که این حمله صرفاً توسط اسرائیل و بدون اطلاع واشنگتن صورت گرفته، ممکن است واکنش خود را محدود به اسرائیل نگه دارد.

البته، مشارکت آمریکا لزوماً به معنای دخالت مستقیم در حمله‌ی اولیه نیست. ایران می‌تواند این‌گونه استدلال کند که ترامپ امکان جلوگیری از این حمله را داشت، اما چنین نکرد. ترامپ پیش‌تر اعلام کرده بود که به اسرائیل در دفع واکنش ایران کمک خواهد کرد؛ اقدامی که از دید تهران، می‌تواند به‌عنوان پشتیبانی عملی از جنگ اسرائیل تلقی شود.

اما اگر ایران بخواهد بر پایه‌ی چنین استنباطی عمل کند، با مخاطرات بیشتری مواجه خواهد شد. یکی از اهداف اولیه‌ی ایران از ورود به مذاکرات با دولت ترامپ، ایجاد فاصله میان آمریکا و اسرائیل بود. حمله به منافع آمریکا در پاسخ به اقدام اسرائیل، دقیقاً نتیجه‌ی عکس خواهد داشت.

وضعیت غزه و گروگان‌های اسرائیلی چه خواهد شد؟

و در نهایت، یک پرسش مهم دیگر باقی می‌ماند: این حملات چه تاثیری بر وضعیت غزه خواهد داشت؛ جایی که اسرائیل همچنان مشغول یک جنگ فرسایشی با حماس است، و در آنجا ۵۳ گروگان اسرائیلی، که گفته می‌شود ۲۰ نفر از آن‌ها زنده هستند، همچنان در اسارت گروه فلسطینی باقی مانده‌اند.

برخی از مقامات اسرائیلی بلافاصله پس از حمله به ایران به رسانه‌ها گفتند که این اقدام، احتمال دستیابی به توافق با حماس را بیشتر می‌کند، چون پس از تضعیف ایران، حماس خود را منزوی‌تر خواهد دید.

اما عکس این ماجرا هم ممکن است رخ دهد: حماس ممکن است اندک اعتمادی را که به ترامپ و فرستاده‌ی ویژه‌اش، استیون ویتکاف، داشت، از دست بدهد؛ زیرا این اتفاق ممکن است برایش نشان‌دهنده‌ی فریب‌کاری آمریکا و اسرائیل در قبال تهران باشد. اگر چنین شود، باتلاق غزه عمیق‌تر خواهد شد و رنج گروگان‌ها نیز ادامه خواهد یافت، بی‌آنکه پایانی برای آن متصور باشد.

منبع: هاآرتص

 

اسرائیل در پی ضربه‌ی مرگبار به ایران

در ۹ اکتبر ۲۰۲۳، نخست‌وزیر اسرائیل، بنیامین نتانیاهو، اعلام کرد که اسرائیل «خاورمیانه را دگرگون خواهد کرد.» شاید برخی ناظران به این گفته توجه کافی نکردند، یا آن را صرفاً لفاظی دانستند. اما در نزدیک به ۲۰ ماه درگیری خونین که از آن زمان تاکنون گذشته، اسرائیل گام‌های زیادی برای تحقق این هدف برداشته است. با حمله‌ی اخیر به ایران، اسرائیل به‌دنبال وارد آوردن ضربه‌ای نهایی و مرگبار به «محور مقاومت» است.

کشتار و ویرانی در غزه، و موج اعتراضات بین‌المللی که به‌دنبال داشته، دستاوردهای مهم اسرائیل را از نظرها پنهان کرده است: اسرائیل اکنون نسبت به تاریخ ۷ اکتبر ۲۰۲۳، از نظر استراتژیک در موقعیت بهتری قرار دارد و در نتیجه از امنیت بیشتری برخوردار است.

اکنون هیچ توجیه نظامی برای ادامه عملیات ارتش اسرائیل در نوار غزه و کرانه باختری وجود ندارد، زیرا حماس دیگر تهدیدی محسوب نمی‌شود. بیشتر رهبران آن در غزه کشته شده‌اند، و معدود نفرات باقی‌مانده، منابع بسیار محدودی دارند، با مخالفت فزاینده‌ی مردم عادی غزه روبه‌رو هستند که از پیامدهای عملکرد حماس خشمگین‌اند، و مجبورند به نیروهای ضعیف و آموزش‌ندیده تکیه کنند. ادامه‌ی جنگ صرفاً به‌خاطر برنامه‌های الحاق‌طلبانه‌ی سیاستمداران راست‌افراطی اسرائیل، رؤیای تصرف کامل غزه و گسترش حاکمیت اسرائیل در کرانه باختری است.

برای سال‌ها، سیاستمداران، تحلیلگران، مقامات، و کارشناسان سیاست خارجی بر این باور بودند که ایران و حزب‌الله با انبوه موشک‌های خود، اسرائیل را مهار کرده‌اند. نخبگان سیاست خارجی واشنگتن، تقریباً به‌اتفاق معتقد بودند که «بازدارندگی» نهایت چیزی است که اسرائیل می‌تواند به آن دست یابد. مقابله‌ی مستقیم با حزب‌الله، به معنای ویرانی کامل شمال اسرائیل و آسیب عظیم به مراکز جمعیتی کشور قلمداد می‌شد.

اما پس از ۷ اکتبر و با تکیه بر ۲۰ سال اطلاعات جاسوسی، و تغییر چشمگیر در تمایل به پذیرش ریسک‌های بزرگ، اسرائیلی‌ها توانستند رهبری حزب‌الله را از میان بردارند. در جریان یک ماه در پاییز ۲۰۲۴، اسرائیل تهدید حزب‌الله را بی‌اثر کرد. در این روند، برخلاف پیش‌بینی‌ها، اسرائیل دچار ویرانی گسترده نشد. برج‌های شیشه‌ای تل‌آویو همچنان پابرجا ماندند. حیفا آسیبی جدی ندید. حتی یک موشک حزب‌الله به کنست (پارلمان اسرائیل) اصابت نکرد.

تغییر استراتژی امنیتی اسرائیل، آثار غیرمنتظره‌ای نیز برای لبنان و سوریه داشت. برای نخستین‌بار در چهار دهه‌ی گذشته، لبنان دولتی دارد که توانسته است حاکمیت خود را از یک بازیگر غیردولتی -که به بازوی سپاه پاسداران ایران بدل شده بود- بازپس بگیرد. آینده‌ی سوریه هنوز نامعلوم است و چالش‌های بسیاری باقی مانده، اما بسیاری از سوری‌ها سقوط حسن نصرالله، رهبر حزب‌الله، را جشن گرفتند؛ رویدادی که زمینه‌ساز سرنگونی خاندان اسد شد.

اکنون نوبت ایران است؛ همان «سر مار» که اسرائیلی‌ها جمهوری اسلامی را به آن تشبیه می‌کنند. تا همین چند ساعت پیش و در جریان نخستین موج حملات اسرائیل، تحلیلگران بسیاری بر این باور بودند که ارتش اسرائیل توان نابودی برنامه‌ی هسته‌ای ایران را ندارد و هرگونه تلاشی در این زمینه به یک جنگ منطقه‌ای منتهی خواهد شد. اما این «قطعیت‌ها» دیگر چندان قطعی به نظر نمی‌رسد.

نشانه‌ها از همان اکتبر گذشته نمایان بود؛ زمانی که اسرائیل ضربه‌ای سنگین به سامانه‌های پدافند هوایی و تأسیسات موشکی ایران وارد کرد. در حمله‌ی اخیر، گزارش‌ها حاکی از کشته شدن چندین مقام عالی‌رتبه‌ی نظام و دانشمندان ارشد هسته‌ای، نابودی بخشی از توان موشکی ایران، و حمله به تأسیسات اصلی غنی‌سازی اورانیوم در نطنز است. مقامات اسرائیلی اعلام کرده‌اند که این حملات ادامه خواهد یافت.

این تحولات، تنها کسانی را غافلگیر کرد که تغییر راهبرد امنیتی اسرائیل را با دقت دنبال نکرده بودند.

اکنون باید دید ایران چگونه واکنش نشان خواهد داد. اما صرف‌نظر از تحولات میدانی، تغییر در نگاه امنیتی اسرائیل، می‌تواند به یک دگرگونی اساسی در معادلات خاورمیانه منجر شود. به‌نظر می‌رسد اسرائیلی‌ها دیگر به نابودی صرفِ برنامه‌ی هسته‌ای ایران قانع نیستند و هدف‌شان فراتر رفته: سرنگونی نظام. آن‌ها به حقیقتی پی برده‌اند که بسیاری از نخبگان سیاست خارجی آمریکا هنوز درک نکرده‌اند: ماهیت نظام ایران خطرناک است. رهبران ایران خواستار رابطه‌ی جدید با ایالات متحده نیستند؛ بلکه می‌خواهند از ساده‌لوحی و احتیاط آمریکا به نفع خود بهره ببرند.

پس از ۷ اکتبر، اسرائیلی‌ها دیگر از این بازی خسته شدند و روندی را آغاز کردند که به راه‌حل نظامی برای حل «مشکل ایران» منتهی شد. در ساعات ابتدایی پس از حمله‌ی نخست، فرماندهان نظامی اسرائیل روشن ساختند که هدف آن‌ها تنها یک عملیات مقطعی نیست. انتخاب اهداف حمله، به‌وضوح نشان می‌داد که برنامه‌ای فراتر از آسیب زدن به تأسیسات هسته‌ای در جریان است.

این راهبرد بسیار پرریسک است و بر این فرض استوار که اگر نظام ایران سرنگون شود یا به‌شدت تضعیف گردد، بسیاری از بحران‌هایی که خاورمیانه را درگیر کرده‌ است، نیز پایان خواهد یافت. پاداش احتمالی برای اسرائیل بسیار بزرگ است: امنیت بیشتر، امکان ادغام بیشتر با منطقه، و بستن پرونده‌ی تشکیل کشور فلسطین. اما ریسک آن نیز سنگین است.

اصطلاح «تهدید وجودی» شاید بیش‌ازحد استفاده شده باشد. اما اتفاقات ۷ اکتبر برای اسرائیلی‌ها این تهدید را به‌وضوح عیان کرد. آن‌ها صبح آن روز با دنیایی مواجه شدند که در آن، بازدارندگی دیگر کارساز نبود. از همان ابتدا برای‌شان روشن شد که باید راهی دیگر برای تضمین امنیت مرزهای خود پیدا کنند.

همین نگاه، منشأ اختلاف میان دولت‌های بایدن و ترامپ با دولت اسرائیل بود: آمریکایی‌ها باور داشتند که آتش‌بس و توافق‌های کنترل تسلیحاتی، بهترین راه برای مدیریت مسائل امنیتی اسرائیل است. اما اسرائیلی‌ها دیدگاه متفاوتی داشتند و تصمیم گرفتند این مسائل را برای همیشه حل‌وفصل کنند.

منبع: فارین پالیسی


ضربه به قلب ایران؛ نتانیاهو در اندیشه میراث سیاسی خود

برای سال ها بین ایران و اسرائیل نبردی پنهان در جریان بود و نخست‌وزیر اسرائیل بنیامین نتانیاهو بر این رویارویی نظارت می کرد. در این رویارویی، هر حرکت با دقت تنظیم می‌شد تا از وقوع جنگی تمام‌عیار میان دو ارتش قدرتمند منطقه جلوگیری شود. حتی سال گذشته، زمانی که دو طرف برای نخستین بار به‌طور مستقیم به یکدیگر حمله کردند، اسرائیل همچنان از حملاتی که می‌توانست به یک درگیری طولانی‌مدت منجر شود، خودداری کرد.

اما اکنون، نتانیاهو احتیاط را کنار گذاشته و با دستوری جسورانه و گسترده، ایران را هدف قرار داده است؛ اقدامی که به‌احتمال زیاد هفته‌ها یا حتی بیشتر، منطقه را در آشوب فرو خواهد برد. به دستور نتانیاهو، اسرائیل نه تنها تأسیسات هسته‌ای ایران، بلکه سامانه‌های پدافند هوایی، پایگاه‌های نظامی و فرماندهان ارشد نیروهای مسلح ایران را هدف گرفته است.

به گفته تحلیلگران، نتانیاهو با این اقدام، اهداف کوتاه‌مدتی را دنبال می‌کند: بر هم زدن مذاکرات دیپلماتیک میان ایران و ایالات متحده و جلوگیری از گسترش فوری برنامه هسته‌ای ایران.

اما او در عین حال، بلندپروازی‌های بسیار بزرگ‌تری دارد. هم به‌دلیل تلاش‌های ایران برای ساخت بمب هسته‌ای، و هم به خاطر حمایت این کشور از شبه‌نظامیان فلسطینی و دیگر گروه‌های عربی که مخالف اسرائیل هستند، نتانیاهو دهه‌هاست که نظام اسلام‌گرای ایران را بزرگ‌ترین تهدید برای امنیت اسرائیل معرفی می کند.

پس از سال‌ها تأکید بر لزوم استفاده قاطع از نیروی نظامی برای از بین بردن این تهدید، به‌نظر می‌رسد نتانیاهو اکنون آماده است تا تهدیدهایش را به عمل تبدیل کند.

در حالی‌که نتانیاهو در داخل کشور با بحران سیاسی روبه‌روست و در سطح جهانی نیز به دلیل نحوه مدیریت جنگ غزه با انتقادات شدید مواجه است، اکنون خطر کشاندن منطقه -و شاید حتی ایالات متحده- به درگیری را به جان خریده است.

نداو اشتراوشلر، مشاور پیشین نتانیاهو و تحلیلگر سیاسی اسرائیلی، می‌گوید: «برای او، این موضوع شخصی است. نتانیاهو ۲۵ سال است که درباره‌ حل مسئله ایران صحبت می‌کند. این همان تصویر بزرگی است که همواره در پی آن بوده است. این میراث سیاسی اوست.»

نتانیاهو بیش از یک دهه پیش و در یکی از دوره‌های قبلی نخست‌وزیری خود، برنامه‌ریزی حمله‌ای گسترده علیه ایران را در دستور کار داشت. اما در نهایت، تحت فشار دولت اوباما و نگرانی‌هایی که در کابینه‌اش درباره توانایی‌های نظامی اسرائیل وجود داشت، از آن منصرف شد. در سال ۲۰۱۵، او با سخنرانی در کنگره آمریکا -که در آن از تلاش‌های دیپلماتیک اوباما برای مهار برنامه هسته‌ای ایران انتقاد کرد- حتی خطر ایجاد شکاف در روابط با رئیس‌جمهور وقت آمریکا را به جان خرید.

رویدادهای اخیر اما شرایط را برای حمله نظامی هموارتر کرد و نتانیاهو را جسورتر ساخت. طی یک سال و نیم گذشته، اسرائیل ائتلاف‌های منطقه‌ای ایران را در هم شکسته و توان دفاعی ایران را تضعیف کرده است. حزب‌الله لبنان، متحد کلیدی ایران، به شدت ضعیف شده و حکومت سوریه -یکی دیگر از متحدان ایران- در دسامبر گذشته سرنگون شده است.

در نهایت، انتخاب دونالد ترامپ به ریاست‌جمهوری آمریکا پنجره فرصت جدیدی را گشود. اگرچه ترامپ در ابتدا به دنبال راه‌حلی دیپلماتیک برای مهار برنامه هسته‌ای ایران بود و حتی از نتانیاهو خواست حمله را به تأخیر بیندازد، اما در برخی مقاطع، آمادگی بیشتری نسبت به بایدن برای تأیید گزینه نظامی از خود نشان داد.

مایکل کاپلو، تحلیلگر اندیشکده «فوروم سیاست اسرائیل» در نیویورک، می‌گوید: «از منظر دیپلماتیک، انتخاب ترامپ، به نتانیاهو رئیس‌جمهوری داد که از تهدید نظامی به‌عنوان یک ابزار بازدارنده حمایت لفظی می‌کرد.»

او افزود: «تمایل نتانیاهو برای برخورد نظامی با برنامه هسته‌ای ایران، سال‌هاست که روشن است، و حالا بالاخره فرصت برایش مهیا شده است.»

در عرصه داخلی نیز، نتانیاهو ممکن است از حمله به ایران سود ببرد. اعتبار او به‌عنوان حافظ امنیت اسرائیل پس از حمله‌ی حماس در اکتبر ۲۰۲۳ -که مرگبارترین شکست امنیتی تاریخ اسرائیل لقب گرفت- به‌شدت آسیب دیده است.

اگر حمله روز جمعه، که طی آن چند دانشمند هسته‌ای ایران نیز کشته شدند، به‌طور جدی برنامه هسته‌ای ایران را مختل کرده باشد، نتانیاهو می‌تواند موقعیت سیاسی خود را در آستانه انتخابات سال آینده تقویت کند.

مازال موآلم، زندگینامه‌نویس نتانیاهو و تحلیلگر سیاسی، می‌گوید: «نتانیاهو می‌خواهد سال انتخاباتی‌اش را با یک دستاورد آشکار آغاز کند.»

او افزود: «به‌جای اینکه مسئولیت ۷ اکتبر را بپذیرد، می‌خواهد نقش خود را در تاریخ اسرائیل به‌عنوان رهبری که برنامه هسته‌ای ایران را شکست داد، تثبیت کند. البته همه این‌ها بستگی دارد به اینکه اوضاع چگونه پیش برود.»

در نهایت، به گفته اشتراوشلر، این اقدام می‌تواند به نتانیاهو فرصت پایان دادن به جنگ در غزه را نیز بدهد. نتانیاهو بیش از یک سال است که قبول آتش بس در غزه را منوط به شکست کامل حماس کرده است ولی متحدان راست گرای او مخالف آتش بس هستند. اگر او بتواند ضربات مؤثری به حامی اصلی حماس یعنی ایران وارد کند، شاید مصالحه در مورد غزه آسان تر شود.

اشتراوشلر می‌گوید: «او حالا می‌تواند نتیجه را جمع‌بندی کرده و بگوید ما معادله را به نفع خود تغییر دادیم. فکر نمی‌کنم این اتفاق همین فردا بیفتد، اما این یک گام بزرگ در آن مسیر است.»

منبع: نیویورک تایمز


گزینه‌های ایران برای تلافی علیه اسرائیل محدودتر شده‌اند

حملات اسرائیل به زیرساخت‌های هسته‌ای ایران، و نیز ترور موفقیت‌آمیز فرماندهان ارشد نظامی و چند تن از دانشمندان هسته‌ای، ضربات آشکار و مهمی به آرمان‌های هسته‌ای جمهوری اسلامی و اعتبار داخلی و بین‌المللی آن وارد کرده‌است. تهران قطعاً به‌دنبال تلافی است، اما به نظر می‌رسد زمان‌بندی حملات اسرائیل با درک این موضوع هماهنگ بوده که گزینه‌های ایران برای واکنش، نسبت به سال‌های گذشته کمتر و محدودتر شده‌است.

پیش از حمله‌ی حماس به اسرائیل در ۷ اکتبر ۲۰۲۳ که منطقه را به لرزه درآورد، ایران عمدتاً بر چهار ابزار برای بازدارندگی و تهدید اسرائیل، آمریکا و دیگر دشمنانش تکیه داشت: حملات حزب‌الله، ضربه‌زدن از طریق دیگر نیروهای نیابتی، حملات موشکی و ابزارهای دوربرد دیگر، و عملیات تروریستی چه به‌وسیله‌ی عوامل خودش و چه با کمک نیروهای نیابتی. جمهوری اسلامی احتمالاً هنوز هم از این ابزارها استفاده خواهد کرد، اما اسرائیل با این فرض پیش رفته که ایران از گذشته ضعیف‌تر شده و هزینه‌ای که می‌تواند تحمیل کند، قابل‌مدیریت خواهد بود.

تضعیف حزب‌الله لبنان

در گذشته، حزب‌الله یکی از قدرتمندترین ارتش‌های چریکی جهان به‌شمار می‌رفت و حدود ۳۰ هزار نیروی رزمی تمام‌وقت و تا ۲۰ هزار نیروی ذخیره داشت. این گروه همچنین بین ۷۰ هزار تا ۱۵۰ هزار موشک و راکت در اختیار داشت، از جمله برخی موشک‌های هدایت‌شونده با دقت بالا.

اما این گروه در سال ۲۰۲۴ به‌شدت ضربه خورد. پس از ماه‌ها جنگ مرزی محدود با اسرائیل، ارتش و دستگاه‌های اطلاعاتی اسرائیل پاییز گذشته یک کارزار تمام‌عیار و ویرانگر علیه حزب‌الله به راه انداختند. این عملیات شامل اقدامات خارق‌العاده‌ای مانند هدف‌گیری نیروهای حزب‌الله با بی‌سیم‌ها و پیجرهای انفجاری، ترور چندین فرمانده ارشد از جمله حسن نصرالله رهبر دیرپای گروه، و نابودی احتمالی ۸۰٪ از زرادخانه موشکی حزب‌الله از طریق یک سلسله حملات هوایی پیوسته بود.

حزب‌الله هنوز نتوانسته خود را بازیابی کند. رهبری نظامی گروه دچار آشفتگی است و مردم لبنان به‌شدت مخالف وارد شدن به یک جنگ ویرانگر دیگر با اسرائیل هستند. عملیات‌های نظامی اسرائیل همچنین موجب عقب‌نشینی حزب‌الله از مرز اسرائیل و لبنان شده و استفاده از سامانه‌های موشکی، به‌ویژه مدل‌های بردکوتاه را برایش سخت‌تر کرده است. بنابراین، ممکن است حزب‌الله اصلاً در واکنش ایران مشارکت نکند و حتی اگر هم شرکت کند، ضرباتش دیگر اثرگذاری گذشته را نخواهد داشت.

ضعف دیگر نیروهای نیابتی ایران

ایران نیروهای نیابتی دیگری نیز دارد، که برخی از آن‌ها ممکن است به اسرائیل ضربه بزنند. حوثی‌های یمن، که از سوی ایران تسلیح می‌شوند، گه‌گاه با پهپاد به اسرائیل حمله کرده‌اند، اما این حملات محدود و پراکنده بوده و اسرائیل احتمالاً باور دارد که توان تحمل آن‌ها را دارد. حماس که از حمایت ایران بهره‌مند بود، اکنون عملاً به پوسته‌ای از گذشته‌ی خود تبدیل شده و توان تشدید نبرد در واکنش به حملات اسرائیل را ندارد. سایر نیروهای نیابتی مورد حمایت ایران، مانند گروه‌های شبه‌نظامی در عراق، بیشتر برای ضربه زدن به نیروهای آمریکایی به کار می‌آیند، اما هدف‌های اسرائیلی چندانی در دسترس آن‌ها نیست.

توان موشکی ایران

افزون بر ضعف نیروهای نیابتی، توانایی ایران در زمینه‌ی موشک و راکت هم نسبت به سال ۲۰۲۳ محل پرسش بیشتری شده است؛ گرچه این ظرفیت هنوز هم یک تهدید جدی محسوب می‌شود. برآورد می‌شود که ایران بیش از ۳۰۰۰ موشک بالستیک در اختیار دارد، از جمله تعدادی موشک دوربرد که می‌توانند به اسرائیل برسند و بسیاری دیگر که قابلیت هدف‌گیری عراق و متحدان آمریکا در خلیج فارس را دارند.

اسرائیل در حملات قبلی خود، زیرساخت‌های تولید موشک و پهپاد ایران را تخریب کرده است. افزون بر این، موشک‌های ایران هنگام حمله‌هایش به اسرائیل در ماه‌های آوریل و اکتبر ۲۰۲۴ کارآمدی کمتر از انتظاری نشان دادند. سامانه‌های دفاع هوایی اسرائیل که با کمک قابل‌توجه ایالات متحده و همکاری با چندین متحد عرب آمریکا فعال شدند، توانستند بیشتر موشک‌ها و پهپادها را ساقط کنند و تلفات انسانی چندانی بر جا نماند.

ممکن است تهران بار دیگر قمار کند و یک موج گسترده از حملات را علیه اسرائیل به راه اندازد، به امید این‌که بتواند سامانه‌های دفاعی اسرائیل را از کار بیندازد. هرچند دولت ترامپ تلاش کرده خود را از حمله‌های اسرائیل جدا نشان دهد، به احتمال زیاد ایالات متحده باز هم به دفاع از اسرائیل کمک خواهد کرد و همین، بخشی از نیروی ضربه‌ی ایران را کاهش می‌دهد. با این حال، برخی از موشک‌ها و سامانه‌ها احتمالاً از سد دفاعی عبور خواهند کرد که به‌نظر می‌رسد اسرائیل حاضر است چنین هزینه‌ای را بپردازد.

بی‌نظمی در فرماندهی نظامی ایران

با توجه به ترور رهبران ارشد نظامی ایران و احتمال حملات بیشتر، انسجام نظامی کلی این کشور نیز اکنون زیر سؤال است. مقامات ایرانی ممکن است برای در امان ماندن، مخفی شوند و ارتباطات خود را به حداقل برسانند تا از ترورهای آینده جلوگیری کنند. اما همین اقدامات باعث می‌شود فرماندهی و کنترل در طرف ایرانی دچار اخلال شده و اجرای واکنش هماهنگ سخت‌تر گردد.

تروریسم، ابزار همیشگی ایران

ایران مدت‌هاست که از تروریسم به‌عنوان ابزاری برای پیشبرد سیاست خارجی استفاده می‌کند. افزون بر حمایت از گروه‌هایی مانند حزب‌الله و حماس، ایران ارتباطاتی با القاعده داشته و در کل شبکه‌ای گسترده از همکاری‌ها در این زمینه دارد. ایران و حزب‌الله با همکاری هم حملاتی را علیه اهداف اسرائیلی و یهودی در سراسر جهان انجام داده‌اند، از جمله در آرژانتین، بلغارستان و تایلند. تهران همچنین در آمریکا نیز اهدافی را مورد حمله یا توطئه قرار داده، از جمله طرح ترور سفیر عربستان در واشنگتن در سال ۲۰۱۱. گروه‌های مورد حمایت ایران در عراق نیز بارها تأسیسات و پرسنل آمریکایی را هدف قرار داده‌اند.

هرگونه واکنش ایران از طریق تروریسم، از لحاظ مکان و شدت آن، قابل پیش‌بینی نیست. ایران و حزب‌الله توانایی اجرای عملیات در سطح جهانی دارند و برای یافتن نقاط آسیب‌پذیر در تأسیسات اسرائیلی یا میان شهروندان اسرائیلی در سفرهای خارجی، تلاش خواهند کرد. همان‌طور که حمله به مرکز یهودیان در آرژانتین نشان داد، تهران هدف‌های یهودی را به‌طور ذاتی وابسته به اسرائیل می‌داند و بنابراین آن‌ها را برای حمله مشروع تلقی می‌کند.

احتمال حمله به آمریکا

با آن‌که مقامات دولت ترامپ اعلام کرده‌اند که ایالات متحده در حملات اخیر نقشی نداشته، باز هم ممکن است هدف تلافی ایران قرار گیرد. با توجه به رابطه‌ی نزدیک امنیتی میان آمریکا و اسرائیل و سابقه‌ی عملیات‌های مشترک، ایران شاید این تکذیبیه‌ها را باور نکند. کمک احتمالی آمریکا به دفاع اسرائیل در برابر موشک‌های ایران نیز می‌تواند تهران را قانع کند که آمریکا در حاشیه نمانده است.

با این حال، درگیر شدن هم‌زمان با آمریکا و اسرائیل می‌تواند فاجعه‌بار باشد و رهبران ایران به‌خوبی از این امر آگاه‌اند. آمریکا ممکن است در پاسخ، حملات بسیار گسترده‌تری علیه ایران انجام دهد و باقی‌مانده‌ی برنامه‌ی هسته‌ای و توان نظامی آن را نابود کند. همچنین، واشنگتن و متحدانش می‌توانند فشارهای اقتصادی بیشتری علیه ایران اعمال کنند و اقتصاد آسیب‌دیده‌ی این کشور را بیشتر تحت فشار قرار دهند.

نتیجه‌گیری

با توجه به این ضعف‌ها، احتمال دارد که رهبران ایران بخواهند واکنشی سریع، ولو نسبتاً بی‌اثر، نشان دهند تا ایستادگی خود را به نمایش بگذارند و در داخل کشور ادعای پیروزی کنند؛ و همزمان در پشت‌صحنه برای طراحی حملات تروریستی و روش‌های دیگر ضربه‌زدن به اسرائیل تلاش کنند. به‌نظر می‌رسد اسرائیل حاضر است چنین واکنش‌هایی را تحمل کند، چرا که باور دارد ضربات واردشده به برنامه‌ی هسته‌ای و قدرت نظامی ایران ارزش بهای احتمالی را دارد.

منبع: فارین پالیسی


قمار بزرگ نتانیاهو، بمب اتمی سریع‌تر برای ایران؟

سه پرسش فوری در مورد جنگی وجود دارد که اسرائیل با ایران آغاز کرده است و هر سه پرسش به یک سؤال مهم ختم می‌شود: آیا این حمله می‌تواند به هدف اعلام‌شده اسرائیل یعنی «تضمین همیشگی عدم دستیابی ایران به سلاح هسته‌ای» دست یابد؟

اگر پاسخ مثبت باشد، آنگاه تصمیم نخست‌وزیر بنیامین نتانیاهو برای اعزام جنگنده‌های اسرائیلی به کشوری بسیار بزرگ‌تر با جمعیتی نزدیک به ۹۰ میلیون نفر، بسته به اهداف مورد حمله و میزان تلفات غیرنظامی، ممکن است از منظر راهبردی و اخلاقی قابل توجیه باشد.

نابودی اسرائیل یکی از سیاست‌های اعلام‌شده حکومت ایران است؛ سیاستی که سال‌هاست با اقدامات مختلف دنبال می‌شود. هیچ تردیدی نیست که با وجود انکارهای مکرر، برنامه غنی‌سازی اورانیوم ایران برای دستیابی به سوخت هسته‌ای با درجه تسلیحاتی طراحی شده است؛ ایران عملاً به آن نقطه نزدیک شده و اکنون ذخایری با غنای ۶۰٪ در اختیار دارد؛ میزانی که هیچ کاربرد غیرنظامی معقولی برای آن متصور نیست. بنابراین، حتی با وجود آن‌که اسرائیل خود دارای بازدارندگی هسته‌ای است، به‌عنوان کشوری بسیار کوچک و آسیب‌پذیر نمی‌تواند خطر دستیابی یک دشمن خصمانه به سلاح هسته‌ای را بپذیرد.

اما این‌که آیا این حملات هوایی واقعاً می‌توانند به این هدف برسند یا نه، پرسشی بسیار بزرگ و مهم است. احتمال بیشتر این است که اسرائیل فقط بتواند برنامه هسته‌ای ایران را چند سال به تعویق بیندازد. اگر چنین باشد، دیگر نمی‌توان خون‌ریزی حتمی و پیامدهای ناشناخته آغاز این جنگ را توجیه کرد؛ چراکه حداکثر دستاورد آن چیزی بیش از آنچه مذاکرات دیپلماتیک می‌توانست حاصل کند، نخواهد بود. هم توافق هسته‌ای سال ۲۰۱۵ که کنار گذاشته شد و هم مذاکرات احتمالی ایران و آمریکا که قرار بود یکشنبه از سر گرفته شود، می‌توانستند همین تأخیر را ایجاد کنند، بی‌آن‌که خونی ریخته شود یا ثبات منطقه و بازارهای جهانی به خطر بیفتد.

پس، نخستین پرسش من این است: چرا حالا؟

نتانیاهو سال‌ها تلاش کرده بود تا آمریکا را متقاعد کند که در حمله به سایت‌های غنی‌سازی اورانیوم ایران به او کمک کند. با این حال، او تصمیم گرفت که در ساعات اولیه صبح روز جمعه، به‌تنهایی وارد عمل شود.

یک دلیل روشن برای این اقدام آن است که پدافند هوایی ایران طی سال گذشته به‌شدت تضعیف شده است. همچنین، ظرفیت تلافی‌جویانه‌ای که ایران در طول دهه‌ها با مسلح‌کردن حزب‌الله در لبنان و حماس در غزه ساخته بود نیز کاهش یافته است. این تغییرات در محیط راهبردی، پنجره‌ای ایجاد کرده که در آن خطر حمله برای اسرائیل و خلبانانش نسبت به گذشته بسیار کمتر شده است و این فرصتی است که، همان‌طور که نتانیاهو درست می‌گوید، برای همیشه باقی نخواهد ماند.

دومین دلیل نیز روشن است و البته نگران‌کننده‌تر: منافع سیاسی شخصی نخست‌وزیر اسرائیل.

این باور که نتانیاهو جنگ در غزه را به‌طور عمدی طولانی کرده و گسترش داده تا اهداف شخصی‌اش را پیش ببرد، اکنون نه‌تنها در خارج، بلکه در داخل اسرائیل نیز به‌طور گسترده مطرح است. ادامه جنگ مانع از فروپاشی دولت او می‌شود و همچنین زمان بازخواست عمومی در مورد شکست‌های امنیتی و سیاسی فاجعه‌بار منتهی به حمله ۷ اکتبر ۲۰۲۳ حماس را به تعویق می‌اندازد.

بعید است که حمله نتانیاهو به ایران، درست چند روز پس از آن‌که کابینه‌اش به‌سختی از یک رأی عدم‌اعتماد در کنست جان سالم به در برد، تصادفی باشد. به‌ویژه که حمایت گسترده مردمی که زمانی برای جنگ در غزه وجود داشت، اکنون از بین رفته است. در حالی‌که سیاست‌های نتانیاهو در غزه دیگر باعث وحدت ملی نمی‌شود، درگیری با ایران بار دیگر می‌تواند موجب همبستگی مردم اسرائیل شود. انگیزه‌ها اهمیت دارند. انگیزه‌های شخصی می‌توانند تصمیم‌هایی را به پیش ببرند که در شرایط عادی اتخاذ نمی‌شدند.

سؤال حیاتی دیگر این است که آیا برنامه‌ی نتانیاهو برای موفقیت در جنگی که آغاز کرده، بر پایه‌ی وارد کردن آمریکا به درگیری است یا نه.

من به اطلاعات محرمانه یا خط مستقیم به محاسبات نخست‌وزیر اسرائیل دسترسی ندارم، اما اجماع میان تحلیل‌گران نظامی این است که اسرائیل به‌تنهایی می‌تواند آسیب محدودی وارد کند و برای موفقیت واقعی، به بمب‌های سنگرشکن ۱۵ تنی نیاز دارد؛ سلاح‌هایی که فقط آمریکا در اختیار دارد.

این بمب‌ها حیاتی تلقی می‌شوند، چون پیشرفته‌ترین سانتریفیوژهای ایران برای غنی‌سازی اورانیوم در تأسیساتی قرار دارند که در عمق ۶۰ تا ۹۰ متری زیر کوه در فردو ساخته شده‌اند؛ جایی در نزدیکی شهر مذهبی قم که میزبان مهم‌ترین حوزه‌های علمیه جمهوری اسلامی است. ایران همچنین در حال ساخت سایتی حتی عمیق‌تر برای جایگزینی با مرکز سطحی نطنز است، که حدود یک ساعت دورتر از فردو قرار دارد.

براساس گزارش آژانس بین‌المللی انرژی اتمی (IAEA) که مقر آن در وین است، هیچ‌یک از این تأسیسات -نه فردو و نه مرکز بالای‌زمینی اصفهان- جزو حدود ۱۰۰ هدف اولیه‌ای که توسط ۲۰۰ جنگنده اسرائیلی در روز جمعه مورد حمله قرار گرفتند، نبوده‌اند. همچنین هیچ نشانه‌ای از نشت مواد رادیواکتیو از نیروگاه بوشهر یا سایت غنی‌سازی نطنز دیده نشد. این تصمیم منطقی به نظر می‌رسد. در هر عملیات بمباران پیچیده، اولویت نخست باید خنثی‌سازی پدافند هوایی و کاهش توانایی‌های تلافی‌جویانه ایران باشد (با هدف قراردادن پایگاه‌های موشکی و فرماندهانی که وظیفه هماهنگی این حملات را دارند). اهداف اصلی باید در مراحل بعدی مورد حمله گیرند.

این‌که آیا آمریکا مستقیم وارد درگیری می شود یا نه، به این بستگی دارد که آیت‌الله خامنه‌ای چگونه و تا چه حد پاسخ دهد.

تا صبح جمعه، رهبر ایران دستور پرتاب حدود ۱۰۰ پهپاد دوربرد به سمت اسرائیل را صادر کرده بود که تقریباً همه آن‌ها سرنگون شدند. در بیانیه‌ای، خامنه‌ای وعده‌ی انتقام از «رژیم صهیونیستی» را هم در حال حاضر و هم در آینده‌ای طولانی‌مدت داد، پس پاسخ ایران هنوز پایان نیافته است. با این حال، او نامی از آمریکا نبرد. این کاملاً برخلاف هشدارهای ایران پیش از حمله بود، که تهدید کرده بود اگر حمله‌ای انجام شود، نیروهای آمریکا و متحدان عرب آن در خلیج فارس را نیز هدف خواهد گرفت.

آقای خامنه‌ای بدون تردید می‌داند که چنین اقدامی باعث ورود نیروهای آمریکایی به درگیری خواهد شد. همین‌طور حمله به مناطق غیرنظامی اسرائیل نیز می‌تواند باعث چنین واکنشی شود. بنابراین، چه از روی احتیاط و چه به‌دلیل ناتوانی در پاسخ‌گویی متقابل نظامی، او ممکن است تصمیم بگیرد که آمریکا را وارد میدان نکند. این امر می‌تواند اسرائیل را در وضعیتی قرار دهد که خود به‌تنهایی مجبور به انجام کارزاری چند هفته‌ای از حملات هوایی به سایت‌های زیرزمینی غنی‌سازی شود؛ کارزاری که شاید حتی موفق هم نشود.

آقای خامنه‌ای ممکن است همچنین از انجام هرگونه اقدام نمایشی و پر سر و صدایی مانند اعلام خروج ایران از پیمان منع گسترش سلاح‌های هسته‌ای (NPT) خودداری کند؛ اقدامی که می‌تواند تبعات شدید بین‌المللی در پی داشته باشد.

اما چه تصمیم به احتیاط بگیرد و چه نه، اکنون «میزان ریسک و خطر» این بازی بسیار بالا رفته و آینده‌ی اسرائیل در هاله‌ای از عدم اطمینان قرار گرفته است.

در واقع، ایران همین چند روز پیش -و تنها در واکنش به قطعنامه‌ی توبیخی آژانس بین‌المللی انرژی اتمی (IAEA)- اعلام کرد که برنامه‌ی غنی‌سازی خود را تسریع خواهد کرد.

بنابراین بسیار محتمل است که جمهوری اسلامی اکنون به‌جای عقب‌نشینی، تصمیم بگیرد که هرچه سریع‌تر به تسلیحات هسته‌ای دست یابد.

خطر بزرگ برای نتانیاهو این است که آقای خامنه‌ای بتواند واکنشی نشان دهد که هم برای مردم ایران نشانه‌ای از قدرت و پاسخ‌گویی باشد، و هم آن‌قدر شدید نباشد که آمریکا را وارد جنگ کند.

اگر رهبر ایران موفق به انجام این مانور شود، حمله‌ی اسرائیل ممکن است نتیجه‌ای کاملاً معکوس داشته باشد.

در این سناریو، نه‌تنها حملات نتوانسته‌اند برنامه‌ی هسته‌ای ایران را نابود یا حتی متوقف کنند، بلکه ممکن است نتیجه‌اش تسریع دستیابی ایران به بمب اتمی باشد.

منبع: بلومبرگ


حمله اسرائیل به ایران؛ چرا اکنون؟

هم‌اکنون دود از نقاط مختلف ایران در حال برخاستن است و نخست‌وزیر اسرائیل، بنیامین نتانیاهو، در نطقی انگلیسی زبان اعلام کرده که اسرائیل «برای هرچند روز که لازم باشد» حملاتش را ادامه خواهد داد تا برنامه هسته‌ای ایران را پاک کند. تا این لحظه، لیست خسارات اعلام‌شده بیشتر در حد شایعات باقی مانده، اما هنوز تاییدنشده است.

نتانیاهو ضمن اعلام اینکه اهداف اصلی حملات شامل تأسیسات تولید سوخت هسته‌ای، مراکز مونتاژ بمب و سایت‌های ساخت موشک بوده‌اند، برای اولین‌بار فاش کرد که اسرائیل چند شخصیت کلیدی نظامی و هسته‌ای ایران را در داخل کشور ترور کرده است. بخشی از دودهای بلندشده از تهران شاید نه از مراکز هسته‌ای، بلکه از برج‌های مسکونی باشد؛ آثاری که نشان می‌دهند دانشمند یا ژنرالی در لباس خواب هدف بوده‌اند. ایران تأیید کرده که چند فرمانده سپاه پاسداران و چند دانشمند برجسته‌ی هسته‌ای کشته شده‌اند.

پس چرا اکنون؟

برای سال‌ها، اسرائیل آماده چنین حمله‌ای بود؛ اما چه چیزی شب گذشته را متفاوت کرد؟ نتانیاهو می‌گوید دلیلش این است که ایران در مرحله نهایی ساخت بمب هسته‌ای بود(نه یک بمب که ۹ بمب اتمی). اگرچه این ادعا به‌سختی قابل اثبات است، اما روندهایی وجود دارند که احتمال چنین تصمیمی را برای ایران محتمل‌تر نشان می‌دهند.

برای سال‌ها، تنها چیزی که ایران را از تولید سلاح هسته‌ای بازمی‌داشت تصمیم سیاسی بود، نه کمبود دانش یا منابع. اکنون اما محاسبه سیاسی این کشور تغییر کرده است.

عضویت ناتمام در باشگاه اتمی

9 کشور دارای سلاح هسته‌ای (از جمله ایالات متحده، روسیه، چین، فرانسه و بریتانیا) از مصونیتی ویژه برخوردارند که حتی حمله متعارف به آن‌ها را دشوار می‌کند، زیرا ریسک پاسخ هسته‌ای بالاست.

نکتۀ جالب درباره ایران این است که چه‌بسا بدون عضویت رسمی در این باشگاه، این مصونیت را دریافت کرده بود: چرا که با تهدید داشتن بمب، توانسته بود قدرت سیاسی کسب کند. ایران می‌توانست با نزدیک شدن به آستانۀ ساخت بمب، امتیازات سیاسی بگیرد (بدون آنکه نیاز به ساخت واقعی آن داشته باشد).

نقش اسرائیل در تغییر بازی

اما حالا این معادله تغییر کرده است. اسرائیل با اقدامی بی‌سابقه در خاک ایران، به‌جای حمله در سوریه یا لبنان، به قلب خاک اصلی این کشور حمله کرد. این حملات، تأسیساتی را هدف قرار دادند و متحدان ایران در سوریه و لبنان را تضعیف کردند؛ سقوط حکومت اسد در سوریه، تضعیف حزب‌الله و ضعف دیگر بازیگران نیابتی.

نتیجه این شد که ایران دیگر قادر نیست از تهدیدات نیابتی‌اش برای بازدارندگی یا چانه‌زنی استفاده کند. اکنون یک ایران تضعیف شده وجود دارد؛ کشوری در حد سودان یا لیبی، اما با تهدید هسته‌ای بالقوه.

واکنش ایران و چشم‌انداز آینده

اکنون که بازدارندگیِ سیاسی ایران تخریب شده، تنها راه بازگشت قدرت واقعی، ساخت بمب هسته‌ای واقعی است. ممکن است ایران تصمیم بگیرد به‌سرعت این مسیر را طی کند یا راهبرد دیگری در سر داشته باشد. اما اسرائیل دیگر نمی‌خواهد منتظر بماند و اجازه تصمیم‌گیری به تهران بدهد.

منبع: آتلانتیک



نظر شما