با عقبنشینی آمریکا از خاورمیانه، کشورهای این منطقه خود مسئولیت تأمین امنیتشان را بر عهده گرفتهاند. حمله اسرائیل به ایران تازهترین نمونه از این روند است.
این حمله، نمایشی جسورانه از قدرت اسرائیل بود. پوشش اطلاعاتی اسرائیل فوقالعاده بود؛ آنها فرماندهان ایرانی را در خانههایشان شناسایی و هدف قرار دادند و برخی را با حملات پهپادی از داخل خاک ایران کشتند؛ اقدامی که یادآور عملیاتهای اخیر اوکراین در داخل روسیه است.
اینکه برنامه هستهای ایران تا چه حد عقب رانده شده، به این زودیها مشخص نخواهد شد. اگر ایرانیها تصمیم بگیرند بهسرعت به سمت ساخت سلاح هستهای حرکت کنند، اسرائیل ممکن است ناچار شود بار دیگر ــ و به طور مکرر ــ وارد عمل شود تا جلوی این امر را بگیرد. حملات هنوز تمام نشدهاند، و اگر اسرائیل آنها را به سطحی برساند که زیرساختهای نفتی ایران را هدف قرار دهد، خطر واکنش گسترده ایران در خلیج فارس وجود دارد. اما تا این لحظه، به نظر میرسد اسرائیل به اهدافش دست یافته است.
رهبران ایران خود مقصر اصلی وضعیت کنونیشان هستند. آنها سالها بر ادامه برنامهای هستهای پافشاری کردهاند که فقط میتواند اهداف نظامی داشته باشد. آنها به تأمین مالی و تسلیح گروههای شبهنظامی پرداختهاند تا برای دشمنانشان مشکلسازی کنند، و عدم کنترلشان بر این گروهها به حمله ۷ اکتبر ۲۰۲۳ توسط حماس منجر شد؛ حملهای که در نهایت به زیان منافع خود ایران تمام شد.
همه اینها به قیمت عقبماندگی در توسعه کشور تمام شده است. مردم باهوش، تحصیلکرده و کارآفرین ایران از اینکه چقدر از همسایگان عرب خود عقب ماندهاند، خشمگیناند. برای بسیاری از ایرانیان، انقلاب اسلامی به فاجعهای تمامعیار تبدیل شده است.
حالا مسیر آینده چیست؟ بنیامین نتانیاهو، نخستوزیر اسرائیل، خواهان سرنگونی نظام ایران است. این نظام بدون شک شکننده و در داخل بسیار منفور است، بنابراین احتمال سقوطش را نمیتوان منتفی دانست. اما وقتی کشوری از خارج مورد حمله قرار میگیرد، مردمش معمولاً حول پرچم متحد میشوند، و گروههای اپوزیسیون نمیتوانند از لحظه ضعف حکومت بهرهبرداری کنند. تهدید واقعی برای نظام، از درون و در خیابانهای ایران میآید. دعوت رهبران اسرائیل از مردم ایران برای شورش، در حالی که همین مردم هدف بمباران قرار گرفتهاند، جذابیتی نخواهد داشت.
دوستان اقتدارگرای ایران ــ روسیه و چین ــ نیز بعید است از جمهوری اسلامی حمایت کنند. روسیه در سال ۲۰۱۵ در سوریه چنین حمایتی کرد و فروپاشی حکومت بشار اسد را حدود یک دهه به تأخیر انداخت. اما اکنون، حتی اگر بخواهد، احتمالاً توان مداخله را ندارد، چون درگیر جنگ در اوکراین است. چین هم تنها در خوشی ها شریک است؛ نفت ایران را میخرد و وعده سرمایهگذاری میدهد، اما تمایلی ندارد در امنیت کشوری دوردست نقشآفرینی کند، جز در حد ارائه فناوری نظارتی.
اگر نظام اسلامی روزی سقوط کند، نباید انتظار ظهور یک دولت لیبرال و طرفدار غرب را داشت. چون تا زمانی که اپوزیسیونی مسلح در داخل کشور وجود نداشته باشد، نیروهای نظامی سازمانیافتهترین گروهها برای تصاحب قدرت خواهند بود. آنها از اشتباهات گذشته درس خواهند گرفت و شاید در سیاست خارجی تهدید کمتری باشند، اما احتمال دارد همان آزادیهای اندک موجود در کشور را نیز بیشتر محدود کنند.
گزینه دیگر، فروپاشی و تجزیه است؛ چیزی شبیه آنچه در لیبی، سوریه، یمن و سومالی رخ داد. در ایران، این فرایند ابعاد بسیار گستردهتری خواهد داشت، چون در کشوری که فارسها تنها اکثریتی نسبی دارند، گروههای قومی مانند کردها، عربها، بلوچها و حتی آذریهای نسبتاً همپیوند ممکن است به ملیگرایی قومی پناه ببرند. یکی از درسهای چند دهه گذشته این است که سقوط رژیمهای سرکوبگر لزوماً به نتایج بهتر منجر نمیشود، چون هیچکس پاسخگو نیست و گروههای تروریستی در مناطق بدون حکومت شکوفا میشوند. عراق سرانجام به جای بهتری تبدیل شده، اما رسیدن به این نقطه، بیست سال پس از سرنگونی صدام و با وجود ثروت نفتی عظیم این کشور، طول کشیده است.
حمله اسرائیل چه پیامی درباره قدرت آمریکا دارد؟ روابط شخصی میان نتانیاهو و رئیسجمهور دونالد ترامپ، آشکارا خوب نیست. ترامپ خود را صلحطلب و مشتاق معامله میداند، و نتانیاهو در هیچکدام از این مسیرها به او کمکی نمیکند. اما حمایت قوی آمریکا از اسرائیل بار دیگر خود را نشان داد، آن هم زمانی که درخواست ترامپ برای دادن زمان به مذاکرات با تهران، از سوی نتانیاهو نادیده گرفته شد. اسرائیلیها از توافقی نیمبند میان آمریکا و ایران بیم داشتند، و پاسخ نظامیشان ممکن است ترامپ را از رویارویی با چنین چالشی نجات داده باشد.
سعودیها و دیگر کشورهای خلیج فارس این پیام را دریافت خواهند کرد. محمد بن سلمان، ولیعهد سعودی، و دیگر حاکمان عرب به تعامل با ترامپ ادامه خواهند داد، اما اتکای چندانی به او نخواهند داشت. نه فقط به این خاطر که ترامپ غیرقابل پیشبینی است، بلکه چون آمریکا دغدغههای مهمتری با چین دارد. روند عقبنشینی آمریکا از نقش امنیتیاش در خاورمیانه که از زمان اوباما آغاز شد، در دوران ترامپ و حتی پس از او نیز ادامه خواهد یافت. منطقه باید خودش جای خالی آمریکا را پر کند.
اسرائیل با کمترین مانع برای بازطراحی خاورمیانه میتازد
یک سال پیش، اسرائیل درگیر جنگی فرسایشی در غزه بود، از هر طرف توسط نیروهای نیابتی ایران محاصره شده و از سوی واشنگتن برای توقف درگیری تحت فشار قرار داشت.
اما اکنون اسرائیل درحالیکه حملات به ایران را شدت بخشیده، در حال بازطراحی خاورمیانه به شیوهی خودش است. این تحولات میتواند بازارهای جهانی را دچار آشوب کرده، ژئوپلیتیک منطقه را بازتعریف کند و حتی ایالات متحده را وارد یک آتشافروزی منطقهای نماید.
اسرائیل با مجموعهای از عملیاتهای جسورانهی اطلاعاتی و کارزارهای نظامی شدید، عملاً متحدان ایران همچون حماس و حزبالله را از کار انداخته و همزمان موجب فروپاشی رژیم بشار اسد در سوریه شده است. اکنون این کشور جنگ را مستقیماً به تهران کشانده است.
اسرائیل با سوءاستفاده از فضای ناشی از تلاشهای دیپلماتیک آمریکا، حملهای غافلگیرکننده ترتیب داد که هدفش نه فقط برنامه هستهای ایران، که فلجکردن حکومت این کشور است.
این نبرد، همچنین، مسیر سیاست آمریکا را که رئیسجمهور ترامپ در اوایل سال ترسیم کرده بود، منحرف کرده است. ترامپ که پیشتر بر راهحل دیپلماتیک برای جلوگیری از دستیابی ایران به سلاح هستهای پافشاری داشت، اکنون از حملات هوایی اسرائیل ستایش کرده و در رسانههای اجتماعی هشدار داده است: «ایران باید توافق کند، قبل از آنکه چیزی از آن باقی نماند.»
ترامپ که وعده داده بود آمریکا را از جنگهای خاورمیانه خارج کند، دستور داده ناوها و جنگندههای آمریکایی از اسرائیل در برابر حملات متقابل ایران دفاع کنند. هر اقدام ایران برای هدفقراردادن پایگاههای آمریکایی یا بستن تنگههای نفتی خلیج فارس، ممکن است پای واشنگتن را عمیقتر به جنگ بکشاند.
تا این لحظه، این حملات منجر به درگیری گستردهتری که بسیاری نگرانش بودند نشده است. ایران با شلیک موشکهای متعدد به اسرائیل واکنش نشان داده، اما اثر محدودی داشته است. اکنون رهبران اسرائیل و محافل امنیتی این کشور از احتمال «پیروزی» صحبت میکنند؛ پیروزیای که میتواند نظم موجود را دگرگون کند.
بنیامین نتانیاهو، نخستوزیر اسرائیل، روز جمعه خطاب به مردم ایران گفت: «شکی ندارم که روز رهایی شما از استبداد نزدیکتر از همیشه است. و وقتی آن روز برسد، اسرائیلیها و ایرانیها پیمان دیرینه بین دو ملت باستانی را تجدید خواهند کرد. با هم آیندهای سرشار از صلح، امید و رفاه خواهیم ساخت.»
اسرائیل، تنها بازیگر بیرقیب
پیشروی پرشتاب اسرائیل در منطقه در حالی رخ میدهد که آمریکا تمرکزش را بر مسائل داخلی و تهدیدهای ژئوپلیتیکی در سایر نقاط جهان معطوف کرده است.
ترامپ سالهاست که رویههای سنتی در سیاست خارجی آمریکا در قبال خاورمیانه را کنار گذاشته است. دخالتهای او در منطقه بلندپروازانه اما ناپایدار بوده است.
او درست پیش از روی کار آمدن، در دستیابی به آتشبس در غزه نقشی کلیدی ایفا کرد. اما پس از شدتگرفتن بحرانهای اوکراین و ایران، تمرکز خود را از آن مسئله برداشت. طرحهایی برای تبدیل غزه به یک مقصد گردشگری و نابودی حوثیهای یمن داشت، اما خیلی زود علاقهاش را از دست داد.
این خلأ، فضا را برای رهبری چون نتانیاهو باز گذاشته است تا با تمرکز کامل، چشمانداز خود را اجرایی کند.
هدف نهایی: از کار انداختن کامل برنامه هستهای ایران
چالش پیش روی اسرائیل این است که پیروزیهای نظامی خود را به حذف دائمی تهدید ایران تبدیل کند. ایران زرادخانهای گسترده از موشکها دارد و متحدانی منطقهای که در راستای آرمانش برای نابودی اسرائیل عمل میکنند.
در روزهای اخیر، ارتش اسرائیل با حملات هوایی و عملیاتهای مخفی، سامانههای پدافند هوایی ایران را نابود کرده و توانایی حمله آزادانهتری یافته است. اما هنوز نتوانسته بهطور گسترده به زیرساختهای عمیق و پراکندهی برنامه هستهای ایران آسیب وارد کند. اسرائیل اعلام کرده که به مجتمع زیرزمینی نطنز، شامل سالنهای غنیسازی، اتاقهای برق و زیرساختهای پشتیبان، ضربهی بزرگی وارد کرده است.
برای موفقیت نهایی، اسرائیل باید تأسیسات سخت و عمیق فردو را هدف قرار دهد و ذخایر اورانیوم غنیشدهای را که ایران احتمالاً در کشور پنهان کرده، نابود سازد. در غیر این صورت، ممکن است ایران برنامه ساخت بمب را تسریع کند.
به گفتهی جاناتان پنیکوف، افسر پیشین اطلاعاتی آمریکا: «آینده اسرائیل و ایران به این بستگی دارد که آیا ایران در پایان این جنگ هنوز برنامه هستهای دارد یا نه. اگر داشته باشد، قدرت بازسازی و نفوذ منطقهایاش حفظ خواهد شد؛ اگر نه، فصلی تازه آغاز میشود که بیش از دو دهه تجربهاش نکردهایم.»
چراغ سبز آمریکا
تا عصر یکشنبه، اسرائیل بیش از ۲۵۰ هدف را در طی ۵۰ ساعت حمله بیوقفه مورد اصابت قرار داده بود. دولت ترامپ تاکنون هیچگونه محدودیتی برای اسرائیل اعمال نکرده است؛ این تغییری عمده نسبت به دههها سیاست خارجی آمریکا است. از بحران سوئز در سال ۱۹۵۶، آمریکا همواره در حالی که از اسرائیل حمایت کرده، تلاش کرده جاهطلبیهایش را مهار کند تا مانع از گسترش جنگ شود.
دولت بایدن بهشدت بر نتانیاهو فشار آورد تا شدت حملات را کاهش دهد، جنگ در غزه را پایان دهد و با حزبالله تنشزدایی کند. در درگیریهای مستقیم میان ایران و اسرائیل در سال گذشته، بایدن اسرائیل را از هدفقراردادن بخشهای هستهای و انرژی ایران بازداشت.
اما این بار، ترامپ مانعی در برابر اهداف اسرائیل ایجاد نکرده است. او البته از نتانیاهو خواسته بود برای دادن فرصت به مذاکرات هستهای با هدایت استیو ویتکاف، فعلاً دست نگه دارد. اما هفته گذشته، نتانیاهو به او یادآوری کرد که ضربالاجل دو ماههی خودش برای توافق با ایران گذشته است، و ترامپ عقبنشینی کرد.
به گفته مایکل اورن، سفیر پیشین اسرائیل در آمریکا: «بزرگترین اشتباه غرب، پایاندادن زودهنگام به این جنگ است.»
محدودیتهای داخلی
محدودیت اصلی، نه از آمریکا بلکه از درون خود اسرائیل میآید. پس از ۲۰ ماه جنگ، مردم خسته شدهاند. حمایت از حمله به ایران هنوز زیاد است، اما بار روانی و اقتصادی سنگینی بر دوش جامعه نهاده. بسیاری از سربازان ذخیره چندینبار فراخوانده شدهاند. هنوز حدود ۲۰ گروگان زنده در غزه باقی ماندهاند، همراه با دهها جسد بازنگشته.
این خستگی با اختلافات سیاسی داخلی بر سر رهبری نتانیاهو تشدید شده است. تلاشها برای حذف مخالفان سیاسی از ساختارهای نظامی و امنیتی، اصلاحات بحثبرانگیز در قوه قضائیه، و ناتوانی در پایاندادن به جنگ غزه، شکافی عمیق در جامعه ایجاد کردهاند.
مایکل اورن در شبکهی X نوشت: «درد، خستگی و بیاطمینانی اکنون جامعه اسرائیل را تعریف میکند. و معلوم نیست تا کی باید تحمل کنیم.»
اما به گفتهی یوهانان پلسنر، رئیس اندیشکدهی اسرائیل دموکراسی، اکثریت مردم بر این باورند که نبرد با ایران مهمترین جنگ است. نظرسنجی ماه آوریل نشان داد بیش از نیمی از یهودیان اسرائیل از حمله به ایران، حتی بدون حمایت آمریکا، پشتیبانی میکنند.
دهههاست اسرائیلیها میدانند که ایران در حال ساخت برنامه هستهای و ایجاد «حلقه آتش» از نیروهای نیابتی مثل حزبالله، حوثیها و حماس در اطراف اسرائیل است. اسرائیل سالها تلاش کرد این تهدیدها را مهار کند، بدون آنکه وارد جنگی تمامعیار شود. اما پس از حملات ۷ اکتبر ۲۰۲۳، چارهای جز جنگ تمامعیار ندید.
با آنکه منتقدان نگران تلفات سنگین و گسترش درگیری بودند، ارتش اسرائیل توانست حماس و سپس حزبالله را با تلفات کمتر از حد انتظار شکست دهد. این پیروزیها در محافل امنیتی اسرائیل این ایده را تقویت کردهاند که اسرائیل نمیتواند با تهدیدها زندگی کند؛ حتی اگر خطرناک باشند.
پلسنر میگوید: «این فقط یک دور دیگر از خشونت در خاورمیانه نیست. ایران آخرین دشمن باقیمانده است.»
از پیروزی نظامی تا نتیجهگیری دیپلماتیک
تلاش اسرائیل در قبال ایران با سیاست ایدهآلیستی دولت جورج بوش در حمله به عراق متفاوت است. اسرائیل ممکن است از سقوط حکومت ایران خرسند شود، اما بهزعم پلسنر، این نباید هدف اصلی باشد. تمرکز باید بر تبدیل دستاورد نظامی به پیروزی دیپلماتیک باشد.
این رویکرد در برابر حزبالله جواب داد: اسرائیل هدف محدود تضعیف حزبالله و عقبراندن آن از مرز لبنان را دنبال کرد. پس از دو ماه، حزبالله متوقف شد و عقب نشست. تاکنون هم وارد جنگ اسرائیل و ایران نشده است.
اما غزه داستانی متفاوت است. اسرائیل از ابتدا برای شکست کامل حماس برنامهای نداشت که چگونه آن منطقه را پس از جنگ اداره کند. نتیجه، یک جنگ ۲۰ ماههی رو به گسترش بوده که بیشتر مناطق غزه را ویران کرده و طبق گزارش مقامات سلامت غزه، بیش از ۵۵ هزار کشته بر جای گذاشته است؛ آماری که مشخص نیست چه تعدادشان غیرنظامی یا نظامی بودهاند.
اگرچه اسرائیل بیشتر رهبران نظامی حماس و هزاران نیروی آن را کشته، اما این گروه هنوز قدرت غالب در غزه است و پایانی برای جنگ متصور نیست.
در نتیجه، اعتماد عمومی به اهداف جنگ رو به کاهش است. جنبشهای صلحطلبی پدید آمدهاند که خواستار پایان جنگاند.
حمایت بینالمللی از اسرائیل نیز بهشدت کاهش یافته، بهویژه بهخاطر تصاویری از کودکان گرسنه در میان خرابهها. آغاز برنامه کمکرسانی جدید اسرائیل هم که حجم اندکی غذا رسانده، نتوانسته این انزوا را رفع کند و ممکن است برای سالها آثار دیپلماتیکی داشته باشد.
دنی سیترینویچ، کارشناس ایران در موسسهی مطالعات امنیت ملی در تلآویو، هشدار داده که اگر ایران بتواند با موشکبارانهای مداوم شهرهای اسرائیل را تحت فشار قرار دهد، فضای «شور و شعف» موجود ممکن است وارونه شود.
معضلات دیپلماتیک و استراتژیک
درگیری های نظامی اسرائیل، دستاوردهای دیپلماتیکی را نیز به تعویق انداخته که میتوانستند امنیت بلندمدت اسرائیل را تضمین کنند. پیش از حملات ۷ اکتبر، اسرائیل در آستانهی توافق عادیسازی روابط با عربستان سعودی بود؛ توافقی که میتوانست خاورمیانه را یکشبه متحول کند.
اما ادامهی جنگ، بازگشت عربستان به میز مذاکره را غیرممکن ساخته است.
دنیل شاپیرو، مقام پیشین پنتاگون، میگوید: «ممکن است برخی کشورهای خلیج فارس پس از پایان جنگ، با عادیسازی روابط موافقت کنند، چون اسرائیل قویترین کشور منطقه است. اما خشمها، ایدئولوژیها و تمایلات تهاجمی، دیر یا زود دوباره بروز خواهند کرد. جنگ غزه دنبالهای بلند خواهد داشت… اسرائیل نمیتواند خاورمیانه را به اتحادیه اروپا تبدیل کند.»
اسرائیل در تاریخ خود بارها پیروزیهای نظامی درخشان داشته که نتوانسته آنها را به موفقیتهای سیاسی تبدیل کند. حملهی سریع به بیروت در ۱۹۸۲ به باتلاقی ۱۸ ساله انجامید. پیروزی در سال ۱۹۶۷ تقریباً با شکست در جنگ غافلگیرکنندهی ۱۹۷۳ همراه شد.
به گفته سیترینویچ، چالش اصلی نتانیاهو، تبدیل این موفقیتهای تاکتیکی در ایران به پیروزی استراتژیک است. ایران تضعیف شده، اما همچنان حریفی بزرگ و سرسخت باقی مانده است. شاید اسرائیل و ترامپ امیدوار باشند که ایران در وضعیت ضعف پای میز مذاکره بیاید؛ اما ممکن است ایران چنین نکند.
تأسیساتی چون فردو بسیار مستحکم و عمیق هستند و از هوا بهسختی قابل نابودیاند. هدفقراردادن پالایشگاهها و میادین نفتی هم صرفاً آسیب اقتصادی میزند، نه تحقق هدف اصلی اسرائیل.
سیترینویچ میگوید: «اسرائیل باید اکنون با دقت فکر کند که چگونه میخواهد این جنگ را پایان دهد. مردم باید این سؤال را پیش از آغاز جنگ میپرسیدند: راه خروج چیست؟»
قمار بی پروای اسرائیل
صبح روز ۱۳ ژوئن، اسرائیل رسماً یک جنگ تمامعیار را علیه ایران آغاز کرد. این حمله گسترده، تهران و نقاط دیگری از کشور را هدف قرار داد و رهبری جمهوری اسلامی را غافلگیر کرد.
اما «عملیات شیر خیزان» اسرائیل، نه تنها ضربه نهایی نبود، بلکه بهسرعت با پاسخ کوبنده ایران مواجه شد. در همان روز نخست، ایران سامانههای پدافند هوایی خود را فعال کرد، پس از از دست دادن فرماندهان ارشد، فرماندهی نظامی را تجدید ساختار داد و ضدحملهای شدید را کلید زد.
کمتر از ۱۸ ساعت پس از آغاز حمله اسرائیل، موشکهای ایرانی آسمان تلآویو را روشن کردند، به سایتهای استراتژیکی همچون وزارت دفاع اصابت کردند و از میان سامانههای پدافند مشهور اسرائیل عبور کردند.
این واکنش سریع، نشان داد که برتری اولیه اسرائیل چقدر زودگذر بوده است. اکنون، با عقبنشینی نکردن هیچیک از طرفین، جنگ بهسرعت رو به تشدید گذاشته و تلفات انسانی در هر دو کشور در حال افزایش است. نگرانیها درباره طولانی شدن این جنگ، بهطور فزایندهای قابلتوجه شدهاند.
در چند روز نخست جنگ، تمرکز اصلی ارتش اسرائیل بر حمله به سایتهای هستهای، پایگاههای نظامی و کارخانههای موشکی ایران بود و در این میان، فرماندهان ارشد نظامی و دانشمندان هستهای نیز هدف قرار گرفتند. اما اکنون که جنگ وارد روز چهارم شده، دامنه حملات اسرائیل بهطرز چشمگیری گسترش یافته است. حملات جدید، نه تنها صنایع هوانوردی، الکترونیک و هوافضای ایران را هدف قرار دادهاند، بلکه زیرساختهای انرژی، کارخانهها، ساختمانهای دولتی و حتی کلانتریها نیز مورد اصابت قرار گرفتهاند. حمله اسرائیل به میدان گازی پارس جنوبی و انبار نفت شهران، بهسرعت بازار نفت را شوکه کرد.
مردم ایران که پیش از این نیز با بحران شدید اقتصادی دستوپنجه نرم میکردند، اکنون با حملاتی روبهرو هستند که زیرساختهای غیرنظامی را هدف قرار داده و زندگی روزمره را بهشدت دشوارتر خواهد کرد.
در ۱۵ ژوئن، اسرائیل فرودگاه بینالمللی هاشمینژاد مشهد را هدف قرار داد؛ شهری در شمالشرق ایران که ۲۳۰۰ کیلومتر با اسرائیل فاصله دارد. پیام تلآویو روشن است: این جنگ هم در حال گسترش است و هم رو به تشدید، و هیچ نقطهای از زیرساختهای ایران در امان نیست.
ایرانیانی که جنگ شهرها در دهه ۱۹۸۰ میلادی را تجربه کردهاند، بار دیگر با خاطرات تلخ دوران جنگ ایران و عراق، پس از انقلاب ۱۹۷۹، مواجه شدهاند. با گذشت تنها چند روز از آغاز جنگ جدید، تهران به شهری نیمهخالی تبدیل شده، زیرا موجی از شهروندان در حال فرار از پایتخت هستند؛ شهری که اکنون قربانی همان نوع تروریسم هوایی شده که مردم غزه و جنوب بیروت بهخوبی با آن آشنا هستند.
با اینکه میزان تلفات انسانی در ایران بسیار بیشتر از اسرائیل است، اما پاسخ شدید ایران باعث هرجومرج و وحشت در اسرائیل شده است. موشکهای ایرانی سامانههای دفاع هوایی اسرائیل را پشت سر گذاشته و شهرهایی همچون تلآویو، حیفا، اشکلون، باتیام و دیگر مناطق را هدف قرار دادهاند و حتی ساختمانهای مسکونی را نیز تخریب کردهاند.
ایران به یکی از پالایشگاههای نفتی اسرائیل حمله کرده و بخشی از شبکه برق کشور را دچار آسیب کرده است. فرودگاه بنگوریون همچنان تعطیل است و انفجارها و آتشسوزیها در سراسر کشور ادامه دارند.
«مجتبی زارعی»، عضو کمیسیون امنیت ملی مجلس ایران، خواستار پاسخ به حملات اسرائیل به تأسیسات هستهای ایران و ترور دانشمندان هستهای شده و از حمله به مرکز تحقیقات هستهای دیمونا در صحرای نقب سخن گفته است.
رؤیای اسرائیل برای تغییر نظام در ایران
اگرچه اسرائیل این جنگ را با شعار جلوگیری از «هولوکاست هستهای» آغاز کرد، اما بسیاری از تحلیلگران بر این باورند که هدف اصلی تلآویو، تغییر نظام در تهران است.
رسانهها و پیامهای بنیامین نتانیاهو، نخستوزیر اسرائیل، از آغاز حمله در ۱۳ ژوئن تاکنون، مستقیماً مردم ایران را هدف گرفتهاند. هدف او این است که این جنگ را نه علیه مردم ایران، بلکه علیه جمهوری اسلامی معرفی کند؛ و در نتیجه، مردم را در برابر حاکمیت قرار دهد.
دکتر «شیرین هانتر»، عضو افتخاری مرکز تفاهم مسلمان-مسیحی دانشگاه جورجتاون و دیپلمات پیشین ایرانی، در گفتوگو با «العرب جدید» گفت: «من معتقدم اسرائیل امیدوار است که حملاتش باعث ایجاد وحشت و خشم در بین مردم ایران شود و آنها را علیه رژیم تحریک کند. هدف بلندمدت اسرائیل، فروپاشی ایران است.»
اما بسیاری از کارشناسان معتقدند این راهبرد اشتباه است و نتیجه معکوس خواهد داشت. بهجای اینکه مردم ایران این حمله را فرصتی برای سرنگونی حکومت ببینند، پدیدهای موسوم به «همبستگی ملی» در حال شکلگیری است؛ هرچه خون بیشتری از ایرانیان ریخته شود، اتحاد در میان مردم - حتی آنهایی که با جمهوری اسلامی میانهای ندارند - بیشتر خواهد شد.
دکتر «شیرین سعیدی»، استاد علوم سیاسی در دانشگاه آرکانزاس، به TNA گفت: «قتل دستکم ۲۲۴ ایرانی از روز ۱۳ ژوئن به بعد، بار دیگر ادعای اسرائیل مبنی بر اجتناب از هدف قرار دادن غیرنظامیان را بیاعتبار کرده است. این حمله غیرقانونی اسرائیل به مردم ایران، قطعاً منجر به قیام مردمی علیه دولت نخواهد شد؛ بلکه مردم را متحدتر کرده است.»
او افزود: «زندانیان سیاسی سابق، فرزندان آنها، دانشجویان و زنان در حال اعلام حمایت از ملت و کشورشان هستند. بهنظر میرسد اسرائیل و مشاورانش در این زمینه دچار اشتباهی بزرگ شدهاند.»
آیا آمریکا، اسرائیل را مهار میکند یا وارد جنگ میشود؟
با توجه به اینکه ایران در برابر تجاوز اسرائیل عقب ننشسته و توانایی خود را در انجام ضدحملات قوی نشان داده است، اکنون نگاهها به سوی واشنگتن است. آیا دولت ترامپ برای کاهش تنشها مداخله خواهد کرد و با کمک کشورهای عرب خلیج فارس، ترکیه یا روسیه، از طریق کانالهای دیپلماتیک، اسرائیل را مهار خواهد کرد؟ یا اینکه آماده است ارتش آمریکا را وارد نبرد تمامعیار با جمهوری اسلامی کند؟
اسرائیل هنوز نتوانسته به پیروزی قاطع برسد و ممکن است هرگز نتواند. در این شرایط، احتمال دارد نتانیاهو هر کاری بکند تا آمریکا را وارد این جنگ کند، تا از جنگی فرسایشی که میتواند به نفع تهران تمام شود، جلوگیری نماید. ترامپ اعلام کرده که ترجیح میدهد توافقی میان ایران و اسرائیل حاصل شود.
اما او احتمال دخالت نظامی مستقیم آمریکا در جنگ، فراتر از کمک به دفاع از اسرائیل، را هم رد نکرده است.
دکتر سعیدی توضیح میدهد: «بهنظر میرسد ارزیابیهای استراتژیک دولت ترامپ، چندین متغیر مهم مانند قدرت نظامی ایران و پویاییهای اجتماعی داخلی این کشور را نادیده گرفتهاند.»
دیپلماسی و بمب هستهای
بهنظر میرسد که دولت ترامپ تصور کرده است این حمله اسرائیل به ایران، به آمریکا در گرفتن امتیازات بیشتر در مذاکرات هستهای کمک میکند؛ مذاکراتی که از آوریل در عمان آغاز شده بود.
اما تصمیم تلآویو برای آغاز جنگ با حمایت کاخ سفید و بسیاری از قانونگذاران آمریکایی، در نتیجه باعث شده ایران بهطور کامل از ادامه گفتوگوها امتناع کند. دور ششم مذاکرات قرار بود ۱۵ ژوئن در مسقط برگزار شود.
ایران نه تنها بهدنبال تنشزدایی نیست، بلکه در پی گرفتن انتقام است. در ایران، این باور در حال گسترش است که آمریکا در مذاکرات هستهای امسال در عمان و ایتالیا، صادقانه رفتار نکرده و قصد داشته با پشتیبانی از جنگ اسرائیل، ایران را غافلگیر کند.
در نتیجه، بسیار دشوار است تصور کنیم که تهران اکنون باور داشته باشد توافق با آمریکا میتواند برایش سودمند باشد.
دکتر «روزبه پارسی»، استاد دانشگاه لوند، به TNA گفت: «ترامپ اشتباه بزرگی کرد که با چراغ سبز دادن به جنگ اسرائیل، گمان کرد میتواند هم از حمایت ضمنی اسرائیل برخوردار شود، و هم همزمان ایران را برای مذاکرات بعدی تضعیف کند.»
اما در این ماجرا یک تناقض آشکار نیز دیده میشود: در حالی که آمریکا و اسرائیل مدعیاند هدفشان جلوگیری از دستیابی ایران به بمب هستهای است، جسورانهترین پاسخ ایران به عملیات «شیر خیزان» ممکن است خروج از پیمان عدم اشاعه سلاحهای هستهای (NPT) باشد.
با طولانی شدن جنگ، در داخل ایران صداهایی در حال بلند شدن است که خواهان ترک پیمان NPT و حرکت به سوی مسیری مشابه کره شمالی هستند. بسیاری از ایرانیان این جنگ را گواهی میدانند بر اینکه ماندن در چارچوب NPT نهتنها امنیتی به همراه نداشته، بلکه ایران را آسیبپذیرتر کرده است. اکنون استدلالی که در ایران قدرت گرفته این است که تنها بازدارندگی هستهای میتواند کشور را ایمن نگه دارد.
دکتر «نادر هاشمی»، رئیس مرکز مطالعات مسلمان-مسیحی دانشگاه جورجتاون، در گفتوگویی با TNA گفت: «خروج ایران از NPT، بهنظر من واکنشی قابل پیشبینی به اقدامات اسرائیل و ایالات متحده است.»
دکتر پارسی در پایان میگوید: «رهبر ایران، آیتالله خامنهای، مدتها از اتخاذ تصمیم درباره بازدارندگی هستهای خودداری کرد، و اکنون بهای آن را میپردازد. اما بهنظر میرسد که دیگر انتخابی نمانده: بسیار محتمل است که ایران اکنون بهسوی ساخت بمب هستهای حرکت کند.»
چرا تسلیم شدن میتواند به پایان رژیم منجر شود
دونالد ترامپ در چندین نوبت تأکید کرده که هدفش «تغییر رژیم» در ایران نیست. او بارها گفته که میخواهد ایران «موفق» باشد، و تنها شرط این موفقیت را پذیرش یک توافق از سوی آمریکا دانسته است.
اما از نگاه جمهوری اسلامی، پیشنهاد آمریکا نه یک طرح صلح، بلکه نسخهای برای تسلیم شدن است. نگرانی اصلی در تهران این است که چنین تسلیمی در عمل راه را برای تغییر نظام هموار کند، آن هم تحت پوشش دیپلماسی.
رهبر جمهوری اسلامی، آیتالله علی خامنهای، در واکنش به آخرین پیشنهاد آمریکا اعلام کرده که غنیسازی اورانیوم یک «خط قرمز» برای ایران است. از دید مقامات ایرانی، کنار گذاشتن این حق، دشمنان ایران را جسورتر خواهد کرد تا فشارها را افزایش دهند و خواستههای بیشتری مطرح کنند؛ مانند تعطیلی برنامه موشکی ایران.
نگرانی اصلی در تهران این است که چنین روندی میتواند کشور را در وضعیت بیدفاع قرار دهد، بهگونهای که امکان بازدارندگی در برابر حملات احتمالی آینده اسرائیل از بین برود.
علاوه بر این، پذیرش شروط آمریکا میتواند در داخل کشور به واکنشهای تندی منجر شود: هم از سوی جنبش اعتراضی که پیش از این هم رو به گسترش بوده، و هم از طرف پایگاه سنتی حامیان نظام که هرگونه عقبنشینی را خیانت تلقی میکنند.
در چنین فضایی، بسیاری از مقامات جمهوری اسلامی معتقدند که تسلیم شدن در برابر شروط ترامپ نهتنها مانع تغییر نظام نخواهد شد، بلکه سرعت آن را بیشتر خواهد کرد.
ایران اکنون چه گزینههایی در اختیار دارد؟
جمهوری اسلامی اکنون در شرایطی گرفتار شده که از یک سو با فشارهای فزاینده مواجه است، و از سوی دیگر با تهدیدهای حیاتی برای بقای خود. در چنین وضعیتی، گزینههای ایران بسیار محدود است، و تنها راه پیشرو را در نمایش قدرت میبیند. تهران این راهبرد را آغاز کرده و در پاسخ به اقدامات اخیر، با حملات موشکی به شهرهای اسرائیل واکنش نشان داده است.
این حملات بسیار شدیدتر از درگیریهای محدود سال گذشته میان دو کشور بودهاند. موشکهای ایران آسیب قابل توجهی به مناطق دولتی و مسکونی در تلآویو و اورشلیم (بیتالمقدس) وارد کردهاند.
از نگاه جمهوری اسلامی، اکنون راهی جز ادامه مسیر مقابله وجود ندارد؛ چرا که وارد یک رویارویی آشکار شده و هر نشانهای از ضعف میتواند مشروعیت نظام را در داخل تضعیف کرده و دشمنان خارجی را به اقداماتی جسورانهتر ترغیب کند.
در عین حال، تهران روی این محاسبه حساب باز کرده که ترامپ تمایلی به آغاز جنگی جدید در خاورمیانه ندارد. رهبران ایران معتقدند که آمریکا نه آمادگی لازم برای یک جنگ پرهزینه در منطقه را دارد و نه تمایلی به آن؛ چرا که چنین جنگی میتواند تجارت جهانی را مختل کرده و شراکتهای اقتصادی اخیر ترامپ با کشورهای خلیج فارس را به خطر بیندازد.
بنابراین، رهبران جمهوری اسلامی احتمالاً باور دارند که اگر اکنون ایستادگی کنند، درگیریها محدود باقی خواهد ماند، مشروط به آنکه آمریکا وارد صحنه نشود. در این صورت، ایران میکوشد تا بعدها از موضع قدرت دوباره به میز مذاکره بازگردد.
نتانیاهو دو هدف جنگی دارد: نابودی برنامه هستهای ایران و تغییر نظام. آیا دستیابی به این اهداف ممکن است؟
بنیامین نتانیاهو، نخستوزیر اسرائیل، گفته است که حمله اسرائیل به تأسیسات هستهای ایران ممکن است دستکم دو هفته طول بکشد.
به نظر میرسد این بازه زمانی بهدقت برنامهریزی شده است. ارتش اسرائیل و نهادهای اطلاعاتی این کشور، کارزاری مرحلهبهمرحله و حسابشده را طراحی کردهاند.
در مراحل اولیه، تمرکز نیروهای اسرائیلی بر نابودی فرماندهی نظامی و علمی ایران بوده است؛ و به همان اندازه مهم، هدف دیگر آنها از بین بردن تقریباً تمام سامانههای دفاع هوایی ایران بوده است.
اکنون جنگندههای اسرائیلی میتوانند بهراحتی در آسمان ایران عملیات انجام دهند، سوختگیری کنند و نیروهای ویژه بیشتری را به مناطق کلیدی منتقل کنند تا حملات دقیقتری به اهداف پنهان یا محافظتشده، از جمله سایتهای هستهای، انجام دهند.
نتانیاهو از آغاز عملیات، دو هدف کلیدی را برجسته کرده است: نابود کردن برنامه هستهای ایران و تشویق مردم ایران به سرنگونی نظام.
با این دو هدف در ذهن، پایان احتمالی این درگیری چگونه خواهد بود؟ چند سناریوی کلی قابل تصور است:
بازگشت به مذاکرات
فرستاده ویژه رئیسجمهور آمریکا در امور خاورمیانه، استیو ویتکاف، قرار بود روز یکشنبه در دور ششم مذاکرات با نمایندگان ایران شرکت کند؛ هدف این مذاکرات دستیابی به توافقی جایگزین توافق هستهای سال ۲۰۱۵ بود که در زمان ریاستجمهوری اوباما حاصل شده بود. ترامپ در دوره اول ریاستجمهوری خود در سال ۲۰۱۸ از آن توافق خارج شد، با وجود اینکه ایران تا آن زمان به نظر میرسید به تعهدات خود پایبند بوده است.
نتانیاهو از ابتدا مخالف توافق ۲۰۱۵ بود و همچنان معتقد است ایران درباره توافق جایگزین جدی نیست.
بنابراین، پذیرش نتیجهای مبتنی بر مذاکره به دنبال بمبارانهای اسرائیل، برای نتانیاهو بهمنزله عقبنشینی بزرگی خواهد بود. او میخواهد با خنثی کردن تهدید ایران، اعتبار امنیتی خود را بعد از حملات حماس در اکتبر ۲۰۲۳ بازیابی کند.
با اینکه ترامپ همچنان برای بازگرداندن ایران به میز مذاکره فشار میآورد، اما فعلاً مذاکرات از دستور کار خارج شده است. ترامپ قادر نخواهد بود نتانیاهو را متقاعد کند بمبارانها را متوقف کند تا مذاکرات از سر گرفته شود.
نابودی کامل برنامه هستهای ایران
نابودی کامل برنامه هستهای ایران، به معنای از بین بردن تمام سایتهای شناختهشده، از جمله تأسیسات غنیسازی فردو در حدود ۱۰۰ کیلومتری جنوب تهران خواهد بود.
طبق گفته رافائل گروسی، مدیرکل آژانس بینالمللی انرژی اتمی (IAEA)، این تأسیسات در حدود ۸۰۰ متر زیر کوه قرار دارند. این مکان احتمالاً حتی برای بمبهای سنگرشکن ۹۰۰ کیلویی آمریکا نیز دور از دسترس است.
میتوان ورودیها و دریچههای تهویه این سایت را با ایجاد رانش زمین مسدود کرد، اما این فقط راهحلی موقت خواهد بود.
برای از بین بردن کامل فردو، به حمله نیروهای ویژه اسرائیل نیاز است. این امر با توجه به توانایی اسرائیل در نفوذ به داخل ایران، ممکن است، اما همچنان تردیدهایی درباره میزان آسیبپذیری این سایت و امکان بازسازی آن باقی میماند.
همچنین، نابود کردن سانتریفیوژهای ایران — که برای غنیسازی اورانیوم تا سطح مناسب برای سلاح بهکار میروند — تنها بخشی از روند نابودی برنامه هستهای است.
اسرائیل باید ذخایر اورانیوم غنیشده ایران تا سطح ۶۰٪ را نیز از بین ببرد یا تصاحب کند. این مقدار میتواند، در صورت غنیسازی تا سطح ۹۰٪، برای ساخت تا ۱۰ بمب هستهای کافی باشد.
اما آیا اطلاعات اسرائیل دقیقاً میداند این ذخایر کجا نگهداری میشوند؟
سقوط نظام
سقوط حکومت ایران، بهویژه با توجه به حذف فرماندهان ارشد نظامی این کشور توسط اسرائیل از آغاز حملات، کاملاً محتمل بهنظر میرسد؛ از جمله فرماندهان سپاه پاسداران انقلاب اسلامی و ارتش ایران.
اعتراضات ضدحکومتی سالهای اخیر — بهویژه جنبش «زن، زندگی، آزادی» پس از جان باختن مهسا امینی در بازداشت — نشان دادهاند که این نظام تا چه حد در داخل کشور نامحبوب است.
با این حال، این حکومت از زمان قدرتگیری در سال ۱۳۵۷ تاکنون از بحرانهای بزرگی جان سالم بهدر برده است؛ از جمله جنگ با عراق در دهه ۱۳۶۰ و تحریمهای فلجکننده. نظام ساختار امنیتی بسیار کارآمدی ایجاد کرده که بقای آن را تضمین کرده است.
عامل دیگر این است که حملات اسرائیل به اهداف غیرنظامی ممکن است در بین مردم ایران باعث نوعی انسجام ملی و «دور هم جمع شدن» در دفاع از کشور شود.
نتانیاهو در روزهای اخیر گفته شواهدی وجود دارد که مقامات ارشد باقیمانده نظام در حال آماده شدن برای فرار از کشور هستند، اما هیچ مدرکی برای این ادعا ارائه نکرده است.
ورود یک قدرت بزرگ به جنگ
آیا ممکن است آمریکا وارد این درگیری شود؟
این احتمال را نمیتوان رد کرد. نماینده ایران در سازمان ملل مستقیماً آمریکا را متهم کرده که در حملات اسرائیل نقش داشته است.
این ادعا تقریباً قطعی است، با توجه به همکاری اطلاعاتی نزدیک میان آمریکا و اسرائیل. همچنین برخی چهرههای جمهوریخواه از جمله سناتور لیندزی گراهام، از ترامپ خواستهاند که نیروهای آمریکایی را برای «تمام کردن کار» وارد میدان کند.
ترامپ احتمالاً تمایلی به این کار ندارد، بهویژه با توجه به انتقاداتش از «جنگهای بیپایان» دولتهای پیشین. اما اگر ایران یا نیروهای نیابتیاش به یک پایگاه یا دارایی نظامی آمریکا در منطقه حمله کنند، فشار بر ترامپ برای واکنش شدید افزایش خواهد یافت.
عامل دیگر این است که ترامپ احتمالاً میخواهد جنگ هر چه زودتر به پایان برسد. تیم او میداند که هرچه این درگیری بیشتر طول بکشد، احتمال بروز عوامل پیشبینینشده بیشتر میشود.
آیا ممکن است روسیه وارد میدان شود و از ایران حمایت کند؟ در حال حاضر چنین چیزی بعید است. روسیه حتی در اواخر سال گذشته در سوریه برای نجات رژیم بشار اسد مداخله نکرد. ضمن اینکه خودش درگیر جنگ اوکراین است.
روسیه اگرچه حملات اسرائیل را محکوم کرد، اما اقدامی عملی برای حمایت از ایران انجام نداده است.
و آیا کشورهای منطقه مانند عربستان سعودی یا امارات ممکن است وارد جنگ شوند؟
علیرغم زرادخانه گسترده از تجهیزات نظامی آمریکایی، این کشورها تمایلی به ورود به این جنگ ندارند. در سالهای اخیر، آنها روند تنشزدایی با ایران را در پیش گرفتهاند، و هیچکدام مایل نیستند این مسیر را به خطر بیندازند.
ابهامات زیاد است
ما نمیدانیم ایران دقیقاً چه مقدار موشک و راکت در اختیار دارد. اما در پاسخ اولیه به حملات اسرائیل، ایران توانست سامانه دفاع هوایی گنبد آهنین اسرائیل را تا حدی از کار بیندازد و تلفات غیرنظامی ایجاد کند.
اگر ایران بتواند به این روند ادامه دهد و تلفات غیرنظامی افزایش یابد، شاید بخشی از مردم اسرائیل که از عملکرد نتانیاهو در جنگ غزه ناراضی بودند، آغاز این جنگ جدید را زیر سوال ببرند.
اما هنوز چنین وضعیتی رخ نداده است. اگرچه نظرسنجیهای دقیق در دست نیست، اما به احتمال زیاد اکثر اسرائیلیها تاکنون از اقدام نتانیاهو برای تضعیف برنامه هستهای ایران حمایت میکنند. نتانیاهو همچنین تهدید کرده که اگر ایران بهطور عمدی غیرنظامیان اسرائیلی را هدف قرار دهد، تهران را به آتش خواهد کشید.
میتوان با اطمینان گفت که ایران سورپرایز خاصی در آستین ندارد. اسرائیل نیروهای نیابتی ایران یعنی حزبالله و حماس را بهشدت تضعیف کرده، و آنها اکنون در موقعیتی نیستند که با حملات انحرافی به کمک ایران بیایند.
سؤال اصلی این است که بعد از پایان جنگ چه خواهد شد؟
تقریباً قطعی است که ایران از پیمان عدم اشاعه سلاحهای هستهای (NPT) خارج خواهد شد و بازرسیهای آژانس بینالمللی انرژی اتمی را متوقف خواهد کرد.
اسرائیل احتمالاً خواهد توانست تأسیسات فعلی هستهای ایران را نابود کند، اما مسئله این نیست که آیا ایران برنامهاش را بازسازی خواهد کرد یا نه؛ بلکه مسئله این است که چه زمانی این اتفاق خواهد افتاد.
در نتیجه، احتمال اینکه ایران بهدنبال دستیابی به بمب هستهای برای بازدارندگی در برابر حملات آتی اسرائیل برود، بهشدت افزایش خواهد یافت. و منطقه در شرایطی ناپایدار باقی خواهد ماند.
آیا پایان کار حاکمان ایران نزدیک است؟
این لحظهای سرنوشتساز برای جمهوری اسلامی ایران است.
آیا راه تقابل و قمار نظامی را انتخاب خواهد کرد؟ یا به این نتیجه میرسد که دیگر گریزی از بازنگری ریشهای در دکترین انقلابی خود ــ که بر برنامهای هستهای، توسعهطلبی منطقهای و استفاده راهبردی از نیروهای نیابتی استوار است ــ وجود ندارد؟
دیگر راهبرد «صبر استراتژیک» ممکن نیست؛ همانطور که ادامه جنگ فرسایشی طولانیمدت با اسرائیل نیز گزینه قابلدوامی نیست. آنچه اکنون در جریان است، نوعی جدید از جنگ است؛ جنگی میان دو ایدئولوژی افراطگرا: ایرانی و اسرائیلی.
برخلاف درگیریهای پیشین، این نبرد فقط نمایش قدرت نیست. توافق نانوشته و ضمنی قدیمی میان ایران و اسرائیل ــ که در گذشته باعث مهار تنشها میشد ــ شاید برای نخستین بار فرو ریخته است. اکنون جنگی واقعی شکل گرفته؛ جنگی که هر دو طرف، آن را بهمثابه تهدیدی وجودی برای خود تلقی میکنند.
اسرائیل حملات خود را بهشدت گسترش داده و رهبران نظامی، سیاسی و حتی دانشمندان هستهای ایران را هدف قرار داده است. این رژیم به شکلی چشمگیر به اطلاعات درونی ایران نفوذ کرده، همانگونه که سال گذشته به ساختار حزبالله در لبنان نفوذ کرده بود.
در واقع، اسرائیل با این اقدامات، تهران را به سمت واکنشهای تلافیجویانه سوق داد. اما اگر این واکنشها به تخریب شدید مناطق شهری اسرائیل بیانجامد، بهانهای کامل به آمریکا و غرب برای حمایت گسترده از اسرائیل خواهد داد.
چشمانداز این جنگ چیست؟ آیا این جنگ میتواند تعیینکننده آینده هر دو کشور باشد؟
با پایان جنگ، تصور اینکه معادلات جدیدی بین آمریکا، ایران و اسرائیل –از برنامه هسته ای گرفته تا هم زیستی بین تهران و تل آویو- شکل گیرد یا معامله قرن با حمایت آمریکا و در قالب توافقی سه جانبه میان ایران، اعراب و اسرائیل برقرار گردد، دور از ذهن است. چنین سناریویی با دکترین جمهوری اسلامی سازگاری ندارد و با منطق وجودی جمهوری اسلامی ایران بهشدت در تضاد است؛ منطقی که بر «نابودی اسرائیل»، «هستهایشدن ایران» و «تکیه بر نیروهای نیابتی» بنا شده است.
در واقعیت، آمریکا مسیر تضعیف ایران را هموار کرده است
آمریکا طی سالهای اخیر با پشتیبانی اطلاعاتی و نظامی، اسرائیل را قادر ساخته که زیرساختهای نیابتی ایران را در سراسر منطقه از کار بیندازد و دست به عملیات بیسابقهای در داخل خود ایران بزند.
محاصره استراتژیک ایران، بخشی از راهبردی هدفمند برای وادار کردن حاکمان جمهوری اسلامی ــ از رهبر ایران، آیتالله علی خامنهای، گرفته تا سپاه پاسداران انقلاب اسلامی ــ به انتخاب میان «بقا» و «فروپاشی» است.
جنگی که جمعه گذشته آغاز شد، تعجبآور نبود. اسرائیل مدتها بود که آمادگی خود را برای حملات گسترده به ایران اعلام کرده بود. در همین حال، ایران نیز به همپیمانان خود اعلام کرده بود که در اوج آمادگی برای حملات متقابل قرار دارد.
ایران فکر میکرد با این تهدید میتواند ترامپ را وادار نماید تا محتاطتر رفتار کند، چرا که حمله به شهرهای اسرائیل ممکن است بار سنگینی بر دوش رئیسجمهوری آمریکا بگذارد که میلی به ورود به جنگ ندارد. اما این شرطبندی شکست خورد. اسرائیل با هماهنگی آمریکا، دست به حمله زد.
محاسبه اشتباه دیگر ایران این بود که تصور میکرد ترامپ در دام گفتوگوهای بیپایان و بینتیجه هستهای میافتد و از این طریق، میتواند از بحث درباره موشکهای بالستیک و نیروهای نیابتی طفره برود. اما اروپا این راهبرد را نقش بر آب کرد و بهشدت از پنهانکاری ایران در برنامه هستهای، مخفیکاری در فعالیتهای ممنوعه، و جلوگیری از نظارت واقعی توسط آژانس بینالمللی انرژی اتمی انتقاد نمود.
ایران تصمیم نماینده ترامپ در مذاکرات ــ استیو ویتکاف ــ برای محدود کردن مذاکرات به حوزه هستهای را بهاشتباه چراغ سبزی برای احیای نیروهای نیابتی خود دانست. تهران هیچ فشاری به حوثیها در یمن برای توقف حملاتشان وارد نکرد و به حزبالله نیز این تصور را داد که با پیشرفت مذاکرات، قدرتش دوباره افزایش یافته؛ در نتیجه، حزبالله دست به مانعتراشی در برابر تلاشهای لبنان برای اعمال حاکمیت ملی زد.
ابهام در هماهنگی تلآویو و واشنگتن
سؤالهایی درباره میزان هماهنگی میان دولت نتانیاهو و ترامپ پیش از حملات جمعه وجود دارد. آیا هدفشان فریب ایران در خلال مذاکرات هستهای و غافلگیر کردن آن بود؟
این پرسشها دیگر اهمیتی ندارند. چرا که سیاست راهبردی آمریکا، که دو سال پیش توسط جو بایدن آغاز شد، همچنان ادامه دارد. خلاصه این سیاست چنین است: «واگذاری مأموریت نابودی توانمندیهای ایران به اسرائیل، همراه با پشتیبانی اطلاعاتی و نظامی از آن کشور برای اجرای این مأموریت». صرفنظر از اینکه ترامپ اکنون خوشحال است یا عصبانی، او همچنان به این دکترین پایبند است.
حال باید دید آیا این جنگ ادامه خواهد یافت و به یک درگیری منطقهای تبدیل میشود یا خیر. و آیا در تهران کسانی هستند که در حال بازنگری در گزینههای پیش روی خود باشند؟ به هر حال، این ماجرا هنوز به پایان نرسیده است.
*درج این مقالات به معنی تأیید اظهارات مطرح شده نبوده و صرفا به منظور آشنایی خوانندگان با نظرات مختلف صورت گرفته است لذا نبأ مسئولیتی در قبال آنها ندارد


نظر شما