twitter share facebook share ۱۳۹۴ اسفند ۱۱ 810

خداى متعال مى ‏فرمايد: «... كَم مِّن فِئَةٍ قَلِيلَةٍ غَلَبَتْ فِئَةً كَثِيرَةً بِإِذْنِ اللَّهِ »؛ «بسا گروهى اندك كه بر گروهى بسيار به اذن خدا پيروز شدند».

اين آيه درباره پيروزى «طالوت» بر «جالوت» است. جالوت كه شخص كافرى بود، سرزمين قوم بنى ‏اسرائيل را كه پيرو دين خدا بودند زير سلطه خود آورده بود، ازاين ‏رو قوم بنى اسرائيل نزد پيامبر خود «سموئيل» رفتند و از او خواستند تا از خدا بخواهد پادشاه عادلى براى آنان تعيين كند تا در ركابش از حق خود دفاع كنند و دشمنان كافر را از شهرهاى اشغال شده خود برانند.

قرآن خلاصه اين داستان را كه در تورات و انجيلِ موجود، به صورت تحريف شده وجود دارد به اين شرح بيان مى ‏كند: خداى سبحان، طالوت را به عنوان پادشاه براى آنان معين كرد و آنان آماده جنگ با دشمنان خود شدند. دو لشكر رو به روى يكديگر صف كشيدند. در آن هنگام خدا «داوود» را ـ كه يهود او را پادشاه و مسلمانان پيامبر خدا مى ‏دانند ـ به يارى ‏شان فرستاد و او كه هنوز نوجوان بود، با يك سلاح عادى، به نام فلاخن و چند سنگ كوچك به لشكر طالوت پيوست. طالوت از او پرسيد: چگونه مى ‏خواهى با اين سلاح بجنگى؟

داوود گفت: يارى از جانب خداست و سرانجام با پرتاب يك سنگ، جالوت را از پا در آورد و لشكر كفر با مشاهده مرگ فرمانده خود، از ميدان جنگ گريخت و جنگ به نفع طالوت و با شكست لشكر جالوت پايان گرفت.

در جنگ موته سه هزار نيروى سپاه اسلام، در مقابل سپاه روم كه از يك صد و هشتاد هزار نفر تشكيل شده بود ايستادند و جنگيدند و به پيروزى رسيدند. جعفر طيار نيز در ميان مسلمانان حضور داشت و در همان جنگ در فلسطين به شهادت رسيد.

در جنگ‏هاى صدر اسلام نيز لشكريان اسلام به اذن خدا و با برخوردارى از امدادهاى غيبى يا تكوينى پيروز شدند. البته ظاهرا هر دو عامل در پيروزى آنان نقش داشته است، يعنى مسلمانان كوشش كردند و خدا نيز به نيروى آنان بركت داد و در نتيجه، نيروى اندك مسلمانان بر لشكر بزرگ و پرجمعيت دشمن پيروز شد.

نقل شده است هنگامى كه مرحوم آية اللّه‏ بروجردى در عراق تحصيل مى‏ كرد، گاهى از شدت گرسنگى و ضعف ناشى از آن توان نداشت نافله را ايستاده بخواند، اما با وجود اين مشكلات به تحصيل خود ادامه داد و به مرجعيت رسيد، يعنى او جدّيت كرد و خدا نيز به او توفيق عطا فرمود.

 

وادادگى مسلمانان

داستان طالوت و جالوت مانند ديگر داستان ‏هاى قرآن بسيار آموزنده است، البته ما از آموزه ‏هاى آن بهره‏ گيرى نمى‏ كنيم و كتاب ‏هاى تفسيرى ما كنار گذاشته شده ‏اند و به همين جهت مسلمانان از كاروان پيشرفت بشرى عقب ماندند. همگى مى ‏دانيم كه كتاب ‏هاى تاريخى تمام جزئيات پيشرفت اسلام، مانند روش پيامبر اكرم صلى ‏الله‏ عليه ‏و‏آله و شيوه حكومت حضرت امير عليه ‏السلام و برخورد آنان با مردم و روش پيامبر در جنگ با كفار و مشركان را نقل كرده ‏اند، اما به اين دليل كه در زندگى خود از آن آموزه‏ ها بهره نمى ‏گيريم، درتمام ابعاد زندگى خود عقب مانده ‏ايم. در جنگ اعراب و اسرائيل، موشه دايان تصريح كرد كه علت پيشرفت و پيروزى ما در جنگ شش روزه سال 1967 م. اين بود كه ما از داستان طالوت و جالوت بهره گرفتيم و جمال عبد الناصر را شكست داديم. در همان زمان گفته ‏هاى او را اين گونه تحليل كرديم: موشه ‏دايان از داستان داوود كه جالوت، فرمانده كل لشكر كفر را هدف گرفت، و با يك ضربت او را از پاى در آورد بهره جست. وى شيوه جنگى ناصر را با شرايط زمان و مكان مقايسه كرد و به اين نتيجه رسيد كه مركز توانايى دشمن در نيروى هوايى او خلاصه مى ‏شود و اگر آن را نابود كند او شكست خواهد خورد و توان مقاومت در برابر اسراييل را نخواهد داشت. از اين رو به پايگاه ‏هاى هوايى مصر حمله كرد و تمام نيروى هوايى آن كشور را نابود كرد و جنگ را با پيروزى خود به پايان برد و سرزمين ‏هاى وسيعى از كشورهاى اسلامى را اشغال كرد.

نقش اخلاق پيامبر در پيشرفت اسلام

پيامبر صلى‏ الله ‏عليه ‏و‏آله فرمودند: اسلام با دو چيز پيشرفت كرد، مال خديجه و قدرت ابوطالب. آن دو عامل اختصاص به مكه داشت، اما در ادامه رسالت آن حضرت، به فرموده قرآن، اخلاق حضرت، در رأس عوامل پيشرفت اسلام بود، آن‏جا كه در توصيفش مى ‏فرمايد: «وَ إِنَّكَ لَعَلَى خُلُقٍ عَظِيمٍ»؛ «و راستى كه تو را خويى والاست».

البته مقصود از اخلاق پيامبر تنها خوشرويى ايشان نيست، بلكه مقصود انديشه و پياده كردن آن در قالب عمل و كوشش شبانه روزى آن حضرت در پيشبرد اسلام است.

مثلاً در روايت نقل شده است كه پس از فتح مكه در بيعت اول تنها مردان با پيامبر بيعت كردند، آن حضرت از آنان پيمان گرفتند كه به شش شرط عمل كنند كه آن شروط در روايات بيان شده است. همچنين، پس از آن در بيعت با زنان نيز از آنان پيمان گرفتند كه به شش شرط پاى بند باشند كه خداى سبحان آن را در قرآن اين گونه بيان فرموده است: «اى پيامبر، چون زنان با ايمان نزد تو آيند [ با اين شرط ] با تو بيعت كنند كه چيزى را با خدا شريك نسازند، دزدى نكنند، زنا نكنند، فرزندان خود را نكشند و بچه ‏هاى حرامزاده ‏اى را كه پس انداخته ‏اند با بهتان [ وحيله ] به شوهر نبندند و در [ كار ] نيك از تو نافرمانى نكنند، با آنان بيعت كن».

بى‏ ترديد قبول اين شرايط، سعادت دنيا و آخرت افراد را تأمين كرده و جامعه را سلامت بخشيده و لذا اسلام پيشرفت كرد و جهان‏گير شد.

قوانين دست و پاگير

در عراق روزگار سلطنتى و پيش از آن كه بعثى ‏ها قدرت را در اختيار گيرند، قوانين دست و پاگير شرق و غرب زياد نشده بود و مردم در آسايش و رفاه نسبى زندگى مى ‏كردند و بسيارى از مباحات مانند: صيد، احياى زمين براى كشاورزى، منزل و محل كار كه با حيازت، ملك انسان مى‏ شود، آزاد بود و نيازى به دريافت پروانه ساخت و كسب نداشت. ثبت اسناد دولتى، شناسنامه، گذرنامه و اين قبيل ضوابط، در كار نبود. به همين جهت نام عراق بر سر زبان ‏ها بود و شخصيت ‏هاى بزرگى، مانند: شيخ انصارى، صاحب جواهر، شريف العلما، ميرزاى بزرگ، ميرزا محمد تقى شيرازى، آخوند خراسانى، علامه نايينى، وحيد بهبهانى، سيد ابو الحسن اصفهانى، حاج آقا حسين قمى و سيد محمد كاظم طباطبايى در آن پرورش يافتند.

همچنين در همان شرايط بود كه كتاب ‏هاى ارزنده ‏اى همچون مكاسب و رسائل شيخ انصارى، العروة الوثقى، الذريعه، الغدير و ديگر كتاب ‏هاى گران ‏سنگ شيعه به جهان عرضه شد و با از بين رفتن آزادى‏ هاى اسلامى، افتخارات عراق نيز از بين رفت هنگامى كه گاندى با يك انقلاب مردمى در تلاش بود تا كشور هند را از چنگال استعمارگران انگليسى نجات دهد، ابتدا لباس ‏هاى بافت انگليس را سوزاند و لباس‏هاى بافت هند پوشيد و اعلام كرد: شرم دارم با در برداشتن لباس‏هاى بافت انگليس با نيروهايش جنگ كنم.

ما نيز بايد با اجراى قوانين و به عرصه كشاندن آزادى ‏هاى اسلام، با قوانين اسارت ‏بار استعمارگران مبارزه كنيم، بايد با دقت تمام شرح حال و سيره پيامبر اكرم وائمه طاهرين عليهم ‏السلام را مطالعه كرده و با در نظر گرفتن نقش زمان و مكان در شيوه و برنامه ‏هاى زندگى، كاملاً در مسير آنان حركت كنيم. اميد است در تمام فعاليت‏هاى مذهبى موفق باشيم.

برگرفته از کتاب از چشمه سار معرفت، نوشته آیت الله سید محمد شیرازی

نظر شما