بسم الله الرحمن الرحيم

خداوند متعال در قرآن کریم می‌فرماید: ﴿وَ مَن يُعَظِّمْ شَعَائِرَ اللَّهِ فَإِنَّهَا مِن تَقْوَى الْقُلُوبِ؛ و هر كس شعائر خدا را بزرگ دارد در حقيقت، آن از پاكى دلهاست﴾[1]

و نیز می‌فرماید: ﴿لِلْفُقَرَاء الْمُهَاجِرِينَ الَّذِينَ أُخْرِجُوا مِن دِيارِهِمْ وَ أَمْوَالِهِمْ يَبْتَغُونَ فَضْلاً مِّنَ اللَّهِ وَ رِضْوَاناً وَ يَنصُرُونَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ أُوْلَئِكَ هُمُ الصَّادِقُونَ؛ [اين غنايم، نخست‏] اختصاص به بينوايان مهاجرى دارد كه از ديارشان و اموالشان رانده شدند؛ خواستار فضل خدا و خشنودى [او] مى‏باشند و خدا و پيامبرش را يارى مى‏كنند. اينان همان مردم درست كردارند﴾.[2]

و در دو آیه دیگر می‌ خوانیم:

﴿وَ الَّذِينَ آمَنُوا وَ هَاجَرُوا وَ جَاهَدُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَ الَّذِينَ آوَوْا وَ نَصَرُوا أُولَٰئِكَ هُمُ الْمُؤْمِنُونَ حَقًّا، لَهُمْ مَغْفِرَةٌ وَ رِزْقٌ كَرِيمٌ؛ و كسانى كه ايمان آورده، هجرت نموده و در راه خدا به جهاد پرداختند و كسانى كه [مهاجران را] پناه داده و يارى كرده‏اند، آنان همان مؤمنان واقعى‏اند، براى آنان بخشايش و روزى شايسته‏اى خواهد بود﴾.[3]

﴿مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ وَالَّذِينَ مَعَهُ أَشِدَّاءُ عَلَى الْكُفَّارِ رُحَمَاءُ بَيْنَهُمْ تَرَاهُمْ رُكَّعًا سُجَّدًا يَبْتَغُونَ فَضْلًا مِنَ اللَّهِ وَرِضْوَانًا؛ محمّد6 پيامبر خداست؛ و كسانى كه با اويند، بر كافران، سختگير [و] با یکديگر مهربانند. آنان را در ركوع و سجود مى‏بينى. فضل و خشنودى خدا را خواستارند﴾.[4]

سخن پیرامون اهداف انسان است؛ هدف مؤمن به شکل عام، مهاجر، پناهنده و رانده شده به شکل خاص و در نهایت اهداف دوستداران امام حسین علیه السلام را بیان می کنیم. امری که فهم و تبیین آن می تواند راهگشای بسیاری از مشکلات جامعه امروز باشد.

از آنجا که اهداف مؤمنان، مهاجران و دوستداران امام حسین علیه السلام با یکدیگر مطابقت دارند و تفاوت تنها در مصادیق دیده می شود، آیات قرآنی مربوط به این سه دسته را یکجا ذکر کردیم.

 بحث خود را در پرتو این آیات شریفه، گام به گام پیش می‌بریم. سپس نقطه پیوند آیات قرانی و اهداف گفته شده را بیان می‌کنیم.

خداوند متعال می‌فرماید: ﴿وَمَن يُعَظِّمْ شَعَائِرَ اللَّهِ فَإِنَّهَا مِن تَقْوَى الْقُلُوبِ﴾. علیرغم بحثهای زیادی که در توضیح این آیه صورت گرفته، هنوز نکات ناگفته بسیاری موجود است و هرچه بیشتر بدان بپردازیم، افق های تازه ای پیش روی ما گشوده می شود.

معنای کلمه «یعظم» چیست؟ و تعظیم شعائر به چه معناست؟

چهار معنا برای کلمه «یعظم» گفته شده:

1ـ برپایی شعائر دینی و حسینی، آشکارا و بدون پرده پوشی؛ [5]

 تعظیم عالِم عبارت است از تکریم و بزرگداشت او در مقابل دیدگان عموم مردم. حال اقداماتی همچون برپایی مراسم عزاداری در خیابان، نمایش این مراسم از شبکه های تلویزیونی، انتشار مقاله، پخش تصاویر عزاداری و یا پیام هایی با مضامین مذهبی در اینترنت و شبکه های اجتماعی، پوشیدن لباس سیاه، گریه و سینه زنی، جملگی نمونه هایی از بزرگداشت و به منصه ظهور رساندن شعائر حسینی می­باشد. این کارها همچون طواف خانه کعبه، سعی صفا و مروه و رمی جمرات در موسم حج، جلوه های بارزی از شعائر الهی به شمار می روند. 

گاه انسان عملی را در خفا و به دور از چشم دیگران انجام میدهد و گاهی ان را در معرض نمایش عموم می گذارد، گاهی در خانه بر مصیبت سیدالشهدا اشک می ریزد و گاه در میان جمعیت بر سر و سینه می­زند و ناله سر می دهد. بنابر این با توجه به آیه « ومن یعظم شعائر الله فانها من تقوی القلوب»، گرامیداشت شعائر الهی در مرئی و منظر دیگران، نشانه پاکی دل است و کسی که بدون دلیل و حجت شرعی -همچون تقیه و اضطرار- به پاسداشت شعائر در خفا روی می­اورد، نسبت به گروهی که در مرئی و منظر عموم این مراسم را برگزار میکنند از صفای باطن کمتری برخوردار است.

 

2ـ مداومت بر انجام شعائر دينی و حسينیه؛ 

«یعظم» در این معنا عبارت است از کثرت در انجام کار؛ زیرا یعظّم از باب تفعیل است و از جمله معانی باب تفعیل، زیاد انجام دادن می باشد. برای نمونه در جمله: «قطعت الحبل تقطیعا؛ ریسمان را پاره پاره کرد» یعنی بریدن را زیاد انجام داد و این مفهوم با «قطعت الحبل» یعنی یک بار بریدن و دو نیم کردن ریسمان، متفاوت است.

بنابراین ﴿یعظم شعائر الله﴾ یعنی کسی که شعائر الهی را زیاد انجام می‌دهد؛ امری که گویای تقوا و پاکی دل اوست.

گاه انسان در راستای پاسداشت شعائر، اقدام به ساخت یک حسینیه می کند، در یکی از مجالس عزاداری به سخنرانی و نوحه سرایی می پردازد، هیئتی بنیان می گذارد، اطعام می کند و یا دست به قلم برده، در رثای سید الشهدا علیه السلام کتابی به رشته تحریر در می آورد. اما هرچه پاکی روح وی افزون گردد، به یک حسینیه، یک کتاب و یک هیئت بسنده نمی کند، بلکه هرچه در توان دارد به کار می گمارد تا شعائر الهی را بیشتر و در سطح گسترده تری به پادارد. پس شعائر معیاری برای خودشناسی و تشخیص میزان تقوای فردی می باشد.

از این رهگذر میتوان مثالهای فراوانی برشمرد؛ شخصی که تنها در شب و روز عاشورا لباس حزن بر تن می کند نسبت به آن کس که تمام ده روز و حتی گاه همه محرم و صفر تا روز نهم ربیع الاول را سیاه از تن جدا ننموده، در شب عاشورا، برای آشکار نمودن حزن و اندوه خود با سر و پای برهنه در محافل عزاداری ظاهر می گردد شعائر الهی را کمتر ارج نهاده و در مرتبه پایین تری قرار دارد.

شگفت اینکه، چنین اعمالی بر برخی افراد گران آمده، با نگاهی تحقیر آمیز به عزادارن حسینی می نگرند، به ایشان می‌گوییم: وقتی فردی به مصیبتی سخت و جانکاه دچار می گردد، آیا به آراستگی ظاهر خود می­اندیشد؟ حال که جهان، مصیبتی سوزناکتر از مصیبت سرور جوانان اهل بهشت، امام حسین علیه السلام به خود ندیده، شایسته است جلوه ای از مظاهر بندگی خدا را به نمایش گذاشته، با آنچه در توان داریم با اولیای الهی همدردی نماییم و مرهمی باشیم بر دلهای زخم خورده آنان.

 

3ـ إيجاد مصاديق و نمونه هایی بدیع از شعائر دينی و حسينی؛

در این دیدگاه، «یعظم» به معنای نو اوری است؛ بدین معنا که شخص دست به اقدامات تازه ای می زند که در گذشته عنوان شعائر دینی بر آن حمل نمی شده، اما اکنون عرف اینگونه اعمال را در زمره شعائر به شمار می آورد.

گاه با این شبهه روبرو می شویم که انجام عملی که تازگی دارد و در گذشته نبوده، بدعت است و مذموم؛ همچون بوسیدن دست عالم و برخاستن در مقابل او برای احترام. در پاسخ به این شبهه باید این نکته را یادآور شد که مسبوق به سابقه نبودن عمل، معیاری برای تحریم و مذموم دانستن آن نیست، بلکه عرف در اینجا نقش تعیین کننده ای ایفا می کند. همانگونه که خودرو، ماهواره، اینترنت و...علیرغم تازه­گی مورد استفاده گسترده قرار می گیرند و عرف بهره بردن از انها را نیکو می داند، بوسیدن دست عالم نیز گرچه در گذشته انجام نمی شده، اما آنگاه که به قصد تقرب در درگاه الاهی صورت گیرد و عرف آن را در زمره مظاهر بزرگداشت عالمان بنگرد، عملی است پسندیده. اگر شیوه های نوین عزاداری، همچون راه رفتن بر گدازه های آتش یا خار نیز عرفاً نمونه ای از شعائر به شمار رود و ضدیتی با احکام و قوانین شرعی نداشته باشد، هرچند در گذشته انجام نمی گرفته، مصداق این آیه شریفه می باشد و هیچ دلیلی بر رد و تقبیح آن نیست.

این امر در مثال مکیل و موزون روشن‌تر می‌شود. برخی اجناس مانند تخم مرغ در شهری جزء مکیل و موزون است و در بلادی دیگر از اجناس معدود(دنه ای) شمرده می­شود. بنابراین در شهری که تخم مرغ مکیل و موزون نباشد می‌توان سه دانه تخم مرغ را در عوض چهار دانه مبادله کرد و در شهری که تخم مرغ با وزن کردن خرید و فروش می شود مبادله سه عدد تخم مرغ گرانتر در مقابل چهار عدد ارزانتر جایز نیست. در نتیجه، موضوع عرفی است که با ظهور موضوع در هر زمان عنوان شرعی عام نیز بر آن منطبق می‌شود.

 

4ـ اعتراف و اعتقاد به شعائر دينی و حسينی.

بنابر این معنا ﴿و من یعظم شعائر الله﴾ یعنی اذعان به شکوه و عظمت شعائر الهی. برخی، شعائر را امری نمادین و کم اهمیت می پندارند، ولی در دیدگاه اسلامی، شعائر مظهرند نه ظاهر - مظهر واقعیتی درونی است که ظاهر از آن نشأت می گیرد - گرچه ظاهر نیز امری پیش پا افتاده و بی اهمیت نیست. خداوند متعال در آیه ای شریفه می فرماید: «صِبْغَةَ اللَّهِ؛ رنگ الاهی» و در ادامه می افزاید:« وَ مَنْ أَحْسَنُ مِنْ اللَّهِ صِبْغَة؛کیست خوشنگارتر از خدا؟».

 بنابراین، ظاهر نیز امری است حائز اهمیت، به همین دلیل در اسلام لباس شهرت حرام دانسته شده و یا بانویی که می­گوید دل باید پاک و بی آلایش باشد و با این استدلال حجابش را رعایت نمی­کند، در آخرت مورد بازخواست قرار می گیرد.

با توجه به آنچه در معنای «تعظیم» گفته شد، آنکس که پیاده روی به سوی کربلا را کوچک شمرده و سبب تباهی عمر بنگرد -اگر رفتار او را ناشی از کینه و عداوت ندانیم- یا به موضوع جاهل است، یا به موازین شرع و آیه شریفه «وَمَن يُعَظِّمْ شَعَائِرَ اللَّه».

خلاصه سخن اینکه: ﴿یعظم شعائر الله﴾ یعنی 1ـ کسی که آن را اظهار می‌کند، 2ـ آن را زیاد انجام می دهد، 3ـ مصادیق جدید برایش ایجاد می‌کند (البته به شرطی که در دایره امور مباح باشد)، 4ـ در قلبش به آنها اذعان می‌کند که در این چهار صورت، ایه­ی ﴿فَإِنَّهَا مِنْ تَقْوَى الْقُلُوبِ﴾ بر او منطبق می‌گردد. لازم به ذکر است که تمامی معانی چهارگانه فوق می تواند مدنظر باشد و جمع آنها با یکدیگر امکانپذیر است.

آیه بعد از اهداف سه گانه ای سخن می گوید که عبارتند از: طلب فضل خداوندی، رضوان الهی و یاری باری تعالی و رسولش. با بیان مطالب قبل و تبیین معانی متعدد تعظیم، به ارتباط این آیه با آیه بعد پی می­بریم و آن اینکه، تعظیم شعائر الهی برترین ابزار برای یاری خدا و رسول و نیز طلب فضل و رضوان الهی است.

اهداف مؤمن و مهاجر در پرتو آیات شریف قرآن کریم

خداوند متعال می­فرماید: ﴿لِلْفُقَرَاء الْمُهَاجِرِينَ الَّذِينَ أُخْرِجُوا مِن دِيارِهِمْ وَ أَمْوَالِهِمْ يَبْتَغُونَ فَضْلاً مِّنَ اللَّهِ وَ رِضْوَاناً وَ يَنصُرُونَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ أُوْلَئِكَ هُمُ الصَّادِقُونَ؛ [6][اين غنايم، نخست‏] اختصاص به بينوايان مهاجرى دارد كه از ديارشان و اموالشان رانده شدند، خواستار فضل خدا و خشنودى [او] مى‏باشند و خدا و پيامبرش را يارى مى‏كنند. اينان همان مردم درست كردارند﴾

و نیز فرموده است: ﴿مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ وَ الَّذِينَ مَعَهُ أَشِدَّاءُ عَلَى الْكُفَّارِ رُحَمَاءُ بَيْنَهُمْ تَرَاهُمْ رُكَّعًا سُجَّدًا يَبْتَغُونَ فَضْلًا مِنَ اللَّهِ وَ رِضْوَانًا؛ [7]محمّد6پيامبر خداست؛ و كسانى كه با اويند، بر كافران، سختگير [و] با یکديگر مهربانند. آنان را در ركوع و سجود مى‏بينى. فضل و خشنودى خدا را خواستارند﴾.

این دو آیه کریمه در بردارنده سه هدف می‌باشند که عبارت‌اند از:

1. فضل خداوند؛

2. خشنودی او؛

3. یاری خداوند و پیامبر اسلام(ص).

این اهداف، در آیه اول برای مهاجر ذکر شده است و در آیه دوم صفاتی است برای همراهان رسول خدا6 که چون لفظ همراهان به صورت مطلق آمده، تمام مؤمنان را در هر عصر و مکان در بر می گیرد. دو هدف فضل و خشنودی خدا مستقیماً در آیه بیان شده است، اما هدف سوم که یاری خدا و رسول می باشد، ذیل عنوان «اشداء علی الکفار» مورد اشاره قرار گرفته؛ زیرا آنکس که بر کافران سخت گیرد، در حقیقت خدا و رسولش را یاری نموده است. تمامی مؤمنان و به خصوص آنها که می خواهند هجرت کنند و به کشوری پناهنده شوند، تمام عاشقان حسینی و آنها که بر مسئله ولایت اهل بیت و برائت از دشمنان الهی ثابت قدم هستند، باید همه اعمال و تصمیم گیریهای خود را در زندگی، بر اساس این اهداف سه گانه برنامه ریزی کنند و هر روز از خداوند متعال فضلش را طلب نمایند، خواستار رضوانش باشند و هر لحظه به یاری خدا و رسولش بشتابند.

«یبتغون فضلا من الله» به چه معناست؟

فضل یعنی فزونی در نعمت های خداوند. مؤمن همواره باید بدنبال پیشرفت باشد و از خدا برای کسب نعمت های بیشتر یاری خواهد. لذا اگر کسی در مراحل مختلف زندگی گامی رو به جلو برنداشت و بر اندوخته مادی و معنوی خویش نیفزود، در حقیقت علت غایی خلقت خویش  را بدست فراموشی سپرده و فاقد یکی از اوصاف انسان مؤمن گردیده است.

 

انواع فضل

فضل دارای انواعی است که از آن جمله، به افزایش سطح دانش میتوان اشاره کرد. از اهداف والایی که هر مهاجر باید بدنبال آن باشد، افزایش علم و آگاهی است؛ لذا بر مهاجرین است که به تأمین مایحتاج و رسیدن به رفاه و آسایشی مطلوب اکتفا نکنند، بلکه بدنبال کسب دستاوردهای بیشتر علمی باشند و از خداوند دانشی هم ردیف عالمان برجسته مسئلت نمایند.

یکی دیگر از انواع فضل، فزونی در مال به عنوان ابزاری جهت دستیابی به اهداف والای انسانی است، نه زینت های دنیای فانی. خداوند در آیه شریفه می‌فرماید: ﴿وَ يُطْعِمُونَ الطَّعَامَ عَلَى حُبِّهِ مِسْكِيناً وَ يَتِيماً وَ أَسِيراً * إِنَّمَا نُطْعِمُكُمْ لِوَجْهِ اللَّهِ؛ و به [پاس‏] دوستىِ [خدا]، بينوا و يتيم و اسير را خوراك مى‏دادند، ما براى خشنودى خداست كه به شما مى‏خورانيم﴾[8]. یعنی چنین انسانی، بدنبال مال بیشتر است تا آن را در راه خدا ببخشد و به خلق او خدمت کند. مسجد و حسینیه بسازد و به یتیمان و بیوه‌زنان رسیدگی نماید. کسب مال به تنهایی نه خوب است و نه بد، آنچه موجب ارزش گذاری بر آن می گردد، هدف و انگیزه ای است که فرد از تحصیل مال دنبال می کند؛ آیا انسان طمع کاری است که ثروت را تنها برای خویش اندوخته می سازد و مشمول این آیه شریفه است که می فرماید: ﴿الَّذِينَ يَكْنِزُونَ الذَّهَبَ وَ الْفِضَّةَ وَ لا يُنفِقُونَهَا فِي سَبِيلِ اللَّهِ فَبَشِّرْهُمْ بِعَذَابٍ أَلِيمٍ؛ و كسانى كه زر و سيم را گنجينه مى‏كنند و آن را در راه خدا هزينه نمى‏نمایند، ايشان را از عذابى دردناك خبر ده﴾ یا از راه حلال به دست آورده و در رهگذر رضایت الهی مصرف می نماید؟

از دیگر مصادیق فضل، طلب حاجت است. اینکه مؤمن هرگاه به مشاهد شریفه مشرف می گردد، حاجات دنیوی خود را به منظور دستیابی به اهدافی ارزشمند طلب کند، امری مذموم نیست. طلب فضل دنیا و رضوان الهی با یکدیگر قابل جمع اند و مؤمن می‌تواند هر دو را با هم درخواست کند؛ زیرا خداوند، بخشایشگر و کریم است.

شیخ صفی الدین، پیروز میدان هدایت مردم 

داستان زندگی شیخ صفی سرمشقی است برای کسانی که جویای فضل و خشنودی خداوند هستند؛ زیرا وی از سال 751 هـ.ق؛ یعنی از 700 سال پیش تا به امروز، در مناطق جنوبی تایلند، تحولی شگرف ایجاد کرد و حرکتی اسلامی بنیان نهاد. شیخ صفی الدین تنها یک نفر بود، لیکن فضل و خشنودی خداوند را با طبابت و هدایت مردم در پیش گرفت و خداوند نیز او را در جایگاهی متعالی قرار داد.

داستان از این قرار است: در منطقه‌ای که «فطانی یا پنانی» نامیده می‌شد و امروزه در جنوب تایلند قرار دارد و محل زندگی بوداییان است، شیخی بود به نام صفی الدين و پادشاه بودایی آن دیار - که بعد از اسلام، خود را محمد شاه نامید - «اندراسری هوانگ سا» نام داشت. پادشاه به بیماری سختی دچار شد و بهترین پزشکان از درمان وی درماندند؛ لذا در سراسر کشور جار زدند که هر کس می‌تواند، برای مداوای پادشاه بشتابد. شیخ صفی الدین این فرصت طلایی را برای هدایت شاه مغتنم شمرد. ناگفته نماند که در گذشته، عالمان دین در کنار درس و بحث، به حرفه و صنعتی نیز می پرداختند. لذا می‌بینیم که شخصی، عالم دین است و در عین حال پارچه می فروخته، یا عالم دین است و درعین حال حناطی[9] را پیشه خود ساخته است، یا به علوم اسلامی مشغول است و در کنار آن به پزشکی یا تجارت نیز می پردازد؛ اما امروزه به سبب زیاد شدن جمعیت - که بر اساس آمار بیش از 7 میلیارد انسان بر زمین زندگی می کنند در حالی که عالمان دین تنها به ده‌ها هزار نفر می‌رسند - عالمان به صورت تخصصی کار می‌کنند، بویژه آنکه حیطه علوم نیز آنچنان گسترده شده که آنها به سختی می توانند در همه علوم فقه، اصول، عقاید و کلام متخصص شوند تا به هدایت مردم بپردازند، چه رسد به اینکه بخواهند در کنار آن به تجارت و طبابت و وکالت و غیره نیز بپردازند؟

شیخ صفی الدین به بارگاه پادشاه آمد و گفت: ای پادشاه! درمان تو نزد من است، اما به دو شرط: شرط اول اینست که از تبلیغ اسلام در کشورت جلوگیری نکنی و شرط دوم آنکه به دلایل من خوب گوش کنی و اگر حجت بر تو تمام شد، اسلام اوری. شاه با هر دو شرط موافقت کرد؛ شیخ نیز اقدام به مداوای او نمود و توانست او را درمان کند. پس از درمان، پادشاه از تبلیغ اسلام در کشورش جلوگیری نکرد، به ادله شیخ صفی نیز گوش سپرد، اسلام آورد و خود را محمد شاه نامید.  

شیخ صفی مردی زیرک بود و دریافت که رشته امور مُلک به دست مَلِک است، برای همین به هدایت خانواده، اقوام و فرزندان پادشاه پرداخت. در پرتو این تلاش‌ها، دو فرزند پادشاه به نام‌های «مظفر» و «منصور» اسلام آوردند و پس از پدر بر تخت سلطنت نشستند. بعد از منصور، پسرش «بهدور» که او نیز مسلمان بود بر سر کار آمد و در نهایت ترور شد. سپس زنی مسلمان از خانواده سلطنتی ملقب به «راج هیجو» به پادشاهی رسید، که اگر حاکمان نخواهند از ائمه علیهم السلام شیوه حکومت را فرا گیرند، چه خوبست لا اقل از این زن بیاموزند[10]. وی انقلابی بزرگ در آبادانی، کشاورزی و صنعت به راه انداخت و خود و مشاورانش عامل اصلی امنیت و استقرار در کشور شدند؛ لذا بعد از این پیشرفت نسبی، مردم بیش از پیش، گروه گروه به دین اسلام گرویدند؛ چراکه ایمان بیشتر مردم در واقع بازتاب عملکرد حاکمان و عالمان می‌باشد. اگر عملکرد حاکمان را مطلوب نبینند، دین را امری مذموم تلقی کرده از آن گریزان می گردند؛ اما اگر رفتار و کردار حاکمان را نیک یافتند، به دین نیز با نگاه مثبت می نگرند. البته معیار در ارزش گذاری بر دین، خود دین و قوانین آن است و نه عملکرد مدعیان آن، ولی غالب مردم اینگونه نمی‌اندیشند و دین را با پرچمداران آن می سنجند.

خلاصه اینکه: شیخ صفی الدین موفق شد به مدد دانش پزشکی و فن طبابت خود، حاکم شهر، خانواده و نزدیکان او را هدایت نموده، فضل و خشنودی خدا را برای خود به ارمغان آورد. ما باید این اهداف سه گانه را در مقابل دیدگان خود قرار دهیم و هر روز به این بیندیشیم که آیا بر علم و اخلاق خود افزوده ایم؟ آیا در مدیریت گامی به جلو برداشته ایم؟ زیرا اداره مجالس، حسینیه ها، مؤسسات و حتی حلقه‌های درسی حوزه یا دانشگاه، نیازمند تکامل مستمر در علم مدیریت، تربیت، روانشناسی و جامعه شناسی می باشد.

این چهار آیه دارای ارتباط عمیق، ماندگار و دقیقی است و همگی یک هدف را دنبال می کنند که آن تعظیم شعائر الله است؛ همان راه و مسیری که خدای متعال برای دستیابی به فضل و رضوان خود و یاری او و رسولش، پیش پای بندگان قرار داده؛ به عبارت دیگر آیه شریفه، تعظیم شعائر را به عنوان یکی از مهمترین راههای کسب فضل و خشنودی خداوند معرفی نموده است.

کسانی که شعائر الهی را با برپایی مجالس حسینی، ساخت حسینیه، مسجد، کتابخانه و درمانگاه، پیاده روی به قصد زیارت اربعین و زنده نگاه داشتن نام و قیام امام حسین علیه السلام در شبکه های ماهواره ای، بزرگ می دارند، همگی به دنبال فضل و رضوان خداوند هستند و پروردگار کریم به ایشان نسل پاک عطا می‌فرماید؛ چراکه این شعائر، پسران و دختران و نسل ما را محفوظ نگاه می دارد و اگر آنان در این فضای پاک اعتقادی رشد یابند، انگیزه هدایت در ایشان قوی‌تر خواهد بود و - معمولا - این مجالس حسینی مانع از پیوستن آنها به صف تروریستها، گمراهان و مفسدان می گردد.  از طرف دیگر، پرودگار متعال بر فضل دنیوی آنها می‌افزاید و کسی که این امر را انکار کند یا لجوج است یا جاهل. خداوند می‌فرماید: ﴿إِنْ تَنصُرُوا اللَّهَ يَنصُرْكُمْ وَ يُثَبِّتْ أَقْدَامَكُمْ؛ اگر خدا را يارى كنيد ياريتان مى‏كند و گامهايتان را استوار مى‏دارد﴾ لفظ «نصرت» عام است و شامل یاری در دنیا و آخرت می‌شود.

جعفرطیار پرچمدار کلمه توحید

جعفر طیار نمونه بارزی است از کسانی که جهت دستیابی به این اهداف سه گانه کوشیدند. وی نه تنها در دیار خود که در هجرت و غربت نیز برای کسب فضل و رضوان الهی و یاری باری تعالی، از هیچ تلاشی فروگذار نکرد و همه سختی ها را به جان خرید. آن بزرگ مرد به مقامی والا دست یافت و چون صفحات نورانی زندگی او را ورق ‌بزنیم، به عظمت و اوج شخصیت او پی می‌بریم که ما را ملزم می‌سازد تا هزاران تحقیق درباره او بنویسیم، ده‌ها هزار مقاله به رشته تحریر درآوریم و کنفرانس‌ها و نشست‌های متعدد برگزار کنیم تا او را به عنوان الگویی برای همه مؤمنان، پناهندگان و مهاجرین معرفی نماییم.

در بازشناسی شخصیت جعفرطیار همین بس که در روز قیامت پرچم‌هایی در محشر به اهتزاز در می­آید؛ پیامبر اکرم6پرچم حمد را در دست می­گیرد و هر کسی که منسوب به رسالت آن حضرت باشد، به پرچم بزرگ نبوی می‌پیوندد. پرچم تهلیل که همان پرچم لا اله الا الله است را مولای ما حضرت علی7برافراشته می‌کند و ایشان (جعفر طیار) در آسمان محشر، پرچم تسبیح را به دست می‌گیرند. پرچم تکبیر نیز بر دوش حمزه بن عبدالمطلب، سید الشهدا است.

چه مقامی برتر از مقامی که جعفر و حمزه به دست آورده‌اند؟ لذا انسان باید در زندگی خود به این بزرگان تأسی جوید و این کلمات نورانی را همیشه به خاطر داشته باشد که: «‌يبتغون فضلا من الله و رضوانا» و هر روز از خود بپرسد که آیا امروز فضل و خشنودی خداوند را با تقوای بیشتر و حسن ظن به او به دست آورده­ام؟ آیا با دوری از شهوات نفس و عجب و کبر و ریا در طلب رضوان او تلاش نموده­ام؟

از خداوند سبحان مسألت داریم که ما و شما را از کسانی قرار دهد که هر لحظه در جستجوی فضل و خشنودی الهی و یاری خداوند و رسولش هستند، انه سمیع الدعاء.

و آخر دعوانا ان الحمد لله رب العالمين و صلى الله على محمد و آله الطيبين الطاهرين 

برگرفته از جلسه تفسیر قران ایت الله سید مرتضی شیرازی 23 ذیحجه 1436 ه

مترجم: هادی موسوی


[1]. سوره حج، آیه 32.

[2]. سوره حشر، آیه 8.

[3]. سوره انفال، آیه 74.

[4]. سوره فتح، آیه 29.

[5]. این از موارد عطف خاص بر عام است.

[6] . آیه 8 سوره حشر پاورقی 

[7] . ایه 29 سوره فتح

[8]. سوره انسان، آیه 8 و 9.

[9]. حنّاط کسی است که مرده را در هنگام کفن پوشاندن، خوش بو می کند.

[10]. مانند این سخن امام حسین7که خطاب به دشمن فرمود: «إِنْ لَمْ يَكُنْ لَكُمْ دِينٌ وَ كُنْتُمْ لَا تَخَافُونَ الْمَعَادَ فَكُونُوا أَحْرَاراً فِي دُنْيَاكُم‏؛ اگر دين نداريد و از روز قیامت نمی‌هراسید، لا اقلّ در دنياى خود آزاد مرد باشيد» (كشف الغمة فی معرفة الأئمة، ج2، ص50).

نظر شما