twitter share facebook share ۱۳۹۷ مرداد ۲۸ 1399

موهبتها و نهادهاى انسان زير پوششى قرار گرفته است و چه بسا شخصى را ببينيم كه پوششى درخشنده و قالبى فريبنده دارد ولى همين كه آن پوشش را كنار زنى نفس او را بى مقدار و بى بها مى يابى، و برعكس اين مورد نيز پيش مى آيد، گاهى انسانى نمودى زيبا و جذاب دارد ولى هنگام پيش آمدن سختيها همچون علفى هرز در دريايى مواج، قرار و آرام از دست مى دهد، گاهى نيز نمود يك فرد چندان زيبا نمى نمايد و سخن گفتن او نيز هيچ گونه جذابيتى ندارد ولى در سختيها و مشكلات همچون كوه استوار است و چونان صخره هرگز از جاى خود نمى جنبد، گويى دل او تكه اى آهن است.

اسلام خواهان آن است كه آدمى ملكه هاى خويش را بپالايد و كژيهايش را به راستى آورَد تا انسان گردد و از اين رو بر هر فضيلتى پاى مى فشرد و از هر پليدى حذر مى دهد. از آنجا كه شكيبايى در شمار برترين فضيلتهاست به احاديثى بر مى خوريم كه همچون شبنم بر گوش آدميان مى نشيند، و بدين سان پيامبر و خاندان پاك او اين فضيلت را تشويق مى كنند و از خشم بر حذر مى دارند. امام صادق (عليه السلام) در دعاى خويش مى فرمايد: «اللّهمّ أغنني بالعلم و زيّنّي بالحلم؛ خدايا با دانش بى نيازم كن و با شكيبايى زينتم بخش».

پس شكيبايى زيور است چنان كه آدمى با آن به سطوح بالاى اجتماع فراز مى رود و بدين سبب خدا در كنار ديگر فضايل و نيكوييها پيامبرانش را با شكيبايى نيز آراسته است.

پيامبر اكرم (صلى الله عليه وآله) مى فرمايد: «خمس من سنن المرسلين... و عدّ منها الحلم؛ پنج چيز از سنتهاى پيامبران است... و شكيبايى را در شمار آنها مى شمارد».

مردم از انسان خشمگین گريزانند همچنانكه از شير، زيرا او با درنده خوييش، زندگى را بر آنها پرمحنت مى كند و آرامششان را درهم مى ريزد، فردى با اين اخلاق چگونه مى تواند پيامبر باشد؟ يا چگونه مى تواند همچون پيامبر نزد خدا و مردم منزلت و جايگاهى يابد.

پيامبر اكرم (صلى الله عليه وآله) فرمود: «إبتغوا الرفعة عند الله. قالوا: و ما هي يا رسول الله؟ قال: تصل من قطعك و تعطي من حرمك و تحلم عمن جهل عليک؛ نزد خدا رفعت را بجوييد. عرض كردند: رفعت كدام است يا رسول الله؟ فرمود: با هركه با تو قطع پيوند كرد پيوند برقرار ساز و هركه تو را محروم ساخت بهره مند ساز و در برابر كسى كه در حق تو نادانى ورزيد شكيب ورز».

اين گوهر اخلاق است كه كسى از تو ببُرد و تو با او پيوند برقرار سازى. ما با كسى كه با ما ارتباط برقرار مى كند پيوند بر قرار نمى سازيم ديگر چه رسد به كسى كه از ما بريده!؟ و كسى را كه به ما مى بخشد محروم مى سازيم چه رسد به كسى كه ما را محروم ساخته!؟ در حق كسى كه در برابر ما شكيب مى ورزد نادانى مى ورزيم چه رسد به كسى كه در حق ما نادانى مى ورزد!؟ ولى اسلام مى خواهد از اين صفات نكوهيده بر كنار باشيم، و خواهان آن است كه در شمار بندگان صالح و برگزيدگان او باشيم. اين همان چيز است كه اسلام آن را مى پسندد و مى خواهد شخص مسلمان چنين باشد. خدا نيز همين را مى خواهد.

پيامبر اكرم (صلى الله عليه وآله) مى فرمايد: «إنّ الله يحبّ الحيّ الحليم و يبغض الفاحش البذيء؛ همانا خداوند با حيا و شكيبا را دوست مى دارد و بدكردار بدزبان را ناخوش مى شمرد».

تنها خدا نيست كه با حيا و شكيبا را دوست دارد بلكه همه مردم چنين فردى را دوست دارند و از بدكردار بدزبان متنفرند هرچند در طول عمر يك بار هم او را نديده اند. آيا چنين نيست كه اگر به شما گفته شود فلانى شكيباست او را به سبب برخوردارى از اين ويژگى دوست مى داريد، و اگر گفته شود فلانى بدكردار است حتى اگر او را نشناسيد ناخوشش مى شمريد. شكيبايى، آدمى را به درجه عبادت مى رسانَد و كدام عبادت برتر از شكيبايى!

پيامبر اكرم (صلى الله عليه وآله) مى فرمايد: «إنّ الرجل المسلم ليدرك بالحلم درجة الصائم القائم؛ فرد مسلمان در پرتو شكيبايى به درجه روزه دارى مى رسد كه پيوسته به نماز ايستاده است».

عبادت، وابسته به شكيبايى است و هركه شكيبايى نداشته باشد عابد شمرده نمى شود اگرچه نماز گزارَد و روزه گيرد.

امام رضا (عليه السلام) مى فرمايد: «لا يكون الرجل عابداً حتّى يكون حليماً؛ شخص، هرگز عابد نمى شود مگر آن كه شكيبا باشد».

پيامبر اكرم (صلى الله عليه وآله) فرمود: «ثلاث من لم تكن فيه واحدة منهنّ فلا تعتدوا بشيء من عمله تقوى تحجزه عن معاصي الله و حلم يكفّ به السفيه و خلق يعيش به الناس؛ سه ويژگى است كه اگر يكى از آنها در كسى نباشد اعمالش را هيچ انگاريد. تقوايى كه او را از سركشى خدا باز دارد و شكيبى كه او را از انسان نادان دور بدارد و اخلاقى كه در پرتو آن با مردم زيست كند».

هركه شكيب نورزد ناگزير بايد با دشنام و افترا و سخنان باطل، سر و كار يابد و هركه از اخلاق نيكو برخوردار نباشد با مردم در جوّى تيره و تار سر خواهد كرد و اينها همه در اسلام وآموزشهاى دينى كاستى و شكاف تلقى مى گردند.

بيشتر مردم گمان مى كنند خير در ثروت و فرزند بسيار نهفته است. هرگز چنين نيست، زيرا چه بسا كسى كه ثروت و فرزند بسيار دارد به سبب بد اخلاقى و بد رفتارى در دنيا و آخرت، رنجور باشد. اميرالمؤمنين على(عليه السلام) مى فرمايد: «لَيْسَ الْخَيْرُ أَنْ يَكْثُرَ مَالُكَ وَ وَلَدُكَ وَ لَكِنَّ الْخَيْرَ أَنْ يَكْثُرَ عِلْمُكَ وَ أَنْ يَعْظُمَ حِلْمُكَ؛ خير، آن نيست كه ثروت و فرزند تو فزونى گيرد بلكه خير، افزايش يافتن دانش و شكيبايى توست».

جالب آن كه دنيا هم پيمان فرد شكيباست اگرچه بر ضدّ او برخيزد و اين در سرشت انسان نهاده شده. پس هرگاه كسى را ديدى كه با دوستش درشت گويى مى كند و دشنامش مى دهد و در برابر، دوست او شكيب مى ورزد، ناگزير ما به سوى آن شكيبا مى گرويم.

امام صادق(عليه السلام) مى فرمايد: «كفى بالحلم ناصراً؛ شكيبايى در يارى رساندن بس است».

در حقيقت، شكيبايى برترين ياور است، زيرا كسى كه در صدد واكنش بر آيد هرچند آتش خشم خود را فرو مى نشاند ولى در پايان كار، سود نمى برد، ليكن كسى كه شكيب مى ورزد اگرچه تشفّى خاطر نيافته ولى پايان كار به سود اوست.

اسلام، خشم را نكوهيده است و خشمگين را رانده است و او را بر ترك اين ويژگى پليد سفارش كرده است.

امام صادق(عليه السلام) فرمود: «إنّ هذا الغضب جمرة من الشيطان توقد في قلب ابن آدم و إنّ أحدكم إذا غضب احمرّت عيناه و انتفخت أوداجه، و دخل الشيطان فيه فإذا خاف أحدكم ذلك من نفسه فليلزم الأرض فإنّ رجز الشيطان ليذهب عنه عند ذلك؛ همانا اين خشم، اخگرى است از شيطان كه در دل آدميزاده شعله مى كشد پس هرگاه كسى از شما خشمگين شد و دو چشمش به سرخى گراييد و رگهايش ورم كرد و شيطان بدان در آمد و از اين حالت خويش هراسش گرفت بر زمين نشيند كه در اين هنگام شيطان او را وا رهد».

چنين كسى بايد به زمين نشيند تا ميان دو طرف خشونتى در نگيرد كه به قتل و جرح بيانجامد. چه بسا خشم پيامدهاى غير منتظره داشته باشد كه اگر انسان از آن آگاه باشد، فرو خوردن خشم را بر تن دادن به شرم آن به مراتب هموارتر مى يابد.

امام صادق (عليه السلام) مى فرمايد: پدرم (عليه السلام) مى فرمود: «أيّ شيء أشدّ من الغضب؟! إنّ الرجل ليغضب فيقتل النفس التي حرّم الله و يقذف المحصنة؛ چه چيز سخت تر از خشم است. شخص به هنگام خشم، جانى را كه خدا حرام كرده مى ستاند و نسبت زناى محصنه مى دهد».

در بيشتر اوقات، كشت و كشتار يا هرگونه تباهكارى و امرى ناشايست ديگر به سبب خشم، صورت مى پذيرد.

امام صادق(عليه السلام) مى فرمايد: «الغضب مفتاح كلّ شرّ؛ خشم، كليد هرگونه شرّى است».

بدين مفهوم كه خشم به هرگونه شرّى منجر مى شود نه شرّ به خشم. اگر خشم، فرصت يابد بر همه قوا چيره مى شود و آنها را از كار مى اندازد و بدين ترتيب خرد حاكميت خود را از دست مى دهد، زيرا كدام خردمند به دشنام و بهتان و قتل و جرح كه فرد خشمگين بدان اقدام مى كند كمر مى بندد و پيامدهاى ناخوش آن را مى پذيرد.

نيز مى فرمايد: «من لم يملك غضبه لم يملك عقله؛ هركه خشم خويش را در اختيار نداشته باشد خرد خويش را در اختيار ندارد».

و مى فرمايد: «الغضب ممحقة لقلب الحكيم؛ خشم، دل انسان حكيم را نابود مى كند».

زيرا دل انسان حكيم، ظرف حكمت است و اگر خشم اين ظرف را در برگيرد ديگر جايى براى خشم باقى نمى ماند. شخص خشمگين در دنيا زشت ترين نمود را دارد و در آخرت از دوزخيان است.

نيز مى فرمايد: «إنّ الرجل ليغضب فما يرضى أبداً حتّى يدخل النار؛ آدمى كه خشمگين مى شود خشنود نمى گردد تا آن كه به آتش درآيد».

اى كاش او خشنود شود و از راه خود باز گردد و از گناهانى كه مرتكب مى شود رهايى يابد، ليكن خشم، او را آن قدر به ارتكاب جرم مى كشاند كه به دوزخ در مى آورَد.

اين بيان خشم در امور دنيوى است، اما خشم در راه خدا و در چارچوب مشخص آن از فضايل شمرده مى شود. اميرالمؤمنين (عليه السلام) در توصيف پيامبر اكرم (صلى الله عليه وآله) مى فرمايد:

«لا يغضب للدنيا، و إذا أغضبه الحق لم يصرفه أحد، و لم يقم لغضبه شيء حتّى ينتصر له؛ او هرگز براى دنيا خشم نمى گيرد و اگر در راه حق خشمگين شود هيچ كس توان بازگرداندن آن را ندارد و هيچ چيز خشم او را فرو نمى نشاند تا آن كه پيروزى يابد».

البته مقصود از پيروزى در اينجا حاكميت دادن به كلمه الهى است.

فرو خوردن خشم

آدمى بنا به سرشت خويش نسبت به آنچه آن را خوش نمى دارد به هيجان مى آيد، حال قدّيس باشد يا تبهكار، زيرا هر كسى ناهنجارى هاى خود را دارد، و اين درهم ريختگى و هيجان، نخستين حلقه از زنجيره رفتار اوست، زيرا شخص هيجانى ناگزير با زبان، دست يا درهم كشيدن چهره هيجانهاى درونى خويش را آشكار مى سازد. اگر فرد، اعصاب خود را در اختيار داشته باشد و بر خويش چيره گردد مى تواند اين آتش سركش را به خاموشى كِشد تا آنجا كه خاكستر شود و باد، آن را بربايد و اين همان چيزى است كه فرو خوردن خشم ناميده مى شود و آن چنين است كه شخص، خود را به شكيبايى وادار مى كند و همين تفاوت آن با شكيبايى است.

فرو خوردن خشم همچون شكيبايى و دانش، فضيلت شمرده مى شود و خداى بندگان مؤمنش را بدان ستوده است: (والْكاظِمينَ الْغَيْظَ)؛ «و فرو خورندگان خشم».

پيامبر اكرم (صلى الله عليه وآله)مى فرمايد: «من كظم غيظاً و لو شاء أن يمضيه أمضاه أملأ الله قلبه يوم القيامة رضاه؛ هركه خشم خويش فرو خورَد در حالى كه اگر بخواهد مى تواند آن را ]بر سر طرف خود[ فرو ريزد خداوند در روز رستاخيز، دل او را از خشنودى خود مى آكند».

فروخوردن خشم، راحتى و آسايش مى آورد حال آن كه تندى و هيجان، باعث حسرت و پشيمانى يا دست كم درهم شكستگى نفس و خستگىِ تن مى شود، بگذريم از پيامدهاى ناگوارى همچون رساندن گزند و آزار و چه بسا قتل و زندانى شدن كه انتظار آن مى رود.

امام سجاد(عليه السلام) مى فرمايد: «ما تجرّعت جرعة أحبّ إليّ من جرعة غيظ لا أكافئ بها صاحبها؛ تنها جرعه اى كه فرو خوردن آن برايم دوست داشتنى ]و گوارا[ است، جرعه خشمى است كه صاحب (عامل) آن را به جهت آن خشم كيفر نكنم».

فرزند امام سجاد (عليه السلام)، امام باقر (عليه السلام) به يكى از فرزندان خود مى فرمايد: «يا بنيّ ما من شيء أقرّ لعين أبيك من جرعة غيظ عاقبتها صبر و ما يسرّني أن لي بذلّ نفسي حمر النعم؛ فرزندم آنچه بيش از هر چيزى مايه روشنى ديدگان پدر توست، جرعه خشمى كه فرجام آن شكيبايى است و بدست آوردن شتران سرخ موى كه ذلت مرا در پى داشته باشد، شادم نمى كند».

گفتنى است كه خنك كردن درون با ابزار انتقام، باعث ذلت دنيا و تلخ كامى آخرت شود چرا كه هركه افسار خشم خود را رها كند، قطعاً با وى همان كنند و خوارى در پى دارد.

امام صادق (عليه السلام)مى فرمايد: «ما من عبد كظم غيظاً إلاّ زاده الله عزّوجلّ عزّاً في الدنيا و الآخرة، و قد قال الله عزّوجلّ: (و الْكاظِمينَ الْغَيْظَ وَ الْعافيِنَ عَنِ النّاسِ وَ اللهُ يُحِبُّ الْمُحسِنينَ) و أثابه الله مكان غيظه ذلک؛ بنده اى خشم خود را فرو نخورْد مگر آن كه خداى عزّوجلّ در دنيا و آخرت، او را ارجمند گردانْد. خداى متعال مى فرمايد: آنان كه خشم خود را فرو مى خورند و از مردم در مى گذرند و خدا نكوكاران را دوست دارد و خداى به جاى فرو خوردن خشم، اين پاداش بدو دهد».

پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله) مى فرمايد: «ما جرع عبد جرعة أعظم أجراً من جرعة غيظ كظمها ابتغاء وجه الله تعالی؛ بنده خدا جرعه اى ارزشمندتر از فروخوردن خشم در راه خدا نياشاميده».

«إنّ لجهنّم باباً لا يدخله إلاّ من شفى غيظه بمعصية الله تعالی؛ همانا جهنم دروازه اى دارد كه كسى از آن وارد نمى شود مگر كسى كه خشمش را با نافرمانى خداى متعال آرام كرده است».

زيرا گاهى فرد هيجانى براى انتقام از كسى به غيبت و تهمت و نكوهش و بدنام كردن او و بهتان بدو پناه مى بَرد و اين همان آرام كردن دل با گناه است كه جايگاهى جز آتش ندارد.

*برگرفته از کتاب ارزش ها در نگاه اسلام؛ نوشته آیت الله سید محمد شیرازی

 

نظر شما