از اين رو اسلام به برپايى مهمانى همچون ديگر عوامل برقرارى عشق و الفت، تأكيد مى ورزد، اگرچه آدمى براى لغزشهاى اجتماعى گاهى از برادر خود نيز دلگير مى شود و دادن مهمانى، صيقلى است كه دل را جلا مى دهد و از تكدّرها پاكش مى گردانَد. پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله) مى فرمايد:
«لا خير فيمن لا يضيف; در كسى كه مهمانى ندهد خيرى نهفته نيست».
«الضيف إذا جاء فنزل بالقوم جاء برزقه معه من السماء فإذا أكل غفر الله لهم بنزوله عليهم; هرگاه مهمانى به جمعى درآيد خداوند روزى او را از آسمان مى فرستد و هرگاه شروع به خوردن كند خداوند در پرتو مهمان بودن او گناه آنها را مى بخشد».
«ما من ضيف حلّ بقوم إلاّ و رزقه في حجره; هيچ مهمانى به گروهى درنيامد مگر آن كه روزىِ خود را در دامن داشت».
«من كان يؤمن بالله و اليوم الآخر فليكرم ضيفه; هركه به خدا و روز رستخيز ايمان داشته باشد بايد مهمان خود را گرامى بدارد».
پيوند ميان ايمان به مبدأ و معاد و گراميداشت مهمان كدام است؟ آيا چنين نيست كه خدايى دستور آن را داده است كه آغاز و پايان در دست اوست؟ بدين سان بزرگداشت مهمان، ملازم ايمان به خدا و روز رستخيز است، پس چه شيوه اى از اين نيكوتر و چه تشويقى از اين استوارتر؟
در روايت آمده است كه: «پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله) بر مردى گذر كرد كه گاو و شتر بسيار داشت ولى پيامبر را مهمان نكرد. روز ديگر پيامبر(صلى الله عليه وآله) بر زنى گذر كرد كه چند برّه داشت و يكى از برّه ها را براى پيامبر(صلى الله عليه وآله)سر بُريد، پيامبر(صلى الله عليه وآله) فرمود: به اين دو بنگريد، همانا اخلاق در دست خداوند است و به هركه بخواهد اخلاق نيكو مى بخشد».
آيا خداوند اخلاق نيكو را بدون دليل به كسى مى بخشد؟ خداى متعال مى فرمايد:
(وَ الَّذِينَ جَـهَدُوا فِينَا لَنَهْدِيَنَّهُمْ سُبُلَنَا); «و كسانى كه در راه ما كوشيده اند، به يقين راههاى خود را بر آنان مى نمايانيم».
(وَ أَن لَّيْسَ لِلاِْنسَـنِ إِلاَّ مَا سَعَى); «و براى انسان جز حاصل تلاش او نيست».
پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله) فرمود: «لا تزال أمّتي بخير ما تحابوا و تهادوا و أدّوا الأمانة و اجتنبوا الحرام و وقروا الضيف و أقاموا الصلاة و آتوا الزكاة فإذا لم يفعلوا ذلك ابتلوا بالقحط و السنين; امتم مادامى كه يكديگر را دوست بدارند و به يكديگر هديه دهند و امانت را ادا كنند و از حرام دورى گزينند و از مهمان به نيكى پذيرايى كنند و نماز بگزارند و زكات بپردازند بر خير و نيكى خواهند بود، و اگر چنين نكنند به قحطى و خشكسالى گرفتار خواهند آمد».
آيا اين سخن درست است؟ آرى، آيا ما مسلمانان هم اينك گرفتار قحطى نيستيم؟ هركه نرخهاى امروز را با نرخهاى پنجاه سال پيش كه به ارشادات پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله) رفتار مى كرديم مقايسه كند ميزان قحطىِ ما را در خواهد يافت.
«إذ أراد الله بقوم خيراً أهدى إليهم هدية، قالوا: و ما تلك الهدية؟ قال: الضيف ينزل برزقه و يرتحل بذنوب أهل البيت; هرگاه خداوند براى قومى نيكى بخواهد هديه اى به سوى ايشان مى فرستد. عرض كردند: اين هديه كدام است؟ حضرت فرمود: مهمانى است كه روزىِ خود را مى آورَد و گناهان آن خانواده را از ميان مى بَرد».
«كلّ بيت لا يدخل فيه الضيف، لا يدخله الملائكة; هر خانه اى كه مهمان بدان در نيايد فرشتگان بدان وارد نشوند».
«الضيف دليل الجنّة; مهمان، راهنماى بهشت است».
اميرالمؤمنين(عليه السلام) فرمود: «ما من مؤمن يحبّ الضيف إلاّ و يقوم من قبره و وجهه كالقمر ليلة البدر فينظر أهل الجمع فيقولون: ما هذا إلاّ نبيّ مرسل، فيقول ملك: هذا مؤمن يحبّ الضيف و يكرم الضيف ولا سبيل له إلى أن يدخل الجنّة; هيچ مؤمنى مهمانى را دوست ندارد مگر آن كه هنگام برخاستن از قبرش چهره اى دارد همچون ماه شب چهارده كه مردم رستخيز بدو بنگرند و بگويند: اين بايد پيامبرى فرستاده از سوى خدا باشد. فرشته اى گويد: اين مؤمنى است كه مهمان را دوست دارد و او را گرامى مى دارد و راهى ندارد مگر آن كه به بهشت درآيد».
اين مؤمن، مهمان را دوست دارد، نه از اين روى كه با خود مى انديشد گريزى از مهمان نيست، و شما حق داريد اين پرسش را مطرح كنيد كه مگر مى شود آدمى مهمان را كه كارهاى او را درهم مى ريزد و از توشه او مى خورَد دوست داشته باشد؟
پاسخ اين پرسش آن است كه: آرى، آدمى اگر در رهاوردهاى دنيوى و اخروى مهمان بينديشد مهمان را دوست خواهد داشت
«ما من مؤمن يسمع بهمس الضيف و فرح بذلك إلاّ غفرت له خطاياه، و إن كانت مطبقة بين السماء و الأرض; هر مؤمنى كه نجواى آمدن مهمان را بشنود و شاد گردد خداى از همه گناهان او درگذرد اگرچه اين گناهان ميان آسمان و زمين را پُر كرده باشد».
«رئي علي(عليه السلام) يوماً باكياً فقيل له: لم تبكي. فقال: لم يأتني ضيف منذ سبعة أيّام أخاف أن يكون الله قد أهانني; روزى حضرت على(عليه السلام) را در حال گريه ديدند به ايشان عرض شد: انگيزه گريه شما چيست؟ فرمود: هفت روز است كه مهمانى به من نرسيده و مى ترسم خداوند بر آن باشد تا مرا خوار كند».
مفهوم خوار كردن، نفرستادن هديه است و در حديثى گذشت كه مهمان هديه است.
ابومحمد وابشى مى گويد: از ياران ما نزد امام صادق(عليه السلام) سخن به ميان آمد من عرض كردم: به خداى سوگند، من نهار و شام نمى خوردم مگر آن كه دو يا سه نفر يا كمتر يا بيشتر با من همراه باشند. امام(عليه السلام) فرمود: فضيلت آنها بر تو بيشتر است از فضيلت تو بر ايشان. عرض كردم: قربانت گردم چگونه؟ من خوراك خود را بديشان مى خورانم و از مال خود بر آنها هزينه مى كنم و خادم من آنان را خدمت مى كند. امام(عليه السلام) فرمود: آن هنگام كه بر تو وارد مى شوند رزق خود را از سوى خدا با خود مى آورند و آن گاه كه از خانه تو بيرون شوند آمرزش تو را موجب مى گردند».
روايت شده است كه: «كان ابراهيم(عليه السلام) إذا أراد أن يأكل خرج ميلا أو ميلين يلتمس من يتغذّى معه و كان يكنّى أبا الضيفان; ابراهيم خليل(عليه السلام) هرگاه تصميم به خوردن مى گرفت يك يا دو ميل از خانه دور مى شد تا مگر كسى را بيابد كه با او غذا بخورد و به همين سبب كنيه او را ابوضيفان گذارده اند».
همان گونه كه دادن مهمانى مستحب است بر پا كردن اطعام و سيراب كردن و نظاير آن نيز مستحب مى باشد، اگرچه هيچ مهمانى را به خانه خود فرا نخوانده باشيم، ولى در اطعام و سيراب كردن و مانند آن همان نيكى و خير و احسان و عشق و محبتى كه در دادن مهمانى نهفته است ديده مى شود. پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله) مى فرمايد:
«من أطعم ثلاثة نفر من المسلمين أطعمه الله من ثلاث جنان في ملكوت السماوات: الفردوس و جنّة عدن و طوبى شجرة تخرج في جنّة عدن غرسها ربّنا بيده; هركه سه نفر از مسلمانان را اطعام كند خدا در ملكوت آسمانها از سه بهشت او را اطعام مى كند: فردوس، بهشت عدن و درخت طوبايى كه در بهشت عدن با دست خداوند نشانده شده و به بار نشسته است».
«إنّ في الجنّة غرفاً يرى ظاهرها من باطنها و باطنها من ظاهرها يسكنها من أمّتي من أطاب الكلام و أطعم الطعام و أفشى السلام و صلّى بالليل و الناس نيام; همانا در بهشت، غرفه هايى وجود دارد كه از درون آن برون و از برون آن درونش را مى توان ديد، و كسانى از امت من در اين غرفه ها ساكن خواهند شد كه نيك سخن بگويند و اطعام كنند و سلام را رواج دهند و شب كه همگان در خوابند نماز گزارند».
امام باقر(عليه السلام) فرمود: «من أحبّ الأعمال إلى الله تعالى إشباع جوعة مؤمن و تنفيس كربته و قضاء دينه و إنّ من يفعل ذلك لقليل; از محبوبترين كارها نزد خدا بر طرف كردن گرسنگىِ مؤمن و زدودن اندوه او و اداى قرض اوست، و البته انجام دهندگان اين كار اندك اند».
امام صادق(عليه السلام) فرمود: «إنّ الله عزّوجل يحبّ الإطعام في الله و يحبّ الذي يطعم الطعام في الله و البركة في بيته أسرع من الشفرة في سنام البعير; خداى عزوجل اطعام در راه خدا را دوست دارد و كسى را كه اطعام مى كند نيز دوست دارد و رسيدن بركت به خانه چنين كسى سريعتر از كاردى است كه در كوهان شتر رخنه كند».
پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله) فرمود: «خيركم من أطعم الطعام; بهترين شما كسى است كه اطعام كند».
«من أطعم أخاه حتّى يشبعه و سقاه حتّى يرويه بعّده الله من النار سبعة خنادق ما بين كلّ خندقين مسيرة خمسمائة عام; هركه برادر مؤمن خود را از آب و طعام سير گردانَد خداوند او را به اندازه هفت خندق از آتش دوزخ دور مى كند كه فاصله هر يك از اين خندقها با ديگرى راه پانصد ساله است».
اسلام، اطعام را مورد تشويق قرار مى دهد تا جايى كه اطعام يك فقير مؤمن را به منزله اطعام پروردگار هستى مى شمرَد، و چرا چنين نباشد؟ اينك به اين روايت توجه كنيد:
«إنّ الله تعالى يقول للعبد ـ يوم القيامة ـ : يا ابن آدم جُعْتُ فلم تطعمني فيقول: كيف أطعمك و أنت ربّ العالمين؟ فيقول: جاع أخوك فلم تطعمه و لو أطعمته كنت أطعمتني; همانا خداى متعال روز رستخيز به بنده خود مى فرمايد: اى فرزند آدم، من گرسنه شدم و تو مرا اطعام نكردى. بنده عرض مى كند: من چگونه تو را اطعام كنم در حالى كه تو خداى جهانيان هستى؟! خداوند مى فرمايد: برادر تو گرسنه شد و تو او را اطعام نكردى و اگر او را اطعام مى كردى بتحقيق مرا اطعام كرده بودى».
همان گونه كه اسلام به اطعام فرا مى خوانَد به دادن آب نيز تشويق مى كند.
امام سجاد(عليه السلام) مى فرمايد: «من سقى مؤمناً من ظمإ سقاه الله من الرحيق المختوم; هركه مؤمنى را از تشنگى برهانَد خداوند او را از آب گواراى بهشت سيراب مى گردانَد».
پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله) فرمود: «من سقى مؤمناً شربة من ماء من حيث يقدر على الماء، أعطاه الله بكلّ شربة سبعين ألف حسنة و إن سقاه من حيث لا يقدر على الماء فكأنّما أعتق عشر رقاب من ولد اسماعيل; هركه جرعه اى آب به مؤمنى بنوشانَد به شرطى كه تحصيل آب براى او آسان باشد، خداوند در برابر هر جرعه آب هفتاد هزار حسنه براى او مى نويسد و اگر آب به سختى به دست آورد و مؤمنى را سيراب گردانَد گويى ده فرزند از فرزندان اسماعيل را از بندگى آزاد كرده است».
آيا بيش از اين توقّع داريد؟ ولى مسلمانان امروز از آنجا كه اسلام در جان آنها رو به سستى نهاده و از شيوه هاى استوار آن دور افتاده اند بسيارى از احكام اسلامى دچار ضعف گشته است و از همين رو مهمانى و اطعام كمتر ديده مى شود. چرا چنين است؟ زيرا اين كار به ماديات زيان مى رسانَد. مگر شخص مسلمان مادّى است؟ آرى، چرا كه روح اسلام را از دست داده، تنها به ماديات دلبسته است.
*برگرفته از کتاب ارزش ها در نگاه اسلام؛ نوشته آیت الله سید محمد شیرازی
نظر شما