وقتی بچه بودم محرم و صفر را دوست نداشتم. تقویم قمری ثابت نیست و سالروز تولد هر کودکی که با ایام سوگواری محرم مصادف شود، به این معنا خواهد بود که نمیتواند پنج تا شش سال آینده را جشن تولد بگیرد.
اوایل بزرگسالی با دوستان در مورد مسائل سیاسی بحث میکردیم اما بحث در مورد دین تابو بود. ما مجاز بودیم که هرگونه عقیده مخالف را فریاد بزنیم و انتقاد از نظام، هنجاری اجتماعی بود اما به محض اینکه پای انتقاد از دین به میان میآمد، ترس از انگ توهین به مقدسات و ارتداد باعث میشد که نیرویی از درون به ما نهیب زده و جلوی بحث در این موارد را بگیرد.
من بیش از یک دهه است که برای همیشه از ایران رفتهام اما در این مدت ایران بسیار تغییر کرده است. با چند تن از دوستانم که همان موقع همچون من دیدگاه سکولار داشتند، گفتگو میکنم. آنها میگویند ان عده از دوستانی که موقع بحثهای دینی، سایرین را به سکوت فرا میخواندند، حالا از اینکه علنا کفرگویی کنند ابایی ندارند و به دین و ارزشهای دینی لعنت میفرستند.
نهم و دهم محرم اوج عزاداری ایرانیان است. وقتی ایران بودم، مردم برای دادن و گرفتن نذری به خیابانها میآمدند؛ شبها دستههای عزاداری در خیابانها براه افتاده و نوحه میخواندند. اما سال به سال از آن شور و هیجان سالهای قبل، کاسته میشود و این دستهها برای برخی به راهی برای برقراری ارتباط با جنس مخالف بدل شده است.
پیشتر، برخی از کسانی که الکل مینوشیدند، ماه محرم به احترام این ایام از نوشیدن خودداری میکردند. یکی از این دوستان عکس چند سال پیش خود را برای من فرستاد که دستانش به خاطر هم زدن ممتد دیگ آش تاول زده بود؛ اما همین شخص، امسال در این مراسم حضور پیدا نکرد و از نوشیدن الکل در این ایام پرهیز ننمود. یکی دیگر از دوستانم از پدرش گفت که هفت سال متوالی برای برگزاری عزاداری دهه محرم به زادگاهش میرفت، اما امسال در خانه نشست و در پاسخ به پرسش او گفت که دیگر باوری به این امور ندارد.
اگر آنچه را که در اینستاگرام میبینیم مبنای قضاوت قرار دهیم، به این نتیجه میرسیم که اعتقادات مردم نسبت به گذشته بسیار کمرنگ شده است. البته با حضور در مساجد و مشاهده مسن بودن اغلب حاضران نیز، میتوان به زوال نقش دین و باورهای مذهبی در بین جمعیت جوان پی برد.
GAMAAN مرکزی است که در هلند توسط دو متخصص علوم سیاسی ایرانی اداره میشود و به بررسی دیدگاه و نگرش ایرانیان میپردازد. این مرکز گزارش میدهد که امروزه 67% ایرانیان مخالف حکومت روحانیون هستند و 72% نمیخواهند که ریاست دولت در دست یک شخص مذهبی باشد. گزارش سال 2020 همین مرکز نشان میدهد که تنها 32.2% از ایرانیان خود را مسلمان شیعه معرفی میکنند و 5% هم خود را سنی میدانند. (این درحالی است که بر اساس دادههای موجود در کتاب حقایق جهان که هر ساله توسط سازمان سیا و به سبک سالنامه منتشر میشود 90 تا 95 درصد کشور شیعه هستند). تقریبا نیمی از کسانی که مورد پرسش قرار گرفتند، خود را بیدین معرفی کردند؛ 7.7% نیز گفتند که زرتشتی هستند. این درحالی است که شمار زرتشتیان ایران 0.03% است و در این دین نوکیشان پذیرفته نمیشوند. البته اینکه برخی خود را زرتشتی میدانند، به این معنی نیست که از تشیع به دین اجداد خود در پیش از اسلام گرویده باشند؛ بلکه این افراد هویت مسلمانی را کنار گذاشته و بیشتر بر هویت ایرانی خود تأکید میکنند.
کاهش شدید نرخ باروری در ایران را میتوان شاهد دیگری بر کاهش دینداری بین ایرانیان دانست. در گذشته ایرانیان علیرغم فقر و بالا بودن شاخص فلاکت همچنان نرخ باروری بالایی داشتند. سال 1368 میانگین نرخ باروری در ایران 5.1 فرزند به ازای هر زن بود. وضعیت اقتصادی به تنهایی دلیل کاهش نرخ باروری به 1.7 فرزند نیست و یکی از دلایل این امر را میتوان به افزایش حس پوچگرایی نسبت داد. از این رو است که میبینیم افراد غیر مذهبی به طور میانگین نسبت به افراد مذهبی فرزند کمتری دارند.
جنبش نه به حجاب اجباری، نشانه دیگری از کمرنگ شدن اعتقادات دینی ایرانیان است. رسانههای اجتماعی مملو از فیلمهایی است که در آن زنان علنا مخالفت خود را با حجاب اجباری نشان میدهند. بعد از اینکه محمد بنسلمان قانون حجاب اجباری را در عربستان لغو کرد، ایران به مدت یک سال تنها کشور جهان بود که چنین قانونی داشت، تا اینکه طالبان در افغانستان بر سر کار آمد. وقتی یک فرد مذهبی به مقابله با زنان بیحجاب برخاسته و نهی از منکر میکند، با نافرمانی مدنی مواجه شده و کار به دعوای لفظی و بعضا زدوخورد فیزیکی میکشد. این درحالی است که شاهدان، اغلب به حمایت از زنان بیحجاب برمیخیزند.
اما هیچکدام از این دادهها به اندازه افزایش خشونت علیه روحانیون، کاهش نقش دین در جامعه را ثابت نمیکند. ایرانیان پیشتر برای طبقه روحانی احترام ویژهای قائل بودند و این امر ناشی از ترس آنها نبود، بلکه احترام به این طبقه یک سنت و باور بود. اما این روزها هر از گاه با اخبار حملات فیزیکیِ بیدلیل به روحانیون در خیابانها مواجه میشویم.
نیم قرن پیش نواندیشان سکولار در ایران از اینکه اسلام مانعی در برابر پیشرفت است شکایت داشتند؛ حالا چهار دهه بعد از به دست گرفتن قدرت توسط روحانیون، حکومت دینی توانسته این مانع را برطرف کند و مردمی متدین را به مردمی ضد دین بدل کند. ایرانِ قبل از انقلاب که مردمی مذهبی داشت، اکنون مردمی دارد که روز به روز از عناصر مذهبی فاصله گرفته و به میراث ملی خود گرایش بیشتری پیدا میکنند.
مترجم: فاطمه رادمهر
نظر شما