twitter share facebook share ۱۴۰۲ فروردین ۱۲ 707

بسم الله الرحمن الرحيم

خدای متعال می‌فرماید: «أَيُّهَا الرُّسُلُ كُلُوا مِنَ الطَّيِّبَاتِ وَاعْمَلُوا صَالِحًا إِنِّي بِمَا تَعْمَلُونَ عَلِيمٌ، وَإِنَّ هَذِهِ أُمَّتُكُمْ أُمَّةً وَاحِدَةً وَأَنَا رَبُّكُمْ فَاتَّقُونِ»[1]؛ «ای پیامبران! از غذاهای پاکیزه بخورید و عمل صالح انجام دهید که من به آنچه انجام می‌دهید آگاهم و این امّت شما امّت واحدی است و من پروردگار شما هستم؛ پس از مخالفت فرمان من بپرهیزید!»

همچنین امام سجاد(ع) در فرازی از رساله حقوق درباره حق هم کیشان می‌فرماید: «و حَقُّ أهلِ مِلَّتِک: إضمَارُ السّلامة لَهُم و الرّحمَة بِهِم و الرِّفقُ بِمُسِیئِهِم و تَألُّفُهُم و استِصْلاحُهُم و شُکرُ مُحسِنِهِم و کفُّ الأذَى عَنهُم و أن تُحِبَّ لَهُم ما تُحِبُّ لِنَفسِک و تَکرَهَ لَهُم ما تَکرَهُ لِنَفسِک...»؛ « امّا حقّ ملّت خود این است که: براى آنها در دلِ خودت سلامت و عافیت طلب نمایى و به آنها رحمت کنى؛ و به آن افرادى که به تو إسائه مى‌کنند و بدى مى‌رسانند رفق و مدارا کنى و با آنها به الفت و محبّت معاشرت نمایی، و کارهاى آنها را إصلاح کنى؛ و افرادى از آنها که به تو احسان مى‌کنند شکر آنها را بجا بیاورى، و مگذارى که آزار و اذیت تو به آنها برسد.براى آنها بپسندى آنچه را که براى خودت مى‌پسندى و براى آنها مکروه و ناگوار بدارى آنچه را که براى نفس خودت مکروه مى‌دارى.»

در آیه شریف فوق الذکر مباحث متعددی به چشم می‌خورد، اما ما قسمتی را که به حدیث امام سجاد مربوط می‌شود، مورد بحث قرار می دهیم.

1- آیه شریف ذکر شده جزء آیات احکامی است

می‌توان این آیه شریفه را جزء آیات احکامی به شمار آورد، حتی می‌توان آنرا از مصادر تشریع دانست، به عبارت دیگر نه تنها از این آیه یک حکم شرعی به دست می‌آید، که می‌توان از آن یک قاعده کلی برداشت نمود که مبنای صدور حکم شرعی شود، پس آیه از جایگاه و اهمیت بالایی برخوردار است.

جمله‌ی (و ان هذه امتکم امه واحده) از یک نظام حقوقی در اسلام سخن می‌گوید که چارچوب وسیعی داشته و انواع حقوق را دربرمی‌گیرد. با استناد به کلمه مفرد(امه)، میتوانیم ابعاد و ریشه‌های موجود در این نظام حقوقی را ترسیم کنیم؛ زیرا در (امه واحده)، نخست: تمام اعضای یک مجموعه از آنجایی که عضو این مجموعه هستند، در یک ویژگی‌هایی با همدیگر مشترک می‌باشند؛

دوم: تک تک اعضای یک مجموعه دارای مسئولیت و تکلیف خواهند بود و در داشتن مسئولیت نیز با همدیگر مشترک هستند؛

سوم: تمام اعضای یک مجموعه از آنجایی که امت واحدی هستند دارای حقوق یکسان و مشترکی می‌باشند.

پس از فرموده خدای متعال (ان هذه امتکم امه واحده) نتیجه می‌گیریم که در یک امت مسئولیت‌ها (واجبات) مشترک و حقوق (امتیازات) مشترک است، همان‌طور که ویژگی‌ها مشترک است و این یک قاعده کلی است که البته ممکن است با آوردن دلیل استثنائاتی بر آن بار شود، که در اینجا ما در صدد بیان آن نیستیم.

برای مثال ما در قبایل مختلف می‌بینیم که اعضای قبیله در برخی ویژگی‌ها مشترک هستند و علاوه بر مسئولیتهای مشترک، در جهت نیل به مصلحت قبیله برخی وظایف فردی نیز دارند و چون همه عضو یک گروه می باشند، از حقوق مشترکی نیز برخوردارند «يَا أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْنَاكُمْ مِنْ ذَكَرٍ وَأُنْثَىوَجَعَلْنَاكُمْ شُعُوبًا وَقَبَائِلَ لِتَعَارَفُوا[2]». درست همین مطلب بر یک ملت، مثل ملت عراق یا ایران یا مصر و حجاز و... نیز صدق می‌کند.

اما کلمه (امه) در آیه شریفه (و ان هذه امتکم امه واحده) اطلاق دارد، یعنی مقید به قوم یا قبیله یا یک ملت خاص نمی‌شود بلکه معیار دین، امت اسلامی است دایره ای فراتر از عرب، عجم و ...

2- مقصود از (امة) چیست؟

چهار احتمال درباره (امة) داده شده است:

احتمال یا قول اول که بیش از سه قول دیگر مورد قبول است عبارت از این می‌باشد که (امة) در لغت به معنای گروهی از انسانهاست که هدفی واحد دارند. بر اساس این تعریف، (امة) با توجه به هدف مشترک، می‌تواند دایره‌های پرجمعیت و یا کم تعدادی پیدا کند. امت اسلامی تا زمانی که بر یک هدف مشترک جمع شده باشند، امت واحد خواهند بود و در میان مسلمانان، شیعیان اهل‌بیت(ع) تا زمانی که بر صراط مستقیم و ریسمان الهی جمع شوند، در دایره‌ای خاص‌تر، یک امت واحد هستند. بنابراین هر جماعتی که هدفی مشترک دارند، حتی اگر ده نفر باشند یک امه را تشکیل می دهند؛ چنانکه می‌بینیم خداوند در داستان حضرت موسی(ع) از لفظ امة برای جماعتی که هدفشان سیراب کردن گوسفندانشان بود استفاده کرده است «وَلَمَّا وَرَدَ مَاءَ مَدْيَنَ وَجَدَ عَلَيْهِ أُمَّةً مِنَ النَّاسِ يَسْقُونَ». [3]براساس این برداشت از ایه مبارکه، مسلمانها صفات مشترکی دارند که بر آنها واجبات مشترکی است و از حقوقی مشترک نیز برخوردارند.

قول دوم: منظور از أمتکم یعنی دینکم، این قول به خاطر قرینه مقامی (آیه در مقام سخن گفتن از دین است) مورد پسند شیخ طوسی قرار گرفته است. اگر این قول را بپذیریم آیه چنین معنایی پیدا می‌کند: (ان دینکم دین واحد و هو‌الدین الاسلامی) درحالیکه این معنا خلاف ظاهر است.

قول سوم: در این قول که از سوی برخی مفسرین بیان شده، به قرینه سیاق آیه «يَا أَيُّهَا الرُّسُلُ كُلُوا مِنَ الطَّيِّبَاتِ وَاعْمَلُوا صَالِحًا إِنِّي بِمَا تَعْمَلُونَ عَلِيمٌ وَإِنَّ هَذِهِ أُمَّتُكُمْ أُمَّةً وَاحِدَةً وَأَنَا رَبُّكُمْ فَاتَّقُونِ» اعتقاد بر این است که أمتکم اشاره به نوع انسان دارد؛ لذا تمام انسان‌ها از مسلمان گرفته تا کافر، یک امت واحد را تشکیل می‌دهند. پس بر اساس این قول، آیه تنها مختص مسلمین نیست.

این قول به شدت خلاف ظاهر است و در نهایت ضعف؛ زیرا اولا: لفظ (الأمة) بر نوع انسان اطلاق نمی‌شود مگر اینکه تمام انسان‌ها بر یک هدف واحد جمع شده باشند.

ثانیا: خطاب آیه به پیامبرانی است که همه بر دین اسلام استوارند؛ زیرا بنا بر آیه «ان الدین عندالله الاسلام»، دین همه پیامبران اسلام است. البته واضح است که اسلام پیامبر آخرالزمان دارای قید و شرطهای بیشتری است.

ثالثا: اسم اشاره (هذه) در «ان هذه امتکم...» قرینه‌ای است بر اینکه مراد از آن امت اسلامی است، حالا چه تمام امتهای اسلامی منسوب به پیامبران پیشین یا خاص امت رسول‌الله(ص). پس به این دلایل امت نمی‌تواند شامل تمام انسان‌ها شود.

قول چهارم: امام باقر(ع) در پاسخ شخصی که درباره این آیه از ایشان سؤال می‌کند، می‌فرماید: «هم ال محمد(ص)» زیرا فرزندان پیامبر همه بر هدف هدایت توحیدی و شریعت اسلامی حرکت می‌کنند و هر کسی که از آنها تبعیت کند و بر کشتی نجات آنها سوار شود، وارد بهشت شده و جزء نجات یافتگان خواهد بود.

در نظر ما این تفسیر حتی بدون در نظر گرفتن سند، صحیح است زیرا مضمون آن مطابق هزارها روایت وارده، در استقامت در راه اهل بیت و وجوب تبعیت از آنهاست. در این تفسیر مصداق امت در معنای اخص، امت رسو ل‌الله یا همان شیعیان امامی اثناعشری می‌باشند یعنی کسانی که تمسک به ثقلین کردند؛ لذا این گروه دارای صفاتی خاص و تکالیف و حقوق مشترکی هستند. اما علاوه بر شیعیان، ما یک امت اسلامی در معنای اعم داریم که آنها نیز دارای صفات و تکالیف و حقوق مشترک هستند و گروه خاص شیعیان را در بر می گیرند. پس جمع بین اسلام به معنای اخص و اسلام به معنای اعم مانعی ندارد؛ هر کدام از اینها حقوق و واجباتی دارند که در خلال شریعت عامه و خاصه اسلامی شناخته می‌شوند.

امام سجاد(ع) در رساله حقوق به پاره‌ای از این حقوق می‌پردازد:

از حقوق همشهریانت بر تو این است که: «إضمار السلامه و الرحمه لهم...»؛ به این معنا که بر همه مسلمانان چه شیعه باشند چه غیر شیعه، از خدا طلب سلامت و رحمت کنی. دعا به همکیشان خالی از اشکال است اما چطور بر غیر شیعیان طلب رحمت کنیم؟ دومی به این معنا است که خواهان هدایت غیر شیعیان به راه اهل‌بیت(ع) باشیم، که اگر چنین توفیقی بیابیم، این بزرگترین رحمت در حق آنان است.

3- احساس همبستگی با امت واحده

احساس همبستگی با امت واحده لااقل به معنای اعم. آیا همه ما این احساس را داریم؟ آیا مسئولیتی را که در پی می آورد می‌پذیریم؟

در بررسی یک قبیله می بینیم هر فرد به خوبی با دیگر افراد و اهداف و آرمانهای قبیله احساس وابستگی و همبستگی دارد. حال آیا من به عنوان یک مسلمان و یک شیعه این احساس همبستگی را نسبت به مسلمانان یا شیعیان در اقصی نقاط عالم دارم؟

چهار مفهوم در بررسی فراز «اضمار السلامه والرحمه...(طلب عافیت و رحمت برای ملت)» قابل برداشت است؛ 1-دشمنی، 2-کاستن از حق دیگری، 3-تحقیر، 4-نادیده گرفتن دیگری. به عبارت دیگر «اضمار السلامه» یعنی امت واحده نه نسبت به یکدیگر دشمنی می‌کنند، نه از حق یکدیگر می‌کاهند، نه در پی تحقیر و اهانت به یکدیگر هستند، و نه حتی یکدیگر را نادیده می‌گیرند؛ تمام این رفتارها در امت واحده مطرود و مردود است.

مثلا اگر به شیعه ای در هند ظلم و تعرض شود، بر ما واجب است با او همدردی کرده و با هر وسیله ممکن او را در رسیدن به حقش یاری کنیم، تا فرمانبردار قول امام سجاد(ع) باشیم.

در حقیقت اینگونه نیست که بپنداریم «اضمارالسلامه» تنها امری قلبی است و انجام کاری خواسته نشده، زیرا امام بعد از این جمله می‌فرماید «... و کف الاذی عنهم...»، یعنی هر یک از ما مسئولیم از آسیب دیدن مسلمانهای دیگر در هر نقطه ای از زمین جلوگیری نماییم. اما قدرت بر انجام و چگونگی وصول به این هدف بحث دیگری است.

4- غفلت و اهمال مسلمانها نسبت به یکدیگر

هم اکنون یکی از فجایع دردناک جوامع اسلامی، غفلت و نادیده‌گرفتن یکدیگر است. در ابتدا مثالی آشکار در این زمینه می‌آوریم و سپس ثابت می‌کنیم که این معضل به شکلهای گوناگون تبدیل به یک پدیده عمومی در زندگی ما شده است.

خوارزم‌شاه و بی‌توجهی به خانواده و رعایا

زمانی‌که خوارزم‌شاه حاکم بلاد مسلمین، همچون ایران و عراق و... بود، مغول به سرزمین‌های تحت حاکمیت او حمله کردند. خوارزمشاه بعد از جنگ دو لشکر شکست خورد و به نیشابور گریخت. او در نیشابور به جای اینکه در تدارک سپاهی برای دفع حمله مغول بر اید، به عیش و نوش مشغول شد تا جاییکه وزیرش در جواب دادخواهی عده ای به ایشان گفت: پادشاه روز و شب من را مسئول آراستن کنیزکان برای مجالس شادی و طرب کرده و دیگر وقتی برای شنیدن شکایتهای شما ندارم.

هنگامی که مغولان در فتوحات خود پیشروی کرده و به نیشابور رسیدند، خوارزم‌شاه به منطقه (برکان) رفت، خانواده و فرزندانش را در قلعه‌ای به نام (اقلال) مستقر کرد و سپس به سوی جزیره‌ای دورافتاده گریخت. پس مغولان به برکان رسیدند، بعد از محاصره قلعه آن را فتح کردند، پسران ملک را به قتل رسانده و زنان و دخترانش را میان لشکریان تقسیم کردند. مادرش را نیز سوار بر مادیانی کردند و در بین لشکر چرخاندند و به او دستور دادند تا با صدای بلند بر آنچه که بر اهل و پسران ملک افتاده بگرید. زمانی که این خبر به او رسید، در حالی که در مخفی‌گاهی درون جزیره پنهان شده بود، در اثر شدت اندوه جان داد.

خوارزم‌شاه تنها یک نمونه‌ از طاغوت‌هایی است که بر جوامع مسلمین حکمرانی می‌کردند. بسیارند پادشاهان ظالمی همچون بنی‌امیه، بنی‌عباس، بنی‌عثمان و ... که حقوق رعیت را ضایع کرده، به تفریح‌ها و لذت‌های دنیایی مشغول شدند و در نهایت در حالتی از خسران عظیم و هلاکتی ابدی و دائمی از دنیا رفتند.

این داستان ظالمان است یا داستان ما؟

اما آیا اینها تنها داستان‌های تاریخی درباره پادشاهان و سلاطینی است که وظایف و حقوق رعایای خود را نادیده گرفته‌اند؟ یا هر کسی با شنیدن آن به اندازه جایگاه و قدرتش، باید بازگشتی به خود داشته باشد؟ ما باید در چنین داستانهایی درنگ کنیم، تا میزان غفلت خویش را نسبت به اهل دین، با توجه به توانایی‌هایی که داریم ارزیابی نماییم؛ زیرا در پرتو کلام امام سجاد(ع) که می‌فرمایند: «وَحَقُّ أَهْلِ مِلَّتِكَ إِضْمَارُ السَّلَامَةِ وَالرَّحْمَةِ لَهُمْ وَالرِّفْقُ بِمُسِيئِهِمْ وَتَأَلُّفُهُمْ وَاسْتِصْلَاحُهُمْ وَشُكْرُ مُحْسِنِهِمْ وَكَفُّ الْأَذَى عَنْهُمْ وَتُحِبُّ لَهُمْ مَا تُحِبُّ لِنَفْسِكَ وَتَكْرَهُ لَهُمْ مَا تَكْرَهُ لِنَفْسِك»، از آنجا که ملاک در (اهل ملتک) یکی است، پس مسئولیت نیز یکی است.

واضح است که بسیاری از ما، نه تنها ظلم‌هایی را که بر مسلمان‌ها در اقصی نقاط عالم از جمله بحرین، فلسطین، دمام، عوامیه و... می‌شود، نادیده انگاشته و فراموش می‌کنیم، بلکه حتی نسبت به این ظلم‌ها احساس درد و رنج هم نمی‌کنیم، چه رسد به اینکه بخواهیم به دیگر مسلمانان یاری رسانیم.

مبانی ارتباط با همکیشان از نظر امام سجاد(ع)

در کلام امام (ع) بر همگان واجب شده هر انچه بر خود دوست دارند بر دیگری شایسته بدانند و آنچه بر خود نمی پسندند برای دیگری نیز نخواهند؛ «... و ان تحب لهم ما تحب لنفسك وتكره لهم ما تكره لنفسك». در روایتی دیگر امام می‌فرماید: « ... فعمّهم جميعا بدعوتك»، یعنی همه مسلمانان را به سوی (صلاح، رستگاری، امنیت، ثبات و رفاه و... )بخوان.

« وانصرهم جميعا بنصرتك... و همه را با نصرت خود یاری کن ». کلام امام بر وجوب یاری همه اهل دین دلالت دارد. این وجوب از نوع واجب کفایی است و چون اتیان این امر به حد کفایت نرسیده، هرکس که توان انجام دارد اما آن را ترک کند مرتکب گناه شده است.

« ... وانزلهم جميعا منازلهم، كبيرهم بمنزلة الوالد، وصغيرهم بمنزلة الولد، وأوسطهم بمنزلة الأخ؛ و آنها را به منزله نزدیکانت قرار بده، بزرگ آنها را به منزله پدر، کوچک آنها را به منزله فرزند و آنها که از لحاظ سن به تو نزدیکند به منزله برادر».

آیا ما این احساس همبستگی را در خود می‌یابیم؟ آیا اگر زائری از پاکستان، حجاز، یمن، مصر، تونس، مغرب، ایران، افغانستان، خلیج یا شرق و غرب و ... آمد و از ما بزرگتر بود، آیا احساس خواهیم کرد که او در مقام پدر ما است؟!!

اگر ما به این وصیت امام سجاد(ع) درباره حقوق اهل اسلام عمل کنیم، آقایی و بزرگی به سوی ما بازخواهد گشت؛ در غیر این صورت در انتهای قافله خواهیم ماند، دائما حقوق ما در همه ابعاد پایمال خواهد شد و غرب و شرق، تاریخ ما، سربلندی ما، دست‌آوردهای ما، حقوق ما بر دیگر ملتها و هرآن چیزی که زمانی به ما تعلق داشته را مصادره خواهند کرد. در این خصوص می توان دهها نمونه را شاهد مثال اورد که ما صرفا به یک نمونه آشکار از نادیده گرفتن خدمت اهل بیت (ع) به بشریت می پردازیم:

صاحب معجم «تاریخ العلوم الانسانیه» می‌گوید:

الف: تاریخ پیدایش حقوق بشر

«می‌توان تاریخ پیدایش حقوق بشر را به منشور حقوقی که در سال 1628 میلادی در بریتانیای کبیر امضا شد، نسبت داد.»[4]

در پاسخ به این نویسنده باید ‌بگوییم: پس عهدنامه امام علی(ع) به مالک اشتر که بزرگترین سند حقوق بشر به شمار می‌رود، در کجای تاریخ قرار دارد؟ چگونه می‌توان تاریخ پیدایش حقوق بشر را به آنچه انگلیسی‌ها در قرن نوزدهم نوشتند، نسبت داد در حالیکه امام علی(ع) ده قرن پیش، بر آنها سبقت گرفته بود.

دلیل چنین نگاهی، کوتاهی ما در نشر مکتوبه های حقوق اسلامی است که اهل‌بیت(ع) با دست خود نوشتند و مسلمانان را به پیروی و انتشار و ترویج آن در سراسر جهان سفارش کردند؛ رسائلی همچون عهدنامه امام علی(ع) به مالک‌ اشتر که ذکر شد، یا نامه معروف امام به فرزندش محمد بن حنفیه، همچنین رساله حقوق امام سجاد(ع) که خطابش به همه مسلمانان است. در عوض جهان اسلام مشغول گفتار کسانی است که حتی وضوی صحیح را نمی‌دانند، ولی آنها را تا مرتبه پیامبر (ص) بالا برده و بهترین مردم بعد از رسول خدا (ص) دانسته اند!!

ب: حقوق کودک

صاحب معجم می‌گوید: «در بیستم نوامبر 1989م، سازمان ملل متحد کنوانسیون بین‌المللی حقوق کودک را تصویب کرد و برای اولین بار متنی جهانی با ارزش قضایی به وجود آمد که حقوق کودک را به رسمیت شناخت.»

این درحالی است که اسلام در این امر مقدم بر آنان بود. در روایتی معتبر آمده است: «رفع القلم عن الصبي حتى يبلغ وعن المجنون حتى يفيق وعن النائم حتى ينتبه؛[5] مجازات از سه نفر برداشته شده است: از کودک تا زمانیکه به بلوغ برسد، از دیوانه تا وقتی که عاقل گردد و از کسی که خواب است تا بیدار شود»

 این روایت و این حکم بالاترین ارزش قضایی را دارد؛ هزاران فرع فقهی بر آن تنظیم شده است و کشورهای اسلامی برای مدتهای طولانی بر اساس آن حکم می‌دادند.

همچنین روایت دیگری وجود دارد مبنی بر اینکه:« ...عَمْدَ الصَّبِيِّ خَطَأٌ تَحْمِلُهُ الْعَاقِلَة[6]...؛ قتل عمد کودک، حکم قتل خطا را دارد و دیه آن بر اقوام پدری آن کودک است» این یک نص حقوقی و قانونی عام می‌باشد.

و نیز امام سجاد(ع) در رساله حقوق می‌فرماید: «وَ أَمَّا حَقُّ الصَّغِیرِ فَرَحْمَتُهُ وَ تَثْقِیفُهُ وَ تَعْلِیمُهُ وَ الْعَفْوُ عَنْهُ وَ السَّتْرُ عَلَیْهِ وَ الرِّفْقُ بِهِ وَ الْمَعُونَهُ لَهُ ... ؛  [7]از حق کودک است مهرورزى بر او، پرورش و آموزش او، گذشت و پرده پوشى بر خطاهاى او، نرمش در برابر او و کمک به او...». این سخن امام(ع) بالاتر از سخن مدعیان امروز حقوق کودکان است و هر کلمه‌ای از کلمات امام(ع) را اگر بخواهی با کوهی از طلا بسنجی بر آن برتری می‌یابد.

ج: حقوق ملت‌ها

سپس صاحب معجم در ادامه به ذکر حقوق مردم و اقلیت‌ها می‌پردازد و می‌گوید: اندیشه حقوق ملت‌ها به قرن اخیر برمی‌گردد و در کنفرانس باندونگ در اندونزی در سال 1955م روح تازه‌ای گرفت.

این گفتار نیز مانند سخنان پیشین یا دروغ عمدی است یا جهل آشکار؛ زیرا قرآن کریم به ذکر حقوق ملت و اقوام پرداخته است و ما در کتاب (الخط الفاصل بین الحضارات والادیان) بر اساس فرموده حق‌تعالی در سوره کافرون (لَكُمْ دِينُكُمْ وَلِيَ دِينِ)[8] این مطلب را به تفصیل بیان کرده‌ایم. در آنجا مفصل شرح داده‌ایم که از آیه شریفه قاعده امضاء برداشت می‌شود، که کسانی که به قواعد فقهی آشنا باشند، می‌دانند که این قاعده فوق قاعده الزام است و این حق بزرگی است که در آنجا به تفصیل بیان کردیم.

همچنین امام علی(ع) می‌فرماید: «لو ثنيت لي الوسادة لحكمت بين أهل التوراة بتوراتهم وبين أهل الإنجيل بإنجيلهم وبين أهل الزبور بزبورهم وبين أهل الفرقان بفرقانهم[9]...؛ اگر مسندى براى من آماده شود و بر آن بنشینم، بر پیروان تورات به توراتشان فتوا مى دهم و بر پیروان انجیل به انجیلشان و بر اهل زبور به زبورشان و...». اینکه با هر ملتی بر اساس آیین همان ملت رفتار کنی، از بزرگترین حقوق یک ملت است که امیرالمؤمنین(ع) بیش از هزار سال پیش به آن تصریح دارند.

صدها قانون حقوقی در متون دینی وجود دارد، که اگر متولیان دین به روشنی انها را به جهانیان عرضه کنند و اندیشمندان منصف بیندیشند معادلات جهانی تغییر می کند.

ما قرنها پیش در قوانین مدرن جامعه مدنی پیشرو بودیم. این قوانین حقوقی در معتبرترین منابع ما از قرآن کریم تا نهج البلاغه و رساله حقوق امام صادق و سایر کتب حدیثی اهل‌بیت (ع) بیان شده است، ولی با کمال تأسف مسلمانان آنچه را که خود داشتند رها کردند و تسلیم آن اصولی شدند که غرب با زرق و برق، بر آنها تلقین کرده است؛ اصولی که غرب به گونه‌ای خاص ان را زینت بخشیده و با اتکا بدان، خود را اولین پایه‌گذار و تثبیت‌کننده حقوق بشر در جهان معرفی کرده است.

ارتباط بین خوردن غذای پاکیزه و عمل صالح

آیه به پیامبران خطاب می‌کند: «أَيُّهَا الرُّسُلُ كُلُوا مِنَ الطَّيِّبَاتِ وَاعْمَلُوا صَالِحًا». سؤال این است که چه رابطه‌ای بین خوردن غذای حلال و عمل صالح وجود دارد؟

در پاسخ به این سؤال چند وجه محتمل است، که از میان آنها به دو مورد اشاره می‌کنیم:

1-اینکه رسولان- همچنین مؤمنانی که از آنها پیروی می‌کنند- از غذاهای پاکیزه می خورند تا جهت عبادت و کسب علم و عمل صالح قدرت یابند؛ ولی کافران غذایی که می‌خورند، یا جهت ارضای میل است یا قدرت یافتن بر انجام معصیت.

2-اینکه مقابل طیبات، خبائث است؛ اگر انسان از خبائث که حرام است بخورد، این غذای ناپاک اثر وضعی خواهد داشت و سبب سلب توفیق از انجام اعمال صالح خواهد شد. همچنین غذاهای شبه‌ناک و غذاهای بازاری -با اینکه از لحاظ شرعی اصل حلیت بر آنها جاری است- اگر ذبح غیرشرعی شده باشد، این غذا اثرات وضعی خواهد داشت؛ مثلا توفیق نماز شب یا دیگر عبادات از شخص سلب می‌شود، یا شخص مرتکب گناه و نافرمانی خدای متعال می‌گردد. خداوند ما و شما را از شر آنها حفظ کند و تقوی و عمل صالح را روزی ما گرداند که او شنوای هر دعایی است.

(برگرفته از سلسله سخنرانی‌های ایت الله سید مرتضی شیرازی)

مترجم: حکیمه سادات راغب زاده

.....................................................................

[1] المؤمنون 51ـ 52 
[2]  الحجرات 13
[3]  القصص 23.
[4]  معجم العلوم الإنسانية / مادة حقوق الإنسان ص354 
[5]  عوالي اللآلي ج3 ص528.
[6]  وسائل الشيعة ج29 ص88. 
[7] من لا يحضره الفقيه ج2 ص625. 
[8]  الكافرون 6.
[9] إرشاد القلوب ج2 ص212، وبحار الأنوار ج30 ص672.

نظر شما