اسلام، انسان و حقوق او را محور تمدن جهان مى‏داند ، از جنبه نظرى رابطه‏اى بس محکم و انفكاك‏ناپذير بين حقوق بشر و جهانى شدن قائل است و اعلام مى‏دارد كه تحقق يكى بدون ديگرى ممكن نيست و حقوق بشر و جهانى شدن به شكلى روشن و ناگسستنى با يكديگر آميخته‏ اند؛ چرا كه جهانى شدن در همه ابعاد سياسى ، اقتصادى ، اجتماعى و فرهنگى آن، تأثيرى عميق بر حقوق بشر مى‏ گذارد، آن سان كه تأثير و تأثرپذيرى متقابل دارند؛ ملاك موفقيت يكديگر هستند و به يك سخن تفكيك ناپذيرند.

جهانى شدن در چارچوب علمى و نظرى آن، يعنى دعوت به تبادل آرا و ايجاد تعامل در سطح جهانى و اداره امور مشترك در جهت منافع كلى بشر، كه ضرورتى عينى است. چنان كه پيداست اين مناسبات بايد به بسيارى از مسائل حقوق بشر بپردازد و از آن تأثير بپذيرد. بدين دليل است كه مسأله حقوق بشر، امروز به سبب توسعه روز افزون ارتباطات، به امرى جهانى مبدل گشته است.

لـذا لازم است حـقـوق بـشر به صـورت قـانونى بين ‏المللى درآيد و نبايد تجاوزات آشكارى كه هر روز به حقوق انسان‏ها صورت مى ‏گيرد، امور داخلى كشورها به شمار آيد، بلكه بايد در شمار امورى قرار گيرد كه سازمان ملل متحد به آن‏ها رسيدگى مى‏ كند و دخالت در اين امور از وظايف آن سازمان به حساب آيد. اين دخالت، از حقوق مسلّم ملت‏هاى دربند است كه بر عهده سازمان‏هاى بين‏ المللى است، تا ملت‏ها در مقابل حكومت‏هاى ستمگرى كه بر آنان حكمرانى مى‏ كنند مدافعى داشته باشند. البته مبنا و معيار اين دخالت بسيار پيچيده و قابل بحث و مناقشه است.

امروزه دايره حقوق بشر به شدت وسعت يافته است، به گونه‏ اى كه اصلاح آن‏ به صورت اقليمى و منطقه‏ اى ممكن نيست و تنها در سطح جهانى مى‏ توان به آن‏ها پرداخت. از جمله اين حقوق، حقِّ داشتن امنيت است كه قلمرو آن فراتر از دولت‏هاى متخاصمى است كه با يكديگر به نزاع مى ‏پردازند. داشتن حق رشد و توسعه كه در آن حيطه، بايد مسؤليت كشورهاى قدرتمند و توسعه يافته در برابر كشورهايى كه امكانات رشد و توسعه در آن‏ها به دليل كمبود منابع مالى يا فقدان مواد خام ناديده گرفته شده است، مشخص و روشن گردد. همچنين داشتن محيط زيست پاكيزه و به دور از آلودگى‏ هاى زيست محيطى كه بر اثر عوامل گوناگونى از قبيل آلودگى هوا در اثر وجود كارخانجات صنعتى و شيمايى و ديگر عوامل آلوده كننده آب و هوا و محيط زيست به وجود مى‏آيند، ديگر حق مسلّم بشر است كه بايد آن را لحاظ داشت و بر استيفاى آن پا فشرد.

امروز در تمام نقاط زمين نداى مطالبه حقوق سياسى و مدنى بشر برخاسته است و در عصر جهانى شدن، اين خواسته ی خیل عظيمى از مردم به شمار می رود. اگرچه، گاه سياست‏هايى خاص در پس اين شعار وجود دارد؛ سياست‏هايى كه تنها به منافع خود مى‏ انديشند و نه به انسان از آن حيث كه انسان است. حقوق بشر ـ بنا به دلايلى كه در ذيل خواهد آمد ـ به گفتمان اصلى اين عصر تبديل گشته است؛ آرمانى كه اسلام از بدو تأسيس بر آن پاى فشرده و از ابتدا بهترين نوع حقوق بشر را به جهان ارائه و آن را تضمين كرده است.

دليل اول 

سهولت ارتباطات و سرعت انتقال اخبار و اطلاعات به گونه‏ اى شده كه كره زمين بر اثر آن به دهكده‏اى كوچك وخانواده‏ اى واحد تبديل گشته است، لذا خبر نقض و تجاوز به حقوق بشر با سرعتى اعجاب‏ انگيز از دورترين نقاط كره زمين از طريق فاكس، اينترنت، ماهواره و ديگر وسائل ارتباط جمعى در معرض ديد و قضاوت عمومى قرار مى‏ گيرد و اين خود يكى از بزرگ‏ترين پيروزى‏هاى انسان براى استيفاى حقوقِ از دست رفته خود است، گرچه پيروزى نهايى در به دست آوردن حقوق كامل، در تحقق جهانى شدن اسلامى روى خواهد داد؛ جهانى شدنى كه در سايه آن، ميان رشد ، توسعه ، عدالت و اخلاق وحدتى گسست ‏ناپذير حاصل خواهد شد.

با وجود چنين پيشرفتى، حكومت‏ها نخواهند توانست اعمال ضد انسانى را كه بر ضد ملت‏ها مرتكب مى ‏شوند، مخفى نگاه دارند و اين خود تحولى بسيار بزرگ در جهت تحقق آزادى ‏هاى انسانى و رعايت حقوق شناخته شده بشر در آينده است. همچنين اين پيشرفت عظيم و اين تحول بزرگ در ارتباطات، نخواهد گذاشت كه بار ديگر ديوارهاى آهنين گرد جوامع انسانى بنا شود؛ و اين به يُمن انقلاب ارتباطات روى داده است.

دليل دوم 

به وجود آمدن سازمان‏ها و جمعيت‏هاى دفاع از حقوق بشر و سازمان‏هاى بين ‏المللى ـ كه در بين آن‏ها سازمان‏هايى نيز از ميان كشورهاى جهان سوم حضور دارند ـ دليلى عمده بر بسط عدالت ‏خواهى است. اين سازمان‏ها در حد توان مى‏ كوشند تا صداى حق طلبى مظلومان را به گوش ديگران برسانند و همچنين باعث ايجاد فشارهاى بين‏ المللى بر كسانى شوند كه حقوق بشر را محترم نمى‏ شمارند. البته به اين مسأله نيز بايد توجه كرد كه استقلال سياسى و اقتصادى و تبليغىِ اين سازمان‏ها در جهت تسليم نشدن به خواست دولت‏هاى بزرگ و جريانات اقتصادى ـ سياسى چند مليتى و لابى‏ هاى بين ‏المللى بسيار ضرورى است.

در اين صورت به آسانى مى ‏توان به مدد حركت‏هاى بين‏المللى از نقض مستمر حقوقبشر در داخل كشورها جلوگيرى نمود و به اين وسيله مى‏ توان صداى آن‏هايى را كه در داخل كشورها خاموش مى‏ شود به جهانيان رسانيد. البته برخى مشكلات نيز بر سر راه اين سازمان‏ها و جمعيت‏ها وجود دارد، كه اين خود نتيجه مستقل نبودن بعضى از اين جمعيت‏ها و نفوذ برخى دولت‏هاى بزرگ در آن‏ها است.محدوديت‏هايى كه حكومت‏ها براى اين سازمان‏ها ايجاد مى‏ كنند و همچنين نياز اين سازمان‏ها براى رسيدن به اهدافى كه براى خود برگزيده‏ اند، كم كم آن‏ها را به گرفتن كمك‏هايى از خارج وا مى‏ دارد تا جايى كه اين سازمان‏ها به سازمان‏هاى مشابه خارجى متكى و متصل مى ‏شوند و اين فرآيند باعث مى ‏گردد تا اين سازمان‏ها به تدريج، نقش و تعامل واقعى خود را با نهادهاى ملى و مردمى از دست بدهند.

دليل سوم 

انقلاب در تجارت جهانى و آزادى‏هاى اقتصادى، آزادى‏هاى انسانى را نيز با خود به همراه آورده است. توسعه گسترده روابط تجارى جهانى و انقلاب در عرصه تجارت، فرصت‏هاى جديدى را در جهت ايجاد روابط متقابل بين جوامع باز و جوامع بسته به وجود آورده و كاملاً روشن است كه اين ارتباط مستمر با مؤسسات اقتصادى بين‏ المللى باعث شناخت بيشتر و ايجاد آگاهى‏ هاى وسيع‏ترى درباره آزادى‏ هاى اوليه و شناخت جامعه باز و نفى استبداد مى‏ شود. البته اين موضوع را نيز نبايد از نظر دور داشت كه بيشتر دولت‏هاى بزرگ غربى و شرقى و مجموعه كشورهاى اروپايى و شركت‏هاى چند مليتى ـ كه تمام تلاش آن‏ها در جهت گشودن بازارها و ايجاد شرايط جديد اقتصادى براى كسب سود بيشتر است ـ مى‏ كوشند اين تحولات را به سود و به نام خود ثبت كنند و تظاهر نمايند كه آزادى‏ هاى به دست آمده و انهدام نظام‏هاى استبدادى حاصل حركت و تلاش آنان است.

در هر حال بايد از فضاى به دست آمده استفاده بهينه كرد تا دفاع از حقوق بشر نهادينه شود و ديگر كسى نتواند به حقوق طبيعى انسان‏ها تجاوز كند.

برگرفته از کتاب «اسلام و جهانی شدن» تألیف آیت الله سید محمد شیرازی

نظر شما