twitter share facebook share ۱۴۰۰ فروردین ۲۴ 1668

در ادامه داستان پرماجرای برنامه اتمی ایران، همه می توانیم از وقوع یک رویداد در روزها و ساعات آینده مطمئن باشیم، اینکه قصد اسرائیل از حمله به تأسیسات غنی سازی اورانیوم ایران، در رسانه های آمریکایی «ایجاد وقفه در برنامه اتمی ایران» عنوان خواهد شد. اما هدف از این حملات نه جلوگیری از پیشرفت برنامه هسته ای ایران و دستیابی این کشور به سلاح اتمی، که ایجاد مانع در مسیر دیپلماسی است. این تاکتیک جدید نیست و اسرائیلی ها سالها است که از آن استفاده می کنند.

بیش از دو دهه است که اسرائیل می کوشد جلوی هر گامی که آمریکا و ایران برای حل اختلافات خود بر می دارند را بگیرد و همیشه در لحظه ای که به نظر می رسد روابط دو کشور بیش از همیشه رو به گرم شدن می رود، حملاتی صورت می گیرد که تمام امیدها را نقش بر آب می کند. من پیشینه اقدامات خرابکارنه اسرائیل را (از ماجرای کارین آ [1]در سال 2002 گرفته تا ترور دانشمندان هسته ای در سالهای 2011-2012) به طور مفصل در کتاب خود شرح داده ام. نتیجه ای که می توان از تمام این حملات گرفت این است که اسرائیل بیش از آنکه از دستیابی ایران به سلاح اتمی بیم داشته باشد، از بهبود روابط ایران و آمریکا می ترسد و آن را تهدیدی برای خود می بیند.

اسرائیل بهتر از هرکسی می داند که ایران بدنبال دستیابی به سلاح اتمی نیست (این واقعیتی است که نیویورک تایمز در مقاله ای که مارس 2021 نوشت با دلیل و مدرک آن را اثبات کرد و در کتاب من هم توضیح داده شده است). اما در عین حال اسرائیل می داند که تصدیق این واقعیت یکی از مهمترین موانعی که بر سر پایان دشمنی بین ایران و آمریکا وجود دارد را از بین برده و راه را برای بهبود روابط دو کشور باز می کند.

این چیزی است که اگر اتفاق بیافتد، منجر به تغییرات اساسی در سیاست آمریکا در خاورمیانه خواهد شد و از اهمیت اسرائیل برای آمریکا خواهد کاست. ادامه دشمنی و فضای پرتنش بین ایران و آمریکا که نتیجه اش انزوا و تحریم های اقتصادی سنگین علیه ایران می باشد، چیزی است که اسرائیل خواهان آن است و بهترین راه برای اطمینان از حفظ چنین شرایطی، این است که پرونده هسته ای ایران هیچوقت بسته نشود.

از نگاه اسرائیل حملاتی همچون حمله ای که دیروز شاهد بودیم، بدلایل متعدد اقدامی منطقی و استراتژیک بود. این حرکت واشنگتن را در شرایط سختی قرار داده است؛ تیم بایدن اکنون دو گزینه پیش رو دارد: می تواند این حمله را شدیدا محکوم کند و اعلام کند که ارتباطی با آن نداشته است؛ اما اگر چنین کند در داخل آمریکا مورد هجمه قرار خواهد گرفت. گزینه دیگر این است که هیچ موضعی نگیرد؛ این گزینه گرچه از نظر سیاسی راحت تر است اما این احساس را ایجاد می کند که حمله مورد تأیید واشنگتن بوده است.

روشن است که موضع دوم بر مذاکرات هسته ای چه اثری خواهد گذاشت؛ اگر کوچکترین احتمالی ایجاد شود که واشنگتن به نحوی به اسرائیل برای این حمله چراغ سبز نشان داده است، ایران می تواند حسن نیت آمریکا را در مذاکرات هسته ای -که قرار است این هفته در وین برگزار شود- زیر سؤال برد و اگر معلوم شود که آمریکا در احیای برجام و تعهدش به دیپلماسی جدی نیست، آن وقت واکنش کشورهای دیگر 5+1 چه خواهد بود؟

اما گزینه سومی نیز وجود دارد: اینکه دولت آمریکا اطمینان دهد که در حمله مشارکت نداشته و آن را تأیید نمی کند؛ اما این گزینه نیز با مشکل روبرو است. حمله اخیر دقیقا چند ساعت قبل از دیدار وزیر دفاع آمریکا «لوید آستین» از اسرائیل رخ داد و هدف از این دیدار نشان دادن تعهد راسخ آمریکا به حفظ امنیت اسرائیل در منطقه و دفاع از آن کشور عنوان شده بود. ادعای سست و غیرقابل باور واشنگتن که از این حمله برنامه ریزی شده چیزی نمی دانسته، یا اینکه می دانسته و کاری برای جلوگیری از آن نکرده، رئیس پنتاگون را در موقعیت خوبی قرار نمی دهد.

تصویری که ما از اتفاقات روزهای اخیر داریم این است که اسرائیل می خواهد بازگشت واشنگتن به برجام و تعهد مجدد تهران به محدودیت های هسته ای اش را سخت و پیچیده کند. موضع دولت بایدن این بود که در صورت بازگشت ایران به توافق و انطباقش با برجام، آمریکا نیز به برجام باز می گردد؛ اما کدام کشور حاضر است در شرایطی که تأسیسات هسته ای اش هدف حمله قرار گرفته، تن به اعطای امتیاز دهد. تا زمانی که نشانه های واضحی مبنی بر دست نداشتن واشنگتن و سایر کشورهای 5+1 در این حملات نباشد، موافقت ایران با کاهش غنی سازی اورانیوم، در هاله ای از ابهام قرار خواهد گرفت.

البته کشورهای دیگری نیز در منطقه هستند که دوست دارند در مسیر مذاکرات هسته ای کارشکنی کنند؛ اما اگر عربستان به تأسیسات هسته ای ایران حمله کرده بود، نمایندگان دموکرات بابت بی احترامی به سیاست خارجی آمریکا خشمگین شده و آن اقدام را محکوم می کردند؛ حال آنکه چنین واکنشی را در قبال اسرائیل نشان نمی دهند.

اسرائیل برای خود اهرم فشاری ایجاد کرده است. این کشور به طور غیررسمی عضوی از گروه مذاکره 5+1 شده و نشان داده است که می تواند تصمیم برخی از اعضای گروه را عوض کرده و در برخی موارد حتی تصمیم کل گروه را وتو کند. اسرائیل با تهدید و حمله به ایران، موفق شده است جای پای خود را در 5+1 محکم کند و در نتایج مذاکرات تأثیرگذار باشد؛ چه بسا که اگر این حملات را انجام نمی داد، از طرف کشورهای 5+1 نادیده گرفته می شد.

*منبع:responsiblestatecraft

مترجم: فاطمه رادمهر

 


[1] عملیات کشتی نوح  یا کارین آ عنوان عملیاتی است که طی آن نیروی دریایی اسرائیل در ژانویه ۲۰۰۲ بدون شلیک گلوله، کشتی کارین آ حامل اسلحه را در دریای سرخ متوقف و توقیف کرد. بهای تسلیحات درون کشتی که به گفته مقامات اسرائیل از لبنان خریداری و در جزیره کیش در آن کشتی بارگیری شده‌بود، پیرامون ۱۵ میلیون دلار برآورد شد. اسرائیل این کشتی را در فاصله ۳۰۰ مایلی اسرائیل و در آب‌های بین‌المللی توقیف کرد. ایران و تشکیلات خودگردان فلسطین هرگونه آگاهی از این رویداد را تکذیب کردند. چندی بعد یاسر عرفات در نامه‌ای به وزیر کالین پاول مسئولیت این اقدام را پذیرفت. به گفته گری سیک، این رویداد در وخامت روابط ایران و آمریکا در دولت جرج بوش و قراردادن ایران در آنچه بوش آن را «محور شرارت» خواند، مؤثر بوده‌است.

 

نظر شما