twitter share facebook share ۱۴۰۰ تیر ۲۶ 1280

در انتخابات ریاست جمهوری اخیر در ایران، بر خلاف انتخابات های گذشته، موضوع سیاست خارجی در مناظره بین نامزدها چندان پررنگ نبود. آیت الله علی خامنه ای پیشتر از نامزدها خواسته بود که اقتصاد را در اولویت برنامه های خود قرار دهند. علیرغم اینکه در مناظره ها، گفتگوی چندانی حول سیاست خارجی صورت نگرفت، ولی همه کاندیداها از جمله ابراهیم رئیسی متعهد شدند که از ادامه گفتگوها در وین بر سر احیای برجام –که پایان تحریم های اقتصادی ایران منوط به آن است- حمایت کنند. رئیسی در اولین کنفرانس خبری خود پس از انتخاب شدن به مقام ریاست جمهوری، بار دیگر بر این امر تأکید کرد و با بیان اینکه اولویت او بهبود شرایط اقتصادی است، اظهار داشت که دولتش برجام را حفظ خواهد کرد.

همچنین او روشن کرد که تهران سیاست منطقه ای خود را عوض نمی کند. وی خاطرنشان نمود که دولتش از برقراری مجدد روابط کامل دیپلماتیک با عربستان و بازگشایی سفارت ها در دو کشور استقبال می کند؛ و به این ترتیب حمایت کامل خود را از گفتگوهای امنیتی که بین ایران و سعودی به ریاست شورای عالی امنیت ملی در جریان است، نشان داد.

با تعهد دولت بایدن به احیای برجام و تغییر سیاست این کشور در خاورمیانه و خروج نظامیانش از منطقه، مقامات جمهوری اسلامی معتقدند که اکنون بهترین زمان برای استفاده ایران از اهرم هایی است که با شکست کارزار فشار حداکثری ترامپ بدست آورده است؛ تا نه تنها با احیای برجام به منافعی ملموس برسد، که ساختار امنیتی منطقه را از طریق مذاکره با سعودی، به نفع خود تغییر دهد. بنابراین جای تعجب نیست که رئیسی و متحدانش تا حد زیادی از تندی لحن خود علیه برجام کاسته و به آرامی، خود را با دیپلماسی دو جانبه ای که به رهبری حسن روحانی در وین و به رهبری شورای عالی امنیت ملی در بغداد و مسقط در جریان است، همسو می کنند.

گرچه موضع رئیسی در خصوص توافق هسته ای -به ویژه با توجه به نقش مهمی که دولت وی در اجرای توافق دارد- توجه جامعه بین الملل و رسانه ها را به خود جلب کرده است، ولی سیاست جمهوری اسلامی و استراتژی امنیت ملی این کشور، در دولت های مختلف، ثابت و طبق اصول خاصی بوده است. سازمان امنیت ملی ایران که توسط شخص رهبر هدایت می شود، ظاهرا یک استراتژی دو طرفه را در پیش گرفته است: کاهش تنش با همسایگان ایران در منطقه و ایجاد ثبات در رابطه با غرب.

امروزه جمهوری اسلامی بدلایل بسیاری خود را در دوره زمانی مشابهی با بعد از جنگ ایران-عراق می بیند. در آن دوران، نظام که همه قدرت های بزرگ جهانی و منطقه ای را پشت عراق می دید، به این نتیجه رسید که تضمین حیات و حفظ تمامیت ارضی اش در گرو توان بازدارنگی و توسعه قدرت دفاعی کشور است و تنها از این طریق می تواند انقلاب نوپا را در برابر تجاوزات خارجی زنده نگه دارد.

در راستای این هدف و با انتخاب علی خامنه ای به عنوان رهبر جدید، تغییرات گسترده قانونی، سیاسی و امنیتی به وقوع پیوست که باعث شد قدرت متمرکز شده و اهرم های بیشتری برای کنترل ساختارها و تشکیلات کشور در اختیار رهبر قرار گیرد.

تجربه ای که آقای خامنه ای در مقام رئیس جمهور زمان جنگ داشت، باور او را به اهمیت مقاومت، بازدارندگی و تاکتیک های نامتقارن تقویت کرد؛ بنابراین وی مدافع اصلی توسعه برنامه موشک های بالستیک، ایجاد شبکه ای از شبه نظامیان در سراسر منطقه و ساخت برنامه هسته ای با قابلیت غنی سازی بالا شد.

امروزه که 32 سال از زمان رهبری آقای خامنه ای می گذرد، ایران موفق شده است وضعیتی در منطقه ایجاد کند که در برابر قدرت های خارجی از جمله آمریکا بازدارندگی داشته باشد.

ایران برنامه هسته ای و توان غنی سازی خود را توسعه داده است؛ تأسیسات اتمی اش در مناطق مختلفی در زیرزمین محافظت می شود و انهدام آن از طریق حملات هوایی دشوار است. درحالیکه برجام به میزان زیادی فعالیت های اتمی ایران را محدود کرده و مدت زمانی که ایران برای رسیدن به بمب اتم لازم دارد را طولانی نموده است، ولی نتوانسته تأسیسات غنی سازی ایران را به طور کامل از کار بیندازد و از آن مهمتر دانش فنی ای است که ایران طی دهه ها جمع آوری کرده و با هیچ توافقی از بین نمی رود. بنابراین ایران در آستانه تبدیل شدن به یک کشور هسته ای است.

از نظر نظامی، ایرانیان زرادخانه موشکی خود را توسعه داده اند که توان هدف گیری دقیق با برد 2000 کیلومتر را دارد. در سالهای اخیر نیروهای مسلح کشور تمایل و توان عملیاتی خود را در انجام حملات موشکی و پهپادی به اهدافی در عراق، سوریه و حتی تأسیسات نفتی و گازی سعودی نشان داده اند.

از همه مهمتر آنکه، ایران از اوضاع بی ثبات عراق، سوریه، لبنان و یمن و ادامه درگیری بین اسرائیل و فلسطین، برای رشد و تقویت نفوذ خود در سراسر خاورمیانه استفاده می کند و از طریق شبکه ای از شبه نظامیان و وابستگان سیاسی خود در آن کشورها، دست به ایجاد محور مقاومت زده است. گرچه بسیاری از این گروهها تحت کنترل کامل و مستقیم ایران نیستند، اما حمایت ایران، منافع متقابل و ایدئولوژی مشترک، آنها را به نیرویی بازدارنده برای ایران در فراسوی مرزها تبدیل کرده است.

جمهوری اسلامی با قرار دادن موضوع امنیت در اولویت نخست خود، تا حد زیادی به هدف بازدارندگی رسیده است و حالا به نظر می رسد که آماده است تا اقتصاد را به اولویت اولش تبدیل کند. رهبران ایران می دانند مهمترین تهدیدی که علیه نظام و امنیت ملی وجود دارد، شرایط وخیم اقتصادی است؛ شرایطی که سالها تحریم های وضع شده توسط امریکا آن را ایجاد کرده و عملکرد دولت، فساد و سوء مدیریت آن را تشدید نموده و به ایجاد واکنش های گسترده مردمی در داخل انجامیده است.

گرچه ایران توانسته از فروپاشی کامل اقتصادی در مواجهه با کارزار فشار حداکثری واشنگتن جلوگیری کند، اما افزایش نرخ فقر، کاهش جمعیت طبقه متوسط و افزایش بیکاری، که با مدیریت نادرست همه گیری کرونا بدتر شده، خشم و نارضایتی و بی اعتمادی بی سابقه ای را در بین مردم نسبت به نظام ایجاد کرده است. جمهوری اسلامی اعتراضات گذشته را سرکوب کرده است اما می داند که این وضعیت نمی تواند در طولانی مدت ادامه یابد و نگران پیامدهای امنیتی آن است.

با توجه به اینکه تحریم های بین المللی آمریکا صادرات نفت ایران را محدود کرده و جلوی دسترسی این کشور به منابع مالی خود را در خارج گرفته است، مقامات کشور از جمله ابراهیم رئیسی، تحریم ها را مانع اصلی در برابر بهبود اقتصاد و رشد صنعت کشور می دانند. همچنین روند پیر شدن جمعیت به معنی این است که پنجره فرصت توسعه اقتصادی ایران به سرعت درحال بسته شدن است. به گفته کارشناسان، ایران سال 2005 وارد دورانی شد که از نظر جمعیتی فرصت های خوبی پیش رویش قرار گرفت و جمعیتی که به سن کار رسیدند خیلی بیش از جمعیت سالخورده و نوجوان بودند. طبق ارزیابی های اولیه، پنجره فرصت جمعیتی ایران سال 2040 بسته می شد اما برآوردهای جدید نشان می دهد که این فرصت بدلیل کاهش جمعیت، ممکن است تا سال 2027 از بین برود. علاوه بر افزایش نارضایتی مردم از اوضاع وخیم اقتصادی، چشم انداز تغییرات جمعیتی این حس را در جمهوری اسلامی ایجاد کرده است که نیاز فوری به اولویت دادن رشد و توسعه اقتصادی در برهه کنونی دارد.

تشکیلات سیاسی ایران به رهبری آقای خامنه ای، پیرامون واقعیت های جدیدِ کشور به همگرایی رسیده و متفق شده اند. جناح میانه رو به رهبری روحانی ظاهرا رهبری ایران را متقاعد کرده بود که از طریق برجام، می توانند با غرب روابط دوستانه برقرار کنند، در سیستم مالی بین المللی ادغام شوند و سرمایه گذاری خارجی در کشور صورت می گیرد. اما انتخاب ترامپ و خروج متعاقب واشنگتن از توافق هسته ای در سال 2018 برنامه های روحانی را به هم ریخت. این خروج از نظر بسیاری از نهادها، بی فایده بودن رویکرد نزدیکی ایران با غرب را ثابت می کرد.

انتخاب رئیسی این سیگنال را فرستاد که جمهوری اسلامی، استراتژی تکیه بر داخل به جای آشتی جویی با غرب را در پیش گرفته است. اما ایران همچنان به احیای برجام به عنوان فرصتی برای نزدیکی و ادغام بیشتر با جامعه بین الملل، رفع تحریم ها و کاهش تنش ها با غرب می نگرد. البته برای توسعه تجارت، جذب سرمایه گذاری و دستیابی به فناوری های پیشرفته مورد نیاز، اولویت ایران بهبود روابط با همسایگان و تقویت روابط با چین و سایر کشورهای غیرمتعهد است. همزمان دولت به سرمایه گذاری در صنایع تولید داخل و رشد اقتصاد مقاومتی ادامه می دهد؛ زیرا از این طریق می تواند تأثیر تحریم های آمریکا را خنثی کند و اگر سیاست امریکا در آینده در قبال ایران تغییر کرد، تاب آوری خود را افزایش دهد.

تنهایی استراتژیک ایران، حاکمان این کشور را وادار می کند که توجه ویژه ای بر امنیت و بازدارندگی در داخل و خارج از مرزها داشته باشند. صرف نظر از موفقیت تهران در مدیریت وضعیت بد اقتصادی، اشتباه است اگر فکر کنیم که دولت رئیسی یا هر دولت دیگری در جمهوری اسلامی که در آینده روی کار بیاید، از سرمایه گذاری در برنامه موشکی و برنامه هسته ای چشم پوشی کرده و از حمایت از نیروهای نیابتی ایران در منطقه - بدون گرفتن تضمین از غرب در برابر معضل های امنیتی که دارد- دست بر می دارد.

در نتیجه علیرغم تحریم اقتصادی و فشار خارجی، تهران از توسعه تولیدات داخلی و ابزارهایی که برای قدرت و بقای خود ضروری می داند، دست نخواهد کشید. درک این بخش از فرهنگ ایران که همیشه خود را در معرض تهدید می بیند و به بیگانگان مظنون است، به قدرت های غربی کمک می کند تا استراتژی واقع بینانه تر و مؤثرتری را در برابر ایران و منطقه در پیش گیرند.

*منبع: نشنال اینترست

مترجم: فاطمه رادمهر

نظر شما