twitter share facebook share ۱۴۰۰ آبان ۲۸ 1014

وقتی دور ششم مذاکرات وین در ماه ژوئن به پایان رسید، لحن و محتوای اظهارات دیپلمات های ارشد آمریکایی، اروپایی، ایران و روسیه نشان نمی داد که در راه احیای برجام مشکل حادی وجود داشته باشد؛ بلکه برعکس به نظر می رسید که مذاکرات موفقیت آمیز بوده و تصمیمات باقی مانده، باید در سطح رهبری در پایتخت کشورها گرفته شود.

حسن روحانی رئیس جمهور وقت ایران در آن زمان اعلام کرد که مذاکرات به خوبی پیش رفته و هیچ مانع اساسی بر سر احیای توافق وجود ندارد. حتی میخائیل اولیانوف نماینده روسیه در وین، چارچوبی زمانی برای دستیابی به توافق نهایی ارائه داد «این شانس وجود دارد که تا اواسط ژوئیه به نقطه نهایی مذاکرات برسیم، مگر اینکه اتفاقی منفی و غیرعادی رخ دهد».

حالا به نظر می رسد که این اتفاق منفی و غیرعادی رخ داده و آن پیامدهای انتخاب ابراهیم رئیسی به عنوان رئیس جمهور ایران است. مطمئنا بخش های کلیدی دولت رئیسی از مزایای اقتصادی احیای برجام آگاه هستند، اما روز به روز روشن تر می شود که انتصاب های رئیسی در رأس دستگاه سیاست خارجی ایران، با هدف وی برای احیای توافق ناسازگار است.

برای شروع، حسین امیرعبداللهیان وزیر خارجه ایران نه تنها در مقاطعی، حامی اظهارات نادرستی بود که در مورد برجام گفته می شد، بلکه از زمان آغاز تصدی وزارت خارجه، خود او بیش از یکبار اظهارات متناقض و گیج کننده ای در مورد چارچوب زمانی از سرگیری مذاکرات داشته که توسط سخنگوی وزارت خارجه رد شده است.

وی همچنین به دولت بایدن پیشنهاد داد 10 میلیارد دلار از پول های بلوکه شده ایران را قبل از بازگشت ایران به مذاکرات، آزاد کند. این اظهارات، قدرت های جهانی را در مورد نیات ایران گیج کرد و نشان داد که وزیر، درکی از سیاست داخلی آمریکا ندارد و نمی داند که چطور با اظهاراتش می تواند دست رئیس جمهور آمریکا را برای برداشتن گام هایی در راستای نجات برجام ببندد. این اظهارات باعث خشم سایر کشورهای طرف برجام نیز شد و حتی روس ها که ظاهرا متحد ایران هستند، واکنشی منفی و همراه با تمسخر نسبت به اظهارات امیرعبداللهیان نشان دادند.

وقتی سراغ علی باقری کنی مرد اصلی رئیسی در مذاکرات هسته ای می رویم، این تصویر تلخ تر نیز می شود. باقری کنی سابقه ای طولانی در دشمنی سرسخت و آشکار با قراردادی دارد که اکنون وظیفه احیای آن را عهده دار است. سخت است که این موضوع را مشکل ساز ندانیم.

به خاطر همین مخالفت شدید با توافق بود که وی یک بار آشکارا این ادعای نادرست را مطرح کرد که برجام در زمان امضا، مورد تأیید رهبر انقلاب نبوده و بسیاری از خطوط قرمز تعیین شده توسط رهبر، توسط دیپلمات هایی که درگیر توافق بودند، نادیده گرفته شده است. وی اظهارات نادرست دیگری نیز در مورد برجام داشت که در مقاطع مختلف توسط کارشناسان و دیپلمات های آشنا به مفاد برجام رد شده است.

انتصاب چنین افرادی برای احیای توافق هسته ای که نیاز به ظرافت دیپلماتیک و تخصص دارد، واقعا مایه تعجب است؟ اما تنها چنین افرادی نیستند که امکان مانور دیپلماتیک ایران را تضعیف کرده اند؛ بلکه تصمیمات آیت الله خامنه ای نیز مزید بر علت است. برای مثال وی مذاکره کنندگان ایرانی را از ملاقات مستقیم با همتایان آمریکایی خود منع کرده است. به گفته کسانی که با مذاکرات آشنا هستند، این ممنوعیت، نه تنها روند مذاکرات را کند کرده که احتمال بروز سوء تفاهم بین دو طرف را افزایش داده و در نتیجه در برابر هدف ایران برای لغو تحریم ها مانع ایجاد کرده است. این قید و بندها ایران را کشوری انعطاف ناپذیر نشان می دهد که بیشتر درصدد وقت کشی و آزمایش میزان صبر دیگر کشورها است، تا رسیدن به سازش با آنها.

تیم سیاست خارجی رئیسی به جای آنکه بکوشد تا واسطه ها را حذف کند، با برگزاری نشستی جداگانه و غیرضروری در بروکسل با دیپلمات های اتحادیه اروپا، روند مذاکرات احیای برجام را پیچیده تر کرد. گفته می شود هدف از این دیدار این بود که دیپلمات های ایرانی در جریان محتوای آخرین دور مذاکرات وین که ماه ژوئن برگزار شد، قرار بگیرند. اگر این گزارش درست باشد، عجیب است که تیم جدید ایران به جای اینکه با همتایان سابق خود که در مذاکرات حضور داشتند و به تمام جزئیات فنی آشنا هستند گفتگو کنند، ترجیح دادند به غربی ها اعتماد کنند و با آنان تماس بگیرند.

رهبر انقلاب می تواند ممنوعیت غیرضروری مذاکرات مستقیم بین مقامات ایرانی و آمریکایی را لغو یا تعلیق کند. این کار بی سابقه نیست؛ وی در جریان مذاکرات هسته ای که منجر به برجام شد اجازه گفتگوی های مستقیم بین دیپلمات های دو کشور را داده بود. بنابریان این امر ممکن است دوباره اتفاق بیافتد. لغو این ممنوعیت تسلیم در برابر آمریکا نیست، بلکه صرفا ابزاری جهت تسهیل دیپلماسی می باشد.

اینکه ما به استراتژی ناکارآمد ایران در مذاکرات می پردازیم، به معنی نفی نقش و مسئولیت آمریکا در ایجاد این بن بست نیست. این ایالات متحده بود که اولین بار از تعهدات خود در قبال ایران سرپیچی کرد و تحریم های شدیدی را علیه این کشور اعمال نمود؛ لذا عدالت این است که گام اول را خود با رفع تحریم های ایران بردارد و اجازه تعیین پیش شرط برای احیای برجام را نداشته باشد. اما در روابط بین الملل نه عدالت که قدرت حرف اول را می زند؛ بنابراین دیپلمات های شایسته ای لازم است که فرق بین مطولبیت، عدالت و آنچه ممکن و شدنی است را بدانند و با زبان بین الملل و ساختار و عملکرد نظامات بین المللی آشنا باشند.

هیچیک از اینها به این معنی نیست که مذاکره کنندگان ایران محکوم به شکست هستند. تاریخ کشور مملو از ایدئولوگ هایی به ظاهر سازش ناپذیر است که در نهایت در برابر واقعیت های تلخ و غیرقابل انکار نظم جهانی سر تسلیم فرو آوردند و به تکنوکرات هایی توانا و عمل گرا تبدیل شدند. اینکه آیا افرادی که امروز رهبری دستگاه سیاست خارجی ایران را بر عهده دارند، می توانند به چنین تحولی برسند؟ باید منتظر ماند و دید. اخیرا نشانه هایی برای اینکه امیدوار باقی بمانیم دیده شده است.

نخست اینکه تاریخی برای دور بعدی مذاکرات در وین تعیین شده است. علاوه بر این امیرعبداللهیان به تازگی از قصد خود برای استفاده از تخصص و ظرفیت دیپلمات های سابق ایرانی که در مذاکرات هسته ای حضور داشتند، همچنین دانشمندان متخصص در مورد توافق صحبت کرد. وی هیچ اشاره صریحی به جواد ظریف که اکنون استادیار دانشگاه تهران است یا عباس عراقچی نکرد؛ اما اندکی پس از این اظهارات، عبداللهیان و باقری کنی با چند تن از مقامات پیشین آشنا به توافق از جمله عراقچی درباره مذاکرات آتی وین به گفتگو نشستند.

به این ترتیب کسانی که اکنون مقصر برداشته نشدن تحریم ها تلقی می شوند، ممکن است در نهایت مذاکرات را به نتیجه رسانده و با رفع تحریم ها ثابت کنند که مخالفان در اشتباه بوده اند. اما فعلا انگشت اتهام شکست مذاکرات و پیامدهای حاصل از آن، به سوی آنان است.

*منبع: فارین پالیسی

مترجم: فاطمه رادمهر

نظر شما