بزرگترین ادعای ولادیمیر پوتین این است که ثبات را پس از سالهای آشفته پس از جنگ سرد، به کشورش برگردانده است؛ اما با آغاز حمله به اکراین، وی این ثبات را به خطر انداخت. ایجاد تعادل بین بسیاری از منافع روسیه که در تضاد با یکدیگر به نظر میرسند، هرگز آسان نبوده است؛ حالا حفظ این تعادل در شرایطی که افکار عمومی در پی این جنگ دچار تشتت و اختلاف شده و برخی از اصحاب قدرت و ثروت نیز به دلیل اقدامات تنبیهی غرب تحت فشار قرار گرفتهاند، سختتر هم شده است
برای دو دهه، پوتین موفق شد جلوی اعتراضات تودهها و کودتای نخبگان را بگیرد. اقتصاد پر رونق دهه اول قرن جاری، به او اجازه داد تا قدرت خود را تحکیم کند و الحاق موفقیتآمیز کریمه در سال 2014 جایگاه او را در تاریخ روسیه پررنگ و مستحکم کرد. پوتین توانست انتخابات را دستکاری کند، به دوستانش رانت دهد و در عین حال با بهبود استاندارد زندگی تودهها، بر محبوبیت خود بیافزاید
حالا وی در تلاش برای مشروعیتبخشی به حکومت خود است. عدم موفقیت او در مقابله با همهگیری کرونا، فساد و کُند شدن رشد اقتصادی، سبب تضعیف پوتین شده است. لذا وی برای حفظ سیطره خود بر قدرت، به شدت به سرویسهای امنیتی تکیه کرده؛ امری که بر خطر سرکوب داخلی و جنگطلبی خارجی افزوده است. حمله به اکراین هم ناشی از تکیه او به سرویسهای امنیتی است؛ ضمن اینکه وابستگی پوتین به این سرویسها و کسانی که او را به جنگ تشویق میکنند را بیشتر میکند
اتکای پوتین بر سرویسهای امنیتی، در مقابله با مخالفان سیاسی در داخل نیز آشکار است. الکسی ناوالنی رهبر اپوزیسیون که دست به افشای فساد شخصیتهای قدرتمند سرویسهای امنیتی زد، اکنون در زندان است و گروهش در آستانه فروپاشی است. همچنین مقامات روس سازمانهای غیردولتی و رسانههایی که در مورد سوء استفاده و فساد گزارش دهند، هدف قرار داده و هرگونه مخالفت سیاسی را خفه میکنند.
در عرصه سیاست خارجی نیز، این سرویسهای امنیتی اثر خود را دارند. در شرایطی که بسیاری از نخبگان سیاسی و اقتصادی نسبت به چشمانداز جنگ اکراین ابراز نگرانی میکردند، حلقه نزدیکان پوتین در ترغیب او به جنگ با غرب، با یکدیگر رقابت میکردند. این مشاوران نیروی محرکه او در جنگ اکراین بودند
اما اتکا به نیروهای امنیتی، کمک چندانی به حل مشکلات عمیق اجتماعی و اقتصادی روسیه نمیکند و برعکس، این مشکلات را بدتر خواهد کرد و پوتین همچنان با تهدید کودتا و شورشهای مردمی روبرو است. از آن سو درست است که برخی از روسها ممکن است از حمله به اکراین استقبال کنند، اما تکرار محبوبیتی که کرمین پس از الحاق کریمه بدست اورد، اکنون بعید به نظر میرسد. نظرسنجیها نشان میدهد که مردم روسیه با دیدگاه پوتین که اکراین «کشوری واقعی نیست» موافق نیستند. نظرسنجیهایِ مداومِ انجام شده در دهه گذشته، نشان میدهد که 80% روسها اکراین را به عنوان کشوری مستقل به رسمیت میشناسند و تنها حدود 20% وحدت دو کشور را ترجیح میدهند
طولانی شدن جنگ و دشوار شدن وضعیت پس از اشغال اکراین، میتواند حمایت افکار عمومی را از کرملین کاهش دهد. مردم روسیه از دیرباز نسبت به تلفات سربازان خود حساس بودهاند. ماه مه 2014 زمانی که جنگ در شرق اکراین داغ بود، تنها 31% از روسها از ارسال کمکهای مستقیم نظامی مانند نیرو حمایت میکردند. حمایت مردم از مداخله روسیه در سوریه نیز، به همین اندازه اندک بود و کرملین برای کاهش تلفات در آنجا تلاش زیادی کرد. درست است که پوتین میتواند از شور ملیگرایی روسها بهره ببرد، اما از آن سو افزایش آگاهی اجتماعی از هزینههای جنگ هم دست او را میبندد
کرملین میتواند با استفاده از رسانههای دولتی و برای شکل دهی به افکار عمومی، روایت خود را از جنگ اکراین ارائه دهد؛ اما این کار مستلزم سانسور شدید منابع اطلاعاتی جایگزین است. همچنین اینکه بسیاری از روسها دوستان و خانوادهای در اکراین دارند، این کار را چالش برانگیز میکند و مردم تحصیلکرده و آگاه روسیه اخبار واقعی را از منابع اطلاعاتی دیگر خواهند گرفت. برپایی تظاهراتِ بیشتر علیه جنگ همانند آنچه در روز پنجشنبه در مسکو دیدیم، به دلیل دستگیری بیش از 1800 تظاهر کننده بعید است اما این جنگ حمایت مردمی نخواهد داشت
پوتین فردی مستبد است و برای ماندن در قدرت نیازی به تأیید عمومی ندارد؛ اما فرق است بین خودکامهای که میتواند به تعهدات خود عمل کرده و نیاز مردم را برآورده کند و دیکتاتوری که برای مقابله با اعتراضات، به سرکوب و سانسور و ارعاب تکیه میکند
علاوه بر این پوتین باید نگران تهدید حلقه نزدیکان خود نیز باشد. رهبر روسیه توانسته منافع متضاد نخبگان کشور را مدیریت کند؛ اما در جنگ اکراین ممکن است برقراری این تعادل سختتر شود. حلقه نزدیکان پوتین و متحدان او در بانکهای دولتی و بخش انرژی از وضعیت موجود فساد، رشد کُند اقتصاد و انزوای اقتصادی این کشور، بیشترین سود را میبرند. رویارویی دولت روسیه با آمریکا و متحدان اروپاییاش، نه تنها ارزش تخصص و موقعیت این گروه را افزایش میدهد، بلکه منافع مستقیم اقتصادی برای آنها به همراه دارد. همانطور که الکساندر گابویف کارشناس روسیه اشاره میکند، فرزندان بسیاری از مقامات کابینه، مناصب مهم و سودآوری در شرکتهای دولتی دارند
اما سایر نخبگان اقتصادی که از بخش قدرت و دستگاه دولتی روسیه دورتر هستند، از شرایط موجود چندان رضایتی ندارند. در جلسهای که بین پوتین و رهبران تجاری کشور در روز حمله به اکراین برگزار شد، الکساندر شوخین رئیس بزرگترین گروه لابی تجاری روسیه که به وضوح عصبی بود، به رئیس جمهور گفت «باید هر کاری که لازم است انجام شود، تا نشان دهیم که روسیه همچنان بخشی از اقتصاد جهانی است و با اقدامات خود به تحولات منفی بازارهای جهانی دامن نمیزند». اما پوتین واکنش درخوری به کسانی که شاهد سقوط بازار سهام روسیه به پایینترین سطح تاریخ خود بودند، نشان نداد و صرفا به شوخین و دیگر رهبران تجاری حاضر اطمینان داد که کرملین باعث بیثباتی اقتصادی نخواهد شد
با توجه به اینکه مسیر رسیدن به ثروتهای کلان در روسیه از طریق داشتن روابطی خوب با کرملین میگذرد، بعید است که نخبگان تجاری پوتین را رها کنند اما جنگ اکراین راضی نگه داشتن همه آنها را سختتر میکند؛ به ویژه که تحریمهای آمریکا و اروپا، به برخی از آنها بیش از دیگران آسیب میزند
تحریمها همچنین به بیثباتی اقتصادی دامن زده و یکی از مهمترین دستاوردهای پوتین را از بین میبرد؛ اما آسیبی که اقتصاد روسیه به دلیل مقابله با مدرنسازی اقتصاد و کاهش فساد میخورد از تحریمها خیلی بیشتر است. جنگ اکراین شکاف بین کسانی که میخواهند اقتصاد روسیه را به قرن 21 وارد کنند و کسانی که نمیخواهند بیشتر میکند
در نهایت اینکه جنگ میتواند تهدیدی برای ثبات داخلی روسیه باشد. پوتین بارها در پیشبینی نوع واکنش افکار عمومی ناموفق عمل کرده و احتمالا از شدت واکنش غرب شگفتزده شده است. ممکن است شگفتیهای بیشتری نیز در راه باشد. برای رهبری که بزرگترین دستاوردش پیشبینیپذیری زندگی روزمره در روسیه است، این باید نگران کننده باشد
هیچیک از اینها نشاندهنده سقوط قریبالوقوع دولت پوتین یا پایان خودکامگی در روسیه نیست؛ اما پوتین باید عواقب جنگی که او و سرویسهای امنیتیاش از آن حمایت کردهاند را تحمل کند
مترجم: فاطمه رادمهر
نظر شما