آخرین دور اعتراصات گسترده در ایران، در پی مرگ مهسا امینی آغاز شد. او توسط گشت ارشاد به دلیل حجاب نامناسب بازداشت شده بود.
مرگ غمانگیز او یادآور این نکته است که حاکمان اسلامگرای ایران چگونه نسبت به خواستههای مردم بیتفاوت هستند. مخالفت با حجاب اجباری یکی از مواردی است که به ایجاد جو نارضایتی عمومی در ایران دامن زده است اما اصرار بر حجاب اجباری علاوه بر افزایش خشم و نارضایتی مردم، باعث ایجاد شکاف در طبقه روحانیت نیز شده است. رئیسی در کارزار انتخاباتیِ خود وعده داد که روی ایجاد شغل، ساخت مسکن جدید و مبارزه با فساد تمرکز کند اما هیچیک از این وعدهها عملی نشد و در عوض او بودجه نیروهای امنیتی را افزود و قانون حجاب اجباری را با جدیت بیشتری اجرا نمود.
اما دلیل تمرکز بر اجرای چنین سیاست نامحبوبی چیست؟ رهبر ایران معتقد است که اگر در یک حوزه کوتاه بیاید، تقاضا برای تغییر در حوزههای دیگر افزایش پیدا میکند. به همین دلیل است که حکومت، جنبش ضد حجاب را سرکوب میکند و حتی از طرفداران خود خواسته است که آتش به اختیار عمل کنند و با کسانی که از قانون حجاب سرپیچی میکنند، مقابله نمایند.
این سیاستها باعث ایجاد گسل در جامعه شده و اقلیت حامی حجاب اجباری را از اکثریتی که مخالف آن هستند، جدا کرده است. اکنون نسل جوانتر بهویژه زنان، نه تنها در مخالفت با حجاب اجباری که در مخالفت با حاکمیت دگم مذهبی که ارزشهای خود را بر جامعه تحمیل میکند، تجمع میکنند.
حکومت در تلاش برای مقابله با این مخالفتها، ان را به جنبشهای ضد حجاب در خارج پیوند میدهد. اخیرا وزارت اطلاعات مدعی شد 300 نفر از سرکردگان اعتراضات را که برای دشمن کار میکردند، دستگیر کرده است. در میان طبقه حاکم، موضوع حجاب اجباری به آزمونی برای وفاداران به جمهوری اسلامی بدل شده است. حکومت، حجاب را یکی از ارکان جمهوری اسلامی معرفی میکند که بدون آن نظام سیاسی در خطر فروپاشی قرار میگیرد؛ درحالیکه این سخن نادرست است. حجاب اجباری در ابتدای انقلاب، در دستور کار آیتالله خمینی نبود و او حرفی از این امر نزده بود. سال 1983 زمانی که اطرافیان ایت الله خمینی حجاب اجباری را روشی مؤثر برای کنترل جامعه دیدند، آن را به قانون تبدیل کردند.
نظامهای تولاتیتر میکوشند جامعه را با وضع قوانینی که گاهی اجرای آن هزینههای زیادی در بر دارد، کنترل کنند و از این منظر است که حجاب اجباری را یکی از ارکان جمهوری اسلامی معرفی میکنند. اگر حجاب اجباری به چالش کشیده شده و لغو گردد، مخالفان وارد مخالفت با دیگر سیاستهای نظام از جمله سیاست ضدیت با آمریکا میشوند.
اما در خصوص سیاست حجاب اجباری، بین طبقه روحانیت نیز موافق و مخالف وجود دارد. مخالفین این سیاست معتقدند که بر اساس قرآن، دولت وظیفه تحمیل این حکم دینی را به مردم ندارد. هفت آیه به موضوع حجاب اشاره میکند اما در هیچکدام بحث حجاب اجباری مطرح نیست. این اختلاف از ابتدای عمر جمهوری اسلامی وجود داشت و چهرههای برجستهای همچون محمد بهشتی و محمود طالقانی از مخالفان حجاب اجباری بودند.
اکنون نیز روحانیونی هستند که ضمن حمایت از نظام، معتقدند باید در اجرای قانون حجاب انعطاف نشان داد و اجبار زنان به حجاب، به مصلحت کشور نیست. به عنوان مثال چند سال پیش محسن غرویان یکی از روحانیون اصولگرا گفت گردشگران نباید مجبور به پوشیدن حجاب شوند. اما این گروه از روحانیون از نقد غیرمستقیم و مشروط فراتر نمیروند و علنا با رهبر انقلاب در این موضوع مخالفت نمیکنند
این مخالفتها تأثیری بر تعهد ایت الله خامنهای بر اجرای حجاب اجباری ندارد. او زنان مخالف حجاب را کسانی میداند که توسط دولتهای خارجی فریب خوردهاند. نه او و نه آقای رئیسی حاضر نیستند بپذیرند که هیچ توطئه خارجی پشت کمپین ضد حجاب اجباری نیست و جامعه ایران به طور خودجوش به مقابله با این قانون برخاسته است. رهبران ایران برای مقابله با این جنبش، استراتژی سهجانبهای را اتخاذ کردهاند:
نخست اینکه مطالبات جامعه جوان را برای اینکه حجاب به انتخابی شخصی بدل شود، انکار میکنند. مرحله دوم ایجاد بازدارندگی در مقابل مردم و فعالان ضد حجاب اجباری است و سومین مرحله این است که فضای بحث را در میان طبقه سیاسی و روحانی محدود میکنند تا یکدستی نظام حفظ شود.
در طول تاریخ جمهوری اسلامی، سیاستهای نظام همواره مخالفین و موافقینی داشته اما کمتر پیش آمده است که این مخالفتها به خشونت و رویارویی منجر شود. حالا حکومت با بازگذاشتن دست آتش به اختیاران و مخالفین بیحجابی برای مقابله با افراد بدحجاب، نقش روحانیت را از بین برده و عرصه را در اختیار رادیکالترین عناصر خود قرار داده است؛ امری که میتواند بر خشونتها در کشور دامن بزند.
طبق یک مطالعه مستقل که سال 2020 انجام شد، 72% ایرانیان مخالف حجاب اجباری هستند و تنها 15% مردم از آن حمایت میکنند. با افزایش مخالفتها با حجاب اجباری و تشدید خشونت و رویارویی بین موافقان و مخالفان، حفظ یکپارچگی سیاسی بین صفوف نظام -که آقای خامنهای بدنبال آن است- دشوارتر میشود؛ به ویژه روحانیون و مراجع تحت فشار قرار خواهند گرفت تا موضع روشنتری اتخاذ کنند. این امر میتواند به افزایش شکاف بین علما در ایران بهویژه روحانیون حامی و مخالف نظام بیانجامد.
امروزه به غیر از افغانستانِ تحت حکومت طالبان، ایران تنها کشوری است که قانون حجاب اجباری دارد و تا زمانی که آقای خامنهای در قید حیات است، بعید است فشارها بر نظام منجر به تغییر قانون حجاب شود.
آنچه غرب باید از اعتراضات ایران بیاموزد
مرگ مهسا امینی اعتراضات گستردهای را برانگیخت. ارزیابی اینکه آیا این اعتراضات سیاست ایران را تغییر میدهد یا صرفا شکاف دیگری بر ساختار نظام ایجاد میکند، زود است. با این حال میتوان به یک نتیجهگیری رسید: اینکه مرگ خانم امینی و واکنش جامعه ایران باید نحوه تعامل دنیای خارج را با مقامات ایران تغییر دهد و این تغییر باید شامل ارزیابی اساسی دولت بایدن در سیاست خود در قبال دولت ایران باشد
سالانه میلیونها زن در ایران به دلیل بدحجابی مورد آزار قرار میگیرند، درحالیکه این خشونت ارتباطی با سنتهای مذهبی ایرانیان ندارد. نیازی نیست که هنجارهای اصیل فرهنگی با تهدید پلیس به مردم تحمیل شود. حجاب اجباری در کنار «مرگ بر امریکا» و «مرگ بر اسرائیل» سه رکن باقی مانده حکومت دینی ایران است و همین امر نشان میدهد که چرا رهبر حاضر نیست در برابر حجاب، موضع ملایمتری اتخاذ کند. رهبر ایران معتقد است که سازش روی یکی از ارکان ایدئولوژیک نظام از جمله حجاب، میتواند منجر به فروپاشی نظام جمهوری اسلامی گردد. وی در سخنانی گفته بود: «اگر میخواهیم جامعه خود را از فساد و آشوب حفظ کنیم، باید زنان را باحجاب نگه داریم». این سخنان محصول همان ذهنیتی است که زنان قربانی تجاوز جنسی را به دلیل پوشش غیرمتعارف سرزنش میکند
هفتهای که خانم امینی فوت کرد خبرنگار سیبیاس نیوز با رئیس جمهور ایران مصاحبه کرد. خانم استال که در طول مصاحبه روسری به سر داشت گفت: «به من گفته شده بود که چگونه لباس بپوشم، قبل از او ننشینم و حرف او را قطع نکنم». نباید زیر بار این قوانین منسوخ رفت. رفتار کریستین امانپور درست بود که حاضر به پوشیدن حجاب در مصاحبه با رئیسی نشد و رئیس جمهور نیز از مصاحبه با او امتناع کرد. تاریخ ثابت کرده است که ایران تنها زمانی حاضر به سازش میشود که با یک جبهه متحد بینالمللی روبرو شود. دولتهای خارجی، خبرگزاریهای بینالمللی و سازمانهای غیردولتی، باید از مشروعیت بخشیدن به تبعیض جنسیتی در جمهوری اسلامی دست بردارند
اعتراضات ناشی از مرگ خانم امینی باید دولت بایدن را وادار به ارزیابی مجدد استراتژی خود در قبال ایران کند. تاکنون تمرکز اصلی سیاست آمریکا در قبال ایران، تلاش بیثمر برای احیای برجام بوده است؛ درحالیکه غرب باید بر خود نظام ایران تمرکز کند. زمان ان رسیده است که دولت بایدن استراتژی خود را از مقابله با سیاستهای مخرب نظام، گسترش داده و از آرمانهای مردم ایران برای زندگی در جامعهای آزاد و در صلح با جهان حمایت کند. گذر ایران از تئوکراسی به دموکراسی ممکن است به راحتی، مسالمتآمیز یا به سرعت نباشد اما مهمترین کلید برای دگرگونی در خاورمیانه است
*واشنگتن پست
مترجم: فاطمه رادمهر
*درج این مقالات صرفا به منظور آشنایی خوانندگان با دیدگاههای مختلف صورت گرفته و به معنی تأیید مطالب مطرح شده نمیباشد
نظر شما