twitter share facebook share ۱۴۰۴ مرداد ۱۶ 736
نگاهی به بحران بی آبی در ایران، نفوذ اسرائیل در ایران و همکاری های نظامی اسرائیل و امارات سه موضوعی است که در ادامه می خوانید

آیا منابع آب ایران روبه اتمام است؟

ماه‌هاست که ایرانیان به واقعیت تلخ و جدیدی عادت کرده‌اند: کمبود برق که منجر به قطع آن‌ در سراسر کشور شده است. این اقدام که به «مدیریت بار» نیز معروف است، سال‌هاست در کشورهایی مانند پاکستان یا آفریقای جنوبی رایج است، اما در ایرانِ غنی از انرژی سابقه چندانی ندارد. قطع برق پیش‌تر اقدامی موقتی به نظر می‌رسید، ولی حالا دارد به بخشی از زندگی روزمره در شهرهای ایران تبدیل می‌شود.

در هفته‌های اخیر، اقدامی مشابه در قبال آب لوله‌کشی درحال اجرا است. آب در بسیاری از مناطق کشور قطع می‌شود و اکنون این نگرانی برای ایرانیان وجود دارد که مبادا این وضعیت به وضعیت جدید و دائمی بدل شود. آیا امکان دارد که آب لوله‌کشی، که زمانی بدیهی و در دسترس همگان بود، به کالایی لوکس تبدیل شود؟

در هفته جاری، شاهد قطع آب در شهرهای بزرگی مانند تهران، تبریز، یاسوج و بخش‌هایی از استان جنوبی هرمزگان بوده ایم. بسیاری از سرویس‌های بهداشتی عمومی در تهران با قطع آب مواجه شده‌اند و این امر در پایتخت مشکلات بهداشتی ایجاد کرده است. در برخی مناطق جنوب تهران، یعنی محلات محروم‌تر شهر، آب از ساعت ۱۱ شب تا ۱۱ صبح قطع می‌شود.

هرچند مقامات ایرانی گاه سعی در کم‌اهمیت جلوه دادن مشکلات کشور دارند، اما هیچ‌کس منکر وسعت بحران آبی کنونی نیست. محمد مخبر، معاون اول سابق رئیس جمهوری و مشاور رهبر جمهوری اسلامی، گفته است: «با کاهش شدید منابع آبی مواجه هستیم و اگر سریعاً اقدام نکنیم، با بحران‌های لاعلاجی در آینده‌ای نزدیک روبه‌رو خواهیم شد.»

روز دوشنبه، رئیس‌جمهور ایران، مسعود پزشکیان، بازدیدی سرزده از وزارت نیرو داشت. او با اشاره به بحران آب گفت: «اگر کاری در این‌باره انجام نشود، این بحران عمیق‌تر شده و بحران‌های بیشتری ایجاد خواهد کرد.»

وزیر نیرو، عباس علی‌آبادی، نیز در دیدار با رئیس‌جمهور ابایی از بیان صریح واقعیت‌ها نداشت. او اشاره کرد که پنج سد بزرگ اطراف تهران، که مدت‌هاست آب پایتخت را تأمین می‌کردند، اکنون کمتر از ۲۰ درصد ظرفیت خود آب دارند و نسبت به سال گذشته در سطحی بسیار پایین‌تر فعالیت می‌کنند. سخنگوی وزارت نیرو نیز گفته است که ۲۴ استان از مجموع ۳۱ استان کشور با تنش آبی مواجه‌اند و همین امر در مورد ۵۰ شهر مانند تهران، اصفهان، تبریز، اراک، ساوه، بانه و بندرعباس نیز صدق می‌کند.

تهران، مانند بسیاری دیگر از شهرهای ایران، در تابستان می‌تواند بسیار گرم شود و دمای هوا به حدود ۴۰ درجه سانتی‌گراد برسد. این موضوع به معنای استفاده بیشتر از کولر، دوش گرفتن‌های بیشتر، و مصرف بالاتر آب آشامیدنی است. به این ترتیب کمبود آب، زندگی را بسیار دشوارتر می‌کند و حتی می‌تواند تهدیدی برای جان افراد بیمار باشد.

بحران آب به‌طور یکسان بر همه تأثیر نمی‌گذارد و شکاف‌های طبقاتی کشور را نیز آشکارتر کرده است. خرید آب معدنی یا توسل به تانکرهای آب برای بسیاری از مردم قابل تأمین نیست. ساکنان جنوب تهران از این شکایت دارند که آب آن‌ها بسیار بیشتر از مناطق شمالی، که مرفه‌تر هستند، قطع می‌شود.

تردیدها، نظریه‌های توطئه و شکایات بسیاری در مورد نابرابری در توزیع و دسترسی به آب در سراسر کشور وجود دارد که گاه رنگ و بوی قومی نیز می‌گیرد و همین موضوع آن را بسیار انفجاری‌تر می‌کند. همان‌طور که وب‌سایت خبری «اقتصاد آنلاین» نوشته: «قطع آب این روزها دیگر یک اختلال ساده نیست. این یک بحران است که زندگی روزمره مردم را مختل کرده و نابرابری‌های اجتماعی را عریان‌تر از همیشه نشان داده است.»

همان‌طور که انتظار می‌رفت، بحران آب به مسئله‌ای داغ در عرصه سیاست تبدیل شده است.

البته، این مشکل منحصر به ایران یا حکومت آن نیست. تغییرات اقلیمی و کاهش بارش باران در سال‌های اخیر از عوامل اصلی این وضعیت هستند. خاورمیانه به‌طور گسترده‌ای به‌عنوان پرتنش‌ترین منطقه جهان از نظر منابع آبی شناخته می‌شود؛ به‌طوری‌که ۸۳ درصد از جمعیت آن در معرض تنش آبی بسیار شدید قرار دارند. دیگر کشورهای منطقه، مانند ترکیه، نیز در تابستان امسال با قطع قابل‌توجه آب مواجه بوده‌اند. طبق گزارش «مؤسسه منابع جهانی» در واشنگتن، شش کشور نخست جهان از نظر شدت تنش آبی همگی در این منطقه قرار دارند: بحرین، قبرس، کویت، لبنان، عمان و قطر.

اما منتقدان اشاره می‌کنند که این کشورها با مدیریت بهتر، توانسته‌اند از نوع قطعی‌هایی که اکنون ایران با آن روبه‌روست اجتناب کنند. در مقابل، منتقدان می‌گویند که برخی از وخیم‌ترین مشکلات آبی ایران ناشی از عملکرد آن چیزی است که «مافیای آب» خوانده می‌شود: مجموعه‌هایی بانفوذ در درون و بیرون دولت که مانع از اجرای راهکارهای سیستماتیک می‌شوند تا منافع خود را حفظ کنند.

در این خصوص رجوع کنید به: چطور مافیای آب ایران را ویران می کند؟

زمانی که حسن روحانی، سیاستمدار میانه‌رو، رئیس‌جمهور بود، یک متخصص برجسته آب به نام کاوه مدنی زندگی خود در اروپا را رها کرد تا به کشور بازگردد و در سمت عالی‌رتبه‌ای به دولت خدمت کند. اما پیش از آن‌که یک سال از فعالیتش بگذرد، از سوی تندروها تحت فشار قرار گرفت و مجبور به ترک کشور شد. مدنی سال‌ها هشدار داده بود که ایران نه‌تنها با بحران آب بلکه با «ورشکستگی آبی» مواجه است. هشدارهای او اکنون تأیید شده به نظر می‌رسد و تندروهایی که در بیرون راندنش نقش داشتند، حالا در موقعیتی ناخوشایند و شرم‌آور قرار گرفته‌اند.

برخی مقامات از مردم می‌خواهند که الگوی مصرف خود را تغییر دهند. محسن اردکانی، مدیر آب تهران، گفته است که اگر مردم پایتخت مصرف خود را ۲۰ درصد کاهش دهند، می‌توان از قطع آب جلوگیری کرد. برخی دیگر پیشنهاد افزایش قیمت، جریمه یا حتی قطع کامل ۲۴ ساعته آب خانه‌هایی را مطرح کرده‌اند که بیش‌ازحد مصرف می‌کنند؛ مثلاً برای پر کردن استخر.

اما چنین راه‌حل‌هایی تنها تا حدی پاسخ‌گو هستند، آن‌هم به دو دلیل اساسی:

اول، بخش عمده‌ای از مصرف آب در ایران مربوط به بخش کشاورزی است، نه مصرف فردی. بدون تغییرات ساختاری در این حوزه، ایران نمی‌تواند از وضعیت «ورشکستگی آبی» خود خارج شود.

دوم، بسیاری از نهادهای وابسته به حکومت بدون هیچ نظارتی از آب استفاده می‌کنند؛ و اغلب حتی پولی برای آن نمی پردازند. قانون ایران استفاده رایگان از آب، برق و گاز را برای مساجد، مراکز مذهبی، حوزه‌های علمیه و اماکن مقدس مجاز می‌داند. همین معافیت برای پایگاه‌های بسیج، نیروی داوطلب تحت نظر سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، نیز اعمال می‌شود.

چنین نهادهایی در کشور به ده‌ها هزار مورد می‌رسند: از جمله ۸۵ هزار مسجد، ۶۰ هزار پایگاه بسیج، ۳ هزار مرکز آموزش قرآن و ۱۰۰۰ حوزه علمیه شیعی. طبق گفته وزارت نیرو، مساجد تهران در مصرف برق زیاده‌روی می‌کنند. گزارشی از رسانه «ایران‌وایر» مستقر در لندن نیز اشاره دارد که این موضوع احتمالاً در مورد آب نیز صدق می‌کند.

دست‌کم، به نظر می‌رسد دولت دکتر پزشکیان به جدیت مشکل واقف است. در مقابل، وزیر نیروی رئیس‌جمهور پیشین، ابراهیم رئیسی، زمانی در پاسخ به بحران آب پیشنهاد داده بود که آیت‌الله‌های شیعه برای باران دعا کنند. اما اینکه آیا مقامات فعلی می‌توانند به‌موقع و مؤثر اقدام کنند تا از بحرانی بزرگ‌تر جلوگیری شود، هنوز روشن نیست.

در سال ۲۰۲۲، سعید لیلاز، اقتصاددان برجسته، در جلسه‌ای با کابینه رئیسی درباره دامنه و پیامدهای بحران آب هشدار داده بود. او گفت: «اتحاد جماهیر شوروی سابق به خاطر ناکارآمدی فروپاشید. یک صبح از خواب بیدار شدند و دیدند نه برق در سیم‌هاست و نه آب در لوله‌ها.»

هشدارهای او امروز در ایران بسیار به واقعیت نزدیک شده است.

منبع: نشنال نیوز


الی کوهن‌های ایران

وقتی اسرائیل در ماه ژوئن یک حمله‌ ناگهانی و ۱۲ روزه علیه ایران را آغاز کرد، تهران و جهان غافلگیر شدند. کمتر کسی چنین اقدامی را پیش‌بینی می‌کرد، به‌ویژه آن‌که ایران درگیر مذاکرات حساس هسته‌ای با ایالات متحده بود.

منابعی به میدل ایست آی گفته‌اند که چند کشور نسبت به تحرکات مشکوک اسرائیل به مقامات ایرانی هشدار داده بودند. با این حال، با وجود افزایش سطح آماده‌باش، تهران در نهایت هنگامی که حمله آغاز شد، غافلگیر شد.

ماهیت این حمله و سهولتی که در اجرای آن وجود داشت، شوک بزرگی به ساختار سیاسی و امنیتی ایران وارد کرد. در پشت صحنه، گمان می‌رود که مأموران مخفی موساد، خبرچینان مزدبگیر و شبکه‌ای از عوامل – که بسیاری از آن‌ها گفته می‌شود در میان مهاجران افغان پنهان شده‌ بودند – زمینه را برای این حملات فراهم کردند.

یک منبع اصولگرا به میدل ایست آی گفت که اسرائیل مدت‌هاست که عوامل خود را در داخل ایران مستقر کرده است تا تحرکات مقامات را زیر نظر بگیرند. این منبع افزود که مجموعه‌ای از نفوذهای سایبری در بانک‌ها و نهادهای دولتی ایران ممکن است اطلاعات شخصی – از جمله شماره تلفن‌ها و نشانی‌های مقام‌های رده‌بالا و خانواده‌هایشان – را فاش کرده باشد، و این راه را برای نفوذ عمیق‌تر هموار کرده است.

او افزود: «در داخل جمهوری اسلامی هم الی کوهن‌هایی بوده‌اند»، اشاره‌ای به جاسوس معروف اسرائیلی که در سوریه دستگیر و اعدام شد.

کوهن‌ها

در سال ۲۰۲۱، محمود احمدی‌نژاد، رئیس‌جمهور پیشین ایران، به‌صورت علنی فاش کرد که رئیس بخش اسرائیل در وزارت اطلاعات ایران، در واقع مأمور موساد بوده و بعدها دستگیر شده است.

او در ن زمان پرسید: «چطور ممکن است بالاترین مقام مسئول در تعقیب جاسوسان اسرائیلی، خودش جاسوس اسرائیل باشد؟ آیا واقعاً قابل تصور است که تنها یک نفر مسئول تمام عملیات‌های اسرائیل در ایران بوده، آن‌هم بدون نظارت یا تیم؟»

تنها چهار روز پس از آغاز جنگ، در ۱۷ ژوئن، اسرائیل عالی‌رتبه‌ترین فرمانده نظامی ایران، علی شادمانی، را که فرماندهی ستاد کل خاتم‌الانبیاء – مرکز فرماندهی جنگ کشور – را بر عهده داشت، به قتل رساند.

دختر شادمانی به رسانه‌های ایرانی گفت: «پدرم در درگیری مستقیم با رژیم صهیونیستی به شهادت رسید.»

او افزود: «بسیاری فکر می‌کنند که او در یک حمله هوایی تصادفی کشته شد، اما در واقع در یک عملیات هدفمند ترور شد.»

وی همچنین گفت که پس از کشته شدن پدرش، رسانه‌های عبری‌زبان با شادمانی از قتل «فرمانده جنگ جمهوری اسلامی» و «نزدیک‌ترین چهره نظامی به رهبر» خبر دادند.

افشاگری‌های بیشتر

افشاگری‌های بیشتری از سوی فیاض زاهد، عضو شورای اطلاع‌رسانی دولت، در یک مصاحبه تلویزیونی مطرح شد.

زاهد سه حادثه مجزا را برای نشان دادن آنچه «نفوذ عمیق اسرائیل در ساختار امنیتی ایران» توصیف کرد، ذکر نمود.

در نخستین مورد، او گفت که فرمانده سپاه پاسداران، حسین سلامی، ساعت ۱:۳۰ بامداد روز ۱۳ ژوئن، یعنی روز نخست جنگ، به پیمان جبلی، رئیس سازمان صدا و سیما، هشدار داده بود که اسرائیل قصد حمله در همان شب را دارد. سلامی تنها ۹۰ دقیقه بعد، در حمله اسرائیل کشته شد، که این نشان می‌دهد مقامات ارشد ایرانی شاید از حمله قریب‌الوقوع آگاه بودند، اما نتوانستند یا موفق نشدند جلوی آن را بگیرند.

در مورد دوم، زاهد پرسید چه کسی رئیس اطلاعات سپاه، محمد کاظمی، را به ساختمانی هدایت کرد که دو روز بعد هدف حمله اسرائیل قرار گرفت؟ وی تلویحاً گفت که عوامل موساد، کاظمی را عمداً به دام کشاندند.

زاهد به حادثه سومی هم اشاره کرد که در آن گفته می‌شود نه نفر از فرماندهان سپاه در ستاد کل نیروهای مسلح جمع شده بودند. به گفته او، اسرائیل ظاهراً از این جلسه از پیش اطلاع داشته و منتظر مانده تا دهمین فرمانده وارد شود، و سپس حمله را آغاز کرده است.

او گفت: «اینکه گفته می‌شود ۹ نفر در جلسه‌ای در ستاد کل بودند و عملیات دقیقاً زمانی شروع شد که نفر دهم – با تأخیر – وارد شد، مسئله ساده‌ای نیست.»

او افزود: «وزارت اطلاعات و اطلاعات سپاه باید تحقیقاتی جدی و عمیق انجام دهند. تا زمانی که ریشه مشکل بررسی نشود، هیچ تضمینی وجود ندارد که دوباره تکرار نشود. ممکن است عوامل نفوذی هنوز هم در جای خود باشند و منتظر تکمیل مأموریت‌شان باشند.»

یک نقطه‌ضعف کلیدی: مهاجرت افغان‌ها

به گفته برخی منابع، یکی از نقاط ضعف کلیدی، ورود گسترده مهاجران افغان غیرقانونی به ایران بوده است.

یک منبع دولتی گفت: «افغان‌ها در ایران جاسوس اسرائیل نیستند، اما شمار زیاد افراد بدون مدرکی که پس از قدرت‌گیری طالبان به‌صورت غیرقانونی وارد ایران شدند، فرصت بزرگی برای اطلاعات اسرائیل فراهم کرد.»

او افزود که برخی مهاجران افغان، بدون آنکه بدانند چه کسی به آن‌ها دستور می‌دهد، از سوی عوامل اسرائیلی برای مونتاژ قطعاتی که بعدها در حملات پهپادی داخل ایران استفاده شدند، به کار گرفته شدند.

وی گفت: «آن‌ها نمی‌دانستند برای چه کسی کار می‌کنند، فقط دستورالعمل‌ها را دنبال می‌کردند.»

نفوذ از درون

یک مقام امنیتی پیشین برای میدل ایست آی شرح داد که اسرائیل از حدود دو دهه پیش، با بهره‌گیری از «شکاف‌های ایدئولوژیک» در ساختار اطلاعاتی ایران، شروع به نفوذ کرده است.

او به انتخاب احمدی‌نژاد در سال ۲۰۰۵ به‌عنوان یک نقطه‌عطف اشاره کرد و گفت: «در آن دوره شکافی در دستگاه اطلاعاتی ایجاد شد. بسیاری از کارشناسان با‌تجربه‌ای که در دهه ۱۳۶۰ تجربه میدانی کسب کرده بودند، کنار گذاشته شدند. نسلی جدید، بدون تجربه میدانی، جای آن‌ها را گرفت. این ما را به‌شدت تضعیف کرد.»

وی افزود که در اوایل دهه ۲۰۰۰، اسرائیل پایگاه‌های اطلاعاتی خود را در کشورهای همسایه گسترش داد.

پس از اعتراضات جنبش سبز در سال ۱۳۸۸ – که از سوی تندروها «فتنه» خوانده شد – بسیاری از افراد با نشان دادن وفاداری به رهبر و دشمنی با معترضان، به‌سرعت در رده‌های امنیتی ارتقا یافتند.

او گفت: «چنین فضایی احتمالاً به عوامل خارجی اجازه داد که بدون جلب توجه، در سیستم بالا بیایند.»

وی همچنین از تغییر ایدئولوژیک در تمرکز امنیتی ایران انتقاد کرد: «هرچه سیستم ایدئولوژیک‌تر شد، بیشتر به جای تمرکز بر جاسوسان خارجی، به سرکوب زنان بی‌حجاب و مخالفان داخلی پرداخت.»

این منبع اضافه کرد که «ایجاد نهادهای امنیتی موازی و متداخل، باعث شد فضای اطلاعاتی کشور تکه‌تکه و دچار سردرگمی شود و تعارض‌های درون‌سازمانی افزایش یابد.»

پیامدها و موج بدبینی

در هفته‌های پس از جنگ، وزارت اطلاعات بیانیه‌ای صادر کرد که در آن ادعا شد ۲۳ توطئه ترور علیه مقام‌های ارشد خنثی شده و ۲۰ مأمور موساد بازداشت شده‌اند.

در همین حال، نامی که در ذهن افکار عمومی پررنگ شده، علی شمخانی است؛ رئیس پیشین شورای عالی امنیت ملی و مشاور رهبر، که در ابتدا تصور می‌شد در حمله اسرائیل کشته شده است. اما او بعدتر در تلویزیون دولتی ظاهر شد و ادعا کرد که برای چند ساعت زیر آوار گیر کرده بوده؛ ادعایی که گمانه‌زنی‌ها و تردیدها را بیشتر کرد.

غلامعلی جعفرزاده ایمن‌آبادی، نماینده پیشین مجلس گفت: «من با دقت به چهره‌اش در تلویزیون نگاه کردم؛ هیچ نشانه‌ای از اینکه سه ساعت زیر آوار بوده، دیده نمی‌شد.»

نماینده مجلس، احمد بخشایشی اردستانی، نیز این شک و تردیدها را بیشتر کرد و گفت: «ابهاماتی جدی درباره ماجرای آقای شمخانی وجود دارد. برخی می‌گویند پسرش به او هشدار داده بود که پیش از آغاز حمله، ساختمان را ترک کند.»

نکته قابل‌توجه این است که دو تن از دستیاران شمخانی در دهه گذشته به اتهام جاسوسی برای اسرائیل دستگیر شده‌اند.

حال که گرد و غبار یکی از جنجالی‌ترین عملیات‌های اسرائیل در سال‌های اخیر فرونشسته، دستگاه‌های اطلاعاتی و سیاسی ایران با فشار فزاینده‌ای روبه‌رو هستند تا نسبت به آنچه حالا بسیاری «نفوذ عمیق و بلندمدت» می‌دانند، پاسخگو باشند؛ نفوذی که ممکن است هنوز پایان نیافته باشد.

منبع: میدل ایست ای


رشد همکاری دفاعی اسرائیل و امارات در چارچوب توافقات ابراهیم

از زمان عادی‌سازی روابط میان اسرائیل و امارات متحده عربی با امضای توافقات ابراهیم به میانجی‌گری ایالات متحده در ۱۵ سپتامبر ۲۰۲۰، دو کشور به‌سرعت همکاری‌های اقتصادی و تجاری خود را گسترش داده‌اند، حتی در بحبوحه جنگ در غزه. هر دو دولت همچنین متعهد شده‌اند با هدف ایجاد رفاه برای کشور‌هایشان، برای «پیشبرد امنیت و ثبات» در منطقه همکاری کنند.

اکنون، گزارش‌ها حاکی از آن است که شرکت  (EDGE Group)امارات قصد دارد پهپاد «هرمس ۹۰۰»را از شرکت اسرائیلی (Elbit Systems) خریداری کند که شامل انتقال فناوری و تولید محلی نیز می‌شود. این قرارداد، در صورت نهایی شدن، نخستین همکاری عمده صنعتی دفاعی میان دو کشور خواهد بود. این اقدام گامی مهم در تعمیق همسویی راهبردی، همکاری دفاعی و بازدارندگی منطقه‌ای محسوب می‌شود و احتمالاً توازن ژئوپلیتیکی در خلیج فارس را تغییر دهد.

از عادی‌سازی دیپلماتیک تا نظامی

از سال ۲۰۲۰، امارات و اسرائیل به‌تدریج روابط دیپلماتیک و اقتصادی عادی‌شده خود را به حوزه امنیتی گسترش داده‌اند:

نوامبر ۲۰۲۱: فرماندهی نیروهای دریایی مرکزی ایالات متحده (NAVCENT)  یک رزمایش چندملیتی دریایی در دریای سرخ با حضور بحرین، امارات و اسرائیل برگزار کرد. این نخستین رزمایش نظامی اعلام‌شده میان امضاکنندگان توافقات ابراهیم بود.

سپتامبر ۲۰۲۲: شرکت «البیت سیستمز امارات»، زیرمجموعه اماراتی شرکت اسرائیلی، اعلام کرد قراردادی ۵۳ میلیون دلاری برای تأمین سیستم‌های دفاعی برای نیروی هوایی امارات امضا کرده است، و اسرائیل با درخواست امارات برای تأمین سیستم دفاع هوایی متحرک SPYDER موافقت کرد.

اکتبر ۲۰۲۲: سامانه دفاع هوایی اسرائیلی «باراک» در امارات مستقر شد.

فوریه ۲۰۲۳: اسرائیل و امارات نخستین رزمایش دریایی دوجانبه خود را اعلام کرده و از یک شناور بدون‌سرنشین توسعه‌یافته مشترک رونمایی کردند.

آوریل ۲۰۲۵: امارات جنگنده‌های Mirage 2000-9 را برای شرکت در رزمایشی چندملیتی در یونان با حضور نیروهای هوایی آمریکا و اسرائیل اعزام کرد، که نشانه‌ای از تداوم همکاری‌ها علیرغم جنگ غزه است.

در کنار این اقدامات، دو کشور اطلاعات مربوط به تهدیدات مشترک را به اشتراک می‌گذارند و یک پلتفرم اطلاعاتی مشترک به نام (Crystal Ball) دارند که بر تهدیدات سایبری متمرکز است.

در خصوص دفاع هوایی، امارات از سال ۲۰۲۲ و پس از مجموعه‌ای از حملات موشکی گروه‌های همسو با ایران، به‌دنبال نوسازی و تقویت توان دفاعی خود بوده است. در این راستا، پهپاد هرمس ۹۰۰ اهمیت دارد. این پهپاد توان حمل محموله‌هایی تا ۳۰۰ کیلوگرم را دارد، می‌تواند تا ۳۰ ساعت در هوا بماند، به ارتفاع ۳۰ هزار پایی برسد و مأموریت‌هایی مانند شناسایی، مراقبت، مخابرات و جنگ الکترونیک را انجام دهد.

در کنار خرید تجهیزات خاص دفاعی، رهبران امارات همچنین به‌دنبال انتقال فناوری و توافق‌نامه‌های بومی‌سازی برای تقویت صنعت دفاعی داخلی خود هستند. در توافق هرمس ۹۰۰، علاوه بر خرید تعداد نامشخصی از این پهپادها، برنامه‌ای مرحله‌ای برای انتقال فناوری و در نهایت تولید داخلی توسط یکی از شرکت‌های زیرمجموعه EDGE در نظر گرفته شده است. این الگو می‌تواند امارات را از یک واردکننده به یک تولیدکننده تبدیل کند و بخش مهمی از برنامه راهبردی ۲۰۲۵ تا ۲۰۲۸ این کشور برای تقویت بخش دفاعی را محقق سازد.

این موضوع نشان می‌دهد که چگونه توافقات ابراهیم، از طریق مشروع‌سازی تجارت دفاعی و انتقال فناوری‌های حساس، به اهداف تنوع‌سازی امارات کمک کرده‌اند و جایگاه اسرائیل را در بازار دفاعی خلیج فارسی تقویت نموده‌اند. در این زمینه، تنها در سال ۲۰۲۴، امضاکنندگان توافقات ابراهیم ۱۲ درصد از تقریباً ۱۵ میلیارد دلار صادرات تسلیحاتی اسرائیل را تشکیل داده‌اند.

پیامدهای منطقه‌ای و جهانی افزایش همکاری دفاعی اسرائیل-امارات

رشد همکاری‌های دفاعی میان امارات و اسرائیل پیامدهای مهم منطقه‌ای—و حتی جهانی—دارد و ممکن است چشم‌انداز امنیتی خاورمیانه را دگرگون سازد. در صورت تحقق قرارداد فعلی، کشورهایی مانند عربستان سعودی و قطر ممکن است این الگو را مدلی برای تنوع‌سازی و بومی‌سازی تولید دفاعی بدانند.

این همکاری همچنین نشان می دهد که توافقات ابراهیم، تنها به عادی‌سازی در حوزه دیپلماتیک محدود نمی‌شود بلکه اکنون منافع امنیتی و صنعتی ملموسی نیز در پی دارد. این همکاری می‌تواند ادغام دفاعی منطقه‌ای را تسریع کند، همکاری در حوزه فناوری و دیگر حوزه‌ها را تعمیق بخشد و احتمالاً شرکای جدیدی را جذب کند تا چارچوب امنیتی خاورمیانه را گسترش دهند. همچنین، این نوع همکاری می‌تواند باعث تسریع در تأمین نیازهای امنیتی امارات و دیگر شرکای منطقه‌ای از سوی تأمین‌کنندگان متنوع شود.

با این حال، همکاری فزاینده اسرائیل-امارات خطراتی نیز در پی دارد، از جمله افزایش درک تهدید از سوی ایران، به‌ویژه پس از حمله مستقیم دوازده‌روزه اسرائیل به تأسیسات هسته‌ای ایران در ماه ژوئن. با اینکه ابوظبی در سال‌های اخیر رویکرد «بدون دشمن» در منطقه و نزدیکی به ایران را دنبال کرده، اما همکاری امنیتی روزافزون با اسرائیل می‌تواند تهران را نگران کند.

افزون بر آن، در حالی که امارات و بحرین آشکارا عادی‌سازی با اسرائیل را پذیرفته‌اند، دیگر اعضای شورای همکاری خلیج فارس مانند کویت، عمان، قطر و عربستان سعودی رویکردی محتاطانه‌تر اتخاذ کرده‌اند—هم به‌دلیل چالش ایران و هم به‌دلیل جنگ بی‌پایان در غزه—و ممکن است نخواهند همکاری‌های عمیق امارات را الگو قرار دهند. به‌ویژه، عمان و کویت ممکن است نگران آن باشند که تمرکز بیش از حد بر منافع اقتصادی و دفاعی، موضع‌گیری منسجم شورای همکاری را تضعیف کند، چرا که دولت‌ها تلاش می‌کنند میان افکار عمومی و فشارهای سیاسی داخلی توازن ایجاد کنند. کشورهایی مانند ترکیه و مصر نیز ممکن است این تغییرات را تهدیدی برای نقش امنیتی منطقه‌ای خود ببینند.

در سطح جهانی، کشورهایی مانند چین و روسیه ممکن است همکاری امنیتی رو‌به‌رشد اسرائیل-امارات را به عنوان تقویت بیشتر معماری امنیتی منطقه‌ای تحت رهبری ایالات متحده تلقی کنند که هدف آن کاهش نفوذ آنان است. با این حال، با وجود درک تهدید از این موضوع، بعید است که این کشورها—با توجه به موفقیت اقتصادی چین و محدودیت‌های منابع روسیه—رویکرد خود در منطقه را تغییر دهند.

منبع: انستیتو واشنگتن


نظر شما