twitter share facebook share ۱۳۹۵ آذر ۰۴ 905

جهان در طول تاریخ انقلاب های زیادی به خود دیده است؛ مردمانی که با انگیزه های مختلف به پا خاستند و دیری نپایید که بدست فراموشی سپرده شدند، در این میان قیام امام حسین علیه السلام تنها قیامی بود که بر تارک تاریخ درخشید و داستان فخر و فداکاری شهیدان کربلا سینه به سینه از نسلی به نسل دیگر منتقل شد.

در جامعه ای که حاکمان بنی امیه انسان ها را به بردگی کشیده، و با زر، زور و تزویر بر گرده مردمان سوار شدند و اسلام را ابزاری برای تحکیم سلطه خود قرار دادند، امام حسین علیه السلام ندای آزادی خواهی مردمی شد که از ظلم و زورگویی حاکمان به تنگ آمده و خواهان احقاق حقوق از دست رفته خویش بودند.

امام حسین علیه السلام آرمانی به جز اصلاح جامعه اسلامی و آزادی مردم از زیر یوغ استبداد در سر نداشت، و برابری حقوق انسان ها اعمّ از سفید و سیاه و عرب و عجم از اساسی ترین انگیزه های حرکت او بود؛ چرا که تنها معیار برتری نزد حسین - که زاده رسول است و رسول که او را از خود، و خود را از او می داند[1] – تقوی است.

اما حضرت برای تحقق اهداف خود از همان ابتدا دست به شمشیر نبرد، زیرا به درستی می دانست که در اسلام صلح بر جنگ مقدم است «وَ الصُّلْحُ خَيْرٌ» و جهاد و جنگ هرگز بالذّات وبالاصالة مطلوب نیست و تنها به لحاظ يك ضرورت اجتنابناپذير و به عنوان وسيله اصلاح اجتماعی و عدالت و در راستای اهداف سياسی اسلام، و احقاق حقّ و ابطال باطل تشريع شده است. از این رو خداوند سبحان می فرماید: «لَا یَنْهَاکُمُ اللَّهُ عَنِ الَّذِینَ لَمْ یُقَاتِلُوکُمْ فِی الدِّینِ وَلَمْ یُخْرِجُوکُم مِّن دِیَارِکُمْ أَن تَبَرُّوهُمْ وَتُقْسِطُوا إِلَیْهِمْ إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الْمُقْسِطِینَ؛ خدا شما را از کسانى که در [کار] دین با شما نجنگیده و شما را از دیارتان بیرون نکرده‏اند باز نمى‏دارد که با آنان نیکى کنید و با ایشان عدالت ورزید زیرا خدا دادگران را دوست مى‏دارد». چه بسا که با نرمی و تساهل بتوان وجدان های خواب را بیدار نموده و مفسدان جامعه را در طریق اصلاح درآورد.

مدارا، مهرورزی و نفی خشونتی که امام در پیش گرفت، امتداد سیره رسول الله (صل الله علیه و آله) و همان رسالت حیات بخشی بود که پیامبر اسلام (صل الله علیه و آله) بدان منظور مبعوث شد. رسالتی که رسول خدا در گفتار و رفتار بدان پایبند بود و وصی پس از خود را نیز به دنباله روی از این شیوه رهنمون می شد، چیزی به جز عشق، خیر و خوبی و به دور از هرگونه اجبار و خشونت در میان همه انسانها نبود، آنجا که خطاب به امیرمؤمنان علیه السلام فرمود: «يا علي إنّ من صفات المؤمن: أن يكون عظيماً حلمه، جميل المنازعة، أوسع الناس صدراً، أذلهم نفساً.. لا يؤذي من يؤذيه.. وأصلد من الصلد.. لين الجانب طويل الصمت، حليماً إذا جهل عليه صبوراً على من أساء إليه.. حليماً رفيقاً ذا قوة في لين وعزمة في يقين... إذا قدر عفا.. يعطف على أخيه بزلته؛ ای علی همانا از صفات مؤمن: بردبار، خوش برخورد در کشمکش، سعه صدرش از همه بيشتر، و نفسش از همه خاکسار تر است، به کسی که آزارش می کند آزاری نمی رساند، وسخت تر از سنگ است، برخوردش نرم، سکوتش طولانی است، اگر در باره او به نا دانی رفتار شود حلیم وبردبار است، برکسی که به او بدی کرده است شکیبا، رفیق وسازگار ودر عین نرمش قوی است وتصمیمش همراه با یقین، وقتی توان انتقام دارد می بخشد، و از لغزشهای برادر ایمانیش در می گذرد».

رسول اکرم(صل الله علیه و اله) پیام آور چنین اسلامی بود، اسلامی که به فرموده ایت الله العظمی سید محمد شیرازی(ره) «خیانت، قتل، ارعاب و هرانچه که امروزه خشونت و ارهاب خوانده می شود را حرام می داند و هیچگونه خشونت و ارهابی که سبب اذیت و ترس مردم شود یا چهره اسلام را مخدوش نماید در آن جایز نیست.»

از این رو امام حسین(علیه السلام) نهضت خود را بر پایه جنبشی مسالمت آمیز بنیان نهاد و از نخستین روز حرکت از مدینه، هر تصمیمی که اتخاذ نمود و هر گامی که برداشت، اصلاح جامعه اسلامی را از نظر دور نداشت.

به هنگام خروج از مدینه برخی از یاران دیرین از ایشان سبب هجرت را جویا شدند و ایشان در جواب از حقوق پایمال شده مردم سخن گفت « ألا ترون إن الحق لا يعمل به وان المنكر لا يتناهى عنه... آیا نمی بینید به حق عمل نمی شود و از اعمال منکر و ناپسند نهی نمی گردد...» و از همینجا یکی از مهم ترین وجوه تمایز نهضت عاشورا با سایر نهضت ها روشن می گردد؛ این که اثری از هواپرستی در قیام حضرت نبود و هرچه بود دغدغه مردم بود؛ چراکه آن حقوقی که یزید و کارگزارانش نادیده می گرفتند، چیزی به جز حقوق فقرا و محرومین نبود و آن منکری که حاکمیت از انجام آن ابایی نداشت، جز گردن کشی و به عبودیت کشیدن مردمی بی پشت و پناه نبود.

آری! سیدالشهدا علیه السلام این تجسم عشق و رحمت الهی، بارها کوشید تا از جنگ و خشونت بپرهیزد؛ آنگاه که در جوار خانه خدا جلادان یزید جان حضرت را نشانه گرفتند و ایشان برای پرهیز از خونریزی و هتک حرمت آن مکان مقدس حج را نیمه تمام رها نموده، رهسپار کوفه شد. این نخستین بار نبود که عمال حکومت برای ترور مخالفین خود از مراسم حج بهره می بردند و نعره مستانه یزید بر سپاهیانش که «حسین را بکشید حتی اگر بر دیوار کعبه تمسک جسته باشد؛ اقتلوه ولو كان متعلقا بأسوار الكعبة» شاهدی بر این مدعی است.

به هنگام برخورد با سپاهیان حر و در پاسخ به پیشنهاد زُهِیر بن قین که عرض کرد اجازه دهید جنگ را همین جا آغاز کنیم چون درگیری با سپاهیان حر، امروز به مراتب ساده تر است از درگیر شدن با لشکری بزرگ، فرمودند: «ما جنگ را آغاز نمی کنیم. هر وقت آنها دست به سلاح و شمشیر بردند ما وظیفه پاسخگویی داریم».

صبح روز عاشورا که شمر به خیمه های اباعبدالله الحسین نزدیک شد و گستاخی نمود و مسلم بن عوسجه عرض کرد که «یابن الرسول الله! اجازه دهید با پرتاب یک تیر کار شمر را تمام کنم» حضرت اجازه نداد و فرمود: «انی اکره ان ابدئهم؛ من دوست ندارم شروع کننده جنگ باشم».

از هر فرصتی برای ارشاد و هدایت لشکریان دشمن بهره برد و انگاه که سخنانش بر دل های مهر زده آنان کارگر نیفتاد، از اینکه فرجامی جز شراره های دوزخ نخواهند داشت، گریست؛ اما همچنان امید خود را از دست نداد و در آخرین گام با عمربن سعد سخن گفت و پیشنهاد کرد تا به نقطه ای دیگر رود یا آنکه به شهر خود بازگردد، پیشنهادی که هیچگاه اجابت نشد. 

شگفتا که امام حسین(علیه السلام)، وجهه همت خود را صرف نجات امتی قرار داد که خشنودی خداوند و سود دنیا و آخرت خویش را در ریختن خون مبارک حضرتش می دیدند؛ حال آنکه به تحقیق می دانستند تنها برای ارضای شهوات و امیال حیوانی یزید، قصد جان نواده رسول الله را نموده و حقیقت را نادیده گرفته اند. یزید با تکیه بر قدرت و ثروت خود، آنان را به بردگی کشیده است.

امام وقتی دربهای هدایت و خیر و صلاح را به روی مردم بسته دید و راهی به جز جنگ باقی نماند، با شهامتی وصف ناشدنی تن به شمشیرها سپرد و با شهادت خویش، مسیر روشن و نورانی حقانیت را پیش چشمان همگان آشکار کرد. او پیام صلح ، عدالت، تساوی بین انسان ها و پرهیز از خشونت را در سطح جامعه، در عمق اندیشه و احساس و در طول زمان و ادوار تاریخ، گسترده ساخت تا آزادی و دینداری، کشتی نجات بخش انسان در رسیدن به سرمنزل مقصود باشد.

حال آیا کسانی که سخاوتمندانه با حسین به قتلگاه خویش آمدند و مرگ خویش را انتخاب کردند - در حالی که صدها گریزگاه آبرومندانه و صدها توجیه شرعی و دینی برای زنده ماندن شان بود - اینها زنده هستند یا آنها که برای ماندن شان تن به ذلت و پستی، رها کردن حسین و تحمل کردن یزید دادند؟

شهدا زنده اند و سیدالشهداء زنده ترین شهید تاریخ است. نام او، یاد او، خاطره او و داستان شگرف کربلای او، همه و همه در طول تاریخ برای همه نسل ها نیروبخش، حیات آفرین، امیدزا و انقلاب گستر است. خون حسین، مایه حیات بخشی است که در گذر زمان بر کالبد ملت ها دمیده می شود و آنها را به زندگی فرا می خواند و حسین علیه السلام زنده جاویدی است که هر سال، دوباره شهید می شود و همگان را به یاری جبهه حق زمان خود، دعوت می کند .

نویسنده: عدنان صالحی

مترجم: هادی موسوی



[1]. پیامبر (ص): حسين مني وأنا من حسين

نظر شما