فرد توانگر بيشتر اوقات از الگوهاى والا بدور است. او در كار نيك، بخل مى ورزد، از يارى خود به ديگران دريغ می کند و مردم را با ثروتش مى آزارد. او گمان مى كند با ثروتى كه بدو داده شده، وزنى يافته است، پس خودپسندى و كبر در پيش مى گيرد و بر مال دنیا چنباتمه مى زند. بدين سان محروميت از توانگرى، بهتر از بهره مندى از آن است. كدام خردمند الگوهاى پست را براى خود بر مى گزيند و آزار و اهانت به مردم را مى پسندد؟ اين همان چيزى است كه هماره با شخص توانگر همراه است.
اما فقر، بيشتر ويژگيهاى نكوهيده همچون كبر و خودپسندى و غرور را در انسان ذوب مى كند و آدمى را از بسيارى از مهلكه ها همچون تباهى و ريا و برترى جويى باز مى دارد، به علاوه آن كه جامعه را نيز نمى آزارَد. از اين رو در نكوهش توانگرى و ستايش تهيدستى احاديث بسيارى رسيده است. اين احاديث به ذات اين دو پديده باز نمى گردند بلكه ناظر به عوارض آن هستند.
قرآن كريم مى فرمايد: (إِنَّ الاِْنسَـنَ لَيَطْغَى * أَن رَّءَاهُ اسْتَغْنَى); «حقا كه انسان سركشى مى كند همين كه خود را بى نياز پندارد».
پس سركشى علت نكوهش توانگرى است، ولى دليل آن ذات توانگرى نيست، بلكه ذات توانگرى از نگاه اسلام، پسنديده است، چنانكه ذات تهيدستى نكوهيده مى باشد، زيرا توانگرى خودبخود موجب پيدايش هرگونه خير و خوبى است در حالى كه تهيدستى سبب ساز محروميت در بسيارى از ثوابهاست.
صدقه، بر پا كردن مهمانى، ساختن مسجد و مدرسه، پرداختن خمس و زكات، دهش، نيكوكارى و احداث نوانخانه ها و بيمارستانها، بر پا داشتن شعائر دينى و حج و زيارات و نظاير آن همه در پرتو توانگرى مقدور است و شخص فقير از بيشتر آنها محروم مى باشد. پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله) فرمود: «نعم العون على الدين الغنى; توانگرى نيكو ياورى است بر ديندارى».
«كاد الفقر أن يكون كفراً; چيزى نمانده كه تهيدستى به كفر بيانجامد».
اما از آنجا كه طبيعت توانگرى در بيشتر موارد با صفات نكوهيده اى همراه است و طبيعت تهيدستى در بيشتر اوقات با صفات پسنديده اى همراه مى باشد ـ چنانكه با نيم نگاهى به جوامع، اين واقعيت به خوبى ديده مى شود; لذا در بيشتر احاديث، توانگرى با پستى همراه گشته و تهيدستى با والايى در كنار هم نشسته.
اينك احاديثى در اين باره از پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله):
«اكثروا معرفة الفقراء و اتخذوا عندهم الأيادي فإن لهم دولة، قالوا: يا رسول الله و ما دولتهم؟ قال: إذا كان يوم القيامة فقيل لهم: انظروا إلى من اطعمكم كسرة أو سقاكم شربة أو كساكم ثوباً فخذوا بيده ثم امضوا به إلى الجنة; هرچه مى توانيد با تهيدستان بيشترى آشنا شويد و نعمت ها]ى خود[ را نزد آنان بسپريد (از آنچه داريد به آنان بدهيد) چرا كه از حكومتى برخوردارند، عرض كردند: يا رسول الله! حكومت آنها چيست؟ فرمود: آن گاه كه روز رستخيز رسد بديشان گفته مى شود: كسى را كه تكه نانى به شما داده يا جرعه اى به شما نوشانده يا جامه اى بر شما پوشانده بيابيد و دست او بگيريد و به بهشتش بَريد».
«إذا أبغض الناس فقراءهم و أظهروا عمارة الدنيا و تكالبوا على جمع الدراهم و الدنانير رماهم الله بأربع خصال: بالقحط من الزمان و الجور من السلطان و الجناية من ولاة الحكام و الشوكة من الأعداء; هرگاه مردم به تهيدستان خويش دشمنى ورزند و به آبادانى دنيا پردازند و در گردآورى درهم و دينار به رقابت برخيزند، خدا به چهار بلا گرفتارشان سازد: قحط سالى، ستم سلطان و جنايت كارگزاران حاكمان و زور و چيرگى دشمنان».
روايت شده است كه: «أنّه ما من يوم إلاّ و ملك ينادي من تحت العرش: يا ابن آدم قليل يكفيك خير من كثير يطغيك; همه روزه فرشته اى از زير عرش بانگ مى دهد: اى آدميزاده آن كمى كه تو را بسنده كند بهتر است از زيادى كه تو را به گردنكشى وا دارد».
لقمان به فرزندش گفت: «لا تحقرنّ أحداً بخلقان ثيابه فإنّ ربّك و ربّه واحد; هرگز كسى را به سبب پوسيدگىِ جامه خوار مشمر، زيرا خداى او و تو يكى است».
«إنَّ الله جلّ ثناؤه ليعتذر إلى عبده المؤمن المُحْوِج في الدنيا، كما يعتذر الأخ الى أخيه فيقول: و عزّتي و جلالي، ما أحوجتُكُ في الدنيا من هوان كان بك عليَّ فارفع هذا السجف فانظر إلى ما عوّضتك من الدنيا، قال: فيرفع فيقول: ما ضرّني ما منعتني مع ما عوّضتني؟!; همانا خداى از بنده مؤمن خود كه در دنيا نيازمند بوده پوزش مى طلبد چنان كه برادرى از برادرش پوزش مى طلبد. خدا به او مى فرمايد: به عزت و جلالم سوگند، من تو را از سر خوارى در دنيا نيازمند نكردم، اينك پرده از برابر ديدگانت بر مى گيرم تا ببينى به جاى ]محروميت در [دنيا به تو چه بخشيده ام، و چون پرده برگرفته مى شود بنده عرض مى كند: بار خدايا با آنچه در برابر اين فقر بر من ارزانى داشته اى ديگر چه زيانى به من رسيده است؟».
«إذا كان يوم القيامة قام عنق من الناس حتّى يأتوا باب الجنّة فيضربوا باب الجنّة فيقال لهم: من أنتم؟ فيقولون: نحن الفقراء، فيقال لهم: أقَبل الحساب؟ فيقولون: ما أعطيتمونا شيئاً تحاسبونا عليه، فيقول الله عزّوجلّ: صدقوا ادخلوا الجنّة; چون روز رستخيز فرا رسد گروهى از مردم به كنار دروازه بهشت درآيند و آن را بكوبند، پس ندا رسد شما كيستيد؟ گويند: ما تهيدستانيم. ندا رسد كه: پيش از حسابرسى ]مى خواهيد وارد بهشت شويد[؟ آنها مى گويند: به ما چيزى نداديد تا بر اساس آن محاسبه شويم. در اين هنگام خداى عزّوجلّ مى فرمايد: راست مى گويند، به بهشت در آييد».
نيز امام صادق(عليه السلام) به يكى از يارانش فرمود: «أما تدخل السوق؟ أما ترى الفاكهة تباع و الشيء ممّا تشتهيه؟ فقلت: بلى، فقال: أما إنّ لك بكلّ ما تراه فلا تقدر على شرائه حسنة; هيچ به بازار رفته اى و خريد و فروش ميوه اى را كه دوست دارى ديده اى؟ عرض كردم: آرى. فرمود: براى هرچه ببينى و توان خريد آن را نداشته باشى يك حسنه محاسبه مى شود».
امام كاظم(عليه السلام) فرمود كه خداى عزّوجلّ مى فرمايد: «إنّي لم أغن الغني لكرامة به عليّ و لم أفقّر الفقير لهوان به عليّ و هو ممّا ابتليت به الأغنياء بالفقراء و لو لا الفقراء لم يستوجب الأغنياء الجنّة; من توانگر را به سبب ارجمندى اش در بارگاه خود، توانگر نكردم، چنانكه تهيدست را به سبب خوارى او در بارگاهم، تهيدست نكردم، بل از آن رو چنين كردم تا توانگران را به تهيدستان بيازمايم، زيرا اگر تهيدستان نمى بودند هيچ ثروتمندى به بهشت ره نمى يافت».
امام رضا(عليه السلام) مى فرمايد: «من لقي فقيراً مسلماً و سلّم عليه خلاف سلامه على الغني لقي الله يوم القيامة و هو عليه غضبان; هركه با فقيرى مسلمان روبرو شود و بدو سلامى كند جز آن گونه كه بر شخص توانگر سلام مى كند خداوند به روز رستخيز با خشم، او را ديدار كند».
يك تهيدست بايد به آنچه خدا روزىِ او كرده شكيبا و خشنود باشد و در راه بدست آوردن روزى بيشتر تنبلى نورزد و گرنه صرف فقر ستوده نيست، بل آنچه ستوده است لوازم آن اعم از نازكىِ دل و ذوب شدن روح و فروتنى و نظاير آن مى باشد، در حالى كه اگر يك تهيدست از خدا ناخشنود باشد يا همواره بنالد يا در بدست آوردن روزى تنبلى ورزد و بار زندگى خود بر دوش ديگران افكنَد مصداق اين سخن خواهد بود: «الفقرُ سواد الوجه في الدارين; فقر موجب سيه رويى در هر دو سراست».
پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله)مى فرمايد: «يقول الله تعالى يوم القيامة: أين صفوتي من خلقي؟ فتقول الملائكة: من هم يا ربّنا؟ فيقول: فقراء المسلمين القانعين بعطائي الراضين بقدري ادخلوهم الجنّة. فيدخلونها و يأكلون و يشربون و الناس في الحساب يتردّدون; خداى متعال به روز رستخيز مى فرمايد: كجايند آفريدگان برگزيده من؟ فرشتگان عرض مى كنند: بار خدايا! اينان چه كسانى هستند؟ خدا مى فرمايد: تهيدستان مسلمانى كه به عطايم خشنودند و از قضا و قدر من راضى، پس آنها را به بهشت در آوريد، و آنها را به بهشت در مى آورند و ايشان در حالى به خوردن و آشاميدن مشغول خواهند بود كه مردم درگير حساب و كتابند».
«طوبى للمساكين بالصبر، و هم الذين يرون ملكوت السماوات و الأرض; خوشا به حال كم توشگان صبور، اينان همانهايى هستند كه حقيقت آسمانها و زمين را مى بينند».
«من جاع أو احتاج فكتمه عن الناس و أفشاه إلى الله تعالى كان حقّاً على الله أن يرزقه رزق السنة من الحلال; هركه گرسنه يا نيازمند باشد و آن را از مردم پنهان دارد و تنها براى خدا بازگو كند، بر خداى حق است كه روزىِ حلال را براى يك سال به وى رسانَد».
«إنّ لكلّ شيء مفتاحاً و مفتاح الجنّة حبّ المساكين و الفقراء و الصابرين و هم جلساء الله يوم القيامة; هر چيزى كليدى دارد و كليد بهشت، مهرورزى به كم توشگان و تهيدستان و شكيبايان است كه همنشينان خدا به روز رستخيزند».
«يا علي إنّ الله جعل الفقر أمانة عند خلقه، فمن ستره أعطاه الله تعالى مثل أجر الصائم القائم و من أفشاه إلى من يقدر على قضاء حاجته، فلم يفعل فقد قتله، أما إنّه ما قتله بسيف و لا برمح و لكنّه قتله بما نكى من قلبه; اى على! همانا خداوند فقر را امانتى در ميان خلقش نهاده، پس هركه آن را پنهان دارد خدا پاداشى همچون پاداش روزه دارى بدو دهد كه به عبادت ايستاده است و هركه آن را نزد كسى افشا كند كه مى تواند نيازش برآورَد و نياز او بر نياورَد چنان است كه گويى فرد نيازمند را كشته است و البته با شمشير و نيزه خون او را نريخته بل با آسيبى كه به قلب او رسانده جانش را ستانده».
اميرالمؤمنين على(عليه السلام) مى فرمايد: «إنَّ لله عقوبات بالفقر و مثوبات بالفقر فمن علامات الفقر إذا كان مثوبة: أنْ يحسن عليه خلقه و يطيع به ربه، و لا يشكو حاله و يشكر الله تعالى على فقره، و من علاماته إذا كان عقوبة أنْ يسوء عليه خلقه و يعصي ربّه بترك طاعته و يكثر الشكاية و يتسخط بالقضاء; خداوند به وسيله فقر كيفر مى كند و هم آن را وسيله پاداش قرار مى دهد، پس اگر فقر نشانه پاداش باشد رفتار آدمى نيكو گردد و در پرتو آن خدايش را فرمان بَرد و از وضع خود شكوِه نكند و بر فقر خود خداى را سپاس گزارَد، و اگر فقر كيفر باشد از نشانه هاى آن اين است كه رفتارى ناهنجار يابد و با كنار نهادن فرمانبرى از خدا وى را عصيان كند و شكوِه فراوان گذارَد و از قضا و قدر خويش ناخشنود باشد».
*برگرفته از کتاب ارزش ها در نگاه اسلام؛ نوشته آیت الله سید محمد شیرازی
messages.comments